حکومتی متزلزل، انتقام سخت، مساله فلسطین!

در جریان به هلاکت رسیدن اسماعیل هنیه در تهران، هم فرد انتخاب شده، هم مکان و هم زمان کشتن او تصویری واقعی از موقعیت جمهوری اسلامی بدست دادند. حماس در محور مقاومت جمهوری اسلامی نقش مهمی دارد؛ هنیه در این سازمان مهم محور مقاومت شخص اول محسوب میشد؛ و تهران به عنون سر مار اسلام سیاسی ظاهرا خانه امن تروریستهای اسلامی مثل رهبر حماس محسوب میشد. چنین شخصی از چنین سازمانی در پایتخت تروریسم اسلامی توسط دشمنی که هنوز قرار است به دریای مدیترانه ریخته شود ترور شد. آنهم چه روزی؟ فردای مراسم تحلیف ریاست جمهوری اسلامی. این اتفاق نشان داد که نیروهای کشوری (اسرائیل) که خامنه ای برای پایان حیاتش زمان تعیین کرده است در بیخ گوش بیت خامنه ای در تهران حضور فعال دارند. 

معلوم بود به خاطر تصویری که این اتفاق از ضعف و استیصال و درماندگی حکومت اسلامی در مقابل دولت اسرائیل در میان باندهای متعلق به “محور مقاومت اسلامی” باقی میگذارد، ابعاد رجز و لاف و گزاف درباره “انتقام سخت” بمراتب بیشتر از گذشته خواهد بود. دیدیم که چگونه از خامنه ای گرفته تا بقیه ردیف شدند و پاسخ سخت وعده دادند.  این پاسخ سخت چگونه خواهد بود، واکنش اسرائیل چه خواهد بود، امکان جنگ گسترده و تمام عیار چقدر واقعی است، همه اینها مدتهاست که موضوع بحث در محافل سیاسی و البته مهمترین نگرانی در میان مردم منطقه است. 

بعد از روزهای متمادی که شبح یک جنگ تمام عیار را بالای سر مردم منطقه چرخاندند، هر چه از روز قتل هنیه دورتر شده ایم، فیتیله لاف زنی جنگی در میان مقامات حکومت اسلامی هم تا اطلاع ثانوی پایین کشیده شده است. حکام اسلامی فقط در دروغ گفتن استاد نشده اند. آنها در معلق زدنهای سیاسی هم استادند. دیدیم که همان لافزنهای “انتقام سخت” یکباره در قامت حامیان آتش بس ظاهر شدند. نماینده دائم جمهوری اسلامی در سازمان ملل  اعلام کرد “پاسخ ایران باید به دقت تنظیم شود تا از هرگونه تاثیر نامطلوب احتمالی  بر آتش‌بس احتمالی [در غزه] جلوگیری شود.” سخنگوی سپاه پاسداران در کنفرانسی خبری در توجیه اینکه تا کنون خبری از “انتقام سخت” نشده است اعلام کرد “گذر زمان به نفع ما بوده و احتمالاً دوره انتظار برای پاسخ طولانی باشد.” و بالاخره روزنامه کیهان که عملا بلندگوی رسانه ای بیت خامنه ای است، در مقاله ای تاکید کرد که “طبیعی است، هرچه پاسخ قوی‌تر باشد، زمان برای بررسی جوانب هم بیشتر خواهد بود. راز طولانی شدن زمان برای انتقام، می‌تواند بزرگ بودن انتقام هم باشد.

راز طولانی شدن “انتقام سخت”، بزرگ بودن انتقام نیست. سخت بودن شرایط انتقام گیرنده است که در باتلاق سیاسی داخلی و منطقه ای خودساخته دست و پا میزند. جمهوری اسلامی هنوز ممکن است به اقدامی دست بزند، اما دقیقا به خاطر بحرانها، تناقضات و موانع زیادی که در داخل ایران و منطقه با آنها درگیر هست، پاسخش هر چقدر هم مشعشع باشد هنوز پاسخی از نوع “عین الاسعد” خواهد بود. طوری که صورت خامنه ای و نظام با سیلی “انتقام سخت” سرخ شود اما خطر جنگی تمام عیار را بدنبال نداشته باشد. ویرانگر بودن چنین جنگی برای سران حکومت اسلامی که در حال حاضر بشدت مشغول ویران کردن جامعه و زندگی شهروندان هستند البته مهم نیست. اما در محاسبات این “ویرانگران انسانیت”، ویرانی خود جمهوری اسلامی مهم است. نگرانی از این که خروجی یک جنگ تمام عیار میتواند ویران شدن کل عمارت اسلامی و پیکر متلاشی شده خود حکومت اسلامی باشد.  

جمهوری اسلامی از اشراف اطلاعاتی، توان عملیاتی و حتی اراده پاسخ سخت توسط دولت اسرائیل آگاه است. می دانند اگر جنگی رخ دهد، برعکس دولت اسرائیل، جمهوری اسلامی نه اشراف اطلاعاتی، نه توان عملیاتی و نه اراده سیاسی آغاز جنگی تمام عیار با ارتش اسرائیل که حمایت تمام عیار آمریکا را پشت خود خواهد داشت را ندارد. جمهوری اسلامی از آرایش سنگین نظامی آمریکا حتی در سطح زیردریایی هسته ای حامل موشکهای هدایت شونده در آبهای منطقه آگاه است. 

میتوان استنتاج کرد که اتاق فکر امنیتی حکومت اسلامی روی این حساب میکند که شاید خروجی مذاکرات جاری با حضور آمریکا و مصر و قطر یک آتش بس هر چند موقت باشد که در آن صورت می تواند آن را به حساب “خویشتنداری” حکومت و به عقب انداختن “انتقام سخت” به خاطر مردم فلسطین بگذارد، و البته با راکت پراکنی هماهنگ با نیروهای نیابتی و ترور تعدادی شهروند اسرائیلی در گوشه و کنار دنیا تکمیل کند و همه را به عنوان “انتقام سخت” و یک پیروزی به حزب الله و حماس و جهاد اسلامی بفروشد با این امید که هنوز روی جمهوری اسلامی حساب کنند. 

اما مهمتر از همه اینها فاکتور مردم است که سران حکومت اسلامی مجبورند در محاسباتشان در نظر بگیرند. سران حکومت از موقعیت خود میان مردم به خوبی آگاهند. حکام اسلامی در آستانه دومین سالگرد انقلاب زن زندگی آزادی بیش از هر زمان با کابوس آن انقلاب سر به بالین خونین میگذارند و با کابوس بازگشت آن انقلاب بیدار میشوند. خوب میدانند که خالقین انقلاب زن زندگی آزادی در هیچ جنگی با هیچ دولتی و با اتکا به هیچ نوعی از ناسیونالیسم و تحریک هیجانات “وطن پرستانه” در مقابل “دشمن خارجی” و “به خطر افتادن تمامیت ارضی” و مثلا دفاع از “مام میهن” و “خاک پاک” – که حکومت اسلامی خاکش را به توبره کشیده است – پشت حکومت نخواهند بود. چند کشور در دنیا سراغ دارید که وقتی رئیس جمهورش در سقوط هلیکوپتر به قتل میرسد، فروش شیرینی در کشور چند برابر میشود؟ چند کشور در دنیا می شناسند که یک دولت خارجی مقاماتش را در داخل کشور ترور میکند، مردم شادی میکنند؟ ایران الان چنین کشوری است. حکومت اسلامی در تصمیمش برای “انتقام سخت” باید روی همه این فاکتورهای بسیار سخت روی زمین حساب کند. 

انقلاب در ایران، نابودی جمهوری اسلامی و حل مساله فلسطین

بارها گفته ایم و باز هم باید تاکید میکنیم که حل مساله فلسطین از مسیر تشکیل دو دولت فلسطینی و اسرائیلی در کنار هم میگذرد اما تحقق چنین اتفاقی منوط به حل مسائل دیگری است: رها شدن صحنه سیاسی اسرائیل از تسلط جریانات دست راستی مذهبی که حقی برای مردم فلسطین قائل نیستند از یک طرف و رها شدن صحنه سیاسی در ساحل غربی و نوار غزه و لبنان از حضور و یکه تازی جریانات تروریستی اسلامی مثل حماس و  جهاد اسلامی و حزب الله و در سطحی وسیع تر و بنیادی تری رهایی ایران از جمهوری اسلامی که حق حیات برای مردم اسرائیل قائل نیست فاکتورهای مهمی در این رابطه هستند. تا زمانیکه اسرائیل تحت تسلط جریانات دست راستی است، امثال حماس و جهاد اسلامی و کلا تروریسم اسلامی زمینه فعالیت و حتی رشد خواهند داشت و تا زمانیکه جمهوری اسلامی در قید حیات است و یهودیان قرار است به دریا ریخته شوند، تا زمانیکه این حکومت بتواند در پروار کردن و پروار نگه داشتن تروریسم اسلامی در  منطقه نقش داشته باشد، نیروهای مذهبی دست راستی در اسرائیل در صحنه فعال خواهند بود. این چرخه را که مدام بازتولید میشود باید جایی از حرکت انداخت تا فضا برای تحقق راه حل دو دولتی فراهم شود.

به خاطر نقش عمیقا مخرب جمهوری اسلامی در هر پروسه سیاسی با چشم انداز حل مساله فلسطین و مشخصا تحقق راه حل دو دولت در کنار هم،  حل مساله فلسطین نه  تماما بلکه به درجات تعیین کننده ای به یک انقلاب پیروزمند در ایران گره خورده است. انقلابی که به حیات جمهوری اسلامی پایان دهد. این حکم یعنی گره زدن سرنوشت مساله فلسطین به سرنگونی جمهوری اسلامی در سطحی تعیین کننده شاید یک کلیشه سیاسی رادیکال به نظر برسد. اما واقعیت این است که با محو حکومت اسلامی، بلافاصله حمایت معنوی، پشتیبانی لجستیکی، سیل پول و اسلحه و راکت و موشک به سمت جیبها و زرداخانه های حزب الله و حماس و جهاد اسلامی هم قطع خواهد شد. حزب الله ۱۵۰ هزار راکت و موشک در زرادخانه اش را در گاراژ حزب اللهی ها در بعلبک تولید نکرده است. حزب الله را اصلا خود جمهوری اسلامی در اوایل دهه هشتاد بوجود آورده است. حسن نصر الله زمانی گفته بود تا زمانیکه ایران (جمهوری اسلامی) پول داشته باشد ما هم پول خواهیم داشت! معنای این روشن است. با رفتن جمهوری اسلامی، پیکره ایدلوژیک، سیاسی و نظامی و کلا موجودیت نیروهای اسلامی مورد بحث بشدت ضربه خواهد خورد. با نابودی سردسته حکومتی جنبش اسلامی در ایران و با سازمانهای تروریستی اسلامی بشدت تضعیف شده در منطقه، قطعا یک سد مهم  حل مساله فلسطین از بین خواهد رفت. و در این صورت حتی موقعیت دست راستیهای مذهبی نژاد پرست در اسرائیل هم نمی تواند مثل سابق باشد. دیگر در فضای سیاسی اسرائیل نمیتوان با نشان دادن دشمنی که اسرائیل را همراه با مردمش منظم تهدید به نابودی میکند، استفاده سیاسی کرد. فضا برای تحرک و قوت گرفتن شهروندان و نیروهای طرفدار دو دولت مستقل در جامعه اسرائیل که همین الان هم در کف خیابان علیه باند نتانیاهو اعتراض میکنند هم فراهم تر خواهد شد. با توجه به همه این فاکتورها، یک انقلاب پیروز در ایران با پایان دادن به حیات جمهوری اسلامی، فضای تازه و بسیار مساعد برای حل مساله فلسطین هم فراهم خواهد کرد.***

ـ

محسن ابراهیمی

 

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate