ما و تجربه سنگاپور

ما و تجربه سنگاپور

خشت اول

درختچه تصمیم در اقتصاد همان خشت اول در ادبیات سیاسی ست

 برای بالا رفتن از یک درخت ما تصمیم می گیریم کدام شاخه را برای بالا رفتن انتخاب کنیم و شاخه های بعدی منوط است به این تصمیمی که گرفته ایم .این تصمیم نخست  واین شاخه نخستین است که گام ها و شاخه های بعد را جلو پای ما می گذارد .

اگر خشت اول را کج بگذاریم تا ثریا دیواری که می سازیم کج بالا می رود.در سنگاپور لی کوان یو نخستین قدم را درست برداشت و سنگاپور از یک کشور فقیر بیک کشور توسعه یافته تبدیل شد.

تجربه سنگاپور

پرسش اصلی این است که سنگاپور چه کرد و از چه گذرگاه هایی گذشت تا توانست خود را از یک جامعه روستایی برکشد و بیک الگو درتوسعه و صنعت برسد.و درآمد سرانه خود را  از ۳۰۰ دلار به ۷۰ هزار دلار و درفاصله ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۴ تولید ناخالص داخلی خویش را بیش از دوبرابر افزایش  بدهد.و تولید ناخالص ملی اش را از اندونزی  با وسعتی بیش از یک میلیون و نهصد هزار کیلومتر مربع و جمعیتی در حدود ۲۶۰ میلیون نفر بالاتر نگاه دارد.و نرخ توسعه نیروی انسانیش در رده نهم جهان باشد و از نظر نرخ فساد در رده پنجم کشور های کم فساد قرار بگیرد.  

سنگاپورکجاست

سنگاپورجزیره کوچکی است در جنوب شرقی آسیا که مابین مالزی و اندونزی در کنار تنگه مالاکا قرار گرفته و مساحتی حدود ۷۱۶ کیلو متر مربع دارد.

 حدود ۵/۵ میلیون جمعیت دارد که۹۰ در صد چینی و ده درصد بقیه مالایی هاو هندی تباران هستند. معمار سنگاپور جدید فردی بود بنام لی کوان یو

لی کوان یو که بود

لی کوان یو در سال ۱۹۲۳ در یک خانواده ثروتمند چینی تبار درسنگاپور متولد شد.

 در سال ۱۹۵۰ در رشته حقوق از کمبریج فارغ التحصیل شد.سنگاپور در این زمان توسط فرماندار انگلیسی و یک شورای قانونگذاری اکثرا انتصابی اداره می شد که اغلب اعضای آن را ثروتمندان چینی تشکیل می دادند .

در دهه ۵۰ مباحث مربوط به استقلال و اداره آن توسط مردم بومی ساکن بالا گرفت و به بحث جدی روز تبدیل شد.

لی کوان یو نیز به جریان هوادار استقلال پیوست مواضع وی نسبت به دیدگاه های رهبران سنتی بومی شدیدا انتقادی بود در نتیجه در سال ۱۹۵۴ از آنان جدا شده و پایه گذار حزبی به نام حزب اقدام مردم گردید و شخصا دبیر کل آن شد.

درسال ۱۹۵۹ حزب وی یک پیروزی کاملا چشمگیر و دارای قدرت تصمیم گیری به دست آورد و ۴۳ کرسی از ۵۱ کرسی پارلمان سنگاپور به اعضای آن اختصاص یافت.

و  درسال ۱۹۵۹ به عنوان اولین نخست وزیر سنگاپور برگزیده شد. وی برنامه توسعه ۵ ساله ای ارائه داد که هدف آن توسعه شهری ساخت شهرک های مسکونی و افزایش نقش زنان در اقتصاد و جامعه بود. در طرح وی ادغام با مالزی نیز قرار داشت .

در نتیجه اختلافاتی که بر سر راه اتحاد ایجاد شد لی کوان یو از تصمیم خویش مبنی بر پیوستن به اتحادیه مالزی فدرال منصرف شد.و در اوت ۱۹۶۵ جزیره کوچک سنگاپور به جمهوری مستقل سنگاپور تبدیل شد.

سنگاپور به دلیل نداشتن هر گونه منابع زیر زمینی ، آبی و خاکی دچار چالش جدی گردید. از نظر نظامی نیز سنگاپور فاقد ارتش و ابزار نظامی کافی برای دفاع از خویش در صورت لزوم بود.اما لی کوان یو بر این باور بود که سنگاپور پیش از هر چیز به یک اقتصاد قوی نیازمند است نه یک ارتش قوی.پس سمت گیریش به سوی

تولید و صدور کالا

جذب و تشویق سرمایه خارجی

 و ارتقا استاندارد های زندگی برای کار در سنگاپور بود.  

ازسال ۱۹۶۶ تا ۱۹۸۰ نیز تمامی صندلی های پارلمان در اختیار حزب وی قرار گرفت.

همین دوران برهه ای بود که به مثابه تخت پرش برای تبدیل شدن سنگاپور به یک کشور مرفه و توسعه یافته در طراز نوین عمل کرد و لی توانست آزادانه و بدون دغدغه ایده ها و افکارش را در سنگاپور پیاده کرد.

چه عواملی به کمک کوان یو آمد:

۱ارزش های آسیایی منبعث از فرهنگ چینی و آموزه های کنفوسیوسی و بودایی که پیش از آن که فرد محور باشند جامعه محور و کلان سالار بودند

 حکومت بر آمده از استقلال به خوبی ازاین سنت ها بهره برداری کرده و تمامی آحاد و نیروهای جامعه را حول محور توسعه اقتصادی بسیج نمود.

۲رهبران فرهمند

 که توانستنداز تقویت سنت ها و آموزه های تاریخی سود برده و مطالبات سیاسی و اجتماعی را کنترل و از شکل گیری تعارضات طبقاتی ، سیاسی و دینی ممانعت کرده و با کمترین هزینه رقبای و مخالفین خویش را به حاشیه رانند.

اما برای رسیدن به توسعه استفاده بهمینه از سنت ها کافی نبود و نیست. مهم حضور و ورد رهبرانی پاک دست ومیهن دوست بود که دچار فساد ثروت و قدرت نشوند.

 ۳درک درست از توسعه 

 با سیاست های درهای باز و ایجاد زیر ساخت های متناسب برای هر بیشتر گسترده نمودن مناسبات خارجی  

۴–  ساخت هرمی جامعه ؛ شخصیت های نخبه و برجسته در راس هرم، افراد بااستعداد و خبره در میانه و وسط آن و عامه مردم در قاعده هرم  

در راس هرم قدرت، گروه اندک رهبران که پیشگامان جامعه بودند .

در سطوح میانی لایه هایی از مدیران اجرایی با کیفیت عالی    

و در نهایت و در سطح وسیع در جامعه مردم عادی بودند که تحت آموزش و پرورش قرار گرفتند تا بتوانند به طبقات میانی ارتقا یابند.  

۵توسعه زیرساخت های لازم و توسعه کمی وکیفی نهاد های آموزشی در داخل و فراهم نمودن امکانات لازم را برای تحصیل شهروندان با استعداد در مراکز آموزشی  خارج از کشور

 ۶کسب مشروعیت سیاسی از طریق  تحقق واقعی آمال و آرزو های مردم برای زندگی بهتر  

۷رهبری مصمم و موثر ، مدیریت کارآمد  و دیسیپلین اجتماعی .

  جمع بندی کنیم

پرسش بنیادی این است چرا سنگاپور سنگاپور شد و ما نشدیم.در حالی که ما هردو در یک زمان شروع کردیم رهبری هر دو کشور پدر سالارانه بود  با این تفاوت که ما نفت داشتیم وآن ها نداشتند.

نخستین مشکل ما در رابطه با ورود ما به دوران مدرن سنت بود ما از همان روزهای آغازین انقلاب مشروطه که دروازه ورود ما به مدرنیته بود با سد سدیدی بنام سنت روبرو بودیم که حاضر نبود خود و جامعه را مدرن کند .پس مدرنیست ها برای تفاهم و همکاری با سنت مجبور شدند دست به عقب نشینی بزنند و این ممکن نبود الا با تقلیل مفاهیم و تقلیل مفاهیم برابر بود با تهی شدن دال از معنا.بهمین خاطر هم مشروطه ابتر ماند و هم مدرنیسم ومدرنیته وهم حکومت قانون و عدالتخانه.

مشکل دوم ما فرهنگ تساهل وتسامح بود .که وجود نداشت. نه در بین حاکمان والیت های جامعه و نه در بین مردم .از دل  سنت سنگ شده هزار و چند ساله استبداد  و هجوم مداوم اقوام بدوی و متهجر چه بیرون می آید جز خشونت و نابردباری .

مشکل سوم ما رهبران فرهمند و پاک دست بود .ما در تاریخ معاصرمان چند نفر در قد وقامت دکتر مصدق داریم که قدرت را برای غارت نمی خواستند و مدام درپی آن نبودند تا با زدوبند های کثیف پول های کثیف را راهی کشور های متروپل کنند.

مشکل بعدی ما درک غلط ما از مدرنیته  و توسعه از همان آغازبود . پدران ما درک درستی از توسعه نداشتند وهنوز هم ندارند.

البته نیابد از این امر گذشت که وسعت و جمعیت کم به آقای لی این امکان را می داد تا چالش ها و کشمکش هارا با رهبری پدر سالارنه و غیر دموکراتیکش کنترل و هدایت کند و این فاکتور به نفع سرزمین ما نبود .

بر آمدن آقای لی درست مصادف بود با سال های ۱۳۴۵ درست همان سالی که شاه در حال سمت وسو گرفتن بسوی یک توسعه وگذار از یک جامعه سنتی و کشاورزی بسوی یک جامعه مدرن و صنعتی بود .

چرا آنها رفتند و ما ماندیم:

هزینه های سرسام آوار نظامی  

سنت بر آمده از حوزه های علمیه  

 نبود یک فرهنگ تسامح  و تساهل

 ونبود یک انضباط تاریخی و فرهنگی  که مزید بر علت شد.  

و تقسیم جهانی تولید ثروت در جهان امپریالیستی که از ما یک کشور صادرکننده موادخام و نفت و یک بازار مصرف کننده کالا های بنجل غرب می خواست .

 –

مهرداد لطفی

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate