ارزیابی شما از جنبش زن، زندگی، آزادی چیست؟

ارزیابی شما از جنبش زن، زندگی، آزادی چیست؟

چرا جنبش زن زندگی آزادی با وجود سراسری و پیشرو  و رادیکال بودنش ، با وجود دخالت دهها حزب و  تشکیلات کمونیستی و رادیکال نتوانست به سرنگونی رژیم ختم شده و انقلاب تداوم نیافت؟

هما ارجمند پاسخ می دهد

۱۶ سپتامبر ۲۰۲۴

بنظر من اعتراض جامعه ایران؛ کارگران، زنان و جوانان به وضعیتی که حاکمیت اسلامی سرمایه بر آنان تحمیل کرده در یک مقطع خاصی، وارد فاز نخواستن کل حاکمیت شده و مهر باطل بر کل رژیم زد،  از این رو در عرصه ها مختلف ، رژیم، قوانین و دستگاهای سرکوب اش را هر جا که توان و جرات اش را پیدا کردند به جدال کشیداین تعرض مداوم، با افت و خیز، بعضاً محلی و یا در بعد سراسری در چند دهه گذشته نموداری از یک خواست پایه ای مردم یعنی خواست سرنگونی رژیم بود که حول  آن به مرور یک  جنبشی شکل گرفت بنام «جنبش سرنگونی»این جنبش خود را متمایز کرد از جنبش، برای اصلاحات رژیم و ترند سیاسی رژیم چنج که توسط جریانات راست و سلطنت طلب و دولتهای غربی تلاش میشود که به یک آلترناتیو در ایران بدل کنندهمین جنبش سرنگونی بود که در ۱۴۰۱ با شعار « زن زندگی آزادی» بشکل تقابل کامل با حاکمیت به میدان آمد. 

اگر چه که ما در ایران از همان بدو انقلاب ۵۷  علیه ارتجاع مذهبی مبارزه کرده ایم ؛ ما قیام توده ای مردم مشهد در سال ۱۳۷۴ را داشتیم، و سپس بپا خاستن مردم در اسلامشهر علیه هزینه های ایاب و ذهاب در سال ۱۳۷۴، جنبش کوی دانشگاه در سال ۱۳۷۸ و بعد جنبش عظیم علیه انتخابات فرمایشی در سال  ۱۳۸۸ و جنبش میلیونی علیه فقر را در سال ۱۳۹۶ را داشتیم  که کل رژیم را نشانه کرده بود. 

بر این اساس جنبش مهسا ژینا امینی بر دوش ۴۳ سال مبارزات تودهای مردم علیه رژیم جمهوری اسلامی سوار استبا این تفاوت این جنبش این بار توده ای تر، گسترده تر و رادیکالتر و در مصافی سخت عرض و اندام کرد.

 

جنبش مهسا ، جنبشی مترقی ، مدرن، آزادی خواه ، برابری طلب و خصلت  تعرضی داشتاز همان بدو امر تمام نهادهای حکومتی و نمادهایش را مورد حمله قرار دادمردم با شعار مرگ بر خامنه ای ، مرگ بر دیکتاتور، و سوزاندن حجاب ، این پرچم جمهوری اسلامی به میدان آمدند و با شعارهایشان، با همبستگی ، سازماندهی سراسری در ایران نشان دادند که مخالف تقسیم جامعه بر اساس فرهنگ، مذهب ،ملیت، قومیت، نژاد و جنسیت هستند و آزادی ، برابری و رفاه را برای  همه مد نظر دارند. 

بطور خلاصه خیزشی بود که  در خودش جنبش آزادی زن  برای برابری زن و مرد، جنبش مذهب زدائی ،جنبش مدرنیسم، جنبش سکولاریزم را در بر گرفت.

یک خصلت بارز این جنبش اتکا به نیروی خود بوددیگر شائبه های از این جناح و آن جناح و یا امید به نیروهای خارج در این به چشم نمیخورد و دست توسل به هیچ دولتی نه مستقیم و نه غیر مستقیم  دراز نکردند. 

یکی از نقطه قوت های این خیزش سازماندهی سراسری در کل جغرافیای ایران بودرهبرانش آگاهانه  شعارها را بر اساس معضلات مهم و خواستهای پایه ای مردم و در تقابل با رژیم جمهوری اسلامی بیرون می دادندبه همین منظور وقتی کردستان مورد حمله اوباشان سپاه پاسداران ، بسیج و ارتش جمهوری اسلامی قرار می گرفت ، مردم آذربایجان، ایذه ، اهواز ، بندر عباس ، تهران و اصفهان با شعار «زن زندگی آزادی» ، « امسال سال خونه ، سید علی سرنگونه» و یا  « توپ تانک فشفشه، آخوند باید گم بشه » به میدان می آمدندمشخصه دیگر این جنبش پس زدن گرایش قوم پرست و راست و  تمام آنچه که حکومتها طی بیش از یک قرن بخورد مردم علیه ملیتهای مختلف در ایران برای جداسازی آنان از هم، بودهر شعاری که از کردستان سر داده شد به سرعت در دیگر مناطق ایران همه گیر می شدمردم در این خیزش نشان دادند که خواست نابودی جمهوری اسلامی سراسری است و «کرد»، «لر»، «ترک» ، «بلوچ»، « فارس » و «عرب » نمی شناسند.

بطور نمونه آنجایی که راست و سلطنت طلب هم خواستند  با  دادن «منشور مهسا»  قد علم کند و مهر خود را بر خیزش انقلابی ۱۴۰۱ بزند با« منشور حداقلی تشکل های صنفی و مدنی » که به نوعی پرچم برنامه ای و مطالبه ای جنبش سرنگونی زن زندگی آزادی بود روبرو شداین منشور حداقلی در تلاش بود که جنبش زن زندگی آزادی را از سطح سلبی فراتر ببرد و مشاهده کردیم که نقش بسزائی در خنثی کردن پرچم راست و سلطنت طلبان برای رژیم چنج داشتالبته نقش و تأثیر جنبش کمونیست کارگری و هم برنامه « یک دنیای بهتر» بر این منشور بر کسی پنهان نیست.

در اینجا جا دارد که گفته شود همزمان یک تحرک وسیع توسط انسانیت مترقی و آزادی خواه  متاثر از این جنبش و به مثابه بخشی و در ادامه آن در خارج از مرزهای ایران شکل گرفت که در تاریخ پیوستگی مبارزات داخل و خارج بی سابقه بودحضور رهبری کننده نیروهای چپ و آزادی خواه و سرنگونی طلب مهاجر و پناهنده از ایران در این جنبش جهانی کاملا چشمگیر بودقدرت و رادیکالیسم این خیزش بین المللی تمام سخنگویان جنبش اصلاح طلب رژیم در خارج  را مجبور به سکوت کرد و یا بقولی پوست عوض کرده و انقلابی شدند وبرنامه  رژیم چنج تا اطلاع ثانوی از دستور دولتهای غربی خارج شد.

از طرف دیگر در تداوم جنبش زن زندگی آزادی و متاثر از آن  و با به میدان آمدن هزاران نفر در دهها کشور دنیا تحرکات فاشیستی، راسیستی و ضد پناهندگی حداقل در مورد مردمی که از ایران گریخته بودند بدرجه ای به عقب رانده شد.

باید به جرات  گفت که این هم صدائی برای آزادی، برابری و رفاه با کد «زن زندگی آزادی»  فراخوانی به مردم منطقه برای همبستگی و اتحاد بجای باد دادن به فرهنگ، مذهب، ملیت، نژاد، رنگ و جنسیت بودبه همین دلیل مردم در منطقه هم این کد خیزش انقلابی را با جان و دل گرفتندو به یک معنی جنبش آزادی خواهی و سکولاریسم در منطقه جان تازه ای گرفت و به جنبش سیاه اسلام سیاسی بدرجه اتی عقب نشینی تحمیل شد.

سئوالی که مطرح شده اینست که چرا جنبش زن زندگی آزادی با وجود سراسری و پیشرو  و رادیکال بودنش ، با وجود دخالت دهها حزب و  تشکیلات کمونیستی و رادیکال نتوانست به سرنگونی رژیم ختم شده و انقلاب تداوم نیافت؟

در پاسخ باید بگویم که متاسفانه ما هنوز از یک حزب سیاسی کمونیستی دخالت گر و تاثیر گذار برخوردار نیستیمحزبی که از یک طرف از ابزارهای موثر در میان کارگران، جنبش برابر طلب زنان و جنبش جوانان برخوردار باشد و افق و برنامه اش با جنبشهای رادیکال و جاری چفت شده باشد  

از طرف دیگر یک گسیختگی آشکار بین جنبش سرنگونی و جنبش کارگری وجود داردما شاهد هستیم وقتی جنبش کارگری از برآمد گسترده و قدرتمند برخوردار باشد جنبش سرنگونی شکل آشکار و موثر و خیابانی اش در سکون نسبی بسر میبرد و یا برعکس در دوره های عروج و تعرض جنبش سرنگونی مبارزات کارگران در سطح محدودتری و جدا از این جنبش سیر میکند.

و در آخر تاکید میکنم اساس کار بر دوش ما کمونیستها سنگینی میکند و آن ایجاد یک حزب سیاسی کمونیستی کارگری با افقهای روشن، دخالت گر و سازمانده که جامعه در آن توان کسب قدرت سیاسی را می بیند و می تواند به آن اتکا کند.


Google Translate