در باره زندگی چریک فدائی خلق، رفیق علی بُرنشان
چریک فدائی خلق رفیق علی بُرنشان در سال ۱۳۴۳ در بندرعباس متولد شد و در ۱۵ آبان سال ۱۳۶۰ در همین شهر توسط دژخیمان جمهوری اسلامی اعدام گردید. مقایسه این دو تاریخ نشان میدهد که رفیق بُرنشان در زمان اعدام ۱۷ سال بیشتر سن نداشته است. این واقعیت خود سند دیگریست که نشان می دهد چگونه رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی جهت استمرار سیستم ظالمانه سرمایهداری در ایران حتی کودکان و نوجوانانی نظیر رفیق بُر نشان را در کشتارهای بیرحمانه خود از دم تیغ خود میگذراند. تاریخ سراسر جنایت در رژیم جمهوری اسلامی هم نشان می دهد که این رژیم از زمان روی کار آمدن تا کنون که حدود ۴۵ سال از عمر ننگینش می گذرد لحظه ای از کشتار زحمتکشان و کارگرستیزی و لگد مال کردن بدیهی ترین حقوق ستمدیدگان باز نایستاده است.
رفیق علی بُرنشان از جمله نو جوانانی بود که در بستر اوج گیری انقلاب تودههای تحت ستم ایران علیه امپریالیستهای غارتگر و نوکر وفادارشان شاه که در سال ۱۳۵۷ برای رسیدن به کار و نان و مسکن و آزادی بر پا شده بود به انقلاب پیوست. او در جریان انقلاب تجربه اندوخت و از چنان آگاهیای برخوردار شد که وقتی پس از شکست قیام بهمن، دار و دسته خمینی به قدرت رسیدند متوجه شد که جمهوری اسلامی خواهان پاسخگوئی به خواستههای تودههای ستمدیده نیست؛ و در همان حال به سازشکاری سازمان چریکهای فدائی خلق که بزرگترین سازمان سیاسی آن دوره بود با قدرت حاکم نیز پی برد. واقعیت آن بود که امپریالیستهای آمریکا و انگلیس و آلمان و فرانسه در کنفرانس گوادلوپ متحداً رأی بر قدرت گیری خمینی داده بودند تا از طریق او که در راس یک حکومت اسلامی قرار میگرفت بتوانند انقلاب تودههای مردم ایران را سرکوب نموده و سلطه غارتگرانه و استثمارگرانه خود را همچنان در ایران تداوم بخشند.
در آن زمان سازمان چریکهای فدائی خلق به اعتبار سابقۀ مبارزات دلیرانهاش در زمان رژیم وابسته به امپریالیسم شاه از محبوبیت توده ای وسیعی برخوردار بود و به همین دلیل هم بیشتر جوانان و نوجوانان انقلابی که در دل یک انقلاب مردمی، آگاهی سیاسی یافته و عملا در جریان انقلاب پرورش یافته بودند به این سازمان میپیوستند و امیدشان آن بود که با ادامه انقلاب توسط این سازمان بتوانند به سهم خود وظایف تحقق نیافته انقلاب به نفع ستمدیدگان جامعه را به سرانجام برسانند. اما در واقعیت امر این سازمان که هنوز مدعی حمایت از کارگران و زحمتکشان بود آرمانهای آنها را دنبال نمیکرد و در شرایطی که در همه نقاط ایران هر قشر و طبقه تحت ستم برای تحقق خواست های برحق وانقلابی خود پا به صحنه مبارزه گذاشته بودند از سازماندهی مبارزات آنها باز ماند. در چنین اوضاعی تعدادی از انقلابیون چریک فدائی خلق با پی بردن به این امر که در رأس آن سازمان، ماران خوشدخط و خالی لانه کردهاند که آن سازمان را به ورطه خیانت به مردم میکشانند از آن سازمان جدا شده و تشکل چریکهای فدائی خلق را از نو سازمان دادند. این تشکل به تئوری ها و ارزشها و سنتهای مبارزه دلیرانه مردم ایران وفادار مانده و بر ادامه انقلاب علیه جمهوری اسلامی تا رسیدن به مطالبات کارگران و مردم تحت ستم ایران پای میفشرد. از این رو جوانان و نوجوانانی چون رفیق علی بُرنشان جهت تداوم مبارزه علیه ستمگران و نیروهای ضد انقلاب به هواداری از چریکهای فدائی خلق برخاستند.
در بندرعباس نیروهای پشتیبان چریکهای فدائی خلق خود را در دو بخش متشکل نمودند. آنها برای انجام فعالیتهای علنی که در شرایط هرج و مرج بعد از قیام بهمن امکان پذیر شده بود جنبش دانش آموزی ۱۹ بهمن را شکل دادند. بخش دیگر و جدی تر فعالیت های مبارزاتی این رفقا با متشکل کردن خود در هسته های سیاسی- نظامی صورت میگرفت. رفیق علی بُرنشان به مثابه یکی از هواداران صدیق و انقلابی چریکهای فدائی خلق با همه شور و انرژی انقلابی خود در جهت رشد و گسترش جنبش دانش آموزی ۱۹ بهمن و تقویت هسته های سیاسی نظامی گام برداشت.
پس از ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ که جمهوری اسلامی یورش سراسری و سیستماتیک خود به تودههای مبارز و انقلابی ایران و به سازمانهای سیاسی را آغاز کرد متأسفانه رفیق علی نیز توسط پاسداران رژیم بازداشت شد. پاسداران و سرسپردگان به جمهوری اسلامی در زندان ها جهت نابودی هر آنچه به مردم و انقلاب آنان برای رسیدن به آزادی تعلق داشت با ددمنشی هرچه تمامتر به شکنجه مبارزین دستگیر شده میپرداختند. در این اوضاع رفیق علی برنشان نیز تحت وحشیانهترین شکنجه ها فرار گرفت. شدت شکنجههای دژخیمان جمهوری اسلامی نسبت به این رفیق در حدی بود که معروف است که به هنگامی که میخواستند او را اعدام کنند این نوجوان مبارز آزاده قادر به ایستادن بر سر پا نبود و دژخیمان “مجبور شدند او را به تیرک ببندند” و آنگاه وی را گلوله باران کنند.
در ۱۵ آبان ماه ۱۳۶۰ خون سرخ رفیق علی برنشان به پای نهال انقلاب آزادیبخش ستمدیدگان ایران ریخته شد. در توجیه جنایت صورت گرفته، دستاندرکاران جمهوری اسلامی در روزنامه کیهان (آبان سال۱۳۶۰) لیستی از فعالیتهای انقلابی هواداران چریکهای فدائی خلق در بندرعباس را به عنوان جرمهای شخص رفیق نوجوان ما ردیف کرده و نوشتند: “علی بُرنشان فرزند عباس به جرم شرکت فعالانه در درگیری های خیابانی- جمع آوری کمک مالی برای گروه ، شرکت در خانه های تیمی و جلسه با سران گروه، به تعطیل کشاندن مدارس، اقدام به خلع سلاح ماموران ستاد مبارزه با مواد مخدر، سرقت ماشین و موتور سیکلت جهت ترور و تحریب و دستگاه فتو کپی، ارتباط با عناصر موثر گروه در تهران، شناسائی پاسداران که منجر به ترور و شهادت آنها گردیده است” به اعدام مجکوم شد. بدون شک این لیست جهت توجیه اعدام وحشیانه این رفیق تنظیم شده بود اما در همان حال شمائی از فعالیتهای جنبش دانش آموزی ۱۹ بهمن و هسته های سیاسی-نظامی هواداران چریکهای فدائی خلق در بندرعباس را نشان می داد که رفیق علی با همه وجود آن فعالیتها را در مبارزه با رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی ضروری میدانست و برای تحقق اهداف انقلابی این فعالیتها از هیچ کوششی فروگذار نبود.
رفیق علی همچون همه یارانش بر این باور بودکه با رژیمی که جز با زبان زور سخن نمیگوید و با زندان و شکنجه و اعدام از گسترش هر مبارزه مردمی جلوگیری میکند جز با زبان قهر انقلابی نمیتوان سخن گفت. به همین دلیل هم تا آخرین لحظات زندگی بر این اعتقادش پای فشرد و با خونش بر این باور زندگیبخش خود مهر تأئید زد.
یاد رفیق علی بُرنشان گرامی و راهش پر رهرو باد!