قسمت هجدهم «غزه ، لبنان، ایران  واسرائیل -مرگ بر جنگ طلبان»  

جنبش انقلابی مردم ایران –  قسمت هجدهم «غزه ، لبنان، ایران  واسرائیل -مرگ بر جنگ طلبان»  

در سال ۲۰۰۶ عبارت «خاورمیانه جدید»  توسط خانم  کاندولیزا رایس، وزیر امورخارجه وقت ایالات متحده بر سر زبان ها افتاد. برای ایجاد آن حتی نقشه ای هم درست شد. این برنامه با ایجاد خسارات زیاد مالی و انسانی، به طور کامل شکست خورد. اما حمله انتحارگونه حماس در هفتم اکتبر سال ۲۰۲۳ به مرزهای اسرائیل ، عملیات تغییر در خاورمیانه را که درآن زمان  نتواست عملی شودرا در دستورکار جنگ طلبان جهان قرارداد.در طول ۳۳ روز جنگ شدیددر لبنان در سال ۲۰۰۶ ، وزیر امور خارجه ایالات متحده در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت: «آنچه ما در اینجا می بینیم [ویرانی لبنان براثر حملات اسراییلی ها]، به یک معنا ناشی از زایمان یک «خاور میانه جدید»  است و ما هرکاری که بکنیم، باید اطمینان یابیم به سوی این «خاور میانه جدید» پیش می رویم وبه وضعیت پیشین آن برنمی گردیم این عملیات اسراییل پس از اشغال عراق توسط آمریکا در سال ۲۰۰۳ بر مبنای یک برنامه موسوم به «خاور میانه بزرگ» بود که «خاور میانه جدید» جایگزین آن شد. این دو حمله سرآغاز اجرای برنامه بلندپروازانه برای تغییر دادن شکل منطقه از راه صدور دموکراسی به آن بود. دیک چنی صاحب اصلی شرکت هالیبرتون ازپیمانکاران بزرگ صنایع نفت که بعدا  معاون جورج دبلیوبوش شد در  سال ۱۹۹۹ گفته بود  «جایی در دنیا که بیشترین ذخایر نفت در آن قرار دارد و تحت کنترل ملت های خاورنزدیک مانند کویت، امارات متحده عربی، عربستان سعودی، عراق و ایران است. مشکل این است که این ذخایر نفت توسط دولت ها کنترل می شود». باید پذیرفت که نیت مقامات آمریکا برای سعادتمند کردن مردم این منطقه، مهار ذخایر نفتی کشورهای مربوطه و دست نشانده کردن دولت های آنها بود.برای این که این حمله خوب پیش برود، ایالات متحده با کمک انگلستان و اسراییل تصمیم گرفت نیروهای نظامی را آزاد نموده و یک «هرج و مرج سازنده» تمام عیار برای مرعوب کردن کسانی که اکراه داشتند ایجاد کند. در سال ۲۰۰۳، به بهانه دروغین این که صدام حسین «سلاح های کشتار جمعی» دارد و آمر سوء قصدهای انتحاری ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بوده، عراق را صحنه نخستین تجربه این نظریه ویرانگر کرد.نو محافظه کاران  قدرت در واشنگتن دست به مداخله ای جنگجویانه زدند که منشأ آن کالوینی بود. بر اساس این نظریه «سرنوشت محتوم» ملت آمریکا- که مفهومی بود که در سال ۱۸۴۵ به وسیله جان او. سولیوان، یک روزنامه نگار نیویورکی ابداع شده بود تا ایالات متحده را ترغیب کند که تگزاس که تا آن زمان جزء خاک مکزیک بود را به خود ملحق کند- رهبری دنیا بود. در چهارچوب این دکترین قدیمی مسیحی الهام گرفته شده از «قانون نظامی رُم» بود که  آمریکا می بایست در هر زمان و مکان سازمان دهنده یک نظم جدید جهانی می بود.دولت آمریکا برای تدارک آنچه که می بایست یک تلاطم زلزله وار باشد، باید یک نقشه راه دقیق تدوین می کرد که این کار را رالف پترز، یک سرهنگ دوم بازنشسته انجام داد. این نقشه که در ژوئن ۲۰۰۶ در «روزنامه نیروهای مسلح» منتشر شد، بدون ابهام «مرزهای خون -خاور نزدیک »  را نشان می داد. این سند راهبردی توافق های سایکس- پیکو در سال ۱۹۱۶ را زیر سئوال برده و خط «دوراند» ترسیم شده در سال ۱۸۹۳ توسط انگلستان برای جدا کردن افغانستان از پاکستان را برهم می زد.  سرهنگ دوم پترز این نقشه را با برهم زدن نقشه جغرافیایی طرح کرد که در سال ۱۹۲۰ در دوران ریاست جمهوری وودرو ویلسون در پایان جنگ جهانی اول ترسیم شده بود.با آن که این سند رسمی نبود، در سپتامبر ۲۰۰۶ در دستورکار افسران بلندپایه کالج دفاعی «ناتو» در رم و آکادمی ملی جنگ در ایالات متحده قارگرفت .با توجه به این که در آن سال امریکا و انگلستان و اسرائیل در اوج هماریهای اقتصادی، راهبردی و نظامی بودند و حتی احتمال پیوستن اسرائیل به پیمان اتلانتیک شمالی «ناتو» مطرح بود ، تصور می شد  عربستان سعودی و ترکیه هم نقشه راه جدید خاورمیانه را پذیرفته  و برای بقیه کشورهای مربوطه هم یک جنگ ویرانگر مانند عراق و افغانستان این کار را انجام می داد.

حمله حماس بدون توجه به این که ممکن است روزگاری معلوم شود بانیان آن عامدانه یا عاملانه همداستان نتانیاهو بوده اند، فرصت تاریخی را به جنگ طلبان منطقه ای داد تا برنامه « خاورمیانه دید» جنگ طلبان جهانی را در روی میز قراردهند. دراین میان تقابل رژیم جمهوری اسلامی با اسرائیل خاورمیانه را بار دیگر در آستانه یک جنگ بزرگ و مخرب قرارداده که تبعات آن برای مردم منطقه و به ویژه مردم ستمدیده ایران بسیار زیاد خواهدبود. رژیم توتالیتر مذهبی و ارتجاعی جمهوری اسلامی که بر بستر بحران در منطقه و ایران زائیده شد از روز تولد مدعی نابودی قوم یهود و در فرایند تغییرات بعدی نابودی کشور اسرائیل بوده است. در همان سال ۱۳۵۸ سازمان نهضت‌های آزادی‌بخش با هدف صدور انقلاب اسلامی و حمایت از نهضت‌های مسلمان و محروم جهان توسط محمد منتظری شکل گرفت؛ اما در تقابل باندهای قدرت در آن زمان «طرفداران  خمینی و منتظری » در سال ۱۳۶۱ با اصلاح اساسنامه سپاه این واحد منحل و در سپاه ادغام و سپاه از همان موقع متولی عملیات برون مرزی هم شد تا انقلاب اسلامی شیعه صفوی را جهانی نماید. در همین رابطه پاسدار احمد متوسلیان در اواخر خردادماه سال ۱۳۶۱ در مأموریتی به همراه هیئتی رسمی از مسئولان سیاسی-نظامی ایران، راهی کشور سوریه شد  تا راه‌های کمک به نیروهای لبنانی، علیه حمله اسرائیل را بررسی نمایدکه این سفر مقدمات پیدایش حزب الله شد.از آن زمان دخالت رژیم جمهوری اسلامی در خاک لبنان که کشوری مستقل بود شروع که با کمک حافظ اسد قصاب مبارزان فلسطنی و برای طرد سازمان آزادیبخش فلسطین عملا حزب الله با کمک سپاه پاسداران ایران و سازمان امنتیت سوریه پاگرفت. عملکرد خزب الله از آن زمان تا کنون ویرانگری کشور  لبنان که تا قبل جنگ های داخلی « عروس خاورمیانه  »نامیده می شد و تبدیل آن به سکوی نظامیگری حاکمیت شیعه ایران بوده است .  تداوم جنگ ایران و عراق پای پاسداران شب پرست شیعه را به عراق ، سوریه ، لبنان و یمن و بعدا کشورهای افیقائی همجون سودان ، سومالی و .. بازکرد. قاسم سلیمانی بزرگ قاچاقچی منطقه تحت زعامت ولایت فقیه توانست شبکه ای پیچیده از نظامیان و قاچاقچیان و خلافکاران مسلمان و غیرمسلمان را در خاورمیانه تا امریکای جنوبی و امریکای لاتین برسر سفره شیعه دوازده امامی گردهم آورد که درحال حاضربزرگترین مافیای سیاسی نظامی جهان به شمار می روند.  بعداز حمله امریکا به عراق و افغانستان و همراهی سپاه پاسداران با نظامیان امریکائی در فتح بغداد و کابل این جرثومه فساد قویتر و بزرگترشد تا این که واحد قدس سپاه پاسداران عملا به یک ارتش نیابتی جمهوری اسلامی در سراسر جهان درآمد.یارگیری سپاه قدس از اعراب و فلسطینی ها با همکاری ضمنی موساد  در جهت ایزوله کردن سازمان آزادیبخش فلسطین و شخص یاسر عرفات باعث ظهور گروه هائی نظیر حماس و جهاداسلامی در فلسطین اشغالی شد .جمهوری اسلامی توانست با حمایت های مالی و معنوی منازعات تاریخی هفتادساله فلسطینی ها با اشغالگران صیهونیست را که  مبارزه آزادیبخش برای آزادسازی سرزمین های اشغالی فلسطینیان بود و جهان و طرفین منازعه هم در برهه ای از زمان راهکار دودولت و یک کشوررا پذیرفته بودند ، عملا به مبارزه بین اسلام و یهود تبدیل کند که سرانجام محتوم آن در منازعات اخیر مشاهده شد. جمهوری اسلامی به نادرست از این نکته درست که  چون اسرائیل حتی با کمک همه‌جانبه نظامی، امنیتی، اقتصادی، سیاسی آمریکا و اروپا توان پایان دادن به چالش غزه را ندارد و  جنگ غزه توانست ‌ نقاط ضعف اسرائیل را در ابعاد مختلف سیاسی، امنیتی، نظامی، اقتصادی و حتی اجتماعی عیان کند ، پس ازترور اسماعیل هنیه و شیخ حسن نصرالله  با شلیک موشک های بالستیک  استراتژی خود را از «نه جنگ مستقیم و نه مذاکره» تغییر داد. حال علاوه بر جنگ نیابتی به برخورد مستقیم روی آورده و در دام نقشه اسرائیل در تحریکش به حمله مستقیم به خاک اسرائیل افتاده است . امروز حتی حماس هم پذیرفته که منطقه پس از آتش‌بس دائم در غزه شباهتی به منطقه پیش از هفتم اکتبر نخواهد داشت واگرقرارست انصارالله و حزب‌الله و حشدالشعبی و…معادلات منطقه را برهم  نزنند هیج راهی مگر کمک به سقوط جمهوری اسلامی توسط خود مبارزان ایرانی نیست.  با این پیش زمینه وارد گفتگوی پیرامون جنگ قریب الوقوع بین ایران و اسرائیل شویم

ژینا- جنبش مهسائی – ژینائی که از نیمه دوم سال ۱۴۰۱ شروع و پیامد مبارزات چهل ساله اخیر بود توانست شاکله حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی را به لرزه درآورد و مردم ایران برای نخستین بار در هفتادسال اخیر دریافتند که جه می خواهند. جنبش مهسائی برخلاف جنبش پنجاه و هفتی ها که راهبرد آنان «اتحاد بر سر آن  چه نمی خواهند » بود  ،نشان ازراهبرد «  آن چه می خواهند» ،  یعنی تغییر و سرنگونی رژیم منحط ملاها دارد . پیام جنبش مهسائی همه جناح های حاکمیتی را به تکاپو واداشت تا فسونی را بیابند تا تحریم  و بایکوت حاکمیت توسط مردم  را برطرف نمایند و اخر یافتند فسونی را که می جستند. خامنه ای که با زیرکی دریافته بود تکیه بر تندروها و جلیلی به تنهائی ضامن بقای سلطنت مذهبی او نیست با برآوردن دکتر پزشکیان از قوطی مارگیری ولایت فقیه و همراه کردن اصلاح طلبان مردد و فاسد تاش نمود اقتدارو مشروعیت بربادرفته خودرا بازیابد .رژیم بدرستی دریافته بود که سیاست های مذهبی گونه هیستریک وفشارتحریم های بین المللی  هرکونه مشروعیت داخلی وخارجی رژیم را بربادداده لذا برآن شد تا کشتی بان را سیاستی دگرآرد بلکه کشتی به گل نشسته ولایت فقیه  از مخمصه خلاص نماید. در همین دوران که جنگ  غزه بشدت ادامه داشت و بسیاری عناصر ارشد حماس در غزه ترور یا کشته و در ادامه جنگ و گریز اسماعیل هنیه  نیز در تهران ترورشد که این ترور در عمل سرایت جنگ به داخل خاک ایران بود که از نظر حقوق بین المل مشابه حمله اسرائیل به سفارت ایران توجیه نداشت ونوعی همدلی را با رژیم جمهوری اسلامی در محافل بین الملل بوجودآورده بود. نتانیاهو که همچون خامنه ای زیست و تداوم رهبری خودرا نه در صلح و  آرامش که در جنگ و بحران می بیند بابمباران محل استقراررهبران حزب الله در لبنان و کشتن حسن نصرالله و حداقل یازده تن از رهبران درجه اول حزب الله و همچنین سردار پاسدار نیل فروشان  رهبر سپاه قدس در لبنان و سوریه  عرضه را آن چنان بر رهبران متحجر جمهوری الامی تنگ نمود که علیرغم میل باطنی خامنه ای برای پرهیز از جنگ در این مقطع زیر فشار متحجران داخلی و یاران نیابتی خود پاسداران اقدام به  شلیک موشک های بالستیک  به اسرائیل نمودند  که این عمل از منظر حقوق بین الملل به منزله جنگ با یک کشوردیگر تلقی و بیطرفی ظاهری اروپائیان و امریکا را به طرفداری رسمی با اسرائیل برای حملات تلافی جویانه کشانید .درحال حاضر حمله انتقامی اسرائیل محرز اما ابعاد و اهداف آن مورد بحث و گفتگوی سران نظامی اسرائیل با امریکا است 

فریبرز-  از بعد از ترور اسماعیل هنیه در خاک ایران جمهوری اسلامی با این کار استراتژی خود را از «نه جنگ مستقیم و نه مذاکره» تغییر داد. حال علاوه بر جنگ نیابتی به برخورد مستقیم روی آورده و در دام نقشه اسرائیل در تحریکش به حمله مستقیم به خاک اسرائیل افتاده است.اگرچه علیرغم خویشتن داری ظاهری جمهوری اسلامی انتظار عکس العمل ایران می رفت .امروز شواهد و علائم بیشتری اثبات می کنند که برآمدن دکترپزشکیان محصول یک برنامه حساب شده و از پیش طراحی شده برای همسوئی افکارعمومی مردم ایران در مقابله با بحران های داخلی خارجی بوده است.  رژیم جمهوری اسلامی به علت سرکوب و مزاحمت تاریخی برای مردم ایران با دخالت های سیاسی- نطامی خود با مردم رنجیدیده عراق ، یمن ، لبنان ، سوریه و سایر کشورهای منطقه موردتنفر عموم مردم آزادیخواه و عدالت طلب کشورهای منطقه و جهان نیز میباشد.  از طرفی رژیم ارتجاعی وواپسگرای جمهوری اسلامی چون در این جهاردهه متکی بر افکار وارای مردمان متعصب عقب مانده داخلی و منطقه ای بوده که شعار توانسته بود افکار آنان را لایروبی کند ، در دامی که خود گسترده بود افتاد. وقتی که رهبری یک جریان امت گرا اراده گرائی و نافهمی سیاسی را تئوریزه کند و توده ها را به آن مسلح نماید دیگر قادر به کنترل همان توده های امت وار نخواهند بود و آنها در بزنگاه های خاص تاریخی حتی تحلیل درست قضایا و حوادث را نیز نخواهند شد. بدین معنی که این گونه رژیم های شعاری برای تغذیه هواداران خود و از دست ندادن قدرت و مشرووعیت اندک خود ناچارند به خواسته های آنان در جهت مقابله با حمله اسرائیل برآیند در حالی که خود می دانند حریق دشمن تا بن دندان مسلح به تکنولوژی های جدید نمی شوند. به همین علت رژیم برای از دست ندادن پایگاه نیروهای نیابتی و همچنین  حفظ نیروهای واپسگرا که آخرین سنگر حمایت از رژیم در داخل هستنددر یک اقدام کاملا نابخردانه اقدام به شلیک موشک به اسرائیلی نمود که موشک های ایران برای جنگ طلبان صیهونیست حکم داروی نجات از مرگ را داشت زیرا در بحبوبه جنگ غزه علاوه بر خانواده های گروگان ها بسیاری مردم عادی که جنگ را مانع ادامه زندگی یا آرامش خود می دانند و جناح مترقی وضد جنگ داخل اسرائیل به شدت بر علیه نتانیاهو بوده و اخرین تظاهرات قبل از موشک پرانی و بمباران حسن نصرالله نشانه های سقوط دولت نتانیاهو را به همراه داشت . اما شلیک جاودانه موشک های صادق که همچون خودصادق کاذب بودند ، در پس ترور حسن نصرالله محبوبیت نتانیاهورا بالا برده و در نتیجه الان دست او برای حملات انتقامی تلافی جویانه- که او نیز زیر فشار محافل راست ارتجاعی و دینی اسرائیل هم قراردارد ،که حداقل آن نابودی برخی تاسیسات نفتی- پتروشیمی و تاسیسات زیرساختی نظیر تاسیات شبکه برق کشور است که ویرانی جامعه فلک زده مارا تسریع می بخشد  .

ارژنگ- خامنه ای و رئیس جمهوربرگزیده او دکترپزشکیان مدعی هستند که این موشک‌پرانی پاسخ به ترور اسماعیل هنیه در ایران و شیخ حسن نصرالله در بیروت بوده که اط نظر مردم ایران  هردوی آنها  ربطی به منافع ملی ومردم ایران ندارد. کما این که مردم از کشتن هردو تروریست خوشحال بوده اند . مهم ترین نکته ای که مردم بشدت از این واقعه متنفرهستند آن است که دوهفته پیش تا کنون بالغ بر ۵۰ نفر از کارگران زحمتگش ایرانی در انفجار معدن کشته شده اما حضرت رهبر و سپاه شب پرستان حتی یک روز تعطیل عمومی اعلام نداشتند اما در قبال مرگ یک نفر غیرایرانی ضد منافع ملی و ستمدیدگان ایرانی پنج روز عزای عمومی اعلام شده است. شرم بر رژیم انسان کشی باش که در مصیبت دیگران عزادار ولی درعزای عزیزترین فرزندان کشور   بی تفاوت. 

با توجه به عزم اسرائیل برای مقابله با همه دشمنان خود – در لبنان، غزه، یمن و سوریه – به نظر می‌رسد که دولت نتانیاهو به عقب‌نشینی از موضع اعلام شده خود تمایلی ندارد.نگاهی به اخبار و رسانه های جهان نشان می دهدکه برنامه‌ریزان و نیروهای ارتش اسرائیل  با کمک اطلاعات ماهواره‌ای ایالات متحده و عوامل انسانی موساد در ایران، طیف گسترده‌ای از هدف‌ها را برای انتخاب در اختیار داشته وفقط  اکنون نه فقط در مورد اینکه چه زمانی و ا چه شدتی  باید به ایران ضربه بزنند، در حال رایزنی نهائی هستند. به نطر من اهداف موردنظر اسرائیل در درجه اول پایگاههای نظامی یعنی  سکوهای پرتاب، مراکز فرماندهی و کنترل، مخازن سوخت‌گیری و زرادخانه‌های محافظت شده موشکی که موشک ها از انجا شلیک شده  و همچنین پایگاه‌های متعلق به سپاه پاسداران و مراکز پدافند هوایی و سایر مراکز موشکی و ضدهوایی و احتمالا ترور افراد کلیدی مرتبط با برنامه موشک‌های بالستیک ایران .در درجه دوم اهداف اقتصادی برای بزمین نشستن اقتصاد فرسوده جمهوری اسلامی نظیر پالایشگاه ها وکارخانجات پیروشیمی ، نیروگاه‌های برق و تاسیسات بندری و کشتیرانی . لذا ماو همه کنشگران سیاسی باید سریعا به کارکنان شاغل در این واحدها اعلام داریم برای حفظ جان از طریق اعتصاب از رفتن به این مناطق خودداری کنند. البته همانطور که تعطیلی صنایع نفت در دوران انقلاب محدودیت هائی را برای مردم ایجاد کرده بود و مردم بدلیل این محدودیت ها خواستار شکستن اعتصاب نفتگران نبودند ، اعتصاب و بمباران این واحدها حتما ناخرسندی مردم را تشدید خواهدکرد و رژیم  سعی خواهدکرد با سوارشدن بر موج نارضایتی مردم عمل نابخردانه خودرا توجیه کند که ما وطیفه داریم در این مدت کوتاه با روشنگری ماهیت سیاست های ارتجاعی رژیم و پاسداران را برای مردم افشا کنیم. آخرین و مهم ترین اهداف پیش روی اسرائیل اهداف هسته ای و تاسیسات هسته ای نطام است که دسترسی به آنها برای اسرائیل که از طریق ماهواره ها و جاسوسان حتی معابر ورود و خروج آنها را در سایت های بین المللی افشا کرده با استفاده از بمب های سنگرشکن امریکائی بونکربوستر و جی بی یو-۲۸ امکان پذیر است اما نگرانی مقامات امریکائی در باره بمباران این تاسیسات احتمال سرایت تشعشات هسته ای در جامعه و تلفات انسانی سنگین غیرقابل پیش بینی آن است. 

احمد- البته باید توجه کنیم یکی از نگرانی های امریکا امکان دست زدن به عملیات انتحاری رژیم جمهوری اسلامی از طریق شلیک موشک به تاسیسات نفتی کشورهای همجوار با بهانه در اختیار قراردادن فضای عبوربرای هواپیماهای نظامی اسرائیل است. بدون شک اسرائیل این نگرانی را نداشته و اتفاقا ترجیح میدهد که حاکمان  ایران جنین حماقتی را مرتکب شوند تا اسرائیل بتواند به ان کشورها ثابت کند ایران دشمن همه آنها و عملا این کشورها جانب اسرائیل را بگیرند. به نظر من سفر پزشکیان به قطر و مسافرت وزیر امورخارجه عربستان را به ایران باید در همین چارچوب نگریست. اسرائیل ازطریق نفوذی های خوددرسپاه و ارتش و بیت خامنه ای بخوبی آگاه است که ایران در حال غنی‌سازی اورانیوم با غلظت بسیار فراتر از ۲۰ درصد مورد نیاز برای مصارف هسته‌ای غیرنظامی است.لذا سیاست اسرائیل این است که از فرصت تلافی جویانه استفاده کند و تاسیسات مستقردر پارچین- مرکز برنامه هسته‌ای نظامی ایران- ، راکتورهای تحقیقاتی در تهران، بناب و رامسر و همچنین تأسیسات عمده اتمی در بوشهر، نطنز، فردو ، اصفهان و خرم آبادو….را  بمباران و اجازه ندهد  ايران بتواند به  «نقطه‌ گریز» هسته‌ای به رسد زیرا در غیر اینصورت ایران در یک بازه زمانی بسيار كوتاه قادر به ساخت بمب هسته‌ای خواهدشد . – البته اگر تا کنون نشده باشد-  که  در هردوحالت بمباران تاسیسات هسته ای برای اسرائیل اولویت خواهدداشت.

مژگان- ایران تعداد زیادی موشک های بالستیک هم در انبارهای حزب الله لبنان و حوثی های یمن و نیروهای نیابتی در عراق دارد که آنهارا صرفا برای روز مبادا یعنی روزی که قرارست به ایران حمله شود دپوشده و اسرائیل و امریکا هم از این موضوع مطلع هستند و الان نگرانی آنها این است که اگرایران دستورشلیک آنهارا بدهد تلفات اسرائیل یا کشورهای منطقه چقدرخواهدبود. ما نباید از یادببریم که در جنگ ها همیشه اطلاعات راست و دروغ قاطی و بعضی مواقع تاریخی دشمنان با اطلاعات کاذب اقدام به تلافی می کنند کما این که این بارهم ایران براساس  اطلاعاتی که احتمالا خوداسرائیلی ها توسط نفوذی ها به ایران داده بود اقدام به شلیک موشک کرده بود .یعنی بعید نیست ایران امکانات نظامی در یک یا چندکشور منطقه فراهم کرده باشد که اگر در لحظه انتحار درصددمقابله براید اگرچه نتیجه آن برضد نظام ملاها خواهدبود اما بحران منطقه را فزاینده نماید.

ناصر- اقدام مرگبار رژیم ایران در چارچوب مناسبات جمهوری اسلامی و نه قوانین بین الملل قابل تبیین است . در این مورد عوامل چندلایه‌ای در این مناسبات نقش دارد. اول از همه، جمهوری اسلامی رفتارهای خارجی و داخلی خود را بر اساس تحولات سیاسی داخلی اعمال می‌کند؛ از جمله نگرانی‌ از تکرار اعتراضات که منجر به اعزام گشت‌های خیابانی به بهانه اجرای قوانین حجاب شد و همچنین فشار نیروهای نزدیک به رژیم که بر پاسخ‌ به اسرائیل تأثیر می‌گذارد. این شرایط، جمهوری اسلامی را در یک پارادوکس گرفتار کرده‌است: حفظ حکومت و همزمان حفظ پایگاه طرفدارانش و از طرف دیگر تشدید تنش مستقیم با اسرائیل می‌تواند رژیم ایران را وارد جنگ با عاقبتی تاریک  برای بقای رژیم نماید اگرچه بدون  شک در غیاب یک آلترناتیو انقلابی مردم ومبارزان هم احتمالا دچار صدمات فراوان خواهندشد .رژیم  جهموری اسلامی و تفکر اسلام ناب محمدی  به دلیل تعریف عمق استراتژیک خود در نابودی اسرائیل در بن‌بست گرفتار است. مدتها است که لابی های جمهوری اسلامی در خارج وبویژه امریکا و دارودسته اصلاح طلب پیوندخورده به حاکمیت درصد شده اند با تکیه بر سیاست های امریکا که خاورمیانه را به خودی ها واگذار و عمق استراتژیک امریکا را آسیا وچین تلقی کند ،  برای برون‌رفت از انزوای جهانی و منطقه‌ای، با مذاکرات های بی نتیجه و نشست های بی حاصل در روابط آمریکا با اسرائیل و با دولت‌های عربی-اسلامی اخلال ایجاد کنند. اشتباه محاسباتی رژیم ایران در فهم زمینه استراتژیک مناسبات آمریکا با  کشورهای غربی و عربی است که در بلندمدت در داخل و خارج به ضرر جمهوری اسلامی‌ خواهد بودزیرا اگرچه امریکا خود دارای بزرگترین منابع نفتی است اما در بستر مناسبات جهانی یاران اروپائی او هنوز نیاز مبرمی به نفت خاورمیانه داشته و به خصوص پس از حضورقدرتمند چین در خاورمیانه به سان یک منجی مسیحائی و همچنین توسعه مناسبات روس ها با کشورهای منطقه ، امریکائی ها عملا دستورترک خاورمیانه را تا زمانی نامعلوم به تعلیق گذاشته اند. همه بازیگران سیاسی منطقه  و جهان به خوبی آگاه هستند مانورهای بی‌محابای منجر به شکست ایران، به طور بالقوه نشان‌دهنده چالش‌های اساسی رهبری در داخل ایران است که با فقدان مشورت منطقی یا فرآیند تصمیم‌گیری معیوب خود را نشان می‌دهد.من شخصا با توجه به مناظرات اخیر کاندیداهای ریاست جمهوری در امریکا و سخنان ترامپ مبنی بر تعامل (معامله ) با ایران معتقدم دمکرات ها که تا مدتی پیش از گسترش منازعات منطقه ای نگران بودند در وضعیت کنونی نگرانی خودرا مصروف حمایت از اسرائیل نموده اند تا بازی دوسر بردی را انجام دهند یعنی هم رای لابی اسرائیلی درون امریکارا داشته باشند و هم در برخورد کجدارومیز با ایران خاتمه دهند . البته که هنوز بسیاری آینده این تقابل ایران اسرائیل را وابسته  به نگاه راهبردی آمریکا و غرب به تحولات در خاورمیانه و توازن نیروها در این منطقه  می دانند. . اگر غرب در راستای مهار سرکشی‌های اسرائیل اراده‌ای جدی برای ظاهر شدن کشور فلسطین روی نقشه جهان داشته باشد و تنش‌زدایی با جمهوری اسلامی را نیز در شرایط برد – برد در دستور کار قرار دهد، لاجرم برای ایجاد صلح و ثبات، چشم‌اندازی وجود خواهد داشت. اگر چنین اراده‌ای وجود نداشته باشد، باید منتظر فضای دوقطبی و تشدید منازعات از دو طرف باشیم.این نگاه در شرایط کنونی پس از حمله موشکی ایران کمرنگ شده است.

 حمید سئوال اصلی پیش روی ما باید این باشد که در پاسخ به حملات تلافی جویانه اسرائیل جمهوری اسلامی چه خواهدکرد؟

 نظر خود من این است که با توجه به نامشخص بودن ابعاد پاسخ اسرائیل و در نتیجه واکنش جمهوری اسلامی به حمله احتمالی اسرائیل، می‌توان گفت فارغ از اینکه اسرائیل پاسخ دهد یا ابعاد این پاسخ چه باشد، دومشور واد مرحله نوینی از رویاروئی رسمی شده اند. و دیگر ادعای این که « من نبودم دستم بود » از هردوطرف  تمام شده زیرا ظرفیت‌های موجود برای استفاده رویارویی غیرمستقیم و نیابتی، یا حملات موردی و موضعی مثل ترور و خرابکاری به پایان رسیده است و عملا جمهوری اسلامی و اسرائیل، در موقعیتی ناگزیر در مقابل هم صف بسته‌اند.این وضعیت که حاصل محاسبه نادرست ملاها و نیروهای نیابتی او  از وضعیت منطقه و جهان بوده که در عمل بنفع اسرائیل رقم خورد و شرایط دشوار اسرائیل در جهان را یک سره عوض کرده زیرا اسرائیل  که به دلیل عملیاتش در نوار غزه مورد انتقاد علنی نزدیک‌ترین متحدان خود قرار گرفته ، اکنون بار دیگر از حمایت کامل آنها برخوردار شده است. بدون شک  اسرائیل در عین پاسخ دادن به حمله جمهوری اسلامی، این حمله را به شکلی انجام خواهد داد که این حمایت دوباره، بار دیگر از دست نرود. اسرائیل با یک تصمیم راهبردی روبرو است: آیا خاک ایران را هدف قرار دهد یا حملات به گروه‌های نیابتی ایران را تشدید کند. با این حال، به نظر می‌رسد که هیچ یک از طرفین به دنبال آغاز یک درگیری تمام عیار نیستند چون نقطه ضعف‌های بیشماری دارند. در حالی که ظرفیت ایران برای آسیب رساندن به اسرائیل محدود است، حملات هوایی اسرائیل نیز به تنهایی نمی‌تواند رژیم ایران را سرنگون کند. همچنین، این درگیری ایالات متحده را مجبور می‌کند بیشتر در «مدیریت بحران» شرکت کند تا وضعیت آرام‌تر شود.

مهسا- نکته ای که در گفتگوی سایر رفقا مغفول ماند عدم توجه جدی  به اوضاع جهانی است. ادامه جنگ اکراین و حضور برخی  نیروهای ناتو در بخش هائی از صحنه نبرد ، ظهورگرایشات راست نوین در کشورهای فرانسه ، آلمان، ایتالیاو اطریش و احتمال برنده شدن مجدد ترامپ  ممکن است باعث شود اروپائی ها تمایلی به حمایت جدی از اسرائیل برای شعله ورکردن جنگ در منطقه نشان ندهند. البته حضور نخست وزیر روسیه قبل از شروع حملات ایران به اسرائیل و تمایل روسیه به گسترش جنگ در خاورمیانه برای ممانعت کمک رسانی امریکا و اروپا به جبهه اکراین می تواند نشانه تاثیرگزاری روس ها برروی تصمیم حمله ایران باشد . تنها کشوری که حداقل به ظاهر مخالف کشترش و تداوم جنگ  درشرایط فعلی است چین است که انه هم نه از حب علی که از بغض معاویه یعنی نگرانی از افزایش قیمت نفت بعنوان سوخت اقتصاد مشکل دار فعلی چین است. چین و روسیه ر حال حاضر هیپگونه تاثیرگزاری بر تصمیمات و سیاست های اسرائیل ندارند اما هردوکشور برسایر کشورهای منطقه از ایران ، ترکیه ، مصر، عربستان و  امارات تاثیرگزارهستند با این تفاوت که حامنان ایران ایدئولوژیک واپس گراترین حکام منطقه بشمار می روند .

مهدی- اگر بخواهیم یک تصویر روشن تری از اوضاع بغرنج فعلی داشته باشیم باید بدانیم اولا حتی درصورت  درگیری مستقیم ایران و اسرائیل تا زمان سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ،  جنگ در سایه طرفین « نیروهای نیابتی » پایان نخواهدیافت ، بلکه به تشدید آن می‌انجامد.ثانیا همه ارزیابی هها موک.ل به زمان و مقیاس پاسخ اسرائیل به این حمله و پاسخ احتمالی ایران به آن خواهند بود اگرچه عمل جمهوری اسلامی باعث شد منبعد اسرائیل  برای حمله مستقیم به ایران برای خود حق مشروع قائل شود. من برخلاف رفیق حمید اعتقاددارم در پس مواضع این چندروزه بایدن و اروپائی ها ،  روابط آمریکا و متحدان اروپایی با اسرائیل احتمالا با چالش‌های جدیدی مواجه ‌می‌شود؛ چرا که هیچ‌کدام از این کشورها به دنبال جنگ مستقیم میان ایران و اسرائیل و یا هر درگیری دیگری در خاورمیانه نیستند. اما اگر اسرائیل وارد درگیری شود بعید است ایالات متحده بتواند از ورود به آن اجتناب کند که در چنین صورتی  اقتصاد و توسعه زمین گیرشده ایران با چالش‌هایی بیش از گذشته مواجه می‌شود و بار هزینه تقابل با اسرائیل و سیاست خارجی جمهوری اسلامی را مردم ایران به دوش خواهند کشید.

نکته دیگر این است که جنبش انقلابی از وضعیت پیش آمده چگونه بهره برداری کند؟ متاسفانه در غیاب تشکیلات سراسری رهبری کننده و نبود یک چپ تاثیرگزار شاهدآن هستیم نوعی پیوند نانوشته بین برخی به اصطلاح اصولگرایان اصلاح طلب ، برخی سلطنت طلب ها و همچنین اراذل و اوباش بازماندگان شعبان جعفری در رسانه های مجازی شکل گرفته که نخ پیوند آنان همان گزاره خانم فائزه هاشمی ضدیت با چپ در شعار « چپ کشی »  است . از دیدگاه این عده چپ نه لزوما طرفداران مارکسیست که همه مبارزین بر علیه جمهوری اسلامی را  چپ می نامند و ملاط آنان برای سفید شوئی افکارفاشیستی خود،  مواضع چین و روسیه و حزب توده و اکثریت در سالهای دفاع از جهموری اسلامی و فعالیت همه جانبه سایت « راه توده» توسط علی خدائی از یاران مهدی پرتوی و بازمانده گروه مشکوک نوید و ظهور یک باره دارودسته دهم مهر« بقایای توده ای های خط امام در ایران » و برآمدن مجدد افرادی نظیر علی توسلی  از رهبران سازمان فدائیان اکثریت در مراسم انتخابات رئیس و  سینه زنی در ایران  در همراهی با جمهوری اسلامی است. این عده ظاهرا فراموش کرده اند که ارباب بلافصل آنان امریکا و انگلستان در تغییر نظام سلطنت دیکتاتوری به نظام توتالیتر مذهبی دست اندردست خمینی و اعوان و انصاراو در سال های انقلاب داده بودند و ساطنت طلبان دوآتشه همچون تیمسار فردوست ، تیمسار مقدم ، تیمسار هاشمی رئیس اداره هشتم ساواک ،  علی‌اکبر فرازیان مدیرکل اداره دوم ساواک همکاران رسمی جمهوری اسلامی دربرپائی دستگاه جهنمی سرکوب جمهوری اسلامی «واواک» بوده اند .بطوری که دونفر آخر  معمار آشتی و همکاری حکومت پس از انقلاب با اعضای فراری ساواک به زعامت دکتر مصطفی چمران بودند. حضرت آقای عبدالرضا داوری تئوریسین «چپ کشی» با سابقه فعالیت در نهادهای اطلاعاتی و دستگاه سرکوب رژیم جمهوری اسلامی  که دردهه شصت در کشتار انقلابیون همپالکی و یار غار محمود احمدی نژاد رئیس جمهور محبوبش بوده اینک که اوضاع را قمردر عقرب دیده و از هول پیام شازده رضا مبنی بر دعوت از سپاهیان و قاتلان  مردم پیام رمز « چپ کشی » را منتشر کرده اند. این پیام در شرایط فعلی اتفاقا بسیار معنی دار و باید مورد توجه همه مبارزان انقلابی قرارگیرد و با تمام  نیرو در افشای بانیان این شعار و حامیان آنها در شرایط کنونی که حمله اسرائیل بارقه های امید کاذب را در بین آنان ایجاد کرده تلاش نمود . صد البته که بوی کباب نیست و خر داغ کرده اند؟! به عنوان یک هشدار جدی باید بگویم پاسداران ارتجاع که در کشورهای عربی نظیر عراق ، سوریه ، سودان و یمن فعال بوده و ثمرات همکاری احزاب کمونیست طرفدار شوروی را با رژیم های دیکتاتوری بعصی ها را فهمیده اند بعید نیست که با اوج گیری جنبش انقلابی درصدد مهار جنبش با تشکیل احزاب دولتی  هوادار روسیه یا چین هم موافقت کنند و ماموریت برخوردتنوریک و حتی فیزیکی  با چپ انقلابی را به انان واگذار نمایند.امری که نشانه هائی ازآ« در سایت راه توده و گروه دهم مهر قابل مشاهده است .

فریبرز- به  عنوان جمع بندی می توان گفت اسرائیل اقدام تلافی جویانه را حتما انجام خواهدداد که متاسفانه ممکن است به تلفات جانی مردم بیگناه ما هم منجرشود که وظیفه ما محکوک کردن بلاشرط این اقدام خواهدبود. اگرچه  واکنش ایران می‌تواند سطح این منازعه را متفاوت کند اما نکاتی شرایط این منازعات را دیکته خواهد کرد منجمله این که طرفین برداشت واقعی‌تری از توانایی‌های یکدیگر پیدا خواهندکرد. . نکته مهم ان است که جهان  آماده گسترش جنگ غزه در خاورمیانه نیست. کشورهای غربی به رهبری آمریکا این را می‌دانند و نمی‌خواهند جنگ ایران و اسرائیل وضعیت جنگ روسیه و اوکراین را بیش از پیش به نفع روسیه تغییر دهد. در نتیجه تلاش‌های بین‌المللی مانع از تقابل آشکار و حملات متقابل جدی و دامنه‌دار خواهد شد. اسرائیل برای حمله به ایران نیاز به همکاری آمریکا و کشورهای دیگر دارد و چنین همکاری‌هایی ممکن است منافع آن کشورها را نیز به خطر بیندازد. همچنین نه ایران و نه اسرائیل آمادگی جنگ متقابل را ندارند. اگرچه اسرائیل هم مثل ملاها ناجاراست حملات تلافی جویانه را انجام دهد اما طرفین از جنگ گسترده پرهیز می‌کنند اما ادامه درگیری‌ها و نیازهای دو طرف، تحرکات جدیدی ایجاد کرده که می‌تواند به جنگ منجر شود. ادامه درگیری‌های مقطعی و افزایش لاجرم حملات اسرائیل به حزب‌الله و سپاه قدس یا، جنگ گسترده، در هر صورت به ضرر جمهوری اسلامی است که در مقایسه با اسرائیل، از توان نظامی، اقتصادی و دیپلماتیک بسیار ناچیزی برخوردار است. ضمنا، رژیم ایران با چالش‌هایی چون ورشکستگی اقتصادی، نفرت مردم از نظام و چشم‌انداز خیزش‌های مردمی روبرو است و توان استراتژیک مقابله با اسرائیل را در سطح کنونی یا بالاتر ندارد لذا بعید است  شرایط به تقابل جدی آشکار بکشد. اما جنگ پنهان در سطح جدیدتری ادامه پیدا خواهد کرد. از جمله در هفته‌ها و ماه‌های آینده باید منتظر سلسله ترور شخصیت‌های نظامی ایران در داخل ایران و منطقه باشیم. از دیگر تبعات و احتمالات  این درگیری   این‌که ممکن است سطح و میزان گفتگوهای ایران و آمریکا افزایش یابد. یعنی ایران برای پرهیز از ورود گسترده جنگ با اسرائیل و جلب حمایت آمریکا و اروپا در این زمینه، سعی خواهد کرد در مدیریت تنش در منطقه همکاری بیشتری انجام دهد.

س- وظیفه نیروهای مترقی و چپ ایران چیست؟

مخالفت قطعی با حمله به ایران محکومیت بدون شرط حمله موشکی ایران به اسرائیل برپاداری شعار مرگ بر جنگ طلبان -برقراری اعتصابات کارگری در کلیه واحدهائی که احتمال حمله نظامی دارند و نرفتن سرکار تا برقراری مصالحه بین المللی بر سر قطع حمله به ایران -شعارنویسی همه جانبه مرگ بر دیکتاتور- اعتصابات کارگری- تظاهراتهای محله ای با شعار مرگ بر جنگ طلب- مرگ بر دیکتاتور- 

سرنگون باد جمهوری اسلامی ایران

برقرارباد جمهوری دمکراتیک شورائی

مرگ بر جنگ طلب مرگ بر دیکتاتور

جنبش انقلابی مردم ایران مهرماه ۱۲ مهرماه ۱۴۰۳


Google Translate