کشته شدن یحیی سنوار، تاملی در یک واکنش!

قتل یحیی سنوار رهبر حماس در جریان یک درگیری نظامی با ارتش اسرائیل در خان یونس در تاریخ ۱۶ اکتبر واکنشهای متفاوتی را چه در منطقه و چه در سطح جهان برانگیخت.
یک نمونه بسیار قابل تامل در این رابطه برخوردی بود که توسط اسماعیل بخشی، از رهبران جنبش کارگری در ایران و بطور مشخص جنبش مجمع عمومی کارگران هفت تپه  صورت گرفت که بدنبال با موجی از محکوم سازی توسط راست فاشیست و چپ طرفدار اسرائیل و آمریکا مواجه شد. این نیروها که در روند حمایت از نسل کشی در غزه توسط ارتش اسرائیل تا حد مشوق و توجیه گر حمله نظامی به ایران بدل شده اند و آمادگی خود را برای رکاب داری ارتشهای اسرائیل و آمریکا پیشاپیش اعلام کرده است، آنچنان خشمگین و در عین حال به وجد آمده گویی که یک فرصت طلایی برای حمله به جنبش رادیکال کارگر در ایران و جنبش ضد اسرائیل و ضد نسل کشی دست یافته است. چپ پرو اسرائیلی در این میان نقش جلودار صحنه حمله را بعهده گرفته است. چپی  که از آغاز تهاجم لجام گسیخته ارتش اسرائیل به مردم کاملا بی دفاع فلسطین در اروپا به کمپ الترا راست و فاشیست پیوست تا مهاجرین و پناهندگان کشورهای اسلام زده را تحت عنوان مبارزه با تروریست‌های اسلامی و حماسی اخراج کننند. نا گفته نماند حمله به مبارزات کارگران هفته تپه و فعالین و رهبران آن و بطور مشخص اسماعیل بخشی از طرف این چپ سابق دار است.
برخورد سمپاتیک اسماعیل بخشی به سنوار و رهبری او در جنگ علیه حکومت اسرائیل قابل درک است. همانطور که حمایت و سمپاتی در مقیاس زیادی در بین مردم فلسطین و بطور مشخص مردم غزه و بخشا در بین مردم عرب زبان منطقه قابل درک است ولی بطور قطع قابل توجیه نیست. سمپاتی که اساسا باید به معنی اعتراض و خشم بر آن چه که در غزه می رود تعبیر شود و نه حمایت از جریانات اسلامی.
از نظر مردم عادی و تحت ستم در غزه هر نیرو و جریانی که بتواند در مقابل سرکوب و تجاوز، بی حقوقی و کشتار سازمان یافته و مداوم حکومت آپارتاید اسرائیل بایستد، هر جریان و گروهی که مقاومتی را در مقابل این نیروی قهاره سازمان دهد قابل حمایت و پشتیبانی است.
اما تا انجایی که به واکنش اسماعیل بخشی از فعالین کارگری و جنبش‌های اجتماعی دیگر در ایران نسبت به قتل سنوار برمی گردد، این را باید اساسا اعتراض به کشتار وحشیانه ای و گسترده ای مردمی که در غزه و کرانه باختری و این اواخر در لبنان در جریان است، دانست. کسی که این را درک نمی‌کند یا چشمانش را بسته است و یا در حمایت از اسرائیل کور شده است!
میتوان نقش وجدانی که عمیقا از نسل کشی در غزه، کودک کشی و آوارگی میلیونی و گرسنگی هزاران کودک آزرده است، در این واکنش اسماعیل بخشی دید. وجدانی که از سکوت بخش عمده ای از رهبران و فعالین اجتماعی در ایران نیز به ستوه آمده و شاهد آن است که حتی بخشی از چپی که ظاهراً خود را طرفدار کارگر میداند نیز در این کنسرت مرگ و ویرانه سهیم است. و این در شرایطی است که در ایران یک افق سوسیالیستی مدعی و بانفوذ و در عین حال مدافع عدالت و آزادی برای مردم فلسطین غایب است.
بطور قطع نمیتوان مرز توانایی و آگاهی و قدرت تشخیص سیاسی اسماعیل بخشی را با توده های که در جدال مرگ و زندگی به آلترناتیو های حاضر و آماده چنگ میزنند و چندان حق انتخاب ندارند، مقایسه کرد ولی در عین حال نمیتوان به همان سادگی او را به نیروهای محور مقاومتی و به تعبیری طرفدار رژیم اسلامی منصوب کرد. فردی را که همچنان در مبارزه کارگران برای یک زندگی انسانی درگیر است و در این راه در مقابل کل دستگاه سرکوب رژیم ایستاده است و حتی در این نوشته مربوط به سنوار کماکان بر رژیم می‌تازد به خاطر این که از مرگ سنوار، یکی از رهبران جنبش سیاه اسلامی و ضد مردمی  آزرده خاطر شده، محکوم کرد و تف به رویش ریخت. این چنین برخوردی تنها از کسانی بر میاد که پیشاپیش به رژیم جنایتکار و فاشیست اسرائیل سرسپرده اند.
جلیل بهروزی
اکتبر ۲۱, ۲۰۲۴

Google Translate