مبارزه طبقاتی عقیده نیست، تپش دائمی تاریخ است

مبارزه طبقاتی عقیده نیست، تپش دائمی تاریخ است

اعتصاب سراسری و گسترده پرستاران در ماه گذشته توجه کل جامعه را به خود جلب کرد. توجه جامعه را به خودش جلب کرد نه بدین خاطر که ” پرستار نماد صبر و تحمل و سکوت” و در یک کلام “نماد مظلومیت” است. بلکه نشان داد که میشود متحدانه و سراسری و سازماندهی شده علیه جمهوری اسلامی به شکل اعتصاب دست به مبارزه وسیع و قوی زد. این مبارزه یکبار دیگر نشان داد که جامعه ایران به شدت “قطبی” شده است. 

در یکسو حکومت اسلامی سرمایه است، که به سبعانه ترین اشکال ممکن در تلاش بوده با ترکیبی از قوانین قرون وسطایی و مدرن جامعه طبقاتی کنونی، اساس روابط سرمایه داری را حفظ و گسترش دهد. از سوی دیگر اکثریت جامعه (۹۹ درصدیها) که نمی خواهد و دیگر نمی تواند در این شرایط زندگی کند و در پی معیشت و منزلت انسانی خود است. مبارزه طبقاتی اکنون در عریان ترین شکل در جریان است. اعتصاب گسترده و وسیع پرستاران جلوه ای بارز از آن است. 

در جامعه ای که به قول مارکس در مانیفست تضادهای طبقاتی ساده و به دو اردوی بزرگ، کار و سرمایه تقسیم شده است. و اکنون در زمانه ما که سرمایه داری در همه منافذ جوامع در سطح جهانی، حتی در آن قبیله ای که میان جنگلهای جزیره ای میان اقیانوس که هنوز جسد پوکیده اجداد خود را در کلبه اش نگه داری میکند، تا از شری در امان بماند و در عین حال تی شرت و شلوارک جین به پا دارد و مسلح به سلاحهای اتوماتیک مدرن است، این مبارزه خودش را تثیبت کرده است و این بیش از پیش تاییدی است بر حکم مارکس. 

تضادهای طبقاتی تنها در یک شکل حل و فصل میگردد، مبارزه طبقاتی. کشمکش طبقاتی و سیاسی مداوم. در ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی سرمایه هر مبارزه ای،  مستقیما علیه حکومت است و در نتیجه کشمکش طبقاتی در ایران، این حکم مارکس را بسیار صریح تر و روشن تر به اثبات رسانده است، که مبارزه طبقاتی مبارزه سیاسی است. در اینجا هر مبارزه ای میتواند جرقه ای باشد تا مبارزات وسیع خیابانی علیه دولت و کل حاکمیت شکل بگیرد و به قول حمید تقوایی: ” زمانی که کشمکش طبقاتی بر سر دولت متمرکز می‌شود طبق تعریف با شرایط انقلابی روبرو هستیم. انقلاب در واقع نقطه اوج کشمکش طبقاتی بر سر قدرت سیاسی است. مشخصاً در ایران خیزش‌های۸۸ و ۹۶ و ۹۸ و امروز خیزش زن زندگی آزادی نمونه‌های بارز برآمد و اوج‌گیری مبارزه طبقاتی بر سر دولت و نظام موجود هستند.”   

مبارزه طبقاتی امتیاز خاصی نیست که ما کمونیستها بخواهیم به بخشی از جامعه عطا کنیم بلکه بطور واقعی اینگونه است و اگر مبارزه طبقاتی را یک عرصه خاص تعریف نکرده باشیم، که هر بخشی از جامعه نمی تواند به آن “ورود” کند، مگر اینکه پیش شرطهایی از سر گذرانده باشد، مبارزه طبقاتی به قول منصور حکمت “هر ابراز نارضایتی از وضع موجود را در بر میگیرد”.  اما برای برخی مدعیان چپ و کمونیست اینگونه نیست. چپی که مبارزه طبقاتی را یک نوع مبارزه سلحشورانه میداند. چپ هایی که ” آتش آتشکده حقايق طبقاتى و آرمانهاى انسانى را براى آيندگان برافروخته نگاه ميدارند. خادمان سرخپوش و فروتن و بى ادعاى معبد تاريخ.” ( منصور حکمت- حزب و جامعه)هستند.  برای این چپ “عنصر آگاهی در مبارزه طبقاتی” شرط بسیار مهمی است: ” گویا مبارزه طبقاتی مبارزه‌ای است آگاهانه علیه کاپیتالیسم، و به آن مبارزه‌ای میگوییم مبارزه طبقاتی که بخصوص زیر پرچم سوسیالیسم انجام بشود!”( منصور حکمت- سمینار دوم مبانی کمونیسم کارگری) و مشخصا علیه مکاتب اقتصادی سرمایه داری نه خود سرمایه داری باشد، مبارزه طبقاتی است. 

در پی اعتصاب بزرگ پرستاران احزاب مدعی چپ و کمونیست نیز به استقبال آن رفتند. راه کارگر و حزب کمونیست ایران نیز در اعلامیه مشترک به ستایش این اعتصاب نشستند. بر آن درود فرستادند و خشنودی خود را اعلام کردند و ” برافراشته تر باد پرچم مبارزات مطالباتی پرستاران ایران” طلب کردند. چون به زعم خود  “عنصر آگاهی” را بخصوص علیه “نئولیبرلیسم هار” در آن مشاهده کردند که تازه به شرطها و شروطهایی میتوانند به “عرصه مبارزه طبقاتی” که گویا مختص طبقه کارگر است ورود کنند. این دو جریان سیاسی اعلام داشتند: ” جنبش مطالباتی پرستاران که در یک صد سال اخیر بیسابقه بوده، اکنون خود را به صورتی مستقل سازمان می دهد تا به عنوان جزیی از طبقه کارگر ایران وارد عرصه مبارزات طبقاتی علیه نئولیبرالیسم هار و غارتگری فاشیستی مهار گسیخته در بهداشت و درمان گردد.”. 

 طبقه کارگر برای کسانی که “آتش آتشکده حقایق طبقاتی” را فروزان نگه میدارند عرصه مقدسی است. “تضادهای طبقاتی ساده شده” در نظام سرمایه داری که مارکس به آن اشاره دارد به “تضاد اصلی” میان کار و سرمایه تبدیل شده است و در نتیجه مبارزه طبقاتی چنان عرصه تنگی است که فقط شامل کارگران صنعتی میگردد و مکان آن هم کف کارخانه است. “هر جزیی دیگر از طبقه کارگر” ابتدا باید ثابت کند جزیی از طبقه کارگر است، و راه ثابت کردنش این نیست که سرمایه بر همه روابط اجتماعی مسلط شده است، ناچارا برای داشتن حتی زندگی بخور و نمیر مدام در کشمکش طلب مطالبات اش قرار دارد، بلکه باید نشان دهد علیه مکاتب فکری سرمایه داری ( ترجیحا از نوع هار آن!) است.   دشوارتر اینکه باید آن جز طبقه کارگر بررسی شود که چگونه کارش موجب ارزش افزایی سرمایه میگردد! و گر نه با یک تیپا، آن مبارزه معین علیه شرایط موجودی که سرمایه داری رقم زده است و بر آن حاکم است، به دامن “طبقه متوسط” آن هم از نوع شهری آن هدایت میشود. اینکه این طبقه متوسط چقدر پیگیر است و چقدر ناپیگیر خودش داستان مفصل و حوصله بری است. 

“هر مبارزه دیگر”، هر چه باشد، و “لابد در آن جان فشانی میشود، لابد کشته میشوند” مبارزه طبقاتی نیست. مبارزه علیه اعدام، خلاصی فرهنگی، حقوق کودک،علیه مذهب، علیه سانسور، محیط زیست، علیه نژادپرستی، علیه بیگانه ستیزی، برای داشتن یک زندگی معمولی، جنبش زنان؛ خیلی فرجه قایل شوند “مبارزه دموکراتیک” است.

 شاهد بودیم و هستیم که انقلاب زن زندگی آزادی، تنها بخاطر شعار آن، چگونه زیر سوال است: ” این دیگر چه جور شعاری است که همه میتوانند بکار ببرند!” گویا مبارزه طبقاتی با خلوص بالا و “به دور از انحرافات” چنان شعاری را مطرح میکند که همگان را فراری میدهد. مبارزه طبقاتی که اینگونه ایزوله تعریف میشود مناسب سازمان و احزابی است که تمایل دارند در حاشیه جامعه بمانند. به ستایش یک مبارزه معین بپردازند، اعلام موضع کنند، نه اینکه به چگونگی سازماندهی آن بیندیشند و دست اندرکار سازماندهی آن شوند. بر فرض موضوع سازماندهی هم مطرح باشد، به شکل عجیبی در زمانه ای که ارتباطات هر کسی را در ارتباط نزدیک با هر کسی دیگر گذاشته است، ایشان در اشکال قبل از انقلاب انفورماتیک، مثلا به یک چاپخانه زیر زمینی می اندیشند! بخاطر بیاوریم که چقدر زمان و نیرو برد تا چپ سنتی قانع شود دنیای مجازی انعکاسی از دنیای واقعی و مبارزه به کلیک کردن محدود نشده است. و چقدر متلک و کنایه و لیچار بار کسانی کردند که به اهمیت دنیای مجازی در امر سازماندهی مبارزه طبقاتی پی بردند، و بقول حمید تقوایی تبلیغ و ترویج و سازماندهی معکوس، و به  سازماندهی وترویج و تبلیغ تبدیل شده است. در این یادداشت فرصت نیست که اشاره شود که سالهای زیادی زمان برد، که هر یادداشت و مقاله ای را یک کسی نوشته است و باید نامش پای آن باشد، اما هنوز “نشریه سازمانی” منتشر میشود و شما نمیدانید چه شخص معینی نوشته است. جبر روزگار، استفاده از وسایل ارتباط جمعی مانند تلویزیون و اینترنت مجبورشان کرد چهره خود را نشان دهند و گرنه، … بگذاریم و بگذریم! 

یکی از معضلات دائمی چپ سنتی مشخص کردن این موضوع است که چه بخشی از جامعه “جزیی از طبقه کارگر” است، تا شاید شرایط برای حمایت و ستایش مبارزات آنها فراهم شود. بعد از ستایش اولیه، فعالین آن “جزیی از طبقه کارگر” که افتخار ورود به طبقه کارگر را پیدا کردند، این است که باید پای “درسگفتارهای” ایشان بنشیند که چه چیزی مبارزه طبقاتی است و چه چیزی نیست. مبارزه متشکل چگونه است، تشکیلات مستقل چیست و چگونه شکل میگیرید. و اینکه چه زمانی و چگونه میتوان مبارزه صنفی را به مبارزه سیاسی تبدیل کرد؟ اینکه “هر تقابل سیاسی، اجتماعی، علمی، فلسفی، هنری، ادبی و غیره در جامعه بر سر تبعیضات و مسائل و مصائبی که وجود دارد جزئی از مبارزه طبقاتی است”، ( حمید تقوایی- مبارزه طبقاتی به چه معناست- خواندن این مصاحبه کوتاه را به خوانندگان این یادداشت توصیه میکنم)؛ را اگر این چپ برسمیت بشناسد، کار خودش را تمام شده خواهد یافت.

مارکس و انگلس در فصل دوم مانیفست کمونیست به عرصه های مختلف مبارزه طبقاتی، از مسئله خانواده و زن، مذهب، میهن در نظام سرمایه داری  میپردازند، تا ثابت کنند:

“شک نکنید که هر اتفاقی ميافتد بخشی از مبارزه طبقات با همدیگر است. سر پول دعواست، سر اموال دعواست، سر وسائل تولید دعواست، سر رفاه دعواست، سر آسایش دعواست، سر زیبایی دعواست، سر تخصیص انرژی جامعه دعواست. دعواست در جامعه. خودتان متوجه میشوید سر هر چیزی دارید یک آدمی را در مقابل خودتان پیدا میکنید. یکی که منفعتش چیز دیگری را ایجاب میکند. و مبارزه طبقاتی را وقتی ميبینید که بطور کلی بین کسانی که کار میکنند و از طریق فروش نیروی کارشان باید نان بخورند، با کسانی که استخدام میکنند یک دعوای اساسی هست که به همه چیز شکل میدهد. از انتخابات شهرداری لندن بگیر تا اینکه در دانشگاه چه چیز را درس بدهند. یا بودجه چگونه تخصیص پیدا کند. یا کلیسای مسیحیت الآن میخواهد چه بگوید. پشت همه اینها مبارزه طبقاتی است. حتی تصمیمات داخلی طبقات حاکمه سر زندگی شخصی‌شان، یا اینکه از چه معیارهایی دفاع میکنند یا چه اخلاقیاتی حاکم است. مبارزه طبقاتی این کشمکش دائمی است و مارکس میگوید این همیشه مبارزه‌ای است بر سر قدرت، مبارزه‌ای است سیاسی.

ما عنصر آگاهی را در مبارزه طبقاتی شرط نميدانیم… سوسیالیستی بودن برای برخی که میگویند “مبارزه پرولتری، مبارزه طبقاتی”، فرضشان این است که مبارزه‌ای است علیه سرمایه‌داری! ولی برای ما تعریف مبارزه طبقاتی این نیست… یکی از وجوه مشخص کننده جنبش ما این است که ما به وجود دائمی مبارزه و کشمکش طبقاتی قائل هستیم. و اگر فکرش را بکنید برای یک جریانی که از زاویه پراتیکی، از زاویه تغییر دارد دنیا را ميفهمد، چقدر این تز برایش حیاتی است، اگر بیایند بگویند، که گفتند، “مبارزه طبقاتی در جریان نیست!” “افت کرده است!” الآن “مبارزه طبقاتی یا پرولتاریایی در کار نیست!” یا “پرولتاریا دیگر با بورژوازی سازش کرده!” همه اینها زیرآب بنیاد ما را میزند… بنیاد کمونیسم کارگری بر وجود مبارزه طبقاتی است. فرضش این است که مبارزه طبقاتی همیشه هست. تپش دائمی تاریخ است و سعی نميکند آن را ایده‌آلیزه کند و یا رنگ عقیدتی به آن بزند.” ( منصور حکمت- حزب و جامعه)

یاشار سهندی

کارگر کمونیست ۸۴۷


Google Translate