نه به جنگ و نداری، نه به سرمایه‌داری!

تنش میان دولت فاشیستی اسرائیل و همپیمانانش با تروریسم اسلامی و محور کذایی مقاومت در خاورمیانه بالا گرفت. جمهوری اسلامی در اقدامی بی‌سابقه از خاک ایران اقدام به پرتاب موشک به سمت خاک اسرائیل کرد و فضای روانی جنگ مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را به شدت تحت تأثیر قرار داد. جمهوری اسلامی که همواره از جنگ به عنوان نعمتی یاد کرده است سالهاست برای جلوگیری از رویارویی مستقیم به تسلیح پرهزینه‌ی گروههای نیابتی و پیشبرد جنگ نیابتی می‌پردازد. از سوی دیگر دولت بحران‌زده‌ی نتانیاهو نیز که با وجود ارتکاب به جنایت علیه بشریت در رسیدن به اهداف خودش در غزه ناکام مانده است و در داخل نیز با عدم مشروعیت و اعتراضات روبرو است به دمیدن در یک فضای جنگی احتیاج دارد. با این تفاوت که اولی -جمهوری اسلامی- منافع خود را در ادامه‌ی جنگ به شکل فرسایشی و نیابتی می‌بیند اما دومی -اسرائیل- از تشدید آتش‌افروزی و پایان دادن به جنگ تدریجی بهره می‌برد. دولت فاشیستی اسرائیل در راستای همین سیاست و با توجه به ضعف و فساد موجود در صفوف رقیب منطقه‌ای‌اش فرماندهان رده بالای محور کذایی مقاومت از جمله حسن نصرالله، اسماعیل هنیه و عباس نیلفروشان را ترور کرده و از این طریق جمهوری اسلامی را به شدت تحقیر کرد. مقامات رژیم اسلامی که از یکطرف عبور از جنگ فرسایشی به جنگ تعیین کننده و تمام عیار را خطری برای موجودیت خودشان می‌بینند و از طرف دیگر تحت فشار افکار عمومی و گروههای نیابتی قرار دارند ناچار شدند وارد جنگ مستقیم با اسرائیل شوند؛ یعنی چیزی که هدف نتانیاهو بود.‌ اگر سیاست‌های جنایتکارانه‌ و‌ جنگی نتانیاهو در غزه شکست خورده است، سیاست‌های ارتجاعی و نیابتی جمهوری اسلامی نیز به بن بست رسیده است. دوره‌ی جنگ نیابتی و جنگ بازدارنده به پایان رسید و سیاست رژیم اسلامی برای جلوگیری از جنگ مستقیم شکست خورد. ناکامی طرف‌های دیگر، تداوم رقابت‌های جنگ‌طلبانه و دیوانه‌وار و ولع دولت نتانیاهو برای تشدید جنگ، مردم خاورمیانه را در آستانه‌ی کشتار و ویرانی وسیعتری از گذشته قرار داده است. جهان سرمایه با چشم‌های محاسبه‌گرانه‌اش کشتار زنان و مردان و کودکان را نظاره می‌کند و اشک تمساح می‌ریزد. زرق و برق نهادهای حقوق بشری یا همان ویترین‌های سرمایه‌داری از رنگ و رو افتاده و چرک و‌‌ کثافت‌اش بیرون زده است. جنگ دولت‌ها علیه یکدیگر همه چیز را به قهقرا می‌برد و از زندگی و مبارزه برای زندگی بهتر چیزی باقی نمی‌گذارد. قبل از هر چیز، جنگ جان انسانها را می‌گیرد.‌ شهرها را ویران می‌کند و شبکه‌های آب و برق و گاز را نابود می‌سازد. گرانی و قحطی و گرسنگی به بار می‌آورد. مسئله فقط فروریختن ساختمانها و در هم شکستن آجرها نیست؛ جنگ تشکل‌ها را در هم می‌پاشد، تفکرات رهایی بخش را خاموش می‌کند، رویای زندگانی بهتر را تاریک می‌کند و جنبش‌های انقلابی و سیر تکاملی آن را از بین می‌برد. جنگ و فضای جنگی در کشورهای مختلف خاورمیانه، مبارزه برای رهایی از چنگال استبداد سرمایه‌داری را دهه‌ها به عقب می‌برد. در افغانستان و عراق و سوریه‌ی جنگ زده دیگر خبری از جنبش‌های اجتماعی و مترقی برای رهایی نیست. دولت‌های امپریالیستی با شعار کذایی «صدور دموکراسی» و دست در دست حکام ارتجاعی حاکم بر خاورمیانه از جنگ به عنوان نعمتی برای نابودکردن مبارزات رهایی‌بخش و رویای آزادی و برابری مردم در این منطقه بهره می‌برند. اگر در همه‌ی این سالها دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی برای به خاک و خون کشاندن خیزش‌های تو‌ده‌ای از خطر «سوریه‌ای شدن»، «تجزیه‌ی ایران» و «انهدام اجتماعی» به عنوان اسم رمزی برای سرکوب استفاده کرده است اکنون با استفاده از نعمت جنگ و فضای جنگی‌ای که خود یکی از باعثان و بانیانش هست، این سرکوب‌ها را شدت می‌بخشد. در همین چند روز و با استفاده از فضای جنگی ایجاد شده اعدام‌ها تشدید شده‌اند. در چنین شرایطی لازم است شعار نه به جنگ و محکومیت جنگ بین دولت‌ها به یکی از شعارهای تجمعات بازنشستگان، معلمان، پرستاران، کارگران و دیگر معترضان کف جامعه تبدیل شود و در بندهای اصلی بیانیه‌هایشان ذکر شود. در رأس همه‌ی این جنبش‌ها لازم است جنبش کارگری در مقام رهبری کل جامعه، شعار «نه به جنگ» را به پرچم مبارزات خود تبدیل کند. ایستادن صریح یا تلویحی با هر تفسیر و بهانه‌ای، در کنار هر کدام از طرف‌های درگیر به شعله‌ور شدن جنگ خدمت می‌کند. تنها با کمک به ارتقا و تکامل جنبش انقلابی و به ثمر رساندن این جنبش است که می‌توان سایه‌ی جنگ را از بالای سر مردم برداشت و سرنوشت انسانها را از چنگال دولت‌های جنگ طلب سرمایه‌داری رها کرد.

نا بۆ شەڕ و هەژاری، نا بۆ سەرمایەداری

نیما مهاجر ۱۱ مهر ۱۴۰۳


Google Translate