چگونه هستی اجتماعی آگاهی افراد را تعیین می‌کند + ۱ ترجمه ديگر

چگونه هستی اجتماعی آگاهی افراد را تعیین می‌کند

لو سارنیکوف (Lev Sornikov)

ا. م. شیری

این مدعا- نتیجه‌گیری کارل مارکس از رویکرد تکوینی به تاریخ است. لازم است که مفهوم انتزاع علمی «هستی اجتماعی» با محتوای عینی پر شود.

اولاً، هستی اجتماعی- حیات جامعه با همه تنوع متناقض آن بر روابط تولیدی حاکم بر یک مرحلۀ معین، یعنی مناسبات در جامعه نسبت به تولید مبتنی است.

طبقۀ مسلط در یک جامعۀ معین در دورۀ معین، با در اختیار داشتن ابزار اصلی تولید، نگرش‌ها و دیدگاه‌های مورد نیاز خود را بر جامعه تحمیل می‌کند و بر مبنای اقتصاد خود، روبنای سیاسی، حقوقی و ایدئولوژیک (از واژه ایده) خود را می‌سازد.

آنچه که به مفهوم «ایده‌آل» (از کلمۀ ایده‌آل) مربوط می‌شود، این است که طبقۀ حاکم آن را دارد و دنبال می‌کند. این چیزی است که آن را از طبقۀ حاکم قبلی که ایده‌آل زندگی خاص خود را داشت، متمایز می‌کند.

یک ایده‌آل، شناخت این است که چگونه باید زندگی کرد تا همۀ امور درست باشد و هر فردی آن را مال خود بداند. آرمان یک عضو جامعۀ طایفه‌ای، رفاه طایفه است. ایده‌آل یک عضو جامعۀ محلی، رفاه خانواده اوست که بدون رفاه عمومی جامعه غیرممکن است.

آرمان خوانین، شاهزادگان، شاهان و دیگر مستبدان، تسلط بر جهان، اما فعلاً اعمال سلطۀ مطلق بر رعایای خود، جنگ با همسایگان و زندگی در بطالت (تحقیر کار)، تجمل‌گرایی در فضای ستایش و بندگی است.

سرمایه‌داران آرمان خاص خود را دارند که همۀ ما با آن آشنا هستیم – پول و اعمال قدرت بر فرمانبران، هرچند در لباس دموکراسی یا نژادپرستی و یا هر دو.

تعداد اندکی از اعضای مترقی جامعه رؤیای عدالت و برابری برای همه را در سر می‌پرورانند، اما نمی‌دانند چگونه می توانند راه رسیدن به این آرمان را هموار کنند. با این حال، بیشتر مردم رؤیای ارتقاء به جایگاه لایۀ بالا یا طبقۀ حاکم را دارند که امتیازات آن جاودانه و در نتیجه جذاب به نظر می‌رسد. دهقانِ رعیت می‌خواهد پولدار شود و آزادی خود را با پول بخرد. یک کارگر مزدبگیر علاقه‌مند است یک کارفرمای خوب، دستمزد خوب به ازای کارش و شرایط کاری مناسب داشته باشد. خُرده سرمایه‌دار در آرزوی تبدیل شدن به یک آدم بزرگ یا حتی یک سرمایه‌دار بزرگ است و رقبای خود را تخریب می‌کند. اما تقریباً هیچ کس، در حالی که روش تولید هنوز مترقی است، رؤیای «عجیب»، یعنی زندگی بدون «صاحبان کارخانه‌ها، روزنامه‌ها، کشتی‌های بخار» را در سر نمی‌پروراند.

با این حال، در فرآیند کار، کارگران ابزارها و وسایل کار را بهبود می‌بخشند، ابزارها و فن‌آوری‌های جدید اختراع می‌کنند، خود را بهبود می‌بخشند و دیدگاه‌هایشان نسبت به خود، جامعه و دولت تغییر می‌کند. توده‌ها به طور فزاینده‌ای خواهان تغییراتی هستند که در آن بتوانند بهتر و آنطور که در یک زمان معین می‌خواهند، زندگی زندگی کنند.

در دل شیوۀ تولید مسلط، مناسبات تولیدی جدیدی که برای طبقۀ حاکم غیرقابل قبول است، شکل می‌گیرد. و جامعه به امتناع از مناسبات تولیدی موجود به نفع روابط تولیدی جدید دست می‌زند. اما اعضای پیشرو طبقۀ حاکم که ضرورت تغییر را درک می‌کنند، شعارهایی را که مردم با آن‌ها به دژهای طبقۀ حاکم هجوم خواهند آورد، تدوین می‌کنند.

دیر یا زود شرایط انقلابی به وجود می‌آید و انقلاب رخ می‌دهد. شرکت‌کنندگان در ابتدا آنچه را که برای آن تلاش می‌کردند، بدست می‌آورند، و نیروهای مولده برای توسعۀ آن‌ها تلاش می‌کنند.

و تقریباً همزمان، طبقۀ حاکمان جدید که مبارزه را رهبری می‌کرد و منافع خود را مشترک نشان می‌داد، تلاش می‌کند انقلاب را به تعویق اندازد و دستاوردهای مبارزۀ دشوار انقلابی را از توده‌ها پس بگیرد. از آنجائیکه این طبقه به تغییر نیاز ندارد، در مقابل آن مقاومت می‌کند. نیروهای مولده دوباره از سطح توسعۀ روابط تولیدی، یعنی پوستۀ خود که مجدانه با حرکت جامعه به پیش مقابله می‌کنند، جدا می‌شوند.

به محض اینکه شکاف بین روابط تولیدی و نیروهای مولده که در توسعه بر آن‌ پیشی می‌گیرند، بحرانی می‌شود، فرآیند آماده‌سازی تغییرات انقلابی آغاز می‌گردد که به انقلاب ختم می‌شود.

به این ترتیب، کل تاریخ جامعۀ طبقاتی به مثابه تاریخ تغییر روش اقلیت برای تصاحب دارایی اکثریت در برابر ما ظاهر می‌شود. یک شکل استثمار جایگزین دیگری می‌شود. مستبدان، جامعه و اعضای آن را به زور از دارایی و آزادی خود محروم می‌کنند و بر جوامع تحمیل خراج می‌کنند، دقیقاً به همان روشی که راهزنان مدرن عمل می‌کنند.

صاحبان برده اعضای جامعه را به بردگی می‌کشند، اما خشونت نهادهای حاکمیتی بالاتر علیه خود را در چارچوب قانون محدود می‌کنند.

فئودال‌ها- زمین‌داران که زمین‌های اشتراکی را به زور تصاحب می‌کنند، قسمت‌هایی از زمین‌ها را به هم‌قبیله‌ای‌های غارت شدۀ خود اختصاص می‌دهند و با تبدیل کردن آن‌ها به بردگان اقتصادی، هم‌قبیله‌ای‌های خود را به تحمل کار سنگین، پرداخت پول، تولید برده‌های جدید برای ارباب و حتی نداشتن حق اعتراض مجبور ‌می‌کنند!

سرمایه‌داران برده‌های اقتصادی خود را از بازار کار، از جایی که آن‌ها همیشه فراوان و ارزان هستند، می‌خرند.

شیوۀ سرمایه‌داری برای تصاحب حاصل کار دیگران پایان راه است! اما پایان ماقبل تاریخ و آغاز تاریخ واقعی که طبقۀ کارگر برای آن باید وارد مبارزه شدید با سرمایه‌داران بشود.

ماقبل تاریخ، همانطور که در بالا ذکرش رفت، در نتیجۀ تغییر اشکال ستم اقلیت بر توده‌ها، طبقۀ کارگر مجبور می‌شود برای ساقط کردن حاکمیت موجود به اربابان بعدی خود کمک کند. از آنجایی که اشکال جدید فریب توده‌های مردمی که به آزادی، حقوق دموکراتیک و غیره دست یافته‌اند، وجود ندارد، قشر اربابان، دیگر جایی برای رفتن ندارند. در ادامه فقط سوسیالیسم به عنوان مرحلۀ اول کمونیسم وجود دارد. همانطور که لنین در سپتامبر ١٩١٧ به درستی گفت: «اگر از حرکت به سمت سوسیالیسم بیم دارید، نمی‌توانید به پیش حرکت کنید».

حرکت به پیش نه. آیا به عقب ممکن است؟

تجربه، خود زندگی در پایان قرن نوزدهم به مارکس و انگلس متذکر شد که طبقۀ حاکم می‌تواند به عقب برگردد!

و لنین در آغاز قرن بیستم به این نتیجه رسید که طبقۀ کارگر اروپا تحت شرایطی می‌تواند از سیاست‌های بورژوایی پیروی کند! و این را خود زندگی به زودی تأئید کرد.

بونیتو موسولینی در سال ١٩٢٢، در ایتالیا عملاً نشان داد که چگونه می‌توان به این امر دست یافت و طبقۀ کارگر را اسیر ایده‌ها و شیوه‌های فاشیسم کرد. ده سال بعد، در سال ١٩٣٢، نوبت به آدولف هیتلر در آلمان رسید و ایده‌های ناسیونال- سوسیالیستی را به اذهان توده‌های وسیع حقنه کرد. 

و فرانکلین روزولت، طراح «مشی جدید» در آمریکا…

پس از جنگ جهانی دوم، در کشورهای میلیارد طلایی، نسخۀ روزولتی حرکت جامعه به صورت معکوس در جهانی قابل قبول‌تر برای نخبگان «جهان وظیفه‌شناس» جا افتاد. در اروپا، «مشی جدید» با آلوده کردن احزاب کمونیست به اروکمونیسم، به اضمحلال آن‌ها انجامید. طبقۀ کارگر آنجا ماهیت و کیفیت انقلابی خود را از دست داد و  عملاً نه از سیاست طبقاتی خود، بلکه به دنباله‌روی از سیاست بورژوایی مورد پسند ابرکمپانی‌های چندملیتی روی آورد.

و سؤال اینجاست! آیا موضع ما در مورد بی‌بدیلی سوسیالیسم به دلیل این واقعیت که غرب جمعی، از جمله طبقۀ کارگر نمی‌خواهد حتی در شرایط ویرانی جهانی با آن موافقت کند، با خطر مواجه نیست؟

آیا درست‌تر نیست که چشم‌انداز مورد قبول غرب را، دورنمای حفظ قدرت توسط نخبگان به قیمت فراهم کردن شرایط و شیوۀ زندگی مورد قبول طبقۀ کارگر و توده‌ها را به روی آن باز کنیم؟

ایدئولوگ‌های کشورهای غربی که هنوز عقل خود را از دست نداده‌اند، این را می‌خواهند. آه، شما سرمایه‌داری توأم با بیکاری را دوست ندارید؟ نه، ما هم آن را دوست نداریم. زیرا، سرمایه‌داری ما را با مشکلات بزرگ مواجه می‌کند. در این صورت، ما به سمت اشتغال مادام‌العمر حرکت می‌کنیم، حتی در اینجا به شما حقوق می‌دهیم، برای شاغلان پول خوبی پرداخت می‌کنیم و به شکرانۀ این کار، شما باید برای ما مجدانه و ثمربخش کار کنید.

اما این، سرواژ [رعیت‌داری]جدید است!

آیا بی‌حقوقی خودتان را نمی‌پسندید؟ خُب، حالا بفرمائید! این هم دموکراسی، حمایت از حقوق فردی، آزادی‌های سیاسی، قرارداد اجتماعی، نظام چند حزبی، انتخابات عمومی مستقیم، برابر با رای مخفی، حتی فرصتی برای احزاب شما (به جز حزب کمونیست!) برای پیروزی در انتخابات و تشکیل دولت، اما مشروط بر اینکه به مصونیت مالکیت خصوصی یک درصدی‌ها بر اکثر دارای‌های کل کشور خدشه‌ وارد نشود.

چرا نباید برده‌داری روم باستان با وجود شهسواران، اقتصاد برده‌داری، حذف برده‌داران کوچک و متوسط و با غوغاسالاری خود، جمعیت علاقه‌مند به دریافت غذای ارزان، دیدنی‌ها و سرگرمی‌های زشت را به برده تبدیل نکند؟

باید درک کرد و اعتراف کرد که در درازمدت، غرب جمعی می‌تواند زندگی ما را مسموم کند و در گام‌های بعدی به روابط تولیدی گذشته برگرداند. برای جلوگیری از بدترین‌ها باید این امر را بدیهی تلقی کرد.

حل مشکلات انبوه انباشته شده روی زمین مستلزم تلاش‌ها و صرف هزینه‌های هنگفت است. بنابراین، ابرکمپانی‌های چند ملیتی قدرتمند غرب می‌توانند سودهای قابل مقایسه با سفارشات نظامی دریافت کنند، اگر به آن‌ها به گونه‌ای گفته شود تا باور کنند که «ما به شما اجازۀ آغاز جنگ جهانی جدید نخواهیم داد. شما باید خلع سلاح شوید و به راه خود بروید».

بگذار زمان، خودِ سیر تاریخ، راه خروج از بن‌بست را به این کشورها نشان دهد.

***

زندگی بر اساس ایده‌آل خود تنها به شرطی امکان‌پذیر است که همه چیز لازم برای زندگی- تولید توسط نیروهای مولد موجود، کار افرادی که ابزار تولید و توانایی استفاده از آن‌ها را در اختیار دارند، در دسترس باشد.

در نظر گرفتن این موضوع با استفاده از مثال آخرین در زنجیره شیوه تولید سرمایه داری راحت تر است.

نیروهای مولده، همراه با مناسبات تولیدی، که در بالا ذکر شد، یک وحدت دیالکتیکی از اضداد را تشکیل می‌دهند – شیوۀ تولید. دیالکتیک تعامل آن‌ها روشن است: نیروهای مولده، همراه با مناسبات تولیدی، می‌توانند همانند پنداشته شوند، می‌توانند با یکدیگر مبارزه کنند و می‌توانند جای خود را عوض کنند. بررسی این موضوع با استفاده از مثال آخرین در زنجیرۀ شیوۀ تولید سرمایه‌داری راحت‌تر است. اتحاد و تعامل طبقۀ کارگران مزدبگیر (پرولتاریا – فقرا) و بورژوازی اساس آن است. شیوۀ تولید این دو طبقه با وجود تضاد کامل منافع اقتصادی با یکدیگر همانند می‌شوند. کارگران بدون آن که حاکمیت صاحبان کارخانه‌ها، کارگاه‌ها و غیره را زیر سؤال ببرند، فقط مبارزۀ اقتصادی به راه می‌اندازند.

سپس آن‌ها به سمت شکل سیاسی مبارزه- به مبارزه برای دموکراسی، برای حق شرکت در انتخابات پارلمانی و رؤیای به دست آوردن اکثریت در آنجا، به دست آوردن حق تشکیل دولت خود و وادار کردن مالکان به احترام نه تنها به منافع خود، روی می‌آورند.

در این مرحله، طبقۀ کارگر از آنجائیکه مسئلۀ حذف مالکیت خصوصی به نفع مالکیت عمومی را پیش نمی‌کشد، همچنان خود را با طبقۀ بورژوازی همانند می‌کند.

مارکسیست‌ها ایده‌های خود را به ذهن طبقه کارگر وارد می‌کنند. این ایده‌ها به نیروی مادی تبدیل می‌شوند و به طبقه کارگر اجازه می‌دهند تا جای خود را با بورژوازی عوض کند: حاکمیت خود را بر آن تثبیت کند، بورژوازی را به پیروی از قوانین جامعۀ بیگانه با خود مجبور سازد! و به محض اینکه نظام سوسیالیستی بقایای مناسبات تولیدی و شیوۀ تولید سرمایه‌داری را به طور کامل از زندگی اجتماعی دور کند، مبارزه برای جابجایی بقایای نظام برده‌داری، انواع مقررات آغاز می‌شود.

تفاوت بین سوسیالیسم به عنوان مرحلۀ اول کمونیسم با کل دوران میلیون سالۀ قبل که مارکس به درستی و دقیق آن را پیش از تاریخ نامید، عبارت از این است که آگاهی توده‌ها نه با روابط تولیدی مسلط، بلکه با فرآیند آگاهانه و اندیشمندانۀ تبدیل روابط تولیدی موجود به نیروی مولد جامعه شکل می‌گیرد.

نقل از: روسو – وب‌سایت دانشمندان سوسیالیست روسیه

https://eb1384.wordpress.com/2024/09/20/چ

٣٠ شهریور- سنبله ١۴٠٣

_____________________________-

اسرائیل لبنان را به جنگ تحریک می‌کند

کل خاورمیانه در معرض خطر است!

دمیتری مینین (DMITRY MININ)

ا. م. شیری- همۀ دولت‌ها به جهنم. مرده‌شور قیافه‌شان را بشوید. پس، ابنای بشر چرا خواب است! چرا نمی‌خواهند سیل عظیمی براه اندازند و بنیان این رژیم صهیونیستی مالیخولیایی – این فرزند خلف روباه مکار انگلیس را براندازند، حیرت‌انگیز است!

مرحلۀ بعدی آمادگی برای تهاجم تمام عیار به شمال؟

در اثر عملیات بی‌سابقۀ سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل علیه اعضای حزب‌الله لبنان با منفجر کردن پیجرها – یک وسیله ارتباطی رایج در بین آن‌ها- از راه دور، اوضاع خاورمیانه باز هم تشدید شد. در مجموع، ۵ هزار پیجر منفجر گردید، بیش از ۴ هزار نفر مجروح شد که حال حدود ۵٠٠ نفر از آن‌ها وخیم است. بیش از ١٠ نفر جان باخت. و این‌ها فقط اعضای «حزب‌الله» نیستند. پیجرها به صورت رایگان در دسترس بودند. در میان قربانیان تعداد زیادی زن و کودک وجود دارد. همین بس که سفیر ایران در لبنان یک چشمش را از دست داد و حتی ن.خومنکو، دبیر اول سفارت اوکراین در بیروت در این انفجارها آسیب دید. جای تردید است، که زلنسکی نمی‌تواند در این رابطه اسرائیل را محکوم کند. 

قربانیان در لبنان از پیجرهای الفبایی آ پ-٩٠٠، ساخت شرکت گُلد آپولوی تایوان استفاده می‌کردند. علاوه بر این، طبق گفتۀ مدیریت آن، پیجر‌ها در واقع تحت مجوز یک شرکت مشاوره‌ای مجارستانی «BAC KFT» تولید می‌شوند. به این معنا که این فقط یک «رهگیری منابع» نیست، بلکه یک کارخانۀ اولیۀ احتمالی است که توسط کارمندان و یا عوامل سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل اداره می‌شود.

بیروت پس از «حملۀ تروریستی به پیجرها»

بدر عبدالطی، وزیر امور خارجۀ مصر، در گفت‌وگوی تلفنی با رهبران لبنان، آمادگی کشورش را برای حمایت کامل از لبنان ابراز داشت و هشدار داد که آنچه به وقوع پیوست، «حاکی از آغاز یک جنگ منطقه‌ای گسترده است». دیگر رهبران خاورمیانه نیز پیام مشابه ارسال کردند. حزب‌الله لبنان با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد: «مسئول کامل این اقدام جنایتکارانه که بر جمعیت غیرنظامی تأثیر گذاشته و به کشته شدن شماری و مجروح شدن تعداد زیادی انجامید، بر عهدۀ دشمن اسرائیلی است». حزب‌الله «در بالاترین سطح آمادگی برای دفاع از لبنان» قرار دارد. انتظار می‌رود رهبر آن، شیخ حسن نصرالله که در این عملیات آسیب ندید، در ساعات آتی سخنرانی شدیدالحنی ایراد کند.

در خود اسرائیل نیز جلسۀ نیروهای امنیتی دولت به ریاست نتانیاهو برگزار شد و در آن آمادگی برای «دفع هرگونه پیامد» اقدامات بعمل آمده اعلام گردید. به نوشتۀ مطبوعات اسرائیل، نتانیاهو با تمام توان بر جنگ فوری با حزب‌الله و حمله به جنوب لبنان اصرار دارد تا در آنجا منطقۀ حائل ایجاد کند. یوآو گالانت، وزیر دفاع تا کنون ظاهراً در برابر این امر مقاومت کرده و همۀ مشکلات احتمالی را پیش‌بینی کرده است. اما نخست وزیر «او را به برکناری تهدید» می‌کند و ظاهراً حمایت پارلمان و همچنین، ژنرال اوری گوردین، فرمانده «منطقۀ شمال» را برای مقاصد خود جلب کرده است. تحریک حزب‌الله برای مقابله به مثل خشن علیه اسرائیل با تاکتیک‌های متقاعد کردن ژنرال‌های مردد ستاد کل برای شروع یک جنگ بزرگ کاملاً مطابقت دارد.

نتانیاهو که سرانجام در غزه به بن‌بست کامل رسیده است، ظاهراً جز به راه‌انداختن یک جنگ جدید و حتی شدیدتر در شمال که «همه چیز را از بین خواهد برد»، راه فرار دیگری برای خود نمی‌بیند. اگر چه تعداد کل قربانیان در میان ساکنان غزه از ۴٠ هزار نفر فراتر رفته است، اما ارادۀ آن‌ها هنوز نشکسته و رهبری جدید حماس به ریاست یحیی سنوار کاملاً آماده جنگ است. صدها نظامی اسرائیلی نیز در جریان این عملیات جان خود را از دست داد که از تعداد کشته شدگان در ٧ اکتبر ٢٠٢٣ بیشتر است. فقط در روز «حمله به پیجرها» در ١٧ سپتامبر، چهار نفر دیگر کشته شد. مبنای محاسبات نتانیاهو ظاهراً این واقعیت است که در آستانۀ انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا، دولت دموکرات کنونی جرأت نمی‌کند «اسرائیل را تنها بگذارد».

روزنامۀ اسرائیلی اورشلیم پست به نقل از منابع متعدد اعتراف می‌کند که این عملیات مشترکِ موساد و اطلاعات نظامی امان (اردن) بوده است که تقریباً ١-٢ اونس (تا ۵٠ گرم) مواد منفجره را در ناحیه باتری‌های پیجر کار گذاشته‌اند. و سپس با افزایش دمای آن‌ها از راه دور منفجر کردند. همچنین برای ایجاد حداکثر خسارت در این لحظه، پیام‌هایی به پیجرها ارسال شد تا مشترکین آن‌ها را به چشم خود ببینند. این منابع گفتند که اطلاعات اسرائیل این دستگاه‌ها را قبل از تحویل به حزب‌الله رهگیری نموده و آن‌ها را با مواد منفجرۀ «پینتریت» (PETN) پر کرده است. وال استریت ژورنال پیشتر گزارش داده بود که برخی از اعضای حزب‌الله احساس می‌کردند که پیجرهای آن‌ها در حال گرم شدن هستند و کمی قبل از شروع انفجارها آن‌ها را از بین بردند.

وضعیت در مرز لبنان و اسرائیل

حملۀ تلافی‌جویانۀ گستردۀ حزب‌الله، در حالت کلی، تقریباً اجتناب‌ناپذیر است. و به دنبال آن ارتش اسرائیل با تمام توان وارد صحنه خواهد شد. در صورت حملۀ اسرائیل به لبنان، ایران قطعا در حاشیه نخواهد ماند. اگر چه این کشور ترور اسماعیل هنیه، رهبر سابق حماس را در تهران تحمل کرد، اما اخیراً بطور جدی برای جنگ آماده می‌شود. توان رزمی ایران بیش از هر زمان دیگر است. ایرانی‌ها آنچه را که اتفاق افتاد نه فقط یک حملۀ تروریستی، بلکه نسل‌کشی می‌نامند و این هم سطح خطرات را بالا می‌برد.

بسیاری از این واقعیت نگران هستند که اسرائیل عملاً قصد خود را برای استفاده فعالانه از ظرفیت پایگاه‌های انگلیس در قبرس و به طور کلی، بخشی از حریم هوایی تحت کنترل نیکوزیا در جنگ علیه لبنان پنهان نمی‌کند. آنکارا اعلام کرده است که اگر قبرس در جنگ علیه لبنان شرکت کند، ممکن است با قدرت نظامی ترکیه روبرو شود. و این در واقع، حاکی از یک درگیری منطقه‌ای وسیع با پیامدهای گسترده است. دولت آمریکا اعلام کرد که به هیچوجه در این اقدام دخالتی نداشته و از قبل اطلاعی نداشته است. با این حال، بر اساس گزارش آکسیوس، یوآو گالانت، وزیر دفاع اسرائیل، دقایقی قبل از شروع عملیات برنامه‌ریزی شده، به لوید آستین، همتای آمریکایی خود، بدون پرداختن به جزئیات، هشدار داد. 

اوکراین که اخیراً در همه جا دخالت می‌کند، در حاشیه نمانده است. در عین حال، استدلال‌های کی‌یف مبنی بر اینکه، چنین تحولی می‌تواند مزایای خاصی برای آن به همراه داشته باشد و باعث توقف ارسال تسلیحات نظامی ایران به روسیه بشود، بی‌معنی است. چرا که اولاً، تولید «گرانیوم» و برخی دیگر از انواع سلاح‌هایی که در ابتدا در ایران توسعه یافتند، طبق گزارش‌ها، قبلاً به طور کامل به روسیه منتقل شده است. ثانیاً، خود اوکراین از هدایت مجدد تدارکات از آمریکا به متحد مهمتر خود- اسرائیل، به شدت رنج خواهد برد.

ظاهراً اسرائیل چندان نگران نیست که اقداماتش آسیب قابل توجهی به اقتصاد تایوان طرفدار غرب، تولیدکننده‌ای که عموماً مسئول امنیت تولیدات خود است، وارد کند. به اعتبار مجارستان نیز که چندان مورد پسند واشنگتن نیست، ضربه‌ وارد شد. به یک معنا، این یک درس برای ویکتور اوربان، نخست وزیر مجارستان است که تا کنون وفاداری مطلق خود را به اسرائیل نشان داده است. در آنجا، که پیشتر برای روشن کردن سیگار خود، هرگز از آتش زدن روستای همسایه خودداری نمی‌کردند، انگار توسط اوربان که چندان هم خوشایند غرب نیست، راه‌اندازی می‌شد.

مطبوعات غربی هنوز به طور متناوب «پیچیدگی» عملیات ویژۀ اسرائیل را تحسین می‌کنند. اسرائیل ترجیح می‌دهد در مورد این واقعیت که این یک حملۀ بزرگ تروریستی با ابعاد جهانی بود، سکوت کند. 

در مجموع، یک موج فزایندۀ کاملا متفاوت در خاورمیانۀ بزرگ و جنوب جهانی در همبستگی با قربانیان این حملۀ تروریستی و همچنین حزب‌الله و ایران به راه افتاده است. در واقع، مشکل می‌توان گفت که این عملیات به آن‌ها آسیب جدی وارد کرده است. بلکه آن‌ها را وادار می‌کند تا یک بار دیگر سامانه‌های ارتباطی خود را به دقت بازرسی کنند و از نظر امنیتی آن‌ها را تنظیم نمایند. اما از نظر احساسی، قبل از نبرد اجتناب‌ناپذیر پیش رو، مطمئناً آن‌ها برنده هستند. یک ترفند کثیف، حتی اگر بزرگ باشد، همچنان بعنوان یک ترفند باقی می‌ماند و نامیدن آن بعنوان یک «حرکت راهبردی ظریف» به سختی قابل توجیه است.

مأخوذ از: بنیاد فرهنگ راهبردی

https://eb1384.wordpress.com/2024/09/19/

٢٩ شهریور- سنبله ١۴٠٣


Google Translate