قتل عام ۶۷، «نسل‌کشی برنامه‌ریزی‌شده»

نسل کشی وحشتناک ترین میراث قرن بیستم است. از این رو قرن بیستم مرگبارترین قرن در تمام تاریخ بشر بود. اين قرن علاوه بر هر نام دیگر، با كشته شدن میلیون ها نفر، به عنوان «عصر نسل‌كشي» هم نام گرفت. با این حال، تلفات انسانی صرفاً سطح هزینه واقعی که بشر پرداخت را خراش می دهد اما عمق هزینه و فاجعه گمان نمی رود قابل محاسبه باشد. از میان همه نسل کشی ها، نمونه منحصر بفردی در میهن خودمان رخ داد که از وجوه بسیاری با دیگر نسل کشی ها متفاوت است. اینجا نسلی از نخبه های مردم ایران نه فقط در ۶۷ که در طول دهه ۶۰ بر خون نشست. که براستی اگر بودند، جامعه ایران را چهره ایی دیگر می داد. نسل کشی ۶۷ با شاخصه های زیر انجام شده است: نه تصادفی، نه اجتناب ناپذیر، عمدی، برنامه ریزی شده و سیستماتیک و در خفی انجام شد. جاوید رحمان گزارشگر ویژه ملل متحد در آخرین گزارش خود که هفته پیش منتشر کرد نوشت:

«شواهد قابل‌توجهی وجود دارد که کشتار دسته‌جمعی، شکنجه و سایر اقدامات غیرانسانی علیه اعضای مجاهدین با قصد نسل‌کشی انجام شده است. جنایات سبعانه در سراسر ایران، بدترین و فاحش‌ترین نقض حقوق‌بشر در تاریخ معاصر است که مقامات عالی‌رتبه حکومتی در برنامه‌ریزی، دستور دادن و ارتکاب جنایت علیه بشریت و نسل‌کشی نقش داشتند.» 

از وقوع این جنایت، ۳۶ سال طول کشید تا سرانجام از قلم گزارشگر سازمان ملل متحد «نسل کشی» تراوش کند و در تاریخ ثبت شود. اینکه چه میزان ثروت ملت ایران صرف شده تا از تراوش همین عبارت  در ۴ دهه گذشته جلوگیری کند، غیرقابل محاسبه است! اینکه چه میزان خون و انرژی انسانی و مالی از مقاومت ایران صرف شده تا این حقیقت از لابلای دیوار قطور سانسور ارتجاع و استعمار عبور کند، باز هم غیرقابل محاسبه است. اما مهمتر، باید اعتراف به اراده ایی سترگ کرد که تسلیم نشد و به اشکال مختلف، دادخواهی را تکرار کرد و تکرار کرد تا بالاخره این «حقیقت» با «شرف» یک گزارشگر تلاقی کند و در این گزارش با هم جاری شود. باید هم بر آن اراده و هم بر این شرف ارج نهاد و آن را قدر دانست. به مردم و مقاومت ایران به تجربه در این چند دهه اثبات شده است که یافتن قطره‌ای «شرف» در بازار مکاره بورژوازی و ویترین بین‌المللی‌اش اگر غیرممکن نباشد، بسیار سخت است. بسان رویش گلی از دل سنگی ! تازه این فقط «ثبت» در اوراق ملل متحد است و هنوز تا «اجرا» و عمل به همان کنوانسیون نسل‌کشی، راه زیادی باقی است!  از رویش می توان فهم کرد که لمیدگان بر کراسی جهان در چه گندیدگی اخلاقی سیر می کنند که ۳۶ سال طول کشیده تا فقط ثبت واژه «نسل کشی» را بر صاحبان و مجریان کنوانسیون تحمیل کرد!! مصداق واقعی «هر چه بگندد نمکش می زنند!………..»

در تاریخ، نسل‌کشی‌ها به طور کلی به عنوان یکی از عوامل اصلی عقب‌ماندگی و مانع تکامل جوامع بشری در نظر گرفته گرفته اند. این فجایع باعث تخریب جمعیتی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و سیاسی جوامع شده اند. از نظر اخلاقی و انسانی، هم نسل‌کشی‌ها همواره به عنوان تراژدی‌های بزرگ تاریخ بشریت شناخته می‌شوند که تاثیری بسیار مخرب و کاهنده بر روان بشر هم عصر خود گذاشته است.

تا وقتی هیتلرها و خمینی ها یا کوچک شده آنها بر اریکه قدرت سوار هستند، تصور یک دنیای بدون نسل‌کشی ممکن است مضحک و هپروتی! به نظر برسد، اما واضح است که در یک دنیای بدون نسل‌کشی، بشر می‌توانست از دستاوردهای فرهنگی، علمی و اقتصادی – اجتماعی بیشتری برخوردار باشد و پیشرفت‌های سیاسی، اجتماعی و حقوق بشری بیشتری را تجربه کند. هم از این رو بوده است که خرد جمعی بشر و روان متلاطم و مضطرب شده او بعد از هولوکاست و بر خرابه های جنگ جهانی دوم، بالاخره به دنبال راه حل و رسیدن به همان تصور هپروتی! به کنوانسیون نسل کشی و ۵۰ سال بعد به اصل «مسئولیت حفاظت» یا آرتوپی رسید. قبل از ادامه بحث، این دو مقوله را کمی بشناسیم: 

نسل‌کشی به کشتار سیستماتیک و عمدی یک گروه انسانی به دلایل نژادی، قومی، دینی یا ملی گفته می‌شود. این مفهوم به معنای نابودی فیزیکی یک گروه به گونه‌ای که آثار و هویت فرهنگی و اجتماعی آن گروه نیز از بین برود، تعریف شده است. واژه نسل‌کشی (genocide) برای اولین بار توسط حقوقدان لهستانی، رافائل لمکین، در سال ۱۹۴۴ معرفی شد.

کنوانسیون جلوگیری و مجازات جرم نسل‌کشی، یک معاهده بین‌المللی است که توسط سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۸ به تصویب رسید و در سال ۱۹۵۱ لازم‌الاجرا شد. این معاهده کشورها را موظف می‌کند تا از نسل‌کشی جلوگیری کنند و مرتکبان آن را مجازات کنند.

از کنوانسیون نسل‌کشی در ۱۹۴۸ تا قانون آرتوپی، راهی ۵۲ ساله است که بشر پیموده است، تا بتواند «هاری» و «حرص» حاکمان ستمگر، نسبت به کشتار همنوع! را علاج کند. اصل “مسئولیت حفاظت” (Responsibility to Protect) یا «R2P» یک اصل بین‌المللی است که به طور رسمی در سال ۲۰۰۵ در اجلاس جهانی سازمان ملل متحد پذیرفته شد. این اصل به دنبال آن است که جامعه بین‌المللی را در برابر ۴ فاجعه  نسل‌کشی، جنایات جنگی، جنایات علیه بشریت و پاکسازی قومی، مسئولیت‌پذیر کند. این مفهوم و اصل در واکنش به ناکامی جامعه بین‌المللی در پاسخگویی مناسب به جنایات توده‌ای و نسل کشی که در رواندا و یوگسلاوی سابق و ایران آخوند زده و جاهای دیگر که در طول دهه های پایانی قرن انجام شد، پدیدار شد. 

پیمودن ۵۲ ساله این راه نشان‌دهنده تکامل و توسعه تفکر حقوقی و انسانی جامعه بین‌المللی در مواجهه با جنایات شدید علیه بشریت است. تصویب و تکامل این قوانین را می‌توان به عنوان دستاوردی مهم در تاریخ حقوق بین‌الملل و حفاظت از حقوق بشر در نظر گرفت، اما سخت اشتباه است که وانمود شود عامل این نسل کشی ها نقص قوانین بین المللی بوده است. آنچه در عمل و تجربه تاریخی اثبات شده است، استمرار جنایات قتل عام در مقیاس گسترده،در این سو و آن سوی جهان ربطی به نقص قوانین ندارد. علت اصلی، تنزل اخلاقی و نبود اراده لازم برای اجرای همین قوانین تصویب شده است. ارگان های بالایی قانونگذاری یا یار و همکار حاکمان ستمگر بوده اند یا بزدلانه در مقابل آنها سکوت کرده اند. اراده ایی که بر اجرای این قوانین توقف زده، به «بند کیف» مقام بر کرسی نشسته ، مرتبط است و با آن شل و سفت می‌شود.

چشم‌انداز رسیدن به اجرای کامل قوانین البته ممکن است چند دهه دیگر به طول انجامد و نیازمند نشستن اراده هایی بر کرسی است که با سرخرگ وجدان بشری در پیوند باشد. اما عجالتا تا آن روز، اتکا به خود، با ترکیبی از فرمول «کس نخارد» و «می‌توان و باید» است که تجربه بسیار موفقی در مقاومت ایران و مجاهدین داشته است. مفهوم مادی این فرمول، ذره ذره ساختن بنای عظیم دیپلماسی انقلابی مقاومت است که دستگاه دیپلماسی رشوه ترور(تطمیع و تهدید) آخوندهای حاکم را زمینگیر و بی خاصیت کرده است. 

بشریت در گذار مداوم و متلاطم اما خلاق تاریخ خود به سوی آینده، مجبور بوده بیاموزد که پایداری و مقاومت را جزء جدا ناپذیر حیات خود کند. اگر تاریخ گذشته بشر به پایداری و مقاومت و ایستادگی مزین نبود، در نقطه صفر مرزی بین حیوان و انسان در جا می‌زد. مجاهدان قهرمان سرموضع ۶۷ با انتخاب مرگ سرخ، همین مرز، یعنی شرف خلق ایران را در برابر آخوندهای فاشیست و جبهه متحدش پاس داشتند. جبهه متحدی که امروز پس از ۴ دهه، شرمگینانه در وادی  خشونت پرهیزی!  بازدن مارک خشونت به قهر آتشین مردم ایران، همچنان به آخوندها در حال دادن پوئن « مشروعیت سرکوب» است. امروز بخوبی می توان دریافت که قهرمانان ۶۷ به چیزی غیر از قهر نمی اندیشیده اند. قیمت سرخ و سنگینی که پرداخت کرده اند گواه همین حقیقت است. تراوش عبارت «نسل کشی» در گزارش گزارشگر ملل متحد ثمره جوشش آن انتخاب های سرخ و کارکرد دستگاه دیپلماسی مقاومت است که مستمر و بی وقفه حقوق مردم ایران را در گوش کرهای مصلحتی صاحبان کرسی فریاد می زنند. برای اجرای بدون تنازل کنوانسیون نسل کشی در میهن اسیر به پیش می تازیم.

نعمت فیروزی ۱۷ مرداد۴۰۳ 

۷  آگوست ۲۰۲۴

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate