اخباروگزارش های کارگری یکم مهرماه ۱۴۰۳ 

اخباروگزارش های کارگری یکم مهرماه ۱۴۰۳ 

ده ها کارگر معدن زغال سنگ معدنجو طبس و خانواده هایشان قربانی طمع ورزی و سوداندوزی کارفرمایان و دستگاه رهبری

کارگران و مدافعان حقوق انسان تسلیئت تسلیئت

– انجمن صنفی معلمان فارس:معدن طبس تسلیئت

اول مهر بود و پدرها می خواستند فرزندانشان را به مدرسه ببرند 

– تسلیت به همه‌ کارگران و خانواده های کارگری در مورد فاجعه قابل پیشگیری انفجار در شرکت معدنجو 

– بیانیه تحلیلی شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران به مناسبت فرارسیدن مهر ۱۴۰۳

– پیام کانون صنفی معلمان در آغاز سال نو تحصیلی 

– آغاز  تحصیل دانش  یا تحمیل فقر؟ 

از زبان دیگریِ مطرود به بهانه آغاز سال تحصیلی جدید.

– کانون نویسندگان ایران: رانده‌شدگان از تحصیل؛ یعنی . . .

– بیانیه به مناسبت آغاز سال تحصیلی ۱۴۰۳- ۱۴۰۴ 

– یکشنبه های اعتراضی کارگران بازنشسته:

۱- اعتراض کارگران بازنشسته تامین اجتماعی کشور نسبت به سطح نازل حقوق منجمله  مصوبه مزدی ضد کارگری شورای عالی کار‌، وضعیت نامناسب خدمات بیمه درمانی با راهپیمایی  و تجمع درشهرهای

اهواز وکرمانشاه مقابل اداره کل تامین اجتماعی استان های خوزستان وکرمانشاه،

شوش مقابل فرمانداری شهرستان

و تهران مقابل سازمان تامین اجتماعی

۲- اعتراض کارگران بازنشسته صنعت فولاد کشور نسبت به سطح نازل حقوق منجمله اجرا نشدن همسان سازی،عدم پرداخت مطالبات معوقه  وخدمات درمانی ناکافی با برپایی تجمع مقابل صندوق بازنشستگی کارکنان فولاد در شهرهای اصفهان ، اهواز و قائمشهربا شعار «معدنکاران طبس تسلیت تسلیت»

۳- تجمع اعتراضی کارگران بازنشسته زغال سنگ کرمان

– کارگران پیمانی شرکت مخابرات آذربایجان شرقی به تجمع اعتراضیشان نسبت به سطح نازل حقوق وعدم پرداخت بموقع حقوق،حق بیمه ودیگر مطالبات و وعده های توخالی مقابل  ساختمان مدیریت استان ادمه دادند

– ادامه تجمع اعتراضی کارگران اخراجی پتروشیمی ارغوان گستر ایلام نسبت به بلاتکلیفی شغلی و معیشتی و وعده های توخالی مسئولان مقابل درب ورودی مجتمع

– تجمع اعتراضی کارگران پایانه‌ها و مخازن پتروشیمی بندر ماهشهرنسبت به عدم تبدیل وضعیت،سطح نازل حقوق و عدمپرداخت مطالبات و وعده های توخالی ادامه دارد

– تجمع اعتراضی آتش‌نشانان قم نسبت به مشکلات شغلی و معیشتی مقابل استانداری

– تجمع اعتراضی سراسری افراد دارای معلولیت نسبت به عدم اجرای ماده ۲۷ قانون معلولان، قطع مداوم مستمری، عدم اجرای مصوبه ۴۰ درصدی حق پرستاری و عدم اجرای درست قانون معلولان

– چهارمین اعتراض جمعی از اهالی استان کهگیلویه و بویراحمد نسبت به الحاق منطقه حفاطت شده پادنای شمالی به استان أصفهان و عملیات اجرایی سد ماندگان با تجمع مقابل استانداری کهگیلویه و بویراحمد

– تجمع اعتراضی رانندگان خودروهای سنگین زاهدان نسبت به مسدود شدن کارتهای سوخت مقابل فرمانداری 

– نامه‌ سرگشاده‌ی جمعی از استادان اخراجی و تعلیقی دانشگاه به رئیس جمهور

– مرگ و مصدومیت دو کارگرمقنی در خرامه براثر گازگرفتگی

– جان باختن یک کارگرکارخانه تولید کاغذ نظرآباد بدنبال سقوط از دستگاه استاکر

*******

*انجمن صنفی معلمان فارس:معدن طبس تسلیئت

اول مهر بود و پدرها می خواستند فرزندانشان را به مدرسه ببرند 

خانه دل تنگ غروبی خفه بود

 مثل امروز که تنگ است دلم

 پدرم گفت چراغ

 و شب از شب پر شد

 من به خود گفتم یک روز گذشت

 مادرم آه کشید

 زود بر خواهد گشت

ابری هست به چشمم لغزید

و سپس خوابم برد

 که گمان داشت که هست این همه درد

 در کمین دل آن کودک خرد ؟

 آری آن روز چو می رفت کسی

داشتم آمدنش را باور

من نمی دانستم

 معنی هرگز را

 تو چرا بازنگشتی دیگر ؟

 آه ای واژه شوم

 خو نکرده ست دلم با تو هنوز

 من پس از این همه سال

 چشم دارم در راه

که بیایند عزیزانم آه 

هوشنگ ابتهاج

به یاد عزیزانی که در #معدن_طبس جان باختند

#معدن_طبس

#مهر_بی_مهری

#کار_کارگر  

*تسلیت به همه‌ کارگران و خانواده های کارگری در مورد فاجعه قابل پیشگیری انفجار در شرکت معدنجو 

بنا به آخرین اخبار موجود، بدنبال انفجار در معدن زغال سنگ معدنجو در استان خراسان جنوبی ایران تا این لخظه حداقل ۵۲ نفر کشته و بیش از ۲۰ نفر مجروح شده اند.

آنچه مسلم است تحقیقات کامل و‌ مستقل برای محرز شدن از دلایل این انفجار (که نشت گاز در یکی از کارگاه‌های شرکت زغال‌سنگ معدنجوی طبس اعلام شده است) بطور دو‌ فوریتی باید صورت بگیرد. اما شکی نداریم که عدم‌ رعایت‌ استانداردها و‌ مقررات ضروری در مورد ایمنی محیطهای کار و حوادث‌ ناشی از کار و بطور مشخص در مورد کار در معادن از عوامل اصلی این انفجار فاجعه بار و‌ خون آلود بوده است. ‌

کارفرما، شرکت های سرمایه داری و دیگر افراد و‌ نهادها و مقامات مربوطه در این‌کشتار جمعی کارگران مسئولیت مستقیم و‌ کامل دارند و نه‌ تنها باید پاسخگو باشند بلکه خانواده های تمامی قربانیان این حادثه تاسفبار باید بطور کامل و‌همه‌ جانبه خسارت دریافت‌ نموده و تا بررسی و‌‌ تضمین ایمنی این‌معدن هیچ‌ کارگری نباید مجبور به کار در آن شده و در این فاصله‌کلیه‌حقوق و‌ مزایای کارگران باید بطور تمام پرداخت‌گردد.

سندیکای کارگران شرکت واحد ضمن عرض تسلیت به خانواده های جانباختگان این فاجعه انسانی، علاوه بر کارفرما، کلیه مقامات ذیربط از جمله وزارت کار و اداره کار استان را به دلیل عدم بازرسی دقیق محیط کار به لحاظ ایمنی محکوم می کند و خواستار محاکمه عاملان این فاجعه جبران ناپذیر و پرداخت غرامت و حقوق و مزایا به خانواده های این عزیزان می باشد.

صدمه به یک کارگر در هر جا، صدمه به همه ماست.

چاره کارگران وحدت و تشکیلات است.

سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه

۱ مهر ۱۴۰۳

*بیانیه تحلیلی شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران به مناسبت فرارسیدن مهر ۱۴۰۳

در حالی به استقبال مهر و بازگشایی مدارس می‌رویم که در دومین سالگرد خیزش مردمی «زن، زندگی، آزادی» قرار داریم. قیامی دوران‌ساز که روح تازه‌ای در کالبد سپهر سیاسی و اجتماعی ایران دمید. اگرچه این قیام با قتل ژینا امینی جرقه خورد، اما حق‌خواهی مردم – به‌ویژه زنان – را در مدار جدیدی قرار داد که علیرغم ریخته شدن خون‌هایی عزیز و سرکوب گسترده از خیابان تا مدرسه و دانشگاه و کارخانه، حکومت نتوانست این جنبش را به محاق ببرد. اگر هنوز سرکوب وجود دارد به خاطر مقاومتی است که در تمام عرصه‌های اجتماعی شاهد آن هستیم. شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی ایران ضمن گرامیداشت یاد و خاطرۀ تمام جان‌باختگان راه آزادی همچنان بر تغییر از پایین، درون‌زا و مبتنی بر حقوق اکثریت و تحقق دموکراسی، آزادی در همه عرصه‌ها و حق تعیین سرنوشت از سوی مردم بر اصول خود برای تحقق جامعه‌ای آزاد و برابر تاکید دارد و به مناسبت شروع سال تحصیلی جدید، تحلیل خود از شرایط و مطالبات و حقوق معلمان، دانش آموزان و جامعه را به‌صورت زیر ارائه می نماید.

الف- تحلیل شرایط کلان ساختاری 

شرایط اقتصادی 

در بحث شرایط اقتصادی که معیشت آحاد جامعه از جمله معلمان را تحت تأثیر قرار می‌دهد، شاهد بحران در وضعیت حقوق‌بگیران ناشی از اقتصاد رانتی و فساد ناشی از آن هستیم. اقتصاد ایران متأثر از سیاست‌هایی است که با ادغام در نظام سرمایۀ جهانی و سیاست‌های پولی صندوق بین‌الملل، تولید و ثبات نیروی کار در تمام عرصه‌ها را دچار چالش جدی نموده است. اقتصاد به‌جای پاسخگویی به نیازهای مبرم و ضروری جامعه، در چنبرۀ باندهای قدرت و ثروت جریان‌های سیاسی رقیب در حاکمیت سیاسی است. این رویکرد باعث بی‌ثبات کاری نیروی کار شده است که در حوزۀ آموزشی وضعیت اسفناک نیروهای خرید خدماتی و پیمانی نمود پیداکرده است. این شکل از سیاست خدمات اجتماعی مانند خدمات بهداشتی، آموزشی و رفاهی را به سمت خصوصی‌سازی، کالایی و پولی شدن بیشتر سوق داده و به‌تبع آن باعث شده که اکثریت جامعه از کارگر تا معلم و پرستار که زیر خط فقر هستند، قادر به تأمین معیشت شرافتمندانه نگردند. وضعیت بیکاران، بی‌ثبات کاران و حاشیه‌نشینان در دهک‌های زیرین اسفناک تر است. این شرایط ریشۀ اصلی ادامۀ سیاست‌های اعمال حاکمیت اقلیت بر اکثریت است. اکثریتی که در بخش تولید، توزیع و خدمات، ثروت را تولید می‌کنند، اما مواهب آن نصیب آقازاده‌ها و نهادهای غیر پاسخگو و افراد سودجو می‌گردد. ادامه این روند بر فضای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی تأثیر مستقیم دارد. شکل‌گیری اعتراضات و جنبش‌های یک دهۀ اخیر در پاسخ به این اقتصاد ناکارآمد است و تا مادامی‌که این شرایط وجود دارد، تغییری در سایر عرصه‌ها رخ نخواهد داد و شاهد نارضایتی‌های بیشتر و اعتراضات فزاینده‌تر خواهیم بود. با درآمدن پزشکیان از صندوق رأی برخی گمان کرده بودند که قرار است تغییری رخ دهد، اما دولت‌های موسوم به اصلاح‌طلب و اعتدالی در اصل سیاست‌های اقتصادی حاکمیتی با رقیب به‌اصطلاح اصولگرای خود تفاوتی ندارند. تفاوت در نحوۀ اجراست و منتفع کردن جریان خود از رانت اقتصادی، با این تفاوت که منابع و ثروت بیشتری از ثروت مردم تحت انقیاد ساختارهایی است که به هیچ مرجعی پاسخگو نیستند. به‌طور مشخص نهادها و مراکز اقتصادی زیر نظر رهبری و ارگان‌های نظامی که فعالیت اقتصادی دارند و از هرگونه مالیات معاف بوده و نظارتی بر آن‌ها اعمال نمی‌گردد. این عوامل بخشی از مسایل ساختاری اقتصاد بیمار کشور است.

شرایط سیاسی و امنیتی 

از فردای انقلاب و تثبیت حاکمیت، شاهد افول مشارکت سیاسی مردم هستیم. مردمی که برای آزادی، رفاه و برابری انقلاب کردند، همچنان به دنبال خواسته‌های محقق نشده خود هستند. در شرایط کنونی احزاب مستقل از جناح‌های درون حاکمیت حق فعالیت نداشته، آزادی‌های سیاسی و اجتماعی و آزادی بیان حتی در حد قانون اساسی جمهوری اسلامی وجود ندارد. تشکل‌های مستقل صنفی و مدنی از جمله شورای هماهنگی و کانون‌ها و انجمن‌های عضو، زیر شدیدترین فشارهای دستگاه امنیتی و قوه قضاییه قرار دارند. حق اعتصاب، تجمع و تحصن، توسط بخش‌های مختلف نیروی کار عملاً ممنوع است. معلمان، پرستاران، دانشجویان، بازنشستگان و کارگران اگر بخواهند به‌صورت علنی و مسالمت‌آمیز تجمع نمایند سرکوب می‌شوند. اعتراضات کوچک و محدود اگر مقطعی تحمل می‌گردد و بازتاب رسانه‌ای می‌یابد – ضمن با ارزش بودن آنها – به معنای آزادی تجمعات نیست. به ‌عنوان نمونه شورای هماهنگی که قادر است در حیطه خود فراخوان سراسری دهد، بعد از سرکوب گسترده در بهار ۱۴۰۱ و متعاقب آن در قیام ژینا همچنان زیر ضرب قرار دارد.

عدم مشارکت و تحریم انتخابات مجلس در اسفندماه، بحران‌های رو به رشد در معادلات داخلی و جهانی، جنگ‌های اوکراین و خاورمیانه و تغییر ژئوپلیتیک منطقه و … هستۀ سخت و اصلی قدرت و حاکمیت را به این جمع‌بندی رساند و مجبور کرد که بعد از مرگ رئیسی، به بخشی از اصلاح‌طلبان «با شعار تغییر» میدان دهد که به قدرت برگردند. مخالفان پزشکیان وی را دولت سوم روحانی و موافقانش دولت سوم خاتمی نامیدند. اما کابینۀ پیشنهادی و تأئید آن توسط مجلس و با توصیۀ رهبر نشان داد که دولت ائتلاف ملی شعاری بود که به واقع شکلی از دولتی سهمیه‌ای است که در آن به هر جناحی سهمی داده شد تا جایی که صدای آن بخش از اصلاح‌طلبان حکومتی که به آنها سهمی تعلق نگرفته بود نیز در آمد. این انتخابات که با تبلیغات گسترده رخ داد، بنا بر اعلام حاکمیت در حدود ۴۰ درصد مشارکت به دنبال داشت و نشان داد که باز هم مشارکت سیاسی از نظر حاکمیت صرفاً شرکت در انتخابات! است. ناامیدی بخشی از حامیان پزشکیان در این مدت کوتاه نشان داد صندوق رأی به‌تنهایی قادر نیست خواستۀ مردم برای حق تعیین سرنوشت را محقق نماید. 

این وقایع بیش‌از پیش نشان داد که جابجایی در ارکان قدرت تا کنون منجر به تغییر در پایین و بین مردم نشده است. تجربه دولت خاتمی و روحانی گواهی بر این ادعاست که این دولت‌ها با وجود ساختار استبدادی موجود قادر نیستند به حداقل‌های استاندارهای دموکراتیک تن دهند و در جاهایی که حتی در حوزۀ دولت اختیاراتی داشته‌اند، اولویت اولشان برخورداری جناح خود از مواهب و رانت در قدرت بودن است. به ‌عنوان نمونه امروز هیئت‌های تخلف اداری با اخراج و تبعید کردن فعالان صنفی و با اعمال بازنشستگی پیش از موعد و … اصلی‌ترین بازوی سرکوب‌شده‌اند. هیئتی که در ظاهر ربطی به نهادهای امنیتی و قوۀ قضاییه ندارد، اما با استناد به گزارش همین نهادها زندگی و معیشت خانواده‌های فعالان صنفی را با مخاطره جدی روبرو کرده است.

به‌طور خلاصه می‌توان گفت حاکمیت همچنان به فعالیت سیاسی و مدنی و صنفی و … نگاهی امنیتی دارد. از تبعات امنیتی شدن فعالیت در کشور این است که راه را بر مشارکت مردم در حق تعیین سرنوشت خود بسته است. به نظر می‌رسد این نگاه سیاسی و امنیتی، با جابجایی رئیسی یا پزشکیان تغییر نخواهد کرد. در چنین شرایطی که تشکل یابی مستقل محکوم است، شورای هماهنگی و تشکل‌های صنفی دل به دولت‌ها نبسته و از آنجایی‌که باور به تشکل یابی مستقل و از پایین دارد، از کردستان و مازندران تا هرسین و بوشهر به هر نحو ممکن مجامع عمومی خود را برگزار نموده اند. با این اوصاف به نظر می‌رسد جنبش معلمان مانند سایر جنبش‌ها و مطالبه گران روزهای دشواری را پیش رو دارند.

شرایط حقوق شهروندی 

دادرسی عادلانه در نظام حقوقی و قضایی کشور معنا ندارد. قضات به‌خصوص در دادگاه غیرقانونی انقلاب همسو با ضابطان و پرونده سازان عمل می‌کنند و مستقل نیستند. دادستان‌ها با پیشنهاد بازجویان نهادهای امنیتی صرفاً به دنبال طرح اتهام و محکوم نمودن شهروندان معترض هستند. نه دادی می‌ستانند و نه توجهی به شکایت مردم علیه مسئولان دارند… در فقدان دادرسی عادلانه افراد زیادی حتی با اتهامات غیرسیاسی و با جرائم عادی ناعادلانه در حبس هستند. مددکاری در زندان‌ها امری بی معناست. 

دستگاه قضاییه با صدور احکام سنگین علیه فعالان حوزه‌های مختلف و طرح اتهامات واهی مانند بغی و محاربه و افساد فی‌الارض به دنبال منکوب کردن جامعه است. اعدام‌ها حتی به‌صورت فله‌ای در زندان‌ها به‌خصوص در مورد زندانیان گمنام ادامه دارد و باعث رکوردشکنی میزان اعدام در ماه های اخیر شده است. صدور احکام اعدام برای جرایمی مانند مواد مخدر نه‌تنها باعث کاهش بحران و آسیب‌های اجتماعی نشده، بلکه این آسیب‌ها رو به فزونی است. زندانیان فرادست و رانت‌خوار در زندان وضعیت خوبی دارند و مبارزان راه آزادی شکنجه روانی و جسمی می‌شوند.

شرایط اجتماعی و فرهنگی 

شرایط اجتماعی و فرهنگی متأثر از حوزه اقتصادی و سیاسی و امنیتی است با این که به خاطر مقاومت جامعه در برابر سرکوب شاهد پیشروی مردم در این حوزه هستیم، اما جنگ حاکمیت در خیابان علیه زنان و سرکوب فعالیت‌های سیاسی و صنفی و مدنی موجب شده مردم نتوانند در انتخاب سبک زندگی و پوشش آزاد باشند. از طرفی آسیب‌های اجتماعی ناشی از فقر و بیکاری و طلاق و خودکشی و حاشیه‌نشینی رو به افزایش است. زندان‌ها مملو از قربانیانی هستند که از حمایت اجتماعی و مددکاری محروم‌اند.

در حوزه فرهنگی نیز از وضعیت روزنامه‌ها تا سینما و تئاتر و … نگاه امنیتی بر آن حاکم است. هیچ صدای مستقلی شنیده نمی‌شود و سانسور و تهدید فعالان این حوزه‌ها همچنان ادامه دارد. در یک چنین شرایطی و با کالایی شدن خدمات اجتماعی و فرهنگی فقط صدای کسانی شنیده می‌شود که یا از رانت برخوردارند یا پول فراوان دارند. تولیدات عرصه فرهنگی مبتذل و هنر آوانگارد در محاق است.

حوزۀ بهداشت و سلامت 

حوزۀ بهداشت و سلامت با چالش‌های جدی روبرو است. از یکسو بی‌ثبات کاری ذیل سیاست‌های اقتصادی بر این حوزه غالب است و از سوی دیگر شاهد کالایی سازی مقولۀ درمان و سلامت هستیم. خدمات پزشکی با سیاست‌های افزایش جمعیت حاکمیتی اصلاً همخوان نیست. فقرا و افراد زیرخط فقر از دسترسی به این خدمات محروم هستند. دولت مانند عرصۀ آموزش هزینه‌های گزافی به طبقات محروم تحمیل می‌کند. در چنین شرایطی شکاف دستمزد بین بخش‌های مختلف کادر درمان و تحمیل کار اجباری به پرستاران باعث بروز اعتراضات سراسری در هفته‌های گذشته شد که مانند معلمان پاسخ حاکمیت سرکوب پرستاران بود.

شرایط محیط ‌زیستی 

ایران از جمله کشورهایی است که در آلودگی های محیط زیستی نقش مؤثری دارد. استفادۀ بی‌رویۀ از منابع و معادن باعث شده که برخی گونه‌های جانوری در خطر تهدید جدی و انقراض قرار گیرند. تغییرات اقلیمی مهاجرت ناخواسته را به مردم تحمیل کرده است. آتش‌سوزی ناشی از کم‌آبی و گرمایش زمین و در مواردی عمدی باعث از بین رفتن منابع طبیعی شده است. فضای سبز استاندارد به‌تناسب جمعیت وجود ندارد. بحران آب و خشک‌سالی جدی است و طرح‌های ملی برای رفع بحران قادر به حل مشکلات نیست؛ چرا که در این حوزه بودجه به نهادهای حاکمیتی غیر تخصصی تعلق می‌گیرد.

آلودگی هوا و گرد و خاک ناشی از خشک‌سالی باعث شده است که سلامت شهروندان به‌خصوص کودکان و سالمندان در خطر جدی قرار گیرد و در کلان‌شهرها در اکثر اوقات سال میزان آلودگی بالاست. وجود فساد در ساختار کلان باعث شده است که دست سوداگران و ارباب ثروت و قدرت برای غارت منابع عمومی باز باشد. در صورتی ‌که صدای اعتراضی از سوی فعالان شنیده شود با نگاه امنیتی سرکوب می‌گردد.

ب- مطالبات صنفی و آموزشی معلمان 

در چنین شرایط بحرانی، اما امیدوار به تغییر و تحولات بنیادین و ساختاری، می توان وضعیت نظام آموزشی و مطالبات جامعۀ فرهنگیان را به صورت زیر ارایه داد:

۱. وضعیت نظام آموزشی

وضعیت نظام آموزشی در ایران متاثر از سیاست های اقتصادی، ساختار سیاسی استبدادی و ایدئولوژیک است. به همان اندازه که نظام سیاسی در عرصۀ ایدئولوژیک در مدرسه به پیشروی خود ادامه می دهد، از وظایف خود در قبال ارایۀ خدمات آموزشی شانه خالی می کند. حکومت می کوشد با آموزه های ایدئولوژیک و مذهبی مدرسه را به انقیاد خود در آورد. هرچند دانش آموزان و معلمان در برابر گفتمان رسمی آموزشی مقاومت می کنند، اما این سیاست ها بخشی از بودجۀ محدود آموزش و پرورش را به هدر می دهد. مدرسه فاقد زیرساخت های ضروری برای فعالیت های علمی، هنری و ورزشی است. در مناطق محروم حداقل های کالبدی برای آموزش وجود ندارد. تراکم دانش آموزشی بالاست و حکومت بیش از گذشته با گسترش سیاست های پولی و کالایی سازی آموزش دست خود را در جیب والدین می کند. امروز به جرأت می توان گفت با اشکال مختلف مدارس چیزی به نام مدرسۀ دولتی رایگان وجود ندارد. 

در ارتباط با نیروی کار آموزشی، نظام آموزشی با فقدان نیروی متخصص و کارآمد روبروست. دولت به جای تأمین امنیت شغلی سیاست بی‌ثبات سازی را دنبال می کند. و برای کاهش هزینه از استخدام رسمی سر باز می زند. قربانی این سیاست معلمان خرید خدماتی هستند که از بیمه، دستمزد مناسب و امنیت شغلی محرومند. معلمان رسمی و پیمانی که به نظر می رسد وضعیت بهتری دارند، همگی زیر خط فقر هستند و ناچارند برای تأمین معاش به شغل دوم و سوم روی آورند. همین سیاست ها باعث کیفیت زدایی در مدارس دولتی شده است.

نظام آموزشی متأثر از ساختار اقتصادی و سیاسی، طبقاتی، متمرکز، غیردموکراتیک و غیر مشارکتی است. معلمان و دانش آموزان در فرایند آموزش منفعل بوده و اصول آموزشی رفتارگرایی که در دنیا منسوخ شده است، بر نظام آموزشی غالب است. 

در بحث بودجه بیش از ۹۷ درصد بودجه صرف تأمین حقوق کادر آموزشی می گردد که همین بودجه نیز قادر به تأمین معاش فرهنگیان نیست. مابقی بودجه نیز صرف برنامه های مذهبی و ایدئولوژیک می گردد که مسأله ای از دانش آموزان حل نمی کند. عملاً بودجه ای برای امور پژوهشی و فوق برنامه مناسب با نیاز دانش آموزان وجود ندارد. این در حالی است که نهادهای حاکمیتی و وابسته به باندهای ثروت و قدرت به نام کار آموزشی و فرهنگی بخش اعظمی از بودجۀ عمومی کشور را به خود اختصاص داده و به هیچ مرجعی پاسخگو نیستند. این همه، محصول دیدگاه ضد عدالت آموزشی و مبتنی بر اقتصاد سیاسی سرمایه محور است.

محتوای درسی متأثر از رویکرد متمرکز بدون توجه به تفاوت های فردی، قومی، جغرافیایی، فرهنگی و مذهبی به صورت یکسان است. و بدون توجه به این تفاوت ها برنامۀ درسی تدوین و ارایه می گردد. بررسی محتوای آموزشی نشان می دهد، تبعیض جنسیتی، قومی، مذهبی در آن مشهود است. به عنوان مثال آموزش به زبان مادری نادیده گرفته می شود و همین مسأله موجب ترک تحصیل و افت تحصیلی در مناطق دو زبانه شده است.

همچنین کودکان در مدرسه مهارت های لازم جهت مواجهه با شرایط بحرانی را نمی آموزند. به عنوان نمونه آموزش رسمی قادر نیست دانش آموزان را برای ارتباط سالم با محیط زیست و خطرات ناشی از بحران محیط زیستی آموزش دهد.

مدرسه پیش از آنکه محل رشد خلاقیت کودکان باشد، با رویکرد پادگانی اداره می شود. دانش آموزان تحت گفتمان پرورشی و انضباطی غالب در تمام طول زمان حضور در مدرسه کنترل می شوند. این وضعیت برای دختران دانش آموز و زنان معلم به مراتب بدتر است. تحمیل حجاب اجباری از بدو ورود به مدرسه، بخشی از سیاست کنترل بر بدن دختران و زنان است. توبیخ، تنبیه و اخراج طبق آیین نامه های انضباطی در انتظار دختران و پسرانی است که به شکلی در برابر این گفتمان مقاومت می کنند. اگرچه سرکوب شدید است، اما همواره شاهد وجهی از تلاش فردی و جمعی برای مقابله با این خط سرکوب از سوی دانش آموزان و معلمان در فضای مدرسه دیده می شود. این مقاومت به ویژه بعد از قیام ژینا عینیت بیشتری یافته است. نگاهی به آمار دانش آموزان، دانشجویان دانشگاه فرهنگیان و معلمانی که با احکام انضباطی روبرو هستند، نشان دهندۀ وجه مقاومت در درون مدرسه است. 

دانشجویان در دانشگاه فرهنگیان مانند دوران مدرسه از آموزش مدرن، خلاق، مشارکتی و انتقادی محروم هستند. اغلب اساتید شاغل در این دانشگاه ها فاقد درجات علمی معتبر بوده و به واسطۀ رانت در این جایگاه قرار گرفته اند. به طوری که با تغییر دولت ها، سیاست ها و مدیریت ها با توجه به گرایش باندی و جناحی تغییر می کند.

اگرچه سرکوب دانشگاه و دانشجویان در تمام کشور وجود دارد، اما فضای امنیتی و ایدئولوژیک در دانشگاه فرهنگیان به مراتب بیشتر است. حداقل آزادی های فردی و اجتماعی در این دانشگاه دیده نمی شود و رویکرد حراستی و انضباطی بر رفتار دانشجویان اعمال می گردد. در طی دو سال گذشته تعداد زیادی از دانشجویان دانشگاه فرهنگیان صرفاً به دلیل لایک یک استوری یا دیده شدن موی سر مورد توبیخ و محرومیت قرار گرفته اند. فضای سرکوب به حدی شدید است که حتی این دانشجویان از اطلاع رسانی و رسانه ای کردن محرومیت خود پرهیز می کنند. حال سوال اساسی این است که چنین دانشگاهی چگونه قادر است معلمانی قدرتمند برای آموزش کودکان جامعه تربیت نماید؟!

۲. مسألۀ سرکوب فعالان صنفی

جنبش معلمان در طول بیش از دو دهه فعالیت تشکل‌های صنفی همواره مورد تعرض و سرکوب دولت‌های مختلف قرار داشته است. بازداشت، حبس، تبعید، اخراج، بازخرید، انفصال، بازنشستگی پیش از موعد، تقلیل گروه، عدم تعلق رتبه‌بندی و … اشکال گوناگون سرکوبی بوده که صدها معلم و فعال صنفی هزینۀ آن را پرداخت کرده‌اند. اما از مطالبه گری هرگز دست نکشیده و نخواهند کشید. مطالبات ما از سویی مطالبات معلمان است و از سوی دیگر در بطن خود تحقق آرزوهای ناکام ملت است. از این رو ما خواهان برچیده شدن هر شکلی از سرکوب و ستم در نظام آموزشی و در عرصه عمومی هستیم. ما برای بر چیدن این ستم‌ها از تمام قوا و امکان‌های موجود استفاده خواهیم کرد. تمام معلمان زندانی باید آزاد شوند، اخراجی‌ها به مدرسه برگردند و هر نوع تضییع حقوق باید اصلاح گردد و تمام پرونده‌های مفتوح بسته شود.

از همین رو شورای هماهنگی کارگروهی تشکیل داده است که به وضعیت معلمان زندانی رسیدگی نماید و حقوق پایمال‌شده معلمان آسیب‌دیده را احیا نماید. این پیگیری شامل دانشجویان دانشگاه فرهنگیان نیز خواهد شد. مخاطب ما برای دستیابی به این اهداف نه‌ تنها مسئولان آموزش‌وپرورش و شخص وزیر بلکه تمام ارکان حاکمیتی است که به‌ نوعی در تصمیم‌گیری در مورد معلمان و نظام آموزشی نقش داشته و دارند. از تمام کسانی که به‌نوعی حقی از آنان ضایع‌شده است درخواست داریم که از طریق کانال شورای هماهنگی با مدرک و مستندات، وضعیت خود را به این کارگروه یا از طریق تشکل‌های صنفی و فعالان صنفی، منتقل نمایند.

۳. وضعیت کودکان بازمانده از تحصیل

آموزش طبقاتی برآمده از سیاست های اقتصادی موجب شده است، تعداد زیادی از کودکان در سن تحصیل از رفتن به مدرسه باز بمانند. بنا بر گفتۀ مسئولان تنها در سال تحصیلی گذشته بیش از ۲۱۶ هزار کودک در مقطع ابتدایی از تحصیل باز مانده اند. در آماری دیگر، مرکز آمار ایران آمار کودکان بازمانده از تحصیل در سال تحصیلی ۰۲ – ۱۴۰۱ را بیش از ۹۲۹ هزار نفر اعلام کرده است. نگاهی به این آمار نشان می دهد که آمار کودکان طرد شده از مدرسه بیش از یک میلیون نفر است. اگر بخواهیم به آمار واقعی کودکان بازمانده از تحصیل دست یابیم، باید جمعیت کودکان در سن تحصیل را از کودکان در حین تحصیل کم نماییم. آموزش و پرورش و مرکز آمار ایران صرفاً به جمعیت کودکان بازمانده از تحصیل در یک سال اشاره می کند تا آمار واقعی را لاپوشانی نماید.

اگر این آمار بر اساس کودکان بازمانده در هر پایه مشخص گردد میزان واقعی کودکان بازمانده از تحصیل و کودکانی که در سن خود در پایۀ پایین تر – به علت مردودی یا ورود دیرهنگام به مدرسه – قرار دارند، مشخص می شود. آماری که در سالنامۀ آماری آموزش و پرورش لحاظ نمی گردد. با این اوصاف به نظر می رسد، آمار کودکانی که از مدرسه طرد و روانۀ خیابان و بازار کار شده اند، به مراتب بیشتر از آمار رسمی اعلام شده است.

فقر، بیکاری والدین، سیاست های پولی و فقدان روانشناس و مددکار در مدرسه در کنار برخی موانع فرهنگی – به ویژه در مورد دختران – از جمله دلایل اصلی ترک تحصیل دانش آموزان است. عدم تخصیص بودجۀ عادلانه در مناطق محروم، عدم دسترسی کودکان به سرویس ایاب و ذهاب در مناطق روستایی، وجود مدارس کپری و کانکسی و فرسوده و فاقد امکانات، کلاس های چندپایه و افت کیفیت آموزشی مسایلی هستند که تحصیل کودکان را متأثر ساخته است. طرد از مدرسه به واسطۀ موارد فوق، نه تنها خیابانی شدن بلکه آسیب های فراوانی را متوجه این کودکان می کند. وجود بند کودکان و نوجوانان در زندان ها و مراکز اصلاح و تربیت شاهدی بر این گواه است. حکومت به جای آن که بودجۀ آموزش را به مدارس اختصاص دهد، ناچار است چند برابر آن را هزینۀ نگهداری کودکان در زندان نماید. و این ادامۀ همان سیاست کنترل و رام کردن کودکان در مدرسه است. سیاستی که نه تنها اصلاحی در پی ندارد، بلکه کودکان را با برچسب مجرم در وضعیت غیر قابل بازگشتی قرار می دهد.

۴. وضعیت کودکان مهاجر

فقر، بیکاری، بحران محیط زیستی، فقدان آزادی های فردی و اجتماعی، وجود حکومت های دیکتاتوری، فقدان امکانات تحصیلی و جنگ و… از جمله عوامل مهم آوارگی، پناهندگی و مهاجرت ناخواسته است. در این میان گروه های در معرض خطر از قربانیان اصلی این شرایط هستند که مسئولیت آنها بر عهدۀ دولت ها و جامعۀ بین المللی است. تمام کودکانی که طبق کنوانسیون جهانی حقوق کودک قربانی این شرایط می شوند، در انتخاب وضعیت خود نقشی ندارند. از این رو، در کنوانسیون مذکور و سایر معاهدات بین المللی بر حق تحصیل این کودکان – فارغ از ملیت، نژاد، جنسیت، زبان، رنگ و مذهب – تاکید شده است.

در طی ماه های گذشته از سوی نهادهای حاکمیتی و برخی از رسانه های فاشیستی با نفرت پراکنی در مورد مهاجران – و در واقع آوارگان – در ایران فضاسازی شده است. بخشی از این فضاسازی مبتنی بر آمارسازی، زمینۀ برخورد مردم عادی با مهاجران را فراهم کرده است. حکومت به جای حل بحران های هم آیندی که گریبان گیر جامعه شده، تبلیغات خود را متوجه مهاجران کرده و همسو با گروه های نژادپرست، بر تشدید تضاد افزوده است. حتی با فرض این که با افزایش جمعیت مهاجران مشکلاتی را به همراه آورده است، به هیچ وجه مسئولیتی متوجه کودکان نیست.

جمعیت عظیمی از کودکان به اصطلاح غیر قانونی کلاً از حق تحصیل محروم هستند و دولت ایران هیچ مسئولیتی در قبال آنها به گردن نمی گیرد. در حالی که کنوانسیون حقوق کودک را امضا کرده و باید به اجرای مواد آن متعهد باشد. مردم ایران پیش و پس از انقلاب ۵۷ تجربۀ مهاجرت ناخواسته را به دلایل سیاسی، اقتصادی و امنیتی داشته اند. جمعیت ایرانیان پناهنده به سایر کشورها از جمعیت بسیاری از کشورها بیشتر است. مردم ایران با کشورهای همسایه سال ها بدون دخالت حکومت ها زندگی مسالمت آمیزی داشته اند. در یک چنین شرایطی انتظار می‌رود، مردم تحت تأثیر رسانه ها و نهادهای حاکمیتی قرار نگیرند. شورای هماهنگی خواهان به رسمیت شناخته شدن حقوق کودکان مهاجر – به ویژه حق تحصیل برای آنها – است. و هر نوع نفرت پراکنی و سیاست های نژادپرستی را که با روح انسان مدرن در تضاد است، محکوم می کند.

۵. مطالبات فرهنگیان بازنشسته

سال هاست که دولت های مختلف به بهانه های واهی معیشت و رفاه فرهنگیان بازنشسته را نادیده می گیرند و به وعده درمانی بسنده کرده اند. تجمعات پی در پی و سراسری – حتی در شرایط کرونا – نشان می دهد که این قشر زحمت کش و شرافتمند با چه مضیقۀ مالی مواجه هستند. دولت ها به جای اجرای همسان سازی حقوق با در نظر گرفتن تورم و خط فقر، انواع و اقسام آیین¬نامه¬ها متوسل می شوند تا حقوق بازنشستگان را تضییع نمایند. در صورتی که بازنشستگان شریف پس از ۳۰ سال خدمت باید از بیمه، رفاه و خدمات اجتماعی مناسب برخوردار شوند، ناچارند به صورت هفتگی در اقصا نقاط کشور به خیابان بیایند. اگرچه پیگیری های فردی و غیر تشکیلاتی می تواند در جای خود باارزش باشد، با افزایش فعالیت های غیر تشکیلاتی و سوءاستفاده دولت ها در گذشته توانسته است، برخی از بازنشستگان را در مقابل هم قرار دهد. و زمینۀ ایجاد رانت برای برخی از افراد سودجو را فراهم سازد.

صندوق بازنشستگی نهادی ثروتمند است و دارایی آن باید در راستای بهبود معیشت و رفاه بازنشستگان به کار گرفته شود. مدیران و فرادستان حکومتی در حالی از حقوق و مزایای بالایی برخوردارند که فقر و فلاکت مانند اکثریت جامعه گریبان گیر فرهنگیان بازنشسته است. شورای هماهنگی خواهان پایان دادن به این وضعیت ناعادلانه است و از حق و حقوق فرهنگیان بازنشسته حمایت نموده و اعتراض را حق طبیعی آنان می داند و آنان را تا رسیدن به مطالبات خود یاری و همراهی می کند.

۶. مطالبات فرهنگیان شاغل

بی شک اصلی ترین مطالبۀ نیروی آموزشی شاغل دستیابی به حقوق و دستمزد بالای خط فقر تعیین شده توسط اقتصاددانان مستقل است. در طی سال های گذشته دولت ها با ترفندهای مختلف معلمان را زیر خط فقر نگه داشته اند. آخرین مورد آن طرح فریب رتبه بندی بود که با اجرای ناقص و سلیقه ای نه تنها شکاف حقوق معلمان با حقوق سایر کارکنان رسمی وزارت خانه های خاص مانند نفت و وزارت خارجه را پر نکرد، بلکه باعث شکاف حقوق درون سازمانی شد. اقلیتی به واسطۀ رانت وفاداری و همراهی با سیاست های ایدئولوژیک در رتبه های بالا قرار گرفتند و اکثریت معلمان حتی این رتبه بندی ناقص نتوانست شکاف دستمزد آنان با خط فقر را کاهش دهد. به طوری که می توان گفت میانگین حقوق معلمان یک سوم خط فقر است. شورای هماهنگی باور دارد هر نوع اعمال قانون مانند رتبه بندی باید بعد از آن صورت گیرد که حقوق پایۀ معلمان به خط فقر رسیده باشد و الا با این نرخ تورم و کاهش قدرت خرید اجرای طرح هایی مانند رتبه بندی تنها فریب کاری محض است که باعث فرو رفتن معلمان در سیاه چالۀ فقر خواهد شد.

معلمان شاغل مانند بازنشستگان از بیمۀ کارامد، خدمات رفاهی و فرهنگی محروم هستند. واگذاری و برون سپاری اندک مراکز تفریحی و رفاهی و ورزشی به بخش خصوصی وابسته به باندهای سیاسی باعث شده است که معلمان و خانواده هایشان از هر نوع خدمات رفاهی استاندارد و رایگان محروم شوند، در حالی که این مراکز با سرمایۀ معلمان شکل گرفته و بایستی خدمات رایگان مانند برخی از ارگان ها به اعضای خود ارایه نماید.

به جز موارد فوق معلمان خواهان مدارس استاندارد و محیط آموزشی امن و شاد برای بالا بردن کیفیت آموزش هستند. تمرکز امکانات در مدارس خاص و پولی باعث ناامنی شغلی و ذهنی معلمان شاغل در مدارس دولتی عادی شده است. و این روند با سیاست های کالایی سازی و گسترش آموزش طبقاتی بغرنج تر می شود.

۷. وضعیت صندوق ذخیرۀ فرهنگیان

دولت ها از بدو شکل گیری صندوق ذخیرۀ فرهنگیان به اشکال مختلف سرمایۀ این صندوق را که متعلق به فرهنگیان است، در راستای منافع سیاسی خود مصرف کرده است. گویی صندوق محلی برای ارایۀ رانت به نیروهای وفادار به دولت است. بخاطر همین، نه تنها دولت ها طبق اساسنامه سهم خود را به صندوق نپرداخته اند، بلکه از سرمایۀ صندوق برای رفع کمبود بودجۀ خود سوءاستفاده کرده اند.

از سوی دیگر، هرگز معلمان در اداره و مدیریت صندوق نقشی نداشته اند. در زمان وزارت بطحایی اگرچه موضوع مشارکت فرهنگیان در صندوق مطرح شد، اما بخاطر ساختار هیأت امنایی و غیر دموکراتیک تنها زمینۀ رانت خواری برخی فراهم شد. در آن زمان شورای هماهنگی پیش زمینۀ مشارکت معلمان را تغییر اساسنامه و ادارۀ آن توسط فرهنگیان اعلام نمود. در انتخاباتی که زمینۀ تقلب در آن فراهم بود و نظارتی توسط فرهنگیان و شورای هماهنگی بر آن وجود نداشت، افرادی به عنوان نمایندۀ معلمان انتخاب شدند. این افراد و مدیران صندوق و اعضای هیأت امنا امروز باید پاسخگوی چپاول و غارت این صندوق به فرهنگیان باشند.

در این میان، تشکل های سیاسی وابسته و منتسب به معلمان در جناح های مختلف به صندوق به مثابه سفرۀ غارت می نگرند. وقتی دولت مستقر با آنها همسو است، اعضای خود را در سطوح مختلف مدیریتی می گمارند و عملکرد صندوق را توجیه می کنند. زمانی که جناح آنها از قدرت رانده می شوند، به منتقدان وضعیت موجود تبدیل می شوند. برخی چپاول گران نیز با آمدن و رفتن دولت ها موقعیت خود را حفظ نموده و همچنان بر آن سفره نشسته اند.

شورای هماهنگی با وجود اساسنامه ای که تضمین کنندۀ مشارکت مستقیم معلمان در سطوح مختلف مدیریتی نیست، هر نوع اصلاح را ناممکن می داند. ثروت صندوق و تمام شرکت های وابسته به آن – اعم از منقول و غیر منقول – متعلق به معلمان است و حق مالکانۀ اعضای صندوق باید به رسمیت شناخته شود. ما نسبت به سوءاستفادۀ تشکل های وابسته، به معلمان هشدار می دهیم. برخی از کسانی که امروز مطالبه گر صندوق شده اند، در واقع رانت دیروز خود از صندوق را از دست داده اند و برخی دنبال رانت فردا هستند. تجربه نشان داده است، تشکل های وابسته به جناح های قدرت در بزنگاه پشت معلمان را خالی نموده و منافع حزبی و سیاسی خود را بر منافع عالیۀ فرهنگیان ترجیح می دهند.

ما باور داریم حصول مطالبات در ظرف تشکل یابی مستقل امکان پذیر است و از تمام قدرت و ظرفیت های موجود برای استیفای حقوق فرهنگیان در صندوق ذخیره استفاده خواهیم نمود.

۸. هیأت تخلفات اداری

پیش از قیام ژینا جنبش معلمان نقش مهمی در عادی سازی خیابان و استفاده از ظرفیت تجمع و تحصن از خود نشان داد. سرکوب معلمان که در جریان اعتراضات باشکوه و فراگیر سال ۱۴۰۰ آغاز شده بود، در اردیبهشت ۱۴۰۱ وارد فاز جدیدی شد و متعاقب آن حدود ۳۰۰ معلم از سراسر کشور تا تیرماه دستگیر و روانۀ زندان یا با پرونده سازی مواجه شدند. سرکوب گسترده بود، اما جنبش به محاق نرفت و پس از قیام ژینا در حد توان خود در کنار مردم ایستاد. دستگاه امنیتی و قضایی که به تنهایی نمی توانست فعالان صنفی را منکوب نماید، به سایر ظرفیت ها از جمله هیأت های رسیدگی به تخلفات اداری روی آورد. این هیأت ها در سراسر کشور بنا بر توصیۀ نهادهای امنیتی و با اتهامات واهی زمینه های اخراج، تبعید، انفصال از خدمت، بازنشستگی پیش از موعد و… فراهم نمود. این بار علاوه بر فعالان صنفی، سفره و معیشت صدها معلم هدف قرار گرفت تا شاید قطار مطالبه گری متوقف گردد. جالب این که بسیاری از نیروهای سرکوب گر در این هیأت ها عضو تشکل های وابسته در دو جناح هستند. بی شک این افراد مانند تسویه کنندگان معلمان در دهۀ ۶۰ کارنامۀ ننگینی از خود بر جای خواهند گذاشت. شورای هماهنگی، ضمن حمایت همه جانبه از فعالان صنفی خواستار برچیده شدن این روند سرکوب گرانه است.

۹. جایگاه تشکل های وابسته به جناح های قدرت

انتخابات ریاست جمهوری و صف بندی دو جناح، تشکل های وابسته به دو جناح را بیش از گذشته آشکار ساخت. حامیان پزشکیان معلمان را برای تغییر به سوی صندوق فرا خواندند، بی آنکه پاسخ دهند در دولت های همسوی پیشین چه نقشی داشته و مسئولیت خود را بپذیرند. آنها در ارایۀ برنامۀ خود ایجاد «نظام معلمی» را وعده داده و به اشکال مختلف از مطالبات صنفی که در آن نقشی نداشته برای گرم کردن تنور انتخابات استفاده نمودند. «نظام معلمی» مانند «نظام پرستاری» در اصل اسم رمز موازی سازی با تشکل های صنفی مستقل است. در اعتراضات شورانگیز پرستاران طی هفته های گذشته فقدان تشکل مستقل در بین پرستاران خود را نشان داد.

تشکل های وابسته به اصلاح طلبان حتی نتوانستند در انتخاب وزیر نقشی داشته باشند و با معرفی وزیر فعلی نه تنها به آن تن دادند، بلکه از نقدهای اولیه عقب نشینی کرده و یک به یک به محضر وزیر رفته و سهم خواهی کردند. این تشکل ها به میزان وابستگی خود در مدیریت آتی نقش ایفا خواهند کرد.

در مقابل، تشکل های وابسته به اصولگرایان به شکل دیگری از عنوان فعالیت صنفی استفاده کرده و حتی اقدام به جعل نام شورای هماهنگی برای اهداف انتخاباتی خود نمودند. غافل از این که معلمان قشری آگاه بوده و اسیر این جو سازی های نمی شوند. این تشکل ها که مانند تشکل های رقیب باوری به مشارکت واقعی معلمان ندارند، با اسامی متنوع و حتی به روی کاغذ خود را تشکل می نامند تا زمینۀ سهم خواهی خویش را فراهم نمایند.

تشکل های وابسته به هر جناح ثابت کرده اند، ادامۀ جناح سیاسی خاص در بین معلمان بوده و موضع گیری های مقطعی آنها در زمان های خاص ماهیت اصلی آنها را تغییر نمی دهد. آنها در جایی که با دولت ها اشتراک منافع دارند، به لحاظ منافع نمی‌توانند در سمت معلمانی قرار گیرند که از این دولت ها مطالبه می کنند. به عبارت دیگر، در جایی که حامی دولت خاصی هستند با تشکل‌های صنفی که منتقد و مطالبه گر از هر دولت بوده، تضاد منافع دارند و این تضاد به هیچ تشکل مستقلی اجازۀ همراهی استراتژیک با تشکل های وابسته نمی‌دهد. شورای هماهنگی حق فعالیت را برای معلمی با هر گرایشی به رسمیت می‌شناسد، اما اجازۀ موازی سازی و سوءاستفاده از عنوان تشکل های صنفی و شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران را نمی دهد.

در پایان

شورای هماهنگی به عنوان موتور محرک جنبش معلمان، علیرغم فراز و فرودهای فراوان و با توجه به شرایط موجود همچنان به تشکل یابی مستقل از تمام جناح ها و تغییر از پایین باور دارد. روند تحول خواهی وارد مرحله ای شده است که به نظر می رسد هیچ راه بازگشتی وجود ندارد. ما در این مسیر با تمام نیروهایی که به دنبال تحقق آزادی، برابری، رفاه، شادی، صلح، دموکراسی و محیط زیست سالم و رفع هر نوع ستم و تبعیض هستند، خود را هم‌سرنوشت می دانیم. ما باور داریم تحقق مطالبات صنفی و آموزشی بدون تحقق مطالبات رهایی بخش و برابری طلبانۀ اکثریت مردم امکان پذیر نیست. معلمان جزیره ای جدا افتاده از سایر بخش های تحت ستم جامعه نیستند. در آخر، ما اعتراض، تجمع، تحصن و اعتصاب را حق خود و سایر اقشار جامعه می دانیم.

۳۱ شهریور ۱۴۰۳

*پیام کانون صنفی معلمان در آغاز سال نو تحصیلی 

مهر را، سال تحصیلی جدید را با یاد و نام مهرورزانی آغاز می‌کنیم که سراسر شور زندگی بودند و اکنون یادشان یادآور شور، پویایی، ایستادگی، حسرت و اندوه است؛ #نیکا_شاکرمی، #سارینا_اسماعیل_زاده، #آرمیتا_گراوند و … #کیان_پیرفلک، #امیرحسین_بساطی، #سیاوش_محمودی.

▪مهرماه آغازی دیگر برای میلیون‌ها دانش‌آموز، دانشجو، معلم و استاد برای آموختن، آموزش دادن و روشنگری در ستیز با جهل و خرافه، تنگ‌نظری و خام اندیشی‌های ایدئولوژیک است. 

مهرماه به همان میزان که می‌تواند آغاز مرحله‌ای نو در زندگی بسیاری از کودکان و نوجوانان این سرزمین باشد، این توان نهفته را نیز در خود دارد تا آغازی شود بر پایان دادن به شیوه‌های منسوخ تعلیم و تربیت و مدیریتی که طی سال‌های گذشته باطل بودنشان به تکرار به اثبات رسیده است. 

می‌تواند آغاز فرصت دادن به شک علمی و خرد نقاد، در برابر یقین ایدئولوژیک، انحصاری و مطلق و منحصر بودن حقیقت در یک منبع باشد؛

می‌تواند زمانی برای گشودگی اندیشه، تساهل و مدارا باشد؛ 

و پذیرش حقوق طبیعی که هرفرد با آن‌ها به دنیا می‌آید از جمله آزادی اندیشه، آزادی‌های فردی و اجتماعی، آزادی عقیده و مذهب، … .

▪از سوی دیگر هر ساله با نزدیک شدن به آغاز سال تحصیلی، دغدغه‌های متعددی ذهن فعالان و دست‌اندرکاران آموزش، خانواده‌ها و دانش‌آموزان را به خود مشغول می‌کند:

– افزایش شکاف طبقاتی در آموزش از مدرسه‌های کپری تا مدارسی خصوصی با چندصد میلیون شهریه که پیامدی جز بیگانگی و دشمنی طبقاتی در سطح جامعه به‌دنبال نخواهد داشت.

– دور ماندن بسیاری از کودکان از چرخه تحصیل و آموزش، و البته میلیون‌ها کودک و نوجوان از برخوردار شدن از آموزشی با کیفیت و همراه با برابری در فرصت‌ها 

– ادامه سیاست سرکوب معلمان و دانش‌آموزانی که کمترین اعتراض را به کاستی های متعدد موجود در نظام آموزشی به لحاظ کمی و کیفی داشته باشند. 

– ادامه بلاتکلیفی بسیاری از معلمانی که در سال‌های اخیر حکم‌های ناعادلانه مختلف از حراست‌‌ها و تخلفات اداری به عنوان بازوی اجرایی نهادهای امنیتی گرفته‌اند. به رغم وعده گشایش در کار آن‌ها

– و… 

کانون صنفی معلمان آغاز سال نو تحصیلی را به دانش‌آموزان و دانشجویان، معلمان و اساتید و تمامی کنش‌گران و دست‌اندرکاران آموزش در کشور که آموختن را فرصتی برای دستیابی به زیستی شرافتمندانه، آزاد، خردمندانه و خلاق می‌دانند، شادباش می‌گوید و بر تعهد خود بر تلاشی پیگیر و پویا برای تحقق چنین آموزشی برای همه فرزندان این سرزمین پای می‌فشارد.

کانون صنفی معلمان ایران(تهران)

۱۴۰۳/۷/۱

*آغاز  تحصیل دانش  یا تحمیل فقر؟ 

از زبان دیگریِ مطرود به بهانه آغاز سال تحصیلی جدید.

ما کودکان کار با صدایی از بستر محرومیت و رنج، سال تحصیلی جدید را به همه تبریک می گوئیم.

ما زباله دانها را بجای کلاس درس انتخاب نکرده ایم، این تحمیل مناسبات سیاسی_اقتصادی حاکم بر جهان ماست.

ما فرزند طلاق هستیم، ما محصول اعتیاد هستیم، ما مهاجریم، ما در حاشیه متولد می شویم. اما، این انتخاب ما نبوده است، همچنانکه هم سن و سال های ما که در بهشت روی زمین تحصیل می کنند انتخاب خودشان نبوده است، ما کودکیم!! ما نتیجه تصمیمات اربابان قدرت هستیم. ما قربانیان کالایی شدن آموزش هستیم.

 ما زائدان، متولد نمی شدیم اگر انباشت سرمایه نبود، اگر بازار بی رحم نیازمند ما نبود، اگر خداوندان پول و درفش بر مسند قدرت نبودند، اگر ذره ای عشق به دیگری در میان ما می بود. 

ما به تمامی مسئولان نا کارآمد از صدر تا ذیل نمره مردودی می دهیم، چون رانت و غارت و اختلاس و پولی شدن آموزش و تضاد طبقاتی را در جامعه بسط و گسترش می دهند. 

براستی منویات و تدابیر شما چیست که هر سال با ترک تحصیل انبوه دانش آموزان به تعداد ما افزوده می شود؟ آمار خودتان را امسال دیده اید؟؟ چرا به ما و دوستان محذوف ما از زندگی و درس نام “بازماندگان از تحصیل” داده اید؟ چرا بر ما نام ” خلق نیروی کار ارزان” برای پیشبرد اهداف سیاسی و اقتصادی هیولایی خود نمی دهید؟

این چه سیاست پلیدی است که همه همت خود را به کار می گیرید تا ما ” ایجاد” شویم، آنگاه برای فریب عامه و برای امنیت!! در هر اعتراضی ما را سرکوب می کنید؟؟

  ما به معلمان زندانی، اخراجی و… اعلام می کنیم: گرچه ناتوانیم، اما در صف شما علیه نابرابری های زندگی کُش مبارزه می کنیم، و در تقابل با آنانکه از بازتولید ما و ستم بر شما کسب قدرت می کنند، ایستاده ایم، چون شما از هر آنچه در توان داشتید برای بهبود زندگی و تحصیل ما دریغ نکردید.  ما خون دل شما را درک می کنیم چون فقر را و مرگ را زندگی می کنیم.

 ما گرچه در انزوا هستیم اما کارآمدترین سلاح رهایی بخش را در وجود خود کاشته ایم: امید

ما به آنانکه امروز در بازیهای راه مدرسه و کلاس های شلوغ پر از خنده، شادی می کنند، به فرمان ” عشق به همنوع ” تبریک می گوئیم.

انجمن فرهنگیان هرسین

دوم مهرماه ۱۴۰۳

*کانون نویسندگان ایران: رانده‌شدگان از تحصیل؛ یعنی . . .

در خبرها آمده است که در سال تحصیلی جدید که از امروز یکم مهر آغاز می‌شود «۷۹۰۰۰۰ دانش‌آموز ثبت نام نکرده‌اند» و این فقط «بخشی از ترک تحصیلی‌های» امسال است.

این آمارها رسمی است و از سوی مقامات وزارت آموزش و پرورش نقل شده است. می‌دانیم آمارهایی چنین عموما کمتر از عدد واقعی و واقعیت جاری در جامعه است.  همین اندازه‌ی کوچک شده هم باید مایه‌ی شرمساری این «مقامات» باشد. «یک میلیون دانش آموز» (عددی که در روزنامه‌ی دیگری نقل شده) یک میلیون کودک از تحصیل «بازمانده‎‌اند»؛ «ترک تحصیل» کرده‌اند اما هیچ یک از این نام‌گذاری‌ها توصیف درست این واقعیت نیست. آنها، این یک میلیون دانش آموز، راندگان از تحصیل هستند. فقط در سال تحصیلی گذشته (۱۴۰۲/۱۴۰۳)، باز هم بنا بر آمار دولتی، ۲۱۶ هزار و ۲۴۳ کودک در دوره‌ی ابتدایی از تحصیل رانده شده‌اند. و نیازی به یادآوری و آمار نیست که بگوییم این عدد در دوره‌های دیگر (دوره اول دبیرستان و دوره دوم آن) بسیار بیشتر است. در سال تحصیلی گذشته نزدیک به ۲۱۷ هزار کودک ۶ تا ۱۱ سال از سیستم تحصیل به بیرون پرتاب شده‌اند. مهم‌تر و وحشتناک‌تر از این آمار روند صعودی آن است به ویژه در سال‌های اخیر هر سال بر تعدادرانده‌شدگان از تحصیل افزوده شده؛ معنایش این است که «بی‌سوادی» سیر صعودی دارد.

این یک میلیون کودک رانده شده از تحصیل به کجا می‌روند؟ بخشی به کنج خانه‌ها – ااز اینها گر دختر باشند به ازدواجی زودهنگام – و بخشی بزرگ‌تر به بازار «کار»؛ تباهی عمر، مرگ کودکی. یک میلیون جان نارس، یک میلیون جهان شکل ناگرفته باید تمامی رویاها و آرزوهایشان را پشت دروازه‌ی فقر، بی‌توجهی و تبعیض بگذارند و وارد جهان بزرگسالان شوند.

اینجا سخن از یک میلیون انسان آن هم انسانِ کودک است. کسانی که در ساختن سرنوشت خود اختیار و توان ندارند و این وظیف‌ی بزرگ‌ترها و جامعه است که زندگی انسانی برایشان فراهم آورد. هر جامعه‌ای به همان اندازه می‌تواند ادعای انسانیت کند که حقوق کودکانش را تامین می‌کند، ارج می‌نهد و عزیزشان می‌دارد.

می‌گویند و درست هم می‌گویند که فقر عامل اصلی «ترک تحصیل» است و هر چه بر میزان فقر افزوده شود کودکان بیشتری از تحصیل بازمی‌مانند. اما همه‌اش این نیست. در صعود بی‌سوادی عوامل دیگری نیز در کار است: کمبود امکانات آموزشی، کمبود مدرسه و معلم، ناامن بودن مدارس، وجود «مدارس» کپری و کانکسی، آموزش نامناسب، ایدئولوژیک و ضد حقوق کودک، طبقاتی کردن آموزش و … بخشی دیگر از عوامل سیر صعودی بی‌سوادی در جامعه است. بی‌سوادی نسبت معکوس با کرامت فرهنگی انسان دارد. «بی‌سوادی» یعنی مطالعه‌ی کمتر و محرومیت بیشتر از علم و هنر؛ یعنی دامن زدن به ابتذال فرهنگی؛ یعنی فضای مناسب برای رشد جهل و خرافه؛ یعنی ناآشنایی با حقوق شهروندی و انسانی؛ یعنی ایجاد مانع جدی در راه اعتلای فرهنگی جامعه. جامعه‌ی بی‌سواد یا کم سواد از یک امکان مهم در رسیدن به تعالی فرهنگی محروم است و بیشتر و راحت‌تر به ابزار دست صاحبان قدرت تبدیل می‌شود.

کمیت و کیفیت تحصیل و آموزش یکی از معیارهای سنجش فرهنگی جامعه است. وقتی بی‌سوادی سیری صعودی پیدا می‌کند زنگ خطری است برای رشد فرهنگی جامعه. بر خلاف نظر رایج دلیل این وضعیت آموزشی و رانده شدن میلیونی کودکان از تحصیل «اقتصادی» نیست. کمبود منابع نیست. سختی راه توسعه نیست، بلکه سیاسی است. ایران کشوری ثروتمند است و آنقدر دارد که بتواند هزینه‌ی تحصیل رایگان، در دسترس و با کیفیت و استاندارد عالی را بپردازد. وقتی حرف از تحصیل رایگان است، چنانکه شهرت داده‌اند، منظور ثبت نام رایگان و نگرفتن شهریه از دانش‌آموزان نیست (همین را هم به عناوین مختلف می‌گیرند) این فقط جزئی کوچک از آن است. تحصیل رایگان یعنی کتاب و دفتر و وسایل کمک آموزشی رایگان؛ یعنی سالی دو دست لباس فرم رایگان؛ یعنی هر روز یک وعده غذای گرم رایگان در مدرسه؛ یعنی سرویس رفت و آمد رایگان؛ یعنی گردش‌های علمی و سیاحتی رایگان برای دانش آموزان؛ یعنی رها کردن آموزش کودک از قید وضعیت طبقاتی و خانوادگی‌اش. آن هم با تامین بهترین ساختمانها و امکانات برای آموزش و . . . برای تمامی کودکان در همه جای کشور.

برای اعتلای فرهنگی جامعه تحصیل تا پایان دوران متوسطه باید اجباری باشد. اجبار برای دولت و نه فقط برای کودک و خانواده‌اش. چوب اجبار نباید بالای سر کودک و خانواده باشد باید بر سر دولت قرار گیرد. دولت، به عنوان بخش اجرایی حکومت، باید «اجبار» را اجرا کند آن هم با کیفیتی که از تحصیل رایگان برشمردیم. نه چون دولت‌های حاکمیت موجود که مدام توپ را به زمین مردم انداخته‌ و آدرس غلط داده‌اند و، تا در بر همین پاشنه می‌چرخد، خواهند داد.

این روزها «مقامات» چنان از «بازماندن از تحصیل» سخن می‌گویند که گویی امری عادی در جریان است و نه تباهی زندگی میلیون‌ها کودک و خرابی بیشتر سامان فرهنگی جامعه. آخر شرم هم چیز خوبی است! حاکمیت انسان‌مدار در برابر ترک تحصیل حتی یک کودک خود را پاسخگو می‌داند اما این «مقامات» در برابر رانده شدن یک میلیون تن از آنها در پی عادی‌سازی و توجیه آن هستند. چطور می‌توان از کنار حسرت انباشته در دل کودکانی که از درس و مدرسه رانده شده‌اند بی‌اعتنا گذشت؟ چطور می‌توان در برابر سرنوشت آنها و ابتذال فرهنگی جامعه بی‌اعتنا بود؟ . . . نباید بود!

زنگ‌ها برای “که” به صدا در نمی‌آیند!

*بیانیه به مناسبت آغاز سال تحصیلی ۱۴۰۳- ۱۴۰۴ 

اول مهر روز بازگشایی مدارس و شروع سال تحصیلی است. در این روز، میلیون ها کودک در سراسر ایران راهی مدرسه می شوند. بخشی از آنان ورودی تازه و بخش بزرگتری از آنان از سال های پیش وارد این چرخه شدند. 

اما تعدادی از کودکان این سرزمین هیچ وقت وارد این مسیر نشده و “زنگ‌ها برایشان بصدا در نمی آیند”. از جمله:

 “… فقط در مقطع ابتدایی ۱۸۴ هزار دانش‌آموز بازمانده از تحصیل داریم” (اظهارات معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش).

“… در سال ۱۳۹۵، آمار بازماندگان از تحصیل در رده‌ی سنی ۶ تا ۱۹ سال بنا بر سرشماری نفوس و مسکن بیش از دو میلیون و ۳۸۶ هزار نفر بوده است. در همین رده‌ی سنی تعداد ‌‌بی‌سوادان مطلق بیش از ۴۳۱ هزار نفر بوده است …”

آخرین سرشماریِ سراسری و رسمی در ایران مربوط به سال ۱۳۹۵ است؛ در آن زمان، هشت میلیون و ۷۹۵ هزار نفر بی‌سوادِ ۱۰ تا ۴۹ ساله در ایران وجود داشت. بنا بر همین سرشماری، تعداد افراد ۶ تا ۱۹ ساله‌ای که خارج از مدرسه‌اند یعنی یا ‌‌بی‌سوادند یا در حال حاضر تحصیل نمی‌کنند بیش از دو میلیون و ۳۸۶ هزار بوده است …”، (مرکز پژوهش های مجلس)

بررسی ها نشان می دهد، تعداد کل افراد بازمانده از تحصیل، به نسبت سال تحصیلی ۱۳۹۴- ۹۵ با رشد ۱۷ درصدی در سال تحصیلی ۱۴۰۱- ۱۴۰۲ به ۹۱۱ هزار نفر رسیده است.”( مرکز پژوهش های مجلس) و همچنین اظهارات نایب رئیس کمیسیون آموزش در مجلس شورای اسلامی، روز پنجشنبه ۴ تیر، شمار کودکان بازمانده از تحصیل در ایران را ۹۱۱ هزار نفر، شامل ۴۰۰ هزار دانش‌آموز مقطع ابتدایی، اعلام کرد. 

این آمار همچنین شامل کودکانی می شود که به دلایل زیر به این چرخه وارد نشده‌اند:

کودکان بدون شناسنامه و هرگونه اوراق هویتی

کودکانی که درگیر مهاجرت درون یا بین استان محل سکونت شدند 

کودکان کوچ‌نشین مناطق ویژه عشایر

کودکانی که به کار در خانه، کارگاه‌ها و مراکز تولیدی و یا خیابان اشتغال دارند

کودکانی که  بدلیل دور بودن مدرسه و یا اساسا نبودن مدرسه از چرخه تحصیل باز ماندند

کودکانی که بدلیل ازدواج(کودک همسری) از چرخه تحصیل باز ماندند 

کودکانی که  بدلیل فقر مالی و مشکلات خانواده، بویژه آنان که دچار بیکاری، معوق ماندن دریافتی ها و عموما حقوق های چند برابر زیر خط فقر دریافت می کنند و متحمل گرانی و تورم سرسام آور معیشت و مسکن و درمان و دارو و … در معرض انواع آسیب ها هستند  

کودکانی که  بدلیل بیماری صعب‌العلاج، معلولیت شدید ذهنی و جسمی و دیگر شرایط استثنایی از چرخه تحصیل باز ماندند

کودکان بدسرپرست، بی‌سرپرست( بدلیل فوت، جدایی، فرار و اعتیاد والدین) محروم ماندند

کودکانی که  بدلیل حوادث طبیعی و معضلات ناشی از آن(بی خانمانی، معلولیت، مهاجرت و …) محروم مانده‌اند 

حاشیه نشینی، پشت بام خوابی، خیابان خوابی، بی مسکنی و معضلات اجتماعی دوره های اخیر … 

کودکان مهاجر و پناهجو(علی رغم ابلاغ طرح فرمان که تأکید بر جذب و ثبت نام همه کودکان فارغ از مهاجر و غیر مهاجر دارد) از چرخه تحصیل باز ماندند

موارد گفته شده ازمهم ترین و عمده ترین موارد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مؤثر در محرومیت و بازماندگی از تحصیل است. اما این یکی از دلایل مهم دیگر، نوع رویکرد و ضعف شدید ساختار و مناسبات سیستم آموزش رسمی است که خود یکی از عمده ترین علتهای رشد بی سوادی(ظبق استانداردهای جهانی و نه صرفا خواندن و نوشتن)، محرومیت از ورود و رانده شدن از چرخه آموزش رسمی است و عمدتا این بخش ها را شامل می شود:

رویکرد و نگاه سیستم محور پروسه آموزش رسمی که به جای رجوع و انطباق با نیازها و خصلت های کودکانه آموزش؛ از نگاه محض و مشخص حاکمان طراحی شده است. این موضوع در همه جنبه های آموزش(محتوا، ساختار و مناسبات) آشکار؛ نه تنها کودک محور نیست، بلکه در بسیاری از موارد ضد کودک و منافع عالیه آنان است.

ساختار نابرابر و تبعیض آمیز که ماحصل کارکرد دولت های مختلف این دوران هاست و بنوعی بازتولید کننده فاصله طبقاتی و آموزش های طبقاتی و همچنین بستر ساز گونه های مختلف مدارس و سیستم های آموزشی است که عمدتا در خدمت طبقات دارا و وابستگان به سیستم اقتصادی حاکم است. آموزش بی کیفیت و ضد کودک(که یکی از دلایل خروج کودکان از چرخه تحصیل است)، محصول همین خصلت انحصاری بودن و در خدمت طبقات دارا قرار گرفتن این حق اجتماعی و تبدیل آن به امتیاز است. پا گرفتن مافیای تحصیلی و آموزشی یکی از ره آوردهای این سیستم آموزشی است.

مناسبات بالا به پایین(معلم محور)، خشن و ضد کودک، از خصوصیات آموزش سیستم محور است. مدارس ایران و بخش های زیادی از جهان، رابطه بالادست و فرودست است. بدین معنا که آزادی و اختیار در کودکان سرکوب و سلب شده و آنچه سیستم از طریق نمایندگانش دیکته می کند اجرا می شود.

در این میان شوق، علاقه و خلاقیت کودکان از اولین عناصر شخصیتی است که سرکوب شده و تقریبا ویژگی های فردی کودکان لجاظ نشده و تنها بر اساس برنامه از پیش تعیین شده؛ که عموما بی روح و خشک است، اعمال می شود.  

محتوای درسی عموما مغایر با سلایق کودکانه و بدور از خلاقیت و سرکوب کننده خلاقیت و خواست های کودکان است. این مفاهیم و موضوعات، بشدت وقت گیر و غیر استاندارد است. یعنی شامل اجزای امروزی و لازم برای باسوادی نیست و بیشتر به خدمت افکار و ایدئولوژی حاکم و بازتولید کننده و مبلغ نابرابری و تبعیض از نوع نژادی، جنسی، مذهبی و فرهنگی است.

در مقابل نگاه ما کاملا کودک محور و مشخص است:

آموزش رایگان و اجباری و با کیفیت برای همه کودکان، فارق از نژاد، جنسیت، ملیت، مذهب و غیره

آموزش حق همگانی، نه تنها از منظر دارا بودن و در دسترس داشتن و حق انتخاب آن؛ که هم از جهت کنترل و نظارت جامعه بر امر و جریان تحصیل و آموزش در سیستم آموزش و پرورش و جامعه

مطالبات آموزشی ما حداقل این موارد را شامل می شود:

بیمه و تأمین هزینه تحصیلی از جمله هزینه لوازم تحصیلی، پوشاک، رفت و آمد رایگان، درمان رایگان و شهریه (پول تو جیبی برای قطع وابستگی تحصیل به والدین)

تغییر پروسه آموزش و تبدیل آن به دوره های شاد و مفرح و آموزش همراه با بازی و تفریح در کنار همسالان

تغییر محتوای درسی و رساندن آن به استانداردها و تأمین امکانات لازم از جمله سخت افزار و دسترسی به جهان آزاد اطلاعات 

برسمیت شناختن حق کودک در انتخاب رشته و موضوعات درسی

برسمیت شناختن و تأمین امکانات لازم برای ترویج آموزش زبان و علوم به زبان مادری 

رفع تبعیضات جنسی، نژادی، مذهبی، فرهنگی در تمامی اجزاء آموزش (ساختار، مفاهیم و منابع و …)

اعلام جرم علیه خشونت های جسمی و عاطفی علیه کودکان و ممنوعیت اعمال جرایم درسی و تنبیه

مشارکت کودکان در روند اجراء و تعیین مفاهیم آموزشی و دخالت دادن آنان از طریق شورای دانش آموزی

تأمین شرایط تحصیل و آموزش کودکان با بیماریهای خاص و دارای معلولیت ها و مشکلات فیزیکی و ذهنی  

مطالبات عمومی: چنانکه شاهدیم؛ پروسه سقوط سهمگین ارزش ریال و به تبع آن  پایین آمدن قدرت خرید و فاصله عمیق با خط فقر، بواسطه حقوق های چند برابر زیر خط  فقر، خانواده ها را به سمت نابودی کشانده است. تورم و گرانی ناشی از آن نه تنها آموزش و تحصیل، که بقاء اجتماعی خود و کودکان شان را به مخاطره انداخته است. در نتیجه برای جلوگیری از ریزش و ازهم گسیختگی حداقل پناه کودکان- چهار دیواری خانواده- لازم است مطالبات حداقلی و اقدامات زیر در دستور فوری قرار گیرد: 

همسان سازی حقوق کارگران، معلمان، پرستاران و دیگر اقشار مزدبگیر، بالای خط فقر-واقعی- جهت تأمین معیشت استاندارد و زندگی مرفع و انسانی

بیمه های تأمین خدمات اجتماعی و درمانی برای همه مزدبگیران تضمین یک زندگی استاندارد 

تحت پوشش بیمه تحصیلی قرار دادن همه کودکان، فوری و بدون قید و شرط 

برسمیت شناختن حقوق معلمان و دیگر اقشار برای اعتراض و ایجاد تشکل های مستقل و آزادی همه معلمان و فعالان سیاسی- اجتماعی

تعهد به اجرای پیمان نامه جهانی حقوق کودک و دیگر معاهدات بین المللی جهت حفظ امنیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و زندگی ایمن در چهارچوب جغرافیای سیاسی ایران

برسمیت شناسی حقوق اقلیت های نژادی و مذهبی و تأمین امنیت و مقابله با تعرضات علیه آنان، بویژه مهاجران و پناهجویان افغانستانی

در کنار همه این موارد، برسمیت شناسی حق دخالت و نظارت مردم و جامعه در امور مربوط به زندگی خویش در چهارچوب اقتصادی، اجتماعی موجود و تضمین و تأمین بستر مناسب فعالیت در عرصه های موجود و رسمیت بخشیدن به سازمان های مردم نهاد؛ بعنوان نمایندگان و مدافعان حقوق عامه از فوری ترین و حیاتی ترین وظایف دولت ها و نمایندگان آنان است.

جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان

۱ مهرماه ۱۴۰۳

*یکشنبه های اعتراضی کارگران بازنشسته:

۱- اعتراض کارگران بازنشسته تامین اجتماعی کشور نسبت به سطح نازل حقوق منجمله  مصوبه مزدی ضد کارگری شورای عالی کار‌، وضعیت نامناسب خدمات بیمه درمانی با راهپیمایی  و تجمع درشهرهای

اهواز وکرمانشاه مقابل اداره کل تامین اجتماعی استان های خوزستان وکرمانشاه،

شوش مقابل فرمانداری شهرستان

و تهران مقابل سازمان تامین اجتماعی

شعارها:

«فقط کف خیابون بدست میاد حقمون»

«فریاد فریاد از این همه بیداد»

«بازنشسته دادبزن حق تو فریاد بزن»

«لشکری کشوری تامین اجتماعی اتحاد اتحاد علیه فقروفساد»

«تجمع اعتراض حق مسلم ماست»

« تا حق خود نگیریم یکشنبه‌ها می‌آییم»

«اتحاد اتحاد علیه فقر وفساد»

«فقرفساد تورم بلای جان مردم»

«بیکاری تورم بلای جان مردم»

«حاصل کار دولت غارت جیب ملت»

«قناعت ریاضت تحمیل شد به ملت»

«مشکل ما حل نشه یکشنبه ها می آئیم»

«نه سرما نه گرما نیست جلودارما»

«پیام ما به دولت خجالت خجالت»

«دولت ورشکسته دشمن بازنشسته»

«زیربار ستم نمی کنیم زندگی جان فدا می کنیم در ره آزادگی ننگ براین زندگی ننگ براین زندگی»

«مابازنشستگانیم خواهان حقمانیم»

«مابجزحق نمی خوایم صدقه دولت نمی خوایم»

«بیمارستان ملکی حق مسلم ماست»

«خیلی دروغ شنیدیم عدالتی ندیدیم»

«معلم زندانی آزاد باید گردد»

«کارگر زندانی آزاد باید گردد»

«اسماعیل گرامی آزاد باید گردد»

«شریفه محمدی آزاد باید گردد »

«تا کی سر افکندگی یا مرگ یا زندگی»

«تورم اسفبار حاکم شده توبازار»

«گرانی تورم بلای جان مردم»

«کشورپردرآمد چه برسرتوآمد»

«از خوزستان تا گیلان ننگ براین مدیران»

«بجای مردکاری نشسته یک نظامی»

«نوبت ما که میشه خزانه خالی میشه»

تصاویر:

اهواز:

شوش:

۲- اعتراض کارگران بازنشسته صنعت فولاد کشور نسبت به سطح نازل حقوق منجمله اجرا نشدن همسان سازی،عدم پرداخت مطالبات معوقه  وخدمات درمانی ناکافی با برپایی تجمع مقابل صندوق بازنشستگی کارکنان فولاد در شهرهای اصفهان ، اهواز و قائمشهربا شعار «معدنکاران طبس تسلیت تسلیت»

دیگرشعارها:

«فولادی داد بزن حق توفریاد بزن»

«فقط کف خیابون بدست میاد حقمون»

«تا حق خود نگیریم از پا نمی نشینیم»

« نه مجلس نه دولت نیستند بفکر ملت»

«دولت سرسپرده گرونی رو آورده»

۳- تجمع اعتراضی کارگران بازنشسته زغال سنگ کرمان

*کارگران پیمانی شرکت مخابرات آذربایجان شرقی به تجمع اعتراضیشان نسبت به سطح نازل حقوق وعدم پرداخت بموقع حقوق،حق بیمه ودیگر مطالبات و وعده های توخالی مقابل  ساختمان مدیریت استان ادمه دادند

روزیکشنبه یکم هر،کارگران پیمانی شرکت مخابرات آذربایجان شرقی به اعتراضشان نسبت به سطح نازل حقوق وعدم پرداخت بموقع حقوق،حق بیمه ودیگر مطالبات و وعده های توخالی  باتجمع مقابل ساختمان مدیریت استان ادامه دادند.

درهمین رابط:ادامه تجمع اعتراضی کارگران پیمانی شرکت مخابرات آذربایجان شرقی نسبت به سطح نازل حقوق وعدم پرداخت بموقع حقوق،حق بیمه ودیگر مطالبات و وعده های توخالی مقابل اداره مرکزی استان

روزسه شنبه ۲۷ شهریوربرای چهارمین روز متوالی در هفته جاری، کارگران پیمانی شرکت مخابرات آذربایجان شرقی مقابل اداره مرکزی استان برای اعتراض به سطح نازل حقوق وعدم پرداخت بموقع حقوق،حق بیمه ودیگر مطالبات و وعده های توخالی مقابل اداره مرکزی استان تجمع کردند.

*ادامه تجمع اعتراضی کارگران اخراجی پتروشیمی ارغوان گستر ایلام نسبت به بلاتکلیفی شغلی و معیشتی و وعده های توخالی مسئولان مقابل درب ورودی مجتمع

روزیکشنبه یکم مهر، کارگران اخراجی پتروشیمی ارغوان گستر ایلام به تجمعشان  مقابل درب ورودی مجتمع دراعتراض به بلاتکلیفی شغلی و معیشتی و معیشتی و وعده های توخالی مسئولان ادامه دادند.

یکی از کارگران حق طلب به خبرنگاررسانه ای گفت: بعد از گذشت چند ین ماه اعتراض برای بازگشت بکار، علارغم دادن وعده از سوی مسئولان، هنوز مشکلاتمان مرتفع نشده است.

او گفت: ما حدودا ۳۰۰ نفر کارگر بومی منطقه هستیم که حدودا ۱۰۰نفرمان خرداد ماه با اتمام بخشهایی از پروژه بیکار شده‌ایم در عین حال با شروع شهریور ماه همزمان با متوقف شدن فعالیت پتروشیمی حدودا ۲۰۰ کارگر دیگر نیز به جمع بیکاران منطقه اضافه شدند.

او با بیان اینکه ما بدنبال اشتغال بکار هستیم،اضافه کرد: همه کارگران از بومیان منطقه و شهرستان چوار هستند و سابقه کار آن‌ها ۵تا۱۰سال است. اکثریت این کارگران برای تامین معاش خانواده‌های خود با مشکل روبرو هستند و درخواست ما از مدیریت این مجموعه و مسئولان شهرستان بازگشت بکار است.

یادآوری:پنجمین روزازدورجدید تجمع اعتراضی کارگران اخراجی پتروشیمی ارغوان گستر ایلام نسبت به بلاتکلیفی شغلی و معیشتی مقابل درب ورودی مجتمع

یورش وحشیانه نیروهای سرکوب دستگاه رهبری و دولت به تجمع کنندگان و مصدومیت یک کارگر حق طلب

روزیکشنبه ۲۵ شهریوربرای پنجمین روز متوالی در دورجدید، کارگران اخراجی پتروشیمی ارغوان گستر ایلام برای انعکاس هرچه بیشتر صدای اعتراضشان نسبت به بلاتکلیفی شغلی و معیشتی به تجمعشان مقابل درب ورودی مجتمع در شهرستان چوار، استان ایلام ادامه دادند.

روزشنبه ۲۴ شهریور ماه، نیروهای سرکوب دستگاه رهبری و دولت به تجمع کنندگان یورش آوردند و یک کارگر حق طلب با ضربه پای یکی ازسرکوبگران مصدوم وبه بیمارستان منتقل شد.

یکی از کارگران پتروشیمی ارغوان گستر به خبرنگار رسانه ای گفت: حدود ۳۰۰ کارگر پیمانکاری پتروشیمی ارغوان گستر هستیم که در دو مرحله از کار بیکار شده ایم. حدود ۱۰۰ نفر حدودا ابتدای خرداد ماه به بهانه اتمام بخش‌هایی از پروژه از کار بیکار شده‌اند و مابقی ۲۰۰ نفر پایان مرداد ماه با تعطیلی کارگاه شغل خود را از دست داده اند به همین دلیل کارگران مرتبا دست به اعتراض می‌زنند اما از روز چهارشنبه (۲۱ شهریور ماه) اعتراض کارگران از سر گرفته شده که تا امروز یکشنبه (۲۵شهریورماه) ادامه دارد.

وی افزود:  در اجتماع روز گذشته (شنبه ۲۴ شهریور ماه) کارگران مقابل درب ورودی پتروشیمی در نتیجه مداخله عوامل نیروی انتظامی یکی از کارگران با هویت معلوم با ضربه پای یکی از ماموران نیروی انتظامی از ناحیه شکم دچار مصدومیت شد و عوامل اورژانس وی را برای درمان به بیمارستان خمینی ایلام منتقل کردند.

این کارگر معترض در ادامه با بیان اینکه او و همکارانش خواهان مشخص شدن وضعیت بازگشت به کار خود هستند، افزود: اگر به ما کارگران اهمیت داده شود و امنیت شغلی و معیشتی‌مان تضمین شود دلیلی برای اعتراض نیست.

او با بیان اینکه از روزهای نخست خرداد ماه پیگیر بازگشت به کارمان از مسئولان شهرستانی و استانی هستیم اما متاسفانه بعد از گذشت حدودا چهارماه هنوز اقدامی در جهت پیگیری وضعیت شغلی‌مان انجام نشده است، افزود: از مسئولان توقع داریم به جای برخورد با کارگران معترض، از مدیریت پتروشیمی عمل به تعهدات قانونی را خواستار شوند.

این کارگر اخراجی پتروشیمی ارغوان گستر تاکید کرد: همه کارگران از بومیان منطقه و شهرستان چوار هستند و سابقه کار آن‌ها ۵ تا ۱۰ سال است. اکثریت این کارگران برای تامین معاش خانواده‌های خود با مشکل روبرو هستند و درخواست ما از مدیریت این مجموعه و مسئولان شهرستان بازگشت به کار است که متاسفانه اهمیت داده نمی‌شود.

*تجمع اعتراضی کارگران پایانه‌ها و مخازن پتروشیمی بندر ماهشهرنسبت به عدم تبدیل وضعیت،سطح نازل حقوق و عدمپرداخت مطالبات و وعده های توخالی ادامه دارد

روزیکشنبه یکم مهر، کارگران پایانه‌ها و مخازن پتروشیمی بندر ماهشهربه تجمعشان دراعتراض به عدم تبدیل وضعیت،سطح نازل حقوق و عدم پرداخت مطالبات و وعده های توخالی درمحل کارشان ادامه دادند.

یکی از کارگران شرکت پایانه‌ها و مخازن پتروشیمی بندر ماهشهربه خبرنگاررسانه ای گفت: بعد از گذشت چند روز اعتراض برای وصول مطالبات، علارغم دادن وعده از سوی مسئولان، هنوز مشکلاتمان مرتفع نشده است.

او گفت: تبعیض و نابرابری از لحاظ دستمزد، حقوق و مزایا و پاداش اندک در این واحد خدماتی، مشکلات خانوادگی و معیشتی زیادی برای کارگران این واحد به وجود آورده است.

وی با بیان اینکه خواستار نزدیک کردن حقوق کارگران این مجموعه به دیگر شرکت‌های منطقه هستیم،ادامه داد: چندین سال است ما کارگران شرکت پایانه‌ها و مخازن پتروشیمی بندر ماهشهر، درخواست رفع تبعیض و بهبود وضعیت شغلی و مزایای دریافتی داریم اما تغییری در شرایط شغلی و مزایای دریافتی ما در نتیجه حضور پیمانکاران ایجاد نمی‌شود.

اوافزود:سطح حقوق کارگران شاغل در شرکت وپایانه ومخازن به نسبت کارگرانی که در سایر شرکتهای در منطقه فعالیت دارند، پایین‌تر است.

این کارگر گفت: طی هفته گذشته چند روز اعتراض برگزار کردیم. در تجمع روز چهارشنبه؛ تعدادی از همکاران حضوری با فرماندار ماهشهر ملاقات کردند و وی وعده پیگیری داد اما از آنجا که هنوز اقدامی انجام نشده، ناچار به مطالبه‌گری‌های خود ادامه می‌دهیم. عدم اجرای تبدیل وضعیت کارکنان مطابق با شرکتهای همجوار، عدم پرداخت پتروکارت، کسر مبالغ پاداش‌های بهره‌وری، عدم اجرای طرح طبقه‌بندی مشاغل پرسنل پیمانکاری، مشکلات مکرر در پرداخت به موقع حق بیمه اجتماعی، عدم پرداخت اضافه کار ماه رمضان دوسال ،عدم اجرای مصوبات صورتجلسه مورخ ۱۵ شهریور۱۴۰۱ ، عدم تحویل البسه و عینک طبق قرارداد شرکت پیمانکاری بیسکو و عدم پرداخت هزینه تور مسافرت و سرانه ورزشی از جمله خواسته‌های این کارگران است.

درهمین رابطه:ادامه تجمع اعتراضی کارگران پایانه‌ها و مخازن پتروشیمی بندر ماهشهرنسبت به عدم تبدیل وضعیت،سطح نازل حقوق و عدمپرداخت مطالبات و وعده های توخالی برای سومین روز

روزچهارشنبه ۲۸ شهریوربرای سومین روز متوالی، اعتراض کارگران پایانه‌ها و مخازن پتروشیمی بندر ماهشهرب نسبت به عدم تبدیل وضعیت،سطح نازل حقوق و عدم پرداخت مطالبات و وعده های توخالی،بابرپایی تجمع ادامه پیداکرد.

کارگران حق طلب به‌ عدم پاسخگوییِ مدیریت شرکت معترض هستند وبه خبرنگاررسانه ای گفتند: بعد از سه روز پیگیریِ مطالباتِ حداقلی، توجهی به مطالباتِ ما نشد و مدیرعامل در مسافرت است. 

آنها افزودند:کارگران رسمی، قراردادی و پیمانکاری همه معترض هستند و قرار است ادامه‌ی تجمعِ امروز مقابل استاندرای برگزار شود.

*تجمع اعتراضی آتش‌نشانان قم نسبت به مشکلات شغلی و معیشتی مقابل استانداری

روزیکشنبه یکم مهر، آتش‌نشانان قم برای انعکاس هرچه بیشتر صدای اعتراضشان نسبت به مشکلات شغلی و معیشتی دست به تجمع مقابل استانداری زدند وخواهان پاسخویی به مطالباتشان شدند.

برپایه گزارش رسانه ای شده،بالا بردن سطح کاری آتش‌نشانان از متصدی به کارشناس، اجرای صحیح چارت سازمانی، فوق‌العاده نوبت کاری، حق تعطیلات، اضافه کاری، تعیین تکلیف احکام رسمی آزمایشی، فوق‌العاده ویژه، عدم تأیید احکام جدید بر خلاف سایر استان‌ها و کمبود نیرو در ایستگاه‌ها از جمله دغدغه‌ها و مطالباتی بود که آتش‌نشانان قم مطرح ‌کردند.

*تجمع اعتراضی سراسری افراد دارای معلولیت نسبت به عدم اجرای ماده ۲۷ قانون معلولان، قطع مداوم مستمری، عدم اجرای مصوبه ۴۰ درصدی حق پرستاری و عدم اجرای درست قانون معلولان

تجمع اعتراضی معلولان مقابل سازمان برنامه و بودجه 

تجمع اعتراضی معلولان مقابل اداره کل بهزیستی استان کرمانشاه

تجمع اعتراضی معلولان مقابل اداره کل بهزیستی استان خراسان رضوی

تجمع اعتراضی معلولان مقابل استانداری قم

تجمع اعتراضی معلولان مقابل بهزیستی کرمان

اعتراض ارتش تک‌نفره مقابل بهزیستی چابهار

منبع:کانال کمپین پیگیری حقوق افراد دارای معلولیت

*چهارمین اعتراض جمعی از اهالی استان کهگیلویه و بویراحمد نسبت به الحاق منطقه حفاطت شده پادنای شمالی به استان أصفهان و عملیات اجرایی سد ماندگان با تجمع مقابل استانداری کهگیلویه و بویراحمد

روزیکشنبه یکم مهر، جمعی از اهالی استان کهگیلویه و بویراحمد  در چهارمین اعتراضشان نسبت به الحاق منطقه حفاطت شده پادنای شمالی به استان أصفهان و عملیات اجرایی سد ماندگان مقابل استانداری کهگیلویه و بویراحمد دریاسوج تجمع کردند و خواستار لغو مصوبه و توقف عملیات اجرایی سد ماندگان شدند.

براساس گزارش رسانه ای شده،در این اجتماع همچنین بیان شد در صورت عدم حصول نتیجه در مهلت دو ماهه تجمعات ادامه خواهد داشت.

درهمین رابطه:سومین روزاعتراض جمعی از اهالی استان کهگیلویه و بویراحمد نسبت به الحاق منطقه حفاطت شده پادنای شمالی به استان اصفهان با تجمع در خیابان باقرخان یاسوج

روزدوشنبه ۲۹ مرداد، جمعی از اهالی استان کهگیلویه و بویراحمد در سومین روز اعتراضشان نسبت به الحاق منطقه حفاطت شده پادنای شمالی به استان اصفهان دست به تجمع در خیابان باقرخان یاسوج زدند.

*تجمع اعتراضی رانندگان خودروهای سنگین زاهدان نسبت به مسدود شدن کارتهای سوخت مقابل فرمانداری 

روزیکشنبه یکم مهر، رانندگان خودروهای سنگین زاهدان برای اعتراض به مسدود شدن کارتهای سوخت مقابل فرمانداری این شهرستان دراستان سیستان وبلوچستان تجمع کردند.

به گزارش یک منبع خبری محلی،تجمع کنندگان گفتند:ما به نمایندگی از نهصد راننده کامیون که کارتهای سوخت شان مسدود شده در مقابل فرمانداری زاهدان آمدیم اما کسی جوابگو نیست.

نامه‌ سرگشاده‌ی جمعی از استادان اخراجی و تعلیقی دانشگاه به رئیس جمهور**

ریاست جمهوری اسلامی ایران

جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان

با سلام

نظر به دستور اخیر شما به وزیر علوم، تحقیقات و فناوری مبنی بر بازگشت و ادامه‌ی کار استادان و دانشجویانی که به دلایل ناموجه، غیرقانونی و سیاسی از حقوق و فرصت‌های شهروندی خود محروم شده‌ و در وضعیت اخراج، تعلیق، بازنشستگی و استعفای اجباری قرار گرفته‌اند، نکاتی را خدمت شما عرض می‌نماییم: 

_ علی رغم دستور صریح شما، هنوز سازوکار روشنی در خصوص بازگشت استادان اخراجی به دانشگاه اعلام نشده و اقدام موثری درین مورد صورت نگرفته است. قرائن و شواهد موجود حکایت از موانعی دارد که سد راه بازگشت این افراد به دانشگاه شده‌اند.

ما جمعی از استادان اخراجی، خواهان اظهار نظر روشن و اقدام قاطع  درین مورد هستیم تا روشن شود آیا اراده‌ای واقعی در کار است یا صرفا با بازگشت تعدادی انگشت شمار قرار است این موضوع مورد بهره‌برداری تبلیغاتی قرار گیرد! 

در حافظه‌ی تاریخ بماند که در کشوری با نام جمهوری اسلامی مسئولانی بودند که استادان دانشگاه را به جرم سعادت‌خواهی، راست‌گویی و احساس مسئولیت اجتماعی از حق طبیعی و اولیه کارکردن باز داشتند.

_ آنچه که به ناروا بر ما گذشته است محصول سازوکار غیر علمی و غیرشفاف تعیین صلاحیت عمومی و تبدیل وضعیت، تفتیش عقاید، سرکوب آزاداندیشی و ناشکیبایی در برابر تفکر انتقادی است. بخش اصلی مسئله وجود قوانین و مقررات ناقض «آزادی آکادمیک» است که در سالهای اخیر به تصویب رسیده است. قوانین و مقرراتی که دست نهادهای اقتدارگرای غیر دانشگاهی را در سرکوب استادان باز گذاشته است. 

_  فرایند تحقیق و تعیین صلاحیت عمومی در دانشگاه جولانگاه اعمال اقتدار نهادهای ایدئولوژیک و سیاسی و امنیتی است، به گونه‌ای که عملا نهاد دانشگاه و مجموعه‌ی علمی و اداری آن تبدیل به اپراتور این نهادها برای گزینش و تعیین صلاحیت اعضای هیات علمی شده‌‌اند! آنچه تحت عنوان «قانونی بودن» اخراج استادان مطرح می‌شود، محصول این سازوکار شبه‌ قانونی ناسالم و غیر مسئولانه است. پیداست که قانون در صورتی محترم است که حافظ حقوق انسانی تمامی شهروندان بوده و در تضاد با اصل بیطرفی و عدالت به مثابه انصاف نباشد. این چنین «قانونگذاری» اقتدارگرایانه و ناعادلانه‌ای ریشه فساد و ناکارآمدی در دانشگاه است. 

_ بدیهی است که بازگشت استادان دگراندیش و منتقد در شرایطی ممکن و مطلوب است که شاهد تغییری در این سازوکار ناسالم باشیم. ما همچنان از حق انسانی و شهروندی خود برای اظهار نظر، نقد حکمرانی و تعهد به مبانی علمی و دانشگاهی که راستگویی، تفکر انتقادی و زیستن در دایره‌ی حقیقت است، دفاع کرده و حق اعتراض و انتقاد مردم از حاکمان را یک اصل بنیادین و خدشه‌ناپذیر می‌دانیم.

درین ارتباط خواستار آنیم تا ضمن جبران حق و حقوق تضییع شده استادان اخراجی، بدون تشریفات اداری و بورکراتیک فرسایشی امکان «حضور مجدد همه‌ی آنها» در دانشگاه فراهم شود. 

تقاضا داریم ضمن حفظ حرمت و کرامت اعضای هیات علمی دانشگاه، از سرگردانی‌های بی‌حاصل اداری و اخذ تعهدهای عقیدتی و سیاسی توسط نهادهای اقتدارگرا ممانعت شود.

همچنین به عنوان بخشی از بدنه‌ی انسانی دانشگاه «خواهان بازگشت بی‌قید و شرط تمامی دانشجویان اخراجی و تعلیقی و دلجویی از آنها» هستیم.

امید است با تغییر نگرش‌ و اصلاح ساختارها و موانع موجود شاهد اعتلای جایگاه دانشگاه و نیروی انسانی آن باشیم. 

راستی آور که شوی رستگار

راستی از تو ظفر از کردگـار

امضا کنندگان: 

_ دکتر مرتضی نعمتی، هیات علمی دانشگاه چمران اهواز

_ دکتر حسن باقری‌نیا، هیات علمی دانشگاه حکیم سبزواری

_ دکتر ابولفضل شایان، هیات علمی دانشگاه جهرم

_ دکتر بهروز چمن‌آرا، هیات علمی دانشگاه کردستان

_ دکتر آمنه عالی، هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی

_ دکتر سید جواد امامی، هیات علمی دانشگاه علم و صنعت

_ دکتر حمیده سادات خادمی، هیات علمی  دانشگاه علامه طباطبایی

_ دکتر احمد رحیمی، مدرس دانشگاه فردوسی و دانشکده‌ی فنی شهید منتظری مشهد

_ دکتر ابولقاسم رحیمی،  هیات علمی دانشگاه حکیم سبزواری

_ دکتر زهرا خشک جان، هیات علمی دانشگاه باهنر کرمان

_ دکتر محمد سلطانی رنانی، هیات علمی دانشگاه اصفهان

_ دکتر مهشید گوهری کاخکی، مدرس دانشگاه فردوسی مشهد

*مرگ و مصدومیت دو کارگرمقنی در خرامه براثر گازگرفتگی

۲ کارگر مقنی حین کار حین حفر چاه در روستای کفدهک شهرستان خرامه استان فارس دچار گازگرفتگی شدند ویکی از آنها جان خودرا ازدست داد و کارگر دوم مسموم شد.

بنا به گزارش رسانه ای شده،یک کارگر چاه‌کن در حین حفر چاه در روستای کفدهک شهرستان خرامه استان فارس، به علت گازگرفتگی در عمق چاه محبوس می‌شود.

یکی از همکاران وی که در بیرون چاه مشغول کار بود، پس از مطلع شدن از گازگرفتگی این کارگر در عمق چاه، برای نجات او وارد چاه می‌شود اما او نیز بر اثر مسمومیت با گازهای متصاعد شده دچار حادثه می‌شود.

*جان باختن یک کارگرکارخانه تولید کاغذ نظرآباد بدنبال سقوط از دستگاه استاکر

یک کارگر ۳۵ ساله حین کار با دستگاه استاکردریک کارخانه تولید کاغذ نظرآبادواقع در شهرک صنعتی شهرستان نظرآباد در استان البرز بدنبال سقوط جان خودرا ازدست داد.

akhbarkargari2468@gmail.com


Google Translate