پزشکیان و درمان ولایت

اینک بیش از گذشته ها برای کارگران، زنان، جوانان و بیدادزدگان دم و دستگاه فاسد، تبهکار و بیمار اسلامی روشن شده که هویت و هدف اصلاحجویان با اصولگرایان یکی ست و آن اینکه هردو قدرت و ثروت کشور برباد فنا رفته ی دینی را می خواهند، و ما پس از اینهمه سال پی بردیم که این ساختار پلشت دینی جز غده ای مرگبار و انگلی برایشان بیش نبوده و نیست و باند حاکم فاشیستی شیعی ـ خامنه ای می خواهد یگانه قدرت کشور باشد و برای آن نیز هیچ دوست و دشمن سرراستی درین میانه ندارد، مگر در قطب بندی های هرباره سیاسی جاری که پیوسته جایگاه دوست و دشمن در آن دگرگونشده، و در بوران و کوران هر دور از واماندگی های بی شمار که خودکامگی ولائی پیوسته زهر کشنده ی آنرا بارهای بار چشیده، ترس سرنگونی را تجربه کرده و همچنان دچار کابوس هولناکش بوده و هست، برای جانبدربردن سازش بکاربرده و امروز هم ناگزیر،غده ی پزشکیان در گلویش مانده است. تا ببینیم که سرانجام رژیم با درمان این پزشک نیرنگباز بکجا برسد!؟.

بهرسان که باشد و به پیش رود، گزینش پزشکیان برای رژیم ولائی یک فرصت و نفس تازه ای ساخت، همچنین اینگونه می نماید که ولایت با این جایگزینی ریاکارانه هماکنون بی نیاز از پوشش و همراهی مردمی ست؛ اگرجه چنین نیست. هرچه باشد که در آینده بهتر روشن خواهدشد، رژیم ملائی ـ مکلائی تنها درین زد و بندهای سرنوشت ساز ائتلافی بوده و هست که مافیای مطلق ولایت را برای خود ساخته و پرداخته و هرباره فرصت تازه بدان داده، و اعتبار فریبکارانه دین دولتی فراروئی یافته و با نیروی مخالفش سازش ناگزیر کرده، و پایگاه دوست و دشمن خود را خودش برای گذر از تنگناها اجتنابناپذیر برگزیده، و بسان پیشترها این ساختار فاشیستی همچنان فردی ـ ولائی برجامانده و اهرم قدرت و سیاست را نه در یک هماهنگی فراباندی و یا با گزینشی اجتماعی و با برگزیدگی آزادنه مردمی هرگز بدست نیآورده است.

و گره کور و تباهگر دیروز و امروز هستی و زندگی ما نیز در همین فریبخوردگی های بلند تکراری و تاریخی از دوران خمینی نابکار تا همینک خامنه ای تبهکار است که می بایست آگاهانه و اجتماعی ـ طبقاتی به جنگ برتری فرقه ای آنان پایان می دادیم که نداده ایم! در حالیکه از یکسو ما خود بخوبی دوران خونین خمینی و خامنه ای را تجربه کرده و از دیگرسو ستیز راسیستی و تاریخی هراسناک سنی و شیعی هم می شناسیم که در درون این بساط دگمگرائی بی چهره نه خدائی هست که آنها در برابرش شرم و ترسی داشته باشند و نه هیچگونه وابستگی های دینی ـ آرمانی پایه ای در کارمی باشد که اخلاقمدارمی بود و نیست. بنابرین در درون این فرقه ها و همین ولایت ۴۵ ساله شیعی، نه همبستگی انسانی نشانه ای دارد و نه سران باندها و گردانندگان تروریست و هم کاسه ۴۵ ساله آن می توانند بنام خدا باهم کناربیایند. در درون و بیرون این قوم پلید هیچگاه منافع زندگی مردم و شگفتا خود دینداران نیز برای آنان مهم نبوده است، بل تنها جایگاه خداگونه ی این آقا و مافیای او بوده و هست که آغاز و پایان همه چیز می باشد. تازه در میان مزدوران نیز هربار با برگزینی کاسه لیسان دور، نزدیک و کنونی داخلی و خارجی، جای دوست و دشمن جابجاشده و با همین جایگزینی های پیاپی، رژیم و ولایت توانسته فردای تیره و تباه خودش را بازدمی بچرخاند تا لجنزار خود را از دل شبستان بلند و خونین ۴۵ ساله اش بیرون درآورد و تا کی درخواهد؟

آیا می توان باورکرد که مرگ رجائی، هاشمی رفسنجانی و رئیسی در درون سازمان های مخفی و سیستماتیک رژیم برنامه ریزی نشده باشد؟!، همانگونه که پرسیدنی ست: کنارزدن و سرزنش خاتمی، روحانی و احمدی نژاد دستآورد این جریان پنهان و گردن کلفت نمی باشد؟! مگرنه که این ساختار، وابستگی درونی و بیرونی بسیاری تنگاتنگی با گردانندگان سرمایه و سود دارد و در درون هزارتوی رژیم سرمایه سالار و سرمایه پرست ولائی بی گمان، نیروهای پنهان و آشکار جنگ قدرت و ثروت دارند و ناگزیر همیشه در برابر همدیگربوده، ترسناک ایستاده اند و خونبار جنگیده اند و یاران هردوره می توانستند، نچندان دور دشمنان آتی یگدیگرباشند و یا دیگران، دوستان ناگهانی و مصلحتی کنونی شوند؛ و نشانه اش را همینک میان دکانداران چندسویه ی اصلاجو و اصوگرای ولایت می بینیم، آنان با هرنامی که دیروز و امروز و فردا داشته باشند بفکر جایگاه سیاسی و اقتصادی خویشند و نه منافع بربادرفته اجتماعی طبقاتی ما، ازینرو آنان هم دشمن خود، هم دشمن ایران و همچنین دشمنان سازش ناپذیر و ویرانگر زندگی کارگران، زنان و توده های خاکسترنشین بوده و از آغاز تا هماکنون پیدائی این نیرنگبازان دینی، ما جز قربانیان این ساختار ضدبشری و تبهکار نبوده ایم.

من یادم مانده که زیاد از گزافه سرائی رهبر و چرندبافی مزدورانش از تسخیر قله های سرکردگی جهان چندان نگذشته بود که رژیم آس و پاس در جنگ درونی قدرت و برای یافتن فرصت جانبدربردن می بایستی رئیسی را بکشد و بهررو کشته شد!، حال چه این کشتن رئیسی بیاری نیروهای ناراصی خود رژیم و در همبستگی با جلب اعتماد صهیونیسم و امپریالسیم آمریکا و یا دیگران بیرونی باشد، و یا نه امری داخلی و حکومتی موجب شد و حکم مرگ رئیسی را صادرکرد که روزی نچندان دور افشاخواهدشد! ولی در پیوند با ناخوانی و کنارزدن رئیسی که او با پست ریاست جمهوری داشت و برای آقا بسان کلنگ، آسیب پذیری ولایت مطلق شده بود، خامنه ای از شر وجود رنیسی ۵ کلاسه اش آسوده شد. در هر شکلی که این راز باشد، می توان فهمید که مرگ رئیسی می بایست در ارگانی پنهان و در یک  سازماندهی مجهز، مقتدر، حال چه درونی و یا بیرونی باشد برنامه ریزی دقیق شد، و و بیش از همه توسط ابزارهای قدر و چیره دستی بکاررفت که بقول مزدوران آقا آب هم در شکم حکومت تکان نخورد و پزشکیان را آوردند.

ما دیروز قدرت تازه ی ولایت را دیدیم و چهره برجسته ی آرامش و امنیت رژیم اش را! این برجستگی امنیتی شگرف در آن است که با دعوت مهمانان خارجی برای برگزاری مراسم رئیس جمهوری شدن پزشکیان، حکومت ولائی یک شگفتی دوباره و تازه آفرید و آن اینکه یک فرد مهمانی همچون اسماعیل هنیه، و آنهم در دل تهران بزرگ که نیروهای مخفی، امنیتی و سرکوبگر رژیم کوچکترین واکنش ها و اعتراض های صنفی ـ حقوق بشری کارگران، زنان و توده ها را دقیق شناسائی و بی شرمانه سرکوب می کند، درین امن و امان الهی و بی مانند دیدیم یار دستبوس خامنه ای از میان بسیارانی که دعوت شده بودند برگزیده و بسادگی آب خوردن کشته شده است. پرسش! این رویداد باورنکردنی را چگونه می توان ارزیابی مستقل و درست نمود بی آنکه بگوئیم ریشه و طرح آن توسط خود رژیم و مزدورانش بخاطر مصلحت بقای حکومت نریخته شده باشد؟! آنهم رژیمی که بسیاری از مزدوران و یاوران خود را درین ۴۵ سال قربانی بقای خویش نکرده باشد.

نه مرگ رجائی در آن بمب گذاری، و نه کشتن هاشمی و رئیسی، و نه مرگ همین هنیه، یشبرد هیچکدام ازین ترورها بدین سادگی نبوده که بتوان آنرا توسط عوامل بیرونی و درین تهران گل و گشاد و پراز سپاهی و بسیجی برنامه ریزی ساده کرد و دست پنهان رژیم را در آن ندید، و از راهکارهای شناخته شده سیاسی رژیم چشم پوشید و تنها راهکار و هدفگیری دشمن را موفق نامید. نه نه! بازشناخت هرکدام این رویدادها در پیوند یکدست با ساختاری پست و ضدبشری ای ست که دشمنی، جنگ، ترور، نسل کشی، اعدام و … افتخار جهانی اوست. ای بسا اگر پزشکیان اندکی وجدان داشته باشد و یکی از آن چند وعده های کوچک و ریاکارانه را که به مردم داد به پیش برد، خود او قربانی پسین است و نچندان دور، رژیم او را بجرم خیانت و یا… بخاک نسپارد؟!

بهنام چنگائی چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۳

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate