درباره پارادوکس مقوله ای شگفت انگیزه بنام سوژه خودکار

درباره پارادوکس مقوله ای شگفت انگیزه بنام سوژه خودکار. ☆

آیا تا بحال نام چیزی بنام ” سوژه خودکار” (Automatische Subject) راجایی شنیده یا دیده  اید؟ این نام ازاینرو برای خردسالم عجیب بنظر میرسد زیرا که سوژه به مفهوم معمول یعنی عمل کنشگر(مشاهده گر) ، یعنی انسان دارای  آگاهی و اراده و بنابراین “پایبند” به اصول اخلاق عمومی و یا خصوصی خودش است که بنابراین نمی تواند خودکار باشد. سوژه خودکار نام عجیب اما واقعی سرمایه است. سرمایه نه آگاهی دارد نه اراده و نه اخلاق. و گرچه بیان یک رابطه تاریخی اجتماعی است اما خودکار است مانند  یک ربات و خودکار بودن آن را هم با یک فرمول خیلی ساده می توان نشان داد: “پول-کالا-پول’ بیشتر ”  (‘G-W-G).  ” دارنده پول همچون عامل با شعور این حرکت، سرمایه دار است که شخصیت وی یا بهتر بگویم جیب او مبدای حرکت و نقطه برگشت پول است. محتوای ارزش افزایی ِ ارزش، هدف ذهنی اوست و تا هنگامی که یگانه جهت معاملات وی فقط تملک روز افزون ثروت مجرد است، وی همچون سرمایه دار یعنی سرمایه ای که شخصیت یافته و دارای اراده و شعور است. پس هرگز نباید ارزش مصرف[اشیای مصرفی] را هدف مستقیم سرمایه داران تلقی نمود. ونیز هدف مزبور عبارت از نفع واحد و فردی نیست. بلکه تنها حرکت بدون گسست نفع، مقصود است. […] ارزش همواره از شکلی به شکل دیگر میگذرد بدون اینکه خویشتن را در جریان این حرکت گم کند و بدین ترتیب به سوژه خودکار بدل می‌شود.” (کاپیتال، فا، ۱۶۸/آِلمانی۱۶۹) به همین دلیل است که رئیس سابق دوچ بانک میگوید: ” چه خوشتان بیاید چه نیاید موضوع همیشه و همه جا اینست که از پول پول بیشتری بدست آید.” (اشپیگل،   ۲۰۱۱/۵۲/  به نقل ازÇlaus  Peter ortlieb). ” […] سرمایه این خاصیت سحرآمیز ارزش آفرینی را از آنجا بدست آورده که خود ارزش است، وی بچه میکند و یا لااقل تخم طلایی می گذارد.” (کاپیتال، همانجا). سوژه خودکار مانند یک ربات پیوسته در حال دوران است، آن هم مانند تمام اشکال هستی پیر می‌شود و نیروی حیاتی خود را از دست میدهد. نیروی حیاتی او کار مجرد است که آنهم مخرج مشترک انواع کارهای مشخص توده بزرگی از تولید کنندگان شرکت کننده در تولید کالاست. کار مجرد نه دیدنی نه بوکردنی و نه لمس شدنی است. وحظور خود را تنها با قیمت کالا نشان میدهد.(برای شرح مفصل این موضوع نگاه کنید به کاپیتال ۱، خصلت فتیشی کالا و راز آن و تبدیل پول به سرمایه). همانطور که خورشیدها هم سرانجام انرژی شان به پایان می‌رسد نیروی ارزش افزایی سرمایه(سوژه خودکار) هم به پایان می‌رسد. سوژه خودکار پیوسته با علمی شدن و راسیونالیزه شدن تولید کار زنده را زاید و از پروسه تولید حذف میکند و در نتیجه کاهش کار مجرد سرمایه پیوسته جوهر حیاتی خود را از دست می دهد و در نتیجه روند تولید ارزش افزایی رو به  کاهش میرود و با جبران کاهش ارزش بر کمیت تولید کالا افزوده می شود.‌ روند این داستان از قرن ۱۹ آغاز شده با سومین انقلاب صنعتی، میکروالکترونیک و  IT و رایج شدن روبات و اینک چهارمین انقلاب صنعتی (هوش مصنوعی و پرینتر ۳ بعدی) کار زنده هرچه بیشتر از تولید حذف میشود ” سرمایه خود یک پروسه متضاد(prozessierende Widerspruch) است که کوشش می کند زمان کار را به کمترین حد کاهش دهد در حالی که از سوی دیگر  زمان کار را تنها مقیاس و منبع ثروت تعیین میکند[…] از یکسو تمام نیروهای علمی و طبیعی همچون ترکیبی اجتماعی و مراوده اجتماعی  را براه می اندازد که خلق ثروت را(نسبی) از زمان کار بکارگرفته شده مستقل کند از سوی دیگر می خواهد این نیروهای این چنین عظیم خلق شده را با زمان کار بسنجد و آنها را بسوی مرزهایی براند که می بایست ارزش تاکنون خلق شده را همچون ارزش حفظ کند.” (۱۹۷۴/۵۹۴ گروندریسه)… به همان اندازه که صنعت بزرگ تکامل می یابد وابستگی خلق ثروت واقعی  به زمان کار و میزان کار صرف شده کمتر میشود، یعنی نسبت به عواملی[تجهیزات] که در زمان کار وارد تولید می شوند، که اینها به نوبه خود مناسبات مستقیمی با زمان کار ندارند بلکه بیشتر با وضعیت عمومی دانش و فناوری و بکار بردن دانش در تولید دارند(همنجا ۱۹۷۲، ۵۹۲)

بنابراین از این گفتمان بسیار مختصر این نتایج بدست می آید:

_ موانع تاریخی حیات سرمایه داری در خودش است و خلاف تصور سنتی حاکم میان چپ های مارکسیست( مارکس خودش گفته است ” تنها چیزی که من میدانم  و به آن اطمینان دارم اینست که من خود مارکسیست نیستم” نگاه به نامه به لافارگ  MEW/۳۸۸/۳۵) طبقه کارگر همچون فروشنده کالای نیروی کار خود جزیی از سرمایه (سوژه خودکار) است و بود و  نبودش وابسته به بود و نبود سرمایه است.

_برای سرمایه دار و سرمایه داری هدف، تولید ارزش است و ارزش مصرف بی اهمیت است، مهم نیست که دستمال توالت، مواد غذایی، لوازم آرایش یا بمب‌های خوشه ای تولید میشود، از این رو چون سوژه خودکار اخلاق و روانشناسی ندارد کارگزار انهم تنها مسئول و نگران هدف درخودِ ارزش افزایی آن است. و نمی‌توان او را به جرم تولید جنگ افزارهای کم یا زیاد خطرناک به دادگاه جنایی جهانی (آی سی سی) کشاند  

_هر کس که کارگزار سوژه خود کار می‌شود باید خادم قانون ارزش افزایی آن باشد، و آنگونه عمل کند که به صلاح عینیت ارزش افزایی سرمایه است حتی اگر آنها با اخلاق و باور کارگزار مثلا باور به حقوق بشر هم تناقض داشته باشند. مانند فروش دوربینهای شناخت چهره زنان بی حجاب به ج.ا ( گزارش حقوق بشر عفو بین المللی)، ویا  دفاع کامل غرب از سیاست توسعه طلبانه و کودک کش اسرائیل به بهانه نابودی سازمان تروریستی و بربر منش حماس. نزدیک به ۶۷۰ شرکت ساختمانی اروپایی، آمریکایی و ژاپنی در اسرائیل برای روند ارزش افزایی سرمایه هایشان احتیاج به فضای وسیع  دارند. هسته ایدئولوژی سیاسی بخش بزرگی از حکومت   اولترا ارتدوکس های برسر کار در اسرائیل باور به تعالیم تورات در مورد سرزمین موعود است. بی شک این حق مسلم خلق یهود است که برای رهایی از رنج تعقیب و آزار چند هزار ساله در سرزمین امنی زندگی کند. اما اصالت مقدس این تعالیم یهوه،  خدای پادشاهی بنی اسرائیل، مانند تمام سنن میراث مردگان در عصر سرمایه داری تحت الشعاع قانون مقدس ارزش افزایی سرمایه قرار گرفته اند. کارکرد آنها گرچه در آگاهی کاذب توده ها ی باورمند به احکام مقدس تورات احکامی ایدئولوژیک اند. اما در واقعیت بهانه و پیش شرط برای سرمایه گذاری شرکت های ا‌چ بی، زیمنس، تکسانر، هیوندا سازنده بولدوزرهای صنایع سنگین است. مثال دیگر برای بی اخلاق بودن سوژه خودکار خودداری کشورهای اروپایی از شناختن سپاه پاسداران همچون سپاهی تروریستی است.

_ سرمایه داری پیوسته با علمی کردن تولید کار زنده را از تولید حذف می کند و در نتیجه ارزش کالا را کاهش میدهد و از آنجا که ارزش کالا در قیمت و پول جلوه میکند پول را هم ارزش زدایی میکند. و برای جبران این ارزش زدایی ناشی از علمی کردن و اتوماتیک کردن تولید بر کمیت تولید می افزاید و دریایی از ثروت بوجود می آورد که برای بخشی از ساکنین زمین شبیه افسانه تانتالوس است که در دریا ایستاده و درختان میوه بالای سرش و هنگامی که میخواهد میوه بچیند درخت بالا میرود و هنگام نوشیدن آب، آب  پایین میرود.

_ سوژه خودکار رفتاری دوگانه دارد از یک سو با علمی کردن تولید و شبکه های ارتباطات جمعی در سراسر کره زمین نیازهای جدید بوجود می آورد و شیوه زندگی بخش بزرگی از انسانها را دگرگون میکند و بر انباشت ثروت اجتماعی می افزاید و آز سوی دیگر آنچه را که در زمان زیاد تولید و انباشت کرده با جنگ افروزی های دیوانه وار تخریب میکند و خرابی های هر جنگ را سرآغاز دور تازه‌  ای از انباشت و رونق اقتصادی می‌ کند. 

_با همین مختصر(که به جرات میتوان گفت این تز مرکزی نقد اقتصاد سیاسی مارکسی در میان تمامی چپ جنبش مارکسیستی – لنینیستی ایران کاملا بیگانه و ناآشنا ست)  و با فهم دقیق تحلیل نقد اقتصاد سیاسی و خودکار بودن سرمایه و فتیشیسم آن روشن است که موانع تاریخی  سرمایه داری مانند هر پدیده طبیعی در خود آن قرار دارد.  و طبقه کارگر نه تنها دشمن سرمایه نیست بلکه هستی آن در گرو هستی سرمایه است. او همچون ارگانی از پیکر سرمایه وهمچون سرمایه متغیر جزیی از آن و هسته ارزش افزای آنست و صرفا برای شرایط هستی خود مبارزه می کند. اما برای جنبش کارگری مارکسیستی سنتی در مبارزه علیه سرمایه داری در واقع مانند چرخ پنجم گاری است. ما هر روز شاهد عینیت این ” پروسه متضاد” هستیم. بعد از انقلاب میکروالکترونیک و عقب ماندن سرمایه  داری های دولتی ( به اصطلاح سوسیالیسم واقعا موجود) پهنه برای چالش های عامی گرایانه (بویژه درمنطقه پیرامونی مانند ایران، نگاه به ” چرا چپ گرایی از بین نمیرود”)  وسیع  و مد روز شده است. 

_با تمام اینها اعتراض علیه بی عدالتی، دیکتاتوری، جنگ، آلودگی محیط زیست ناشی از ازدیاد تولید همچون مکانیسم خنثا کننده  ی کاهش ارزش ادامه خواهد یافت. 

_________________________

اکبر مقدم 

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate