در دو سالگی عظمت انقلاب زن زندگی آزادی

دو سال پیش، ۲۵شهریور سال ۱۴۰۱، با قتل مهسا – ژینا امینی در مقابل  چشمان کل جامعه، شعله های اعتراضی از اعماق ایران جامعه بر کشید، که عظمت آن نمی توانست در مرزهای جغرافیایی ایران محصور بماند و به سرعت جهانی شد.

برای اولین بار در تاریخ، نه مفسرین و اندیشمندان، جامعه شناسان و محققان تاریخ، که بعد از تحولات معینی، درست یا غلط، با متر و معیارهای خاص خود نامی بر یک تحولی میگذارند و بر چند و چون آن بحث میکنند، بلکه این بار در همان بطن اعتراضات اولیه، توده های مردمی که به این اعتراضات جان بخشیده بودند در کف خیابان گفتند: “این اعتراض نیست نامش انقلاب است.”

“زن زندگی آزادی”، نامی بود که این انقلاب به خود گرفت. نامی که انعکاس دهنده عمق اعتراض یک جامعه معین نه صرفا علیه ” دیکتاتور لجوج و کینه جو”، بلکه علیه دیکتاتوری طبقاتی حاکم که با همیاری ارتجاعی ترین نیروی ممکن، یعنی مذهب زندگی را با کشتن آزادی و حاکمیت مطلق تبعیض به توده مردم تباه ساخته، یعنی علیه دیکتاتوری عصر ما، دیکتاتوری سرمایه داری است.

در تمامی چهار دهه گذشته کم نبودند اعتراضاتی علیه حکومت اسلامی که هر کدام به وقت خود ضربه محکمی بر پیکره حکومتی وارد آوردند.   اما  هر کدام به دلایل محدودیت خاص خود نتوانستند و نمی توانستند، این چنین که انقلاب زن زندگی آزادی، که به پشتوانه و تجربه همان مبارزات، جامعه را شخم زد و تاثیر عمیق بر جامعه گذاشته است، تاثیرات زیرو روکننده داشته باشند.  

 بعد از دو سال سرکوب بی امان انقلاب زن زندگی آزادی که ادامه سرکوب بی نهایت خشن چهار دهه اخیر بوده است، بر دیوارهای شهر اما این شعار نقش بسته است که “زن زندگی آزادی ادامه دارد…”؛ و انعکاس آنرا در فتح سنگر حجاب این خاکریز اول حکومت و مبارزه مداوم و وقفه ناپذیر زنان  و مبارزه برای خلاصی فرهنگی، در اعتصاب با شکوه پرستاران، اعتراضات گسترده کارگران نفت و بازنشستگان و بخش های مختلف کارگری و در جنبش قدرتمند علیه اعدام  و  برای آزادی زندانیان سیاسی  میتوان مشاهده کرد.

انقلاب زن زندگی آزادی در دو ساله اخیر به نوعی به پالایش درونی خود پرداخته است. که ثمره آن اینگونه خود را نشان داده است که همه کسانی که در تلاش بیهوده ای، سعی داشتند این انقلاب را به خیزشی برای ” پوشش اختیاری” تقلیل دهند، به شکست کشاند.  و همه کسانی که واهمه دارند زن زندگی آزادی را به زبان جاری سازند که مبادا صف شان به صف دیگران قاطی شود، و مرزهای “پیکار برای آزادی” و “پیکار برای نان” مخدوش شود را  به بن بست کشاند. دسته اول امیدشان را به ترامپ و ناتانیاهو، بمب افکن اف ۳۵ است، که شاید بتوانند یکبار دیگر مردم را از “انقلاب کردن”، این بار با جلپاره درفش کاویانی پشیمان سازند و  دسته دوم هنوز برخی شان تازه یادشان آمده شعار زن زندگی آزادی شعاری شور انگیز است و اتفاقا علیه ناسیونالیسم است! بیاد بیاوریم که این شعار را مخدوش کننده صف طبقاتی میدانستند به وقتی که در اثر فشار انقلاب دولتمردان غربی مجبور شدند آنرا به زبان جاری سازند. برخی دیگر از همین دسته دوم، اکنون همچون حکیمی فرزانه با تقلیل “آموزه های مارکس” به “آموزه های هگلی” مانند حاکمیت عقل بر جهان، از “نیرنگ عقل” می گویند که ظاهرا عقل همه چیز را به کام خودکامان ترتیب میدهد. اما خبر ندارند که خود باعث عمق بخشیدن به تحولات میشوند؛ و موش کور انقلاب کار خودش را میکند.

اگر اسیر جو حاکم رسانه های بورژوازی نشویم که در دو سال گذشته گویا تحول مهمی رخ نداده جز رویارویی جمهوری اسلامی و اسراییل و جنگ میان نیروهای سربازان گمنام دو طرف، و اینکه با شلیک یک موشک از این سو به آن سو کلی تحول در جامعه  رخ میدهد؛ واقعیت گویای این است که در  دو سال گذشته انقلاب زن زندگی آزادی موجبات “رشد وسیع همبستگی و اتحاد اجتماعی و گرایشات مدرن و انسانی و برابری طلبی در میان مردم  شده  است. و  ضدیت  وسیع با نهادها و سنتهای مذهبی و تعصبات قومی و عقب مانده، گویای پیشروی و تقابل بارز مردم در برابر حکومت و کل سنتها و سیستم حاکم ” شده است. انقلاب مهمترین تحول اجتماعی است که توده های وسیع مردم در آن نقش اساسی بازی میکنند، و انقلاب زن زندگی آزادی این امر را به زیبایی تمام انعکاس داده است، وقتی که شور زندگی اساس این انقلاب را تشکیل میدهد. موش کور انقلاب کار خودش را کرده است، نه بواسطه نیرنگ عقل بلکه بخاطر اینکه در جامعه ایران جنبش های اجتماعی با شدت و حدت کم و زیاد در جریان بوده است، و اینکه کمونیسم در ایران، کمونیسم کارگری، متکی بر همین جنبش ها به مبارزه وسیع نظری علیه نظریات حاکم از سوی طبقه حاکم پرداخته است و اینگونه جنبش های اجتماعی به این پشتوانه نظری قوی  زمین را زیر پای طبقه حاکم داغ کرده است و اتفاقا این یکی از دلایل قوی بوده که سبب گردیده است شعله جنگ ارتجاعی منطقه ای بالا نکشد. که جامعه ایران جامعه ای منفعلی نیست و در ۴۵ سال مبارزه سخت و پر هزینه با یکی از وحشی ترین حکومتهای سرمایه داری جهان آبدیده شده است. انقلاب زن زندگی آزادی انعکاسی از همین واقعیت است.

 انقلاب زن زندگی آزادی نمی تواند ادامه نیابد، چون هنوز مهمترین کارش یعنی سرنگونی حکومت اسلامی به سرانجام نرسیده است. چون هنوز همه دلایلی که باعث شکل گیری آن شد به قوت خود باقی است. بلکه آن دلایل، نبود کامل یک زندگی انسانی، دیکتاتور بسیار خشن، تبعیض های همه جانبه، گسترش فقر، عمق و شدت بیشتری یافته است.   

زن زندگی آزادی، نه فقط انقلابی سیاسی علیه یک حکومت تبهکار، بلکه بخاطر “برای” هایی که برای همه طلب میکند یک انقلاب اجتماعی وسیع است. در انقلابات عصر ما که انقلابی علیه نظام تولیدی سرمایه داری “پیکار برای نان”، از “پیکار برای آزادی” جدا نیست، این دو عرصه متفاوت از مبارزه علیه سرمایه داری نیست. وقتی در بطن انقلاب زن زندگی آزادی، شعار داده میشود: “فقر، فساد ، گرونی میریم تا سرنگونی”، در عین حال بلند و قوی فریاد زده میشود: ” بگو!” و بلندتر و قوی تر جواب داده میشود: ” آزادی آزادی آزادی”، بخوبی گواه این است رهایی انسان دو مرحله ای نیست. عصر ما، عصر انقلابات متفاوت نیست، جواب نظام حاکم سرمایه داری یک نوع انقلاب است، انقلابی که تحول اجتماعی را به دو عرصه متفاوت نان و آزادی تقسیم نمی کند، که گویا اولی عمیق تر از دومی است، یا دومی پیش نیاز اولی است. انقلاب عصر ما تحقق این هر دو را به یکسان هدف خودش قرار میدهد. قرار نیست که “انقلاب دموکراتیک ( پیکار برای آزادی) رخ دهد که گویا زمینه عمیق ترشدن تضادهای طبقاتی را فراهم میآورد و در نتیجه انقلاب سوسیالیستی ( پیکار برای نان) شکل بگیرد”. تضادهای طبقاتی در ایران با وجود حاکمیت اسلامی سرمایه، در همه زمینه های اجتماعی اقتصادی و فرهنگی و هر چیزی که به زندگی بشر امروزی مرتبط است، چنان آشکار و عیان شده اند که هیچ راهی به جز انقلاب جلو روی جامعه باقی نمانده است. انقلاب زن زندگی آزادی جوابی به این نیاز است. تمام عظمت این انقلاب در اینجا نهفته است که جهان را به استقبال از آن کشاند، چون جوابی است به نیاز جهانی برای رهایی از نظام ستمگرانه حاکم بر جهان که نفس حیات  روی کره زمین را تهدید میکند.

– یاشار سهندی

کارگر کمونیست ۸۴۹


Google Translate