بررسی علل شکست انقلاب سوسیالیستی در شوروی!‎

بررسی علل شکست انقلاب سوسیالیستی در شوروی!‎

بازخوانی متون تئوریک جنبش چپ

موضوع: بررسی علل شکست انقلاب سوسیالیستی در شوروی

موضوع ارائه شده: وضعیت دهقانان در شوروی بر اساس کتاب ” مبارزه طبقاتی در شوروی- جلد چهارم\ نوشته شارل بتلهایم

سخنران موضوع صحبت خود را بر اساس تقسیم بندی نویسنده کتاب فوق قرار داد.

برای بررسی مبارزات طبقاتی در شوروی، بتلهایم بحث خود را بر پنج بخش قرار می دهد:

۱) وضعیت دهقانان،

۲) وضعیت کارگران،

۳) جناح بندی های و رقابت های درون جناح بندی های طبقه حاکمه،

۴) دخالت های شوروی در جنبش های بین المللی،

۵) سرکوب و اشکال عدیده ی آن (زمینه های طبقاتی، بستر مبارزه ی طبقاتی آن و طبقه ی حامل سرکوب)

در این جلسه تکیه اصلی بر وضعیت دهقانان قرار داشت.

برای بهتر فهمیدن بحث، سخنران ابتدا به دو موضوع پیش زمینه ای اشاره کرد:

الف) بر اساس کتاب کابیتال ، جلد اول ، بخش ۱۴

تعریف مارکس از چگونگی تولید انباشت اولیه (سرمایه)اضافه، به عنوان پایه اصلی شکل گیری و رشد سرمایه داری؛ تبدیل نیروی کار به کالا؛ جدایی تولید کنندگان مستقیم از ابزار تولید و اینکه کلأ پروسه انباشت اولیه نیازمند استفاده از قهر و زور می باشد.

استفاده از قهر در قرن ۱۶،۱۷ به این دلیل بود که جدایی دهقانان از وابستگی کامل به زمین و فئودال ها و تبدیل کردن آنها به فروشنده ی نیروی کار و در واقع تبدیل شدن شرایط تولید سرمایه داری برای خلع ید شده گان (دهقانان و سایر تولید کنندگان خرد) به نوامیس طبیعی بدون اعمال زور ممکن نبود. رجوع شود به کاپیتال ص ۶۶۹

با رشد سرمایه داری طبقه کارگر نیز رشد یافته و پس از مدتی این روند تولید طبیعی می گردد.

مارکس با اشاره به قوانین ضد ولگردان به این مسئله اشاره می کند که دهقانان کنده شده از زمین در قرون ۱۵ و ۱۶ به اجبار تبدیل به کارگران شهری می گردند. او به قوانینی اشاره می کند که برای بیکاران مجازات های سنگین قرار می گیرد تا به اصطلاح ولگردان را به کار وادار نماید.

ب) خطر فلاکت…… از مجموعه آثار لنین

لنین دولت را چنین تعریف می کند: دولت سازمان متشکل طبقه حاکمه است. بنابر این اگر بجای دولت سرمایه داری دولت انقلابی را قرار بدهیم، این دولت می تواند همه چیز را به طور دموکراتیک تقسیم نماید.

« زیرا اگر بزرگترین بنگاه سرمایه داری- انحصاری شود معنایش آنستکه بتمام مردم خدمت می کند. اگر این بنگاه انحصار دولتی شد آنگاه معنایش آنستکه دولت (یعنی در صورت وجود دموکراتیسم انقلابی – سازمان مسلح اهالی و در نوبۀ اول کارگران و دهقانان) تمام بنگاه را اداره میکند- ولی بنفع چه کسانی؟

– یا بنفع ملاکان و سرمایه داران….. جمهوری ملاکان و امپریالیستی
– و یا بنفع دموکراسی انقلابی که در اینصورت این همان گام بسوی سوسیالیسم است.
– زیرا سوسیالیسم چیزی نیست جز گام بلاواسطه ایکه از انحصار سرمایه داری دولتی به پیش برداشته می شود یا بعبارت دیگر : سوسیالیسم چیزی نیست جز انحصار سرمایه داری دولتی که بخدمت خلق گذارده شود و از این لحاظ دیگر جنبه ی انحصار سرمایهداری خود را از دست داده است.» نقل قول از لنین- خطر فلاکت……
سئوال اینستکه چه نیرویی در یک جامعه، سرمایه داری دولتی را بخدمت خلق می گذارد؟

حزب پرولتاریا؟ سندیکاها ؟ یا مجموعه ای از این سازمانها ؟

تعریف لنین و خطراتی که در بحث او نهفته است،چیست؟ چه نیروی اجتمایی، احزاب و دسته جات و یا نهادهای اجتمایی تضمین می کنند که “، سرمایه داری دولتی را بخدمت خلق” در آورند؟

لنین علیرغم تاکیداتش به احتمال شکست انقلاب، به خطراتی که در پایه ی نظری بحثش نهفته است، بی توجه است.

۳)ارائه بحث بتلهایم:

مقدمه: بتلهایم می گوید که جنبش دهقانی یکی از پایه های اصلی انقلاب اکتبر بود. او پایه های انقلاب اکتبر را به شکل زیر تعریف می کند:

۱) جنبش دهقانی پایه اصلی انقلاب اکتبر بود

۲) طبقه کارگر و روشنفکران هر دو خواستار رهایی بودند

۳) خواست تشکیل مجلس موسسان برای شرکت گسترده مردمی در حکومت

۴) عصیان روشنفکران بر علیه تقسیم جهانی توسط امپریالیسم

۵) در دوران انقلاب شوراها و دولت موقت هر دو ضعیف(به مفهوم ناتوانی تسلط یکی بر دیگری) بوده و به همین جهت از قدرت دوگانه صحبت می شود.

۶)بلشویک ها در آغاز خواستار تقسیم زمین بین دهقانان، نان و صلح بودند

۷)در عمل پس از به سر کار رسیدن، حزب بلشویک رنگارنگی حرکت های اجتماعی موجود را نادیده گرفته و تبدیل به قدرت مسلط می گردد.

۸)علیرغم اینکه لنین گفته بود: دولت برای زحمتکشان (کارگران و دهقانان) و نه در درست آنان است و یا این دیکتاتوری پرولتاریا نیست بلکه دیکتاتوری برای پرولتاریاست.

۹) در عمل حزب از شوراهای موجود سلب قدرت نموده و با قیام اکتبر روشنفکران با تکیه بر کارگران به سر کار آمده و نظرات خود را به دیگران تحمیل کردند

وضعیت دهقانان پس از انقلاب اکتبر

۱۹۲۹

اشکال ماقبل سرمایه داری از میان می رود

انقلاب جهت سرمایه داری دولتی را بیش می گیرد

قدرت حزب بر کشور مسلط می شود

انقلاب اکتبر سرمایه داری را در این کشور نه تنها از بین نبرده بلکه تقویت می کند، یعنی دولت نمی تواند روابط استثماری را میان طبقات از میان بردارد

۱۹۲۰-۱۹۲۹

کشاورزان مستقل ۹۲%

کلخوزها حدود یک ممیز دو درصد هستند

تولید کلخوزها حدود ۳% است

حزب از دهقانانی که به طور خودانگیخته شورا تشکیل می دهند، حمایت نمی کند.

محصولات صنعتی مورد نیاز کشاورزی به اندازه کافی تولید نمی شود و در نتیجه سیاست نپ شکست می خورد

دولت برای برقراری مناسبات مورد نظرش متوسل به قهر می گردد

برای بهتر درک کردن این نکات باید توجه داشت که: قبل از برنامه نپ شوراها؟ در شوروی وجود داشتند؛ بخش خصوصی در کشاورزی سلطه داشت؛ جمعیت روستایی اکثرا کشاورزان میانه حال (یعنی کشاورزانی که زمین داشتند و می توانستند از نیروی کار تعداد کمی از کارگران کشاورزی هم استفاده کنند) بودند تا کولاک ها و کشاورزان بی زمین. این وضعیت کاملا مخالف تبلیغات دولتی مبنی بر سلطه کولاک ها بود

۱۹۲۷

دولت و شوراها در برداشت محصول کافی شکست می خورند در نتیجه دولت دهقانان را وادار به فروش غلات خود به دولت می نماید.

۱۹۲۹

دولت برای هر کدام از کشاورزان با زمین تعیین میزان محصولی که باید به دولت بدهند می کند. به دلیل غیر واقعی بودن این انتظارات، بسیاری از کشاورزان مجبور به فروش ابزار کار خود می گردند. این سیاست بهکشاورزان میانه حال صدمه اساسی می زند.

اشتراکی کردن زمین با قهر صورت می گیرد: در ۱۹۲۸ حدود ۲.۱% زمین ها اشتراکی هستند. در ۱۹۲۹ حدود ۳.۹%؛ در ۱۹۳۰ حدود ۱۵.۵% و در ژانویه همان سال حدود ۵۹%

نتیجه:

منطق جدا کردن قهرآمیز کشاورزان از زمین همان منطق سرمایه داری است که مارکس توضیح می دهد. اما در دوران استالین این وضعیت با همان مضمون “انباشت اولیه” سرمایه ولی با اشکال ویژه ی روسی که در آن حزب واحد به نام پرولتاریا و سوسیالیسم نوعی سرمایه داری حزبی- دولتی را جایگزین اشکال دیگر تولید می کند.

اعضای کلخوزها شهروند دست دوم محصوب شده و از بسیاری از حقوق مثلا دخالت در تصمیم گیری ها، جابجایی و تغییر محل و نوع کار و غیره محروم می گردند. علاوه بر این کشاورزان شامل قوانین کار نیز نمی گردند و حق تشکیل سندیکا نداشتند. از آنان کار بیگاری گرفته می شد وحتی قیمت کالاهایی که به کشاورزان فروخته می شد بیشتر از شهر بود. بتلهایم این شرایط را با دوراننیمه سرواژ دولتی مقایسه می کند.

مطلب اصلی اینست که، تولید کنندگان مستقیم –کارگران، دهقانان و سایر زحمتکشان- استثمار شوندگان و مجریان ساده ی پروسه ی تولید و نه اداره کننده گان و برنامه ریزان اشکال تولید کلخوزی و یا سووخوزی هستند. پس آن شکل دهن پر کن و عوامفریبانه ی تولید اجتماعی (کلخوزی و یا سووخوزی) به معنای مالکیت اجتمایی میلیونها تولید کننده ی (دهقانان دیروزی، پیشه ور و کاسب شهری) مستقیم نبود.

جنبش جوان چپ ایران در دهه ی ۶۰ (حتی جریانات مختلف خط ۳) تنها اشکل اجتماعی شده ی تولید (تولید در اشکال کلخوزی, سوخوزی و دولتی صنایع و بانکها) رادر شوروی می دیدند ولی محروم از شناخت مضمون واقعی و عینی روابط تولیدی و مالکیت حاکم بر آنان،مبارزات طبقای جاری در درون جامعه ی شوروی، مناسبت مالکیت سرمایه داری- حزبی، استثمار و سرکوب وحشی یانه ی ناشی از آن در شوروی بود.

لنین در همان مقاله ی خطر فلاکت….. تأکید می کند « زیرا سوسیا لیستها حتی در صورت انقلاب کامل سوسیالیستی هم نمیخواهند و نمیتوانند از دهقانان خرده پا سلب مالکیت کنند و نخواهند کرد.»

مارکس هم در مقاله ای تأکید می کند که پرولتاریای در قدرت از دهقانان خرده پا سلب مالکیت اجباری نمی کند.

پایان بخش اول

در بخش های بعدی این یادداشت ها، به شرایط استثمار و سرکوب وحشیانه ی کارگران شوروی, دسته بندی ها و رقابت های درون طبقه ی حاکمه ی شوروی و سرانجام به اقیانوس بیکران سرکوب و تالانگری علیه میلیون ها انسان خواهیم پرداخت.

»»»«««

یک نمونه ی کوچک از سلب مالکیت در پروسه ی انباشت اولیه:

صحفه ۴۷و ۴۶ :

بوروف،در حقیقت نه چهل، بلکه در حدود سی و چند ساله بود.دو یا سه ساله بود که املاک خانواده اش را گرفته بودند.آنچه او بخاطر داشت،این بود که چگونه آنها ( بچه ها ) را با پدر و مادر بزرگ کور،در یک زمستان سرد،با دست خالی از اقامتگاه خود بیرون کردند.آنها تا رسیدن نوبت تبعید،در طویلۀ یکی از دهاتیها بسر بردند و بعد تمام آنهایی را که املاکشان ضبط شده بود،سوار کشتی کرده و به سمت سراشیب رودخانۀ اویی حرکت دادند و صدها کیلو متر از زاد و بوم خود در ساحل،نزدیک زمین بایری پیاده کردند.کشتی رفت و به آنها گفته شد:هر طور که توانستید زندگی کنید.

آنها ابتدا زاغه هایی کندند،بعد با بریدن درختهای جنگل و کندن ریشۀدرختان،خانه هایی بر پا کردند.با زحمت زیاد در محل تازه سر و سامانی پیدا کردند.دهاتیها در دسته جات پنج – شش نفری برای کار می رفتند.کار می کردند و گاو و گوسفند و خرت و پرت با خود می آوردند.سه چهار سال بعد دوباره یک کشتی کوچک حامل روسا آمد.آبادی لنگرگاه نداشت.آنها با قایق به ساحل آمدند و پس از پیاده شدن خانه به خانه گشتند و زندگی و کشت و کار مردم را دیدند و خیلی تعجب کردند.آنها تصور می کردند که در اینجا با گورستان رو به رو خواهند شد:”خرده مالکهای لعنتی، مفت خورها،اینجا هم توانستند به زندگی خود سر و سامانی بدهند!” مامورین به قایق نشستند.و کشتی هم راه افتاد.دو هفته بعد دو کشتی آمد،یکی همان کشتی اولی و دیگری کمی بزرگتر. سربازان زیادی با اسلحه پیاده شدند و دوباره شروع به سلب مالکیت کردند.همه را از خانه بیرون کردند.نگذاشتند کسی حتی یک قاشق هم با خود بر دارد.آنها را سوار کشتی کردند و بجای دور تری بردند. بقول آنها:”اینها توی مرداب هم جان سالم بدر خواهند برد.اگر مردند چه بهتر،پشه ها لاشه شان را خواهند خورد. برای خرده مالکان و خانوادۀ آنها جای تاسف نیست.”

صحفه ۶۱ :

<نقل قول ها از کتاب زنده بگوران – آناتولی مارچنکو.doc>
<-Russland-یادداشت هایی از کتاب خوانی.doc>


Google Translate