از دیروز و بعد از بمباران جنوب بیروت گمانه زنی های از کشته شدن حسن نصرالله دبیر کل حزب الله در محافل مختلف مطرح شد تا اینکه ارتش اسراییل بطور رسمی کشته شدن حسن نصرالله را تایید کرد تا زمان نوشتن این مطلب خود حزب الله و جمهوری اسلامی بطور رسمی این خبر را تایید نکرده اند ؛ اما باتوجه به سیر اعلام مرگ ابراهیم رییسی و اسماعیل حنیه و اعلام با تاخیر مرگ آنها می توان حدس زد که خبر صحیح است و حسن نصر الله کشته شده است .
سوال اصلی در این میان این است ایا کشته شدن نصرالله به معنی پایان منازعه در منطقه است و آیا اسراییل و حزب الله و حماس و بازیگران دیگری چون حوثی ها و گروه های شبه نظامی عراق قصد اتمام جنگ در این مرحله را دارند ؟
.پاسخ به این پرسش بسیار دشوار است ؛ زیرا سازمان های به مانند حزب الله شبکه های متعددی از سرمایه گذاریهای مالی و نظامی دارند که اساسا گروه های ذینفع انها با اینکه همواره توجیهی ئیدولوژیک برای فعالیتهایشان دارند ولی در واقع بصورت ساختارهایی مافیایی اداره می گردندو منافع سازمانی آنها فراتر از آن است که با حذف رهبری نتوانند خود را باز سازی کنند , البته این اصل کلی نیست و در بسیاری از موارد نظیر داعش و القاعده به تضعیف شدید این سازمانها انجامیده , ولی در مواردی به مانند طالبان توانسته اند خود را باز یابی کنند ؛ توجه به این نکته لازم است که حزب الله در حال حاضر یک سازمان چریکی نیست و در بدنه سیاسی و نظامی لبنان ریشه دوانده است. البته در این جا بحث پرستیژ حزب الله نزد طرفدارانش هم بسیار مهم است , عملا اعمال پایان جنگ به معنی تسلیم شدن است , باید توجه کرد که قبل از کشته شدن نصرالله عملا تمامی فرماندهان ارشد میدانی حزب الله حذف شده بودند ولی همچنان حملات حزب الله به اسراییل ادامه داشت. پارمترهای دخیل در این جنگ به مراتب پیچیده تر از حذف یک مهره- با هر درجه ای اهمیت – دارد ؛ ابتدا نگاهی بیندازیم به چگونگی بالا گرفتن تنش میان اسراییل و حزب الله در این مقطع.
درگیری بین اسرائیل و حزب الله، گروه شبه نظامی مستقر در لبنان، در طول سال ۲۰۲۴ به طور قابل توجهی تشدید شده است. خصومت ها در ابتدا در اواخر سال ۲۰۲۳ و زمانی که حزب الله حملات موشکی به شمال اسرائیل را آغاز کرد، ظاهراً برای حمایت از حماس در غزه، شعله ور شد. از آن زمان، خشونت ها با تبادل مداوم حملات هوایی و شلیک موشک بین دو طرف تشدید شده است.
در حال حاضر وضعیت در مرحله بحرانی است. حزب الله حملات موشکی خود را تشدید کرده است، حتی سایت های عمیق تر در خاک اسرائیل مانند پایگاه هوایی رامات دیوید را هدف قرار داده است. اسرائیل نیز به نوبه خود با حملات هوایی سنگین، زیرساخت های نظامی حزب الله و رهبران کلیدی حزب الله را هدف قرار داده است. غیرنظامیان در اسرائیل و لبنان آواره شده اند، به ویژه در مناطق مرزی، ایالات متحده می گوید که اگر حزب الله به حملات پایان دهد، به اسرائیل می گوید حملات متقابل را متوقف کند.
علیرغم تلاشهای دیپلماتیک، از جمله درخواستهای ایالات متحده و سازمان ملل برای آتشبس، درگیری هیچ نشانهای از کاهش را نشان نمیدهد. هر دو طرف در چرخه تلافی جویانه قفل شده اند و مقامات اسرائیلی اعلام کرده اند که قصد دارند تا زمانی که به اهداف امنیتی خاص دست یابند به عملیات نظامی خود ادامه دهند.
وضعیت همچنان بسیار ناآرام است و بیم آن می رود که درگیری در منطقه گسترش یابد.
اسرائیل به دلایل کلیدی متعددی اصرار بر ادامه جنگ دارد که عمدتاً حول نگرانیهای امنیتی و اهداف استراتژیک میچرخد:
- خنثی کردن تهدیدها: اسرائیل حزبالله را بهعنوان یک تهدید مستقیم و جدی امنیتی میبیند. این گروه دارای تعداد زیادی موشک و راکت است که به طور مداوم به سمت اسرائیل شلیک میشوند. ارتباط حزبالله با جمهوری اسلامی این نگرانیها را تشدید میکند، زیرا ایران بهعنوان دشمن اصلی منطقهای اسرائیل شناخته میشود. عملیات نظامی اسرائیل با هدف تضعیف قابلیتهای نظامی حزبالله و کاهش توانایی این گروه برای حمله به شهرهای شمالی اسرائیل انجام میشود.
- بازدارندگی: اسرائیل با ادامه عملیات نظامی به دنبال تقویت توان بازدارندگی خود است تا پیامی قوی به حزبالله و دیگر بازیگران منطقهای بدهد که هرگونه حمله به اهداف غیرنظامی یا نظامی اسرائیل با قدرت پاسخ داده خواهد شد. مقامات اسرائیل معتقدند که بدون یک پاسخ نظامی قوی، حزبالله همچنان به حملات خود ادامه خواهد داد، زیرا تصور میکند اسرائیل ضعیف است.
- هداف استراتژیک در شمال: وزارت دفاع اسرائیل اعلام کرده که یکی از اهداف اصلی آن، تأمین امنیت مرزهای شمالی این کشور است که به طور مداوم مورد حملات حزبالله قرار گرفته است. وزیر دفاع اسرائیل، یوآو گالانت، بیان کرده که عملیات نظامی تا زمانی که ساکنان آواره از مناطق شمالی بتوانند با اطمینان بازگردند، ادامه خواهد داشت و بر اهمیت استراتژیک تضعیف نیروهای حزبالله در این منطقه تأکید کرده است.
- فشار بر ایران: اسرائیل حزبالله را بهعنوان نیروی نیابتی جمهوری اسلامی میبیند و ادامه تلاشهای نظامی اسرائیل بخشی از یک استراتژی بزرگتر برای مقابله با نفوذ ایران در منطقه است. با تضعیف حزبالله، اسرائیل بهطور غیرمستقیم قدرت ایران در اعمال فشار بر مرزهای خود را کاهش میدهد. این در چارچوب سیاست ژئوپلیتیکی بزرگتر اسرائیل برای محدود کردن عملیات گروههای مورد حمایت ایران در سراسر خاورمیانه قرار میگیرد.
- ارتباط حماس و حزبالله: این جنگ همچنین با وضعیت در غزه در هم تنیده شده است. حزبالله اقدامات خود را بهعنوان بخشی از حمایت گستردهتر از فلسطینیان، بهویژه در غزه، معرفی کرده است. در مقابل، اسرائیل اقدامات خود علیه حزبالله را بهعنوان بخشی از یک درگیری بزرگتر با جناحهای مورد حمایت جمهوری اسلامی که در لبنان، غزه و سایر نقاط فعالیت میکنند، میبیند. این درگیری گسترده، باور اسرائیل را به لزوم نشان دادن قدرت در چندین جبهه تقویت میکند.
اصرار اسرائیل به ادامه جنگ نشاندهنده استراتژی امنیتی گستردهتری است که با هدف کاهش تهدیدها از سوی حزبالله و ایران، حفظ بازدارندگی و تأمین امنیت مرزهای شمالی دنبال میشود.
اما باید توجه داشت با این که جنگ بطور ذاتی ویرانگر است و برای شهروندتن عادی کشورهای طرف درگیری همواره با مصائب مالی و جانی بسیاری همراه است , اما برای بسیاری از کشور ها و سازمانها یک فرصت است .در ادامه نگاهی اجمالی به طرفهای درگیر و متنفع از این جنگ می اندازیم
چندین کشور، سازمان و گروه ممکن است بهطور مستقیم یا غیرمستقیم از جنگ بین اسرائیل و حزبالله بهرهمند شوند، اگرچه انگیزهها و مزایای آنها متفاوت است.
### ١. ایران
– نفوذ استراتژیک: جمهوری اسلامی بهعنوان حامی اصلی حزبالله ممکن است از این جنگ بهره ببرد، زیرا توجه اسرائیل و منابع نظامی آن را به خود مشغول میکند. ایران با حمایت از حزبالله نفوذ خود را در لبنان گسترش میدهد و فشار بر اسرائیل را افزایش میدهد، که یکی از رقبای اصلی منطقهای آن است. این درگیری توجه را از فعالیتهای جمهوری اسلامی در سوریه و عراق منحرف میکند و جایگاه آن را بهعنوان بازیگر کلیدی در “محور مقاومت” تقویت میکند.
– قدرت منطقهای: یک جنگ طولانی ممکن است اسرائیل را تضعیف کرده و منابع نظامی آن را تحلیل ببرد، که به نفع ایران است، زیرا تهدیدهای مستقیم اسرائیل به تاسیسات نظامی یا هستهای ایران کاهش مییابد
– همچنین اساسا نقش و نفوذ جمهوری اسلامی بر حزب الله و حماس و وابستگی این گروه ها به کمک های مالی و نظامی جمهوری اسلامی ؛می تواند بعنوان برگ برنده ای در مذاکرات و چانه زنی های جمهوری اسلامی با درتهای منطقه ای و جهانی در مواردی که ارتباط مستقیمی به بقای جمهوری اسلامی دارد بکار برود.
### ٢. مجتمعهای نظامی-صنعتی
– تولیدکنندگان تسلیحات: کشورهایی که در تولید اسلحه فعال هستند، مانند آمریکا، روسیه و حتی کشورهای اروپایی، ممکن است بهصورت اقتصادی از تداوم این جنگ بهرهمند شوند. هم اسرائیل و هم حزبالله به شدت به تسلیحات پیشرفته متکی هستند و درگیریهایی از این نوع باعث افزایش تقاضا برای تجهیزات نظامی مانند موشکهای هدایتشونده، سیستمهای دفاع هوایی و پهپادها میشود
– صنعت دفاعی اسرائیل: اسرائیل خود نیز دارای یک صنعت دفاعی بسیار پیشرفته است و ادامه درگیری ممکن است بهعنوان یک زمینه آزمایش برای فناوریهای نظامی جدید باشد و فروش تسلیحات به کشورهای دیگر را تقویت کند.
### ٣. ایالات متحده آمریکا
– اهرم ژئوپلیتیک: ایالات متحده بهعنوان متحد قوی اسرائیل میتواند از این جنگ برای تقویت نفوذ خود در خاورمیانه استفاده کند. حمایت مداوم از اسرائیل در برابر حزبالله و جمهوری اسلامی، به ایالات متحده اجازه میدهد که حضور خود را در منطقه تقویت کرده و بهعنوان تامینکننده تسلیحات و میانجی عمل کند. همچنین، به ایالات متحده فرصتی برای مقابله با نفوذ جمهوری اسلامی و تقویت روابط با دیگر متحدان منطقهای مانند عربستان سعودی و کشورهای خلیج فارس میدهد.
– فروش تسلیحات: ایالات متحده از لحاظ اقتصادی نیز از طریق فروش تسلیحات به اسرائیل، که یکی از بزرگترین دریافتکنندگان کمک نظامی ایالات متحده است، بهرهمند میشود. ادامه درگیری نیاز به ارسال تسلیحات بیشتر را افزایش میدهد و در نتیجه به صنعت دفاعی آمریکا رونق میبخشد.
### ٤. روسیه
– بیثباتی منطقه بهعنوان یک فرصت: روسیه از بیثباتی در خاورمیانه بهره میبرد زیرا این وضعیت نقش مسکو را بهعنوان یک میانجی تقویت میکند. روسیه توانسته است روابط خود را با هر دو طرف، ایران و اسرائیل، حفظ کند و منافع دیپلماتیک و نظامی خود را متعادل سازد. این کشور خود را بهعنوان بازیگری کلیدی در میانجیگری درگیریهای منطقهای معرفی میکند که میتواند در درازمدت نفوذ آن را افزایش دهد.
– انحراف از اوکراین: این جنگ در خاورمیانه ممکن است توجه بینالمللی را از جنگ روسیه در اوکراین منحرف کرده و فشارها و تحریمهای جهانی علیه مسکو را کاهش دهد.
### ٥. کشورهای عربی سنی
– رقابتهای استراتژیک: کشورهای سنیمذهب مانند عربستان سعودی و امارات ممکن است بهطور غیرمستقیم از این جنگ بهرهمند شوند زیرا این جنگ حزبالله، که یک نیروی شیعی و همپیمان ایران است، را تضعیف میکند. این کشورها کاهش نفوذ ایران در لبنان را به نفع اهداف منطقهای خود میدانند. همچنین، افزایش درگیریهای نظامی اسرائیل در لبنان و غزه میتواند توانایی ایران برای تمرکز بر مناطق آنها را کاهش دهد و باعث افزایش امنیت این کشورها شود.
– عادیسازی روابط با اسرائیل: برخی از این کشورهای سنی که روابط خود را از طریق توافقنامههای ابراهیم با اسرائیل عادی کردهاند (مانند امارات و بحرین)، ممکن است جنگ را بهعنوان فرصتی برای همکاری مخفیانه با اسرائیل علیه تهدیدات مشترک از جمله ایران و نیروهای نیابتی آن ببینند.
وضعیت سیاسی در اسرائیل و مشکلات قانونی بنیامین نتانیاهو میتواند بهطور غیرمستقیم بر ادامه جنگ تأثیر بگذارد. در اینجا چندین راه که ممکن است این موضوعات بر تصمیمات نظامی اسرائیل تأثیر بگذارد، بیان شده است:
- بقای سیاسی نتانیاهو: نتانیاهو با چندین پرونده فساد مواجه است که شامل اتهامات رشوه، تقلب و سوءاستفاده از اعتماد عمومی میشود. این پروندهها باعث ایجاد بیثباتی سیاسی شده و نتانیاهو برای حفظ ائتلاف حاکم خود با چالشهایی روبرو بوده است. برخی منتقدان معتقدند که او ممکن است انگیزهای برای تمرکز عمومی بر تهدیدات خارجی، مانند درگیری با حزبالله یا حماس، داشته باشد تا کشور را در زمان بحران متحد نگه دارد. جنگها یا عملیات نظامی اغلب توجه را از مسائل داخلی دور میکنند و ممکن است نتانیاهو از این طریق حمایت عمومی بیشتری کسب کند و فشارهای موجود بر رهبری خود را کاهش دهد.
- ستفاده سیاسی از امنیت: نتانیاهو همواره خود را بهعنوان رهبری معرفی کرده که بهترین توانایی را برای حفاظت از امنیت اسرائیل دارد. با ادامه جنگ، او تصویر خود بهعنوان مدافع قوی اسرائیل در برابر حزبالله، حماس و نفوذ جمهوری اسلامی را تقویت میکند. این امر به حفظ پایگاه حمایتی او، بهویژه در میان رأیدهندگان راستگرا که امنیت و قدرت نظامی را در اولویت قرار میدهند، کمک میکند.
- نحراف از مشکلات قانونی: اگرچه دشوار است که ارتباط مستقیمی اثبات کرد، اما برخی تحلیلگران معتقدند که نتانیاهو ممکن است از بحران جنگ بهعنوان راهی برای منحرف کردن توجه از مشکلات قانونی خود بهره ببرد. زمانی که کشور بر روی بحران امنیتی عمدهای مانند جنگ در غزه و تنشهای مرزی با حزبالله متمرکز میشود، بحث عمومی معمولاً از رسواییهای سیاسی دور میشود.
- تنشهای سیاسی داخلی: محیط سیاسی اسرائیل پیش تراز حمله حماس به اسراییل بسیار پراکنده بود. ادامه جنگ ممکن است بهدلیل نیاز نتانیاهو به حفظ ائتلافی که شامل احزاب راستگرا و امنیتمحور است، باشد. این احزاب ممکن است به سیاستهای نظامی تهاجمیتر فشار آورند و کاهش تنشها را در این زمان برای نتانیاهو دشوارتر کنند.
در کل می توان گفت در حالی که مشکلات قانونی نتانیاهو و وضعیت سیاسی بهتنهایی محرک این درگیری نیستند، این شرایط محیطی را ایجاد میکنند که در آن حفظ موضع نظامی قوی میتواند به منافع سیاسی او کمک کند و توجه عمومی را از مسائل داخلی منحرف کند.
از سوی دیگر ادامهی درگیری بین اسرائیل و حزبالله میتواند چندین فایدهی احتمالی را برای حزبالله به همراه داشته باشد، بهویژه در زمینهی اهداف سیاسی، نظامی و اجتماعیاش در لبنان و منطقهی وسیعتر:
- افزایش محبوبیت و حمایت: با قرار دادن خود به عنوان مدافع لبنان در برابر تجاوزات اسرائیل، حزبالله میتواند تصویر خود را در میان حامیانش و در جامعهی شیعهی لبنانی تقویت کند. این امر میتواند به افزایش جذب نیرو و بسیج منابع کمک کند.
- فشار سیاسی: درگیریهای مداوم میتواند بهعنوان ابزاری برای بهدست آوردن قدرت سیاسی در لبنان استفاده شود و به حزبالله این امکان را بدهد که خود را بهعنوان بازیگر کلیدی در امنیت ملی معرفی کند. این امر میتواند به تثبیت نفوذ آن بر دولت لبنان و دیگر جناحهای سیاسی کمک کند.
- مشروعیتبخشی به قابلیت نظامی: ادامهی خصومتها میتواند به توجیه افزایش تسلیحات و نقش حزبالله بهعنوان یک گروه مقاومت کمک کند. این حضور نظامی اغلب بهعنوان یک نیاز اساسی برای دفاع از لبنان در برابر تهدیدات احتمالی اسرائیل توصیف میشود.
- نفوذ منطقهای: درگیری با اسرائیل میتواند موقعیت حزبالله را در منطقه تقویت کند، بهویژه در میان گروهها و کشورهایی که با اسرائیل مخالفند، مانند ایران و دیگر گروههای مسلح. این میتواند اتحادها و حمایتها از این نهادها را تقویت کند.
- شیفت افکار عمومی از مسائل داخلی: درگیریهای طولانیمدت میتواند توجه عمومی را از چالشهای داخلی در لبنان، مانند بحرانهای اقتصادی، فساد و مسائل مدیریتی منحرف کند. این میتواند اثر «یکپارچه شدن در برابر یک دشمن خارجی» را ایجاد کند و مردم را در برابر یک دشمن مشترک متحد کند.
- اهداف استراتژیک: حزبالله ممکن است ادامهی درگیری را بهعنوان راهی برای دستیابی به اهداف استراتژیک خاصی ببیند، مانند بازداشتن اسرائیل از اقدامات نظامی یا تحت فشار قرار دادن اسرائیل در مورد سرزمینهای مورد منازعه، بهویژه مزارع شبعا و بلندیهای جولان.
در حالی که این مزایا ممکن است از دیدگاه حزبالله در نظر گرفته شوند، درگیری مداوم هزینههای انسانی، اقتصادی و اجتماعی شدیدی را برای لبنان و اسرائیل به همراه دارد و چشمانداز صلح و ثبات در منطقه را پیچیده میکند.
در حال حاضر طرحی برای آتش بس دوهفته ای بر روی میز است که با توجه به واقعیت های میدانی ؛ امکان پذیرش آن و حتی در صورت پذیرش پایبندی طرفین به آن بسیار بعید بنظر میرسد .
پیشبینی پایان درگیری بین اسرائیل و حزبالله پیچیده است و به چندین عامل بستگی دارد:
- پویاییهای نظامی: اسرائیل و حزبالله در یک چرخه تلافیجویانه از حملات قرار دارند. اسرائیل زیرساختهای نظامی حزبالله و رهبری آن را هدف قرار داده و حزبالله نیز حملات موشکی عمیقتری به داخل اسرائیل انجام داده است. اگر این وضعیت ادامه یابد، میتواند به تشدید یا نقطه عطفی منجر شود که یکی از طرفین به دنبال پیروزی نهایی باشد. با این حال، تاریخ نشان داده که هیچیک از طرفین احتمالاً به پیروزی نظامی کامل دست نخواهند یافت، همانطور که در جنگ ۲۰۰۶ مشاهده شد.
- عوامل منطقهای: حزبالله توسط جمهوری اسلامی حمایت میشود و این درگیری بازیگران منطقهای دیگری را نیز وارد کرده است. گروههای مسلح در عراق نیز حملاتی علیه اسرائیل انجام دادهاند. چشمانداز ژئوپلیتیکی خاورمیانه تلاشها برای حل این درگیری را پیچیده میکند و تنش بین اسرائیل و ایران در مرکز این بحران قرار دارد .
- فشارهای دیپلماتیک: جامعه بینالمللی، بهویژه آمریکا و سازمان ملل، خواستار کاهش تنشها هستند و هشدار دادهاند که ادامه درگیری خطر فاجعهای گستردهتر در منطقه را به همراه دارد. تلاشهای دیپلماتیک ممکن است در نهایت هر دو طرف را به سوی آتشبس سوق دهد، زیرا هیچیک از طریق نظامی بهتنهایی نمیتوانند وضعیت را کنترل کنند.
- فشارهای داخلی و خارجی: هر دو طرف با فشارهای داخلی و بینالمللی مواجه هستند. حزبالله خطر بیثباتی بیشتر لبنان را به همراه دارد که با بحرانهای اقتصادی و سیاسی دستوپنجه نرم میکند، در حالی که اسرائیل باید جبهه شمالی خود را در کنار نگرانیهای امنیتی دیگر مدیریت کند. این فشارها ممکن است در نهایت دو طرف را به سوی توقف موقت خصومتها سوق دهد، اما حل دائمی به نظر نمیرسد مگر با حل مسائل بنیادی مانند حضور مسلحانه حزبالله و درگیری بین اسرائیل و ایران.
در نتیجه، پایان این جنگ نامشخص است، زیرا اساسا هیچ یک از طرفین منازعه فقط با یک هدف وارد جنگ نشده و آن را ادامه نمی دهند ؛اما احتمالاً ترکیبی از بنبست نظامی، دیپلماسی منطقهای و فشارهای بینالمللی آن را تعیین میکند،تا پیروزی قاطع یک طرف.
وریا روشنفکر
۲۸ سپتامبر ۲۰۲۴