قتل اسماعیل هنیه و عزای جمهوری اسلامی!

ترور اسماعیل هنیه در محل اقامتش در تهران در روز ۳۱ ژوئیه، حکومت اسلامی را بطور جدی عزادار کرده است. نه فقط به خاطر قتل یکی از تروریستهای شاخص وابسته به این حکومت، بلکه بیش از آن به دلیل سرشکستگی و تحقیر عظیمی که برای کل حکومت ایجاد نمود. اینکه اسرائیل توانست از بالاترین دیوار امنیتی جمهوری اسلامی عبور کند و اینچنین ضربه ای مهلک و دقیق را به حماس آنهم در قلب تهران وارد کند، ناتوانی و مفلوک بودن حکومت در برابر دشمن اصلیش اسرائیل را عمیقا بر همگان برملا نمود. اکنون همه جا از این که چگونه اینچنین عملیات پیچیده ای برای نیروهای موساد و اسرائیل امکان پذیر شده است، بحث میشود. سپاه پاسداران بلافاصله بعد از این ترور، اعلام کرد که اسماعیل هنیه با “پرتابه ای از هوا” مورد اصابت قرار گرفته و کشته شده است. بعدا معلوم شد که “پرتابه از هوا”، آدرس اشتباهی برای پنهان کردن شبکه نفوذ در حکومت بوده، و هنیه در اتاق محل اقامتش با انفجار یک بمب کشته شده است. همه اینها اشاره به وجود نفوذ عمیق سازمان اطلاعاتی اسرائیل در بالاترین رده های جمهوری اسلامی دارد و از همین نفوذ تاکنون جمهوری اسلامی ضربات مهلکی خورده و از جمله احتمالا ترور چندین تن از دانشمندان هسته ایش نیز در این ارتباط است. 

 با ترور اسماعیل هنیه در پشت شدیدترین دیوار امنیتی، در واقع اسرائیل علاوه بر انتقام از حماس، دارد به سران حکومت اسلامی هشدار میدهد که همه آنها در تیررس نیروهای این دولت قرار دارند و هرگاه که اسرائیل اراده کند میتواند آنها را هدف قرار دهد. 

با ترور اسماعیل هنیه، بحران رابطه اسرائیل و جمهوری اسلامی یک قدم حادتر و خطرناکتر شده است. این دو دولت همین سه ماه پیش تا حد شروع یک جنگ تمام عیار پیش رفتند و همانجا متوقف شدند. سران جمهوری اسلامی و سرداران سپاه این روزها مدام دارند رجز خوانی میکنند و از “انتقام سخت” سخن میگویند. اما با این نوع رجزخوانیها و وعده “انتقام سخت” که مردم با آن آشنائی دارند، حکومت بیش از پیش خود را مورد مضحکه، و در مخصمه و زیر فشار گسترده تر صفوفش قرار میدهد.  

یک نگرانی که وسیعا مطرح میشود خطر شروع یک جنگ گسترده و تمام عیار است. اما نباید تردید داشت که اگر جنگی تمام عیارمیان اسرائیل و جمهوری اسلامی شروع شود، پای آمریکا و ناتو فورا وسط کشیده خواهد شد و نهایتا سرنوشت خامنه ای شبیه صدام حسین و قذافی خواهد شد. این را جمهوری اسلامی بروشنی میداند و در نتیجه تا آنجا که به این حکومت مربوط میشود، این حکومت اگر عقل سلیم داشته باشد،‌ سیاست کشاندن اوضاع به جنگ تمام عیار را در پیش نخواهد گرفت. دولت آمریکا نیز خواهان درگیر شدن مستقیم در چنین جنگی که دامنه آن قابل پیش بینی و مهار نیست، نمی باشد و تلاش میکند اوضاع را آرام کند. 

اما دولت نتانیاهو ظاهرا تلاش دارد اوضاع به جنگ کشیده شود و کار حکومت اسلامی در جنگی گسترده ساخته شود. اما تا آنجا که به ما مردم مربوط میشود، سرنگونی حکومت از بالا و توسط دولتها با سرنگونی حکومت اسلامی با انقلاب مردم متفاوت است. تلاش برای کشاندن اوضاع به جنگ گسترده یک تلاش بسیار خطرناک در دنیایی است که بیش از پیش قطبی شده است. شروع یک جنگ در این ابعاد میتواند به سرنگونی جمهوری اسلامی منجر شود. اما ابعاد آن به همینجا ختم نخواهد شد و عواقب و دامنه بسیار وسیعتر و غیرقابل کنترلی پیدا خواهد کرد. میتوان پیش بینی کرد که با توجه به اینکه نه جمهوری اسلامی و نه دولت آمریکا خواهان وارد شدن به جنگ نیستند، جنگی دامنه دار به احتمال زیاد در نخواهد گرفت. اما انفجاری شدن کشاکش نظامی بهرحال صد در صد قابل کنترل نیست و نباید احتمال شروع جنگی گسترده را صفر تلقی کرد. 

مساله اصلی اینست که اولا ادامه این بحران و کشاکش نظامی، میتواند برای مردم بسیار خطرناک باشد و ثانیا پایان دادن به این بحران و کشاکش تا زمانی که حکومت اسلامی سر کار است ممکن نیست. این حکومت با بحران سازی بین المللی زاده شده و گرچه پی در پی در این کشاکشها ضربات سنگین و مهلکی متحمل شده، اما ایدئولوژی و حیات منحوسش، متکی بر چنین بحرانهایی است و به تداوم چنین بحرانهایی نیاز حیاتی دارد.  این حکومت با شعار نابودی اسرائیل و مرگ بر آمریکا، به هرگونه جنگ طلبی از جانب طرف مقابل بهانه و توجیه میدهد. در دنیا دولت دیگری وجود ندارد که شعارش نابودی کامل یک دولت و مردم دیگر باشد. برای جمهوری اسلامی مهم نیست که دولت اسرائیل راست یا چپ یا خوب و یا بد باشد. از نظر آنها اسرائیل با هر دولتی باید از صحنه جهان پاک شود! این شعار و همچنین شعار مرگ بر آمریکا شعارهای ایدئولوژیک و هویتی جمهوری اسلامی است. حتی تفکیک روشنی میان دولت و مردم این کشورها وجود ندارد. از نظر آنها اسرائیل کلا باید از صحنه جهان پاک شود! این فاشیسم تمام عیار است. و سرنوشت فاشیسم اسلامی نیز با فاشیسم هیتلری و موسولینی فاصله ای نخواهد داشت. اگر بطور واقعی نابودی ای در کار باشد، نابودی خود حکومتی است که شعار نابودی کشور و دولت دیگری را میدهد. 

نباید تردید داشت که سرراست ترین و مفید ترین راه خلاصی از شر جمهوری اسلامی و تمام دارودسته ها و تروریستهایش، همان راهی است که مردم در پیش گرفته اند و آن انقلابی همچون انقلاب زن زندگی آزادی و برپایی جامعه و نظامی است که اساس آن بر آسایش و امنیت و تعامل با مردم دنیا قرار دارد. خوشبختانه روند اوضاع در ایران در این جهت یعنی در جهت انقلاب و سرنگونی با قدرت مردم، پیش می رود و این میتواند تضمین کننده فضای امن و انسانی در دوره پسا جمهوری اسلامی باشد.

بهر رو مردم ایران از قتل اسماعیل هنیه همچون مرگ رئیسی و قاسم سلیمانی، خوشحال شدند و جشن گرفتند. حکومت اسلامی نیز برای عقب راندن فضای جامعه و تغییر دادن گفتمانهای اجتماعی، معمولا نوک تعرض و حمله اش را متوجه مردم و زندانیان و زنان میکند و احتمالا تلاش میکند سرکوب و دستگیریها و جنایاتش را گسترش دهد. اما در این زمینه نیز جوابش را از قبل گرفته است و جنبشهای وسیع برای آزادی زندانیان سیاسی و علیه مجازات اعدام و جنبش بی حجابی و فضای انقلاب زن زندگی آزادی و فضای سرنگونی در جامعه،‌ تمام تلاشهایش در این زمینه را به ضد خود تبدیل خواهد کرد. 

نتیجه اینکه ترور اسماعیل هنیه، ضربه ای جبران ناپذیر به قلب حکومت اسلامی است و هر اقدامی هم که حکومت برای جبران آن در پیش گیرد، صفوفش را بیشتر به هم خواهد ریخت و تضعیف خواهد کرد.  

کاظم نیکخواه

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate