چرا قتل هنیه را باید محکوم کرد؟

قتل قاسم سلیمانی توسط آمریکا، و حال ترور اسماعیل هنیه توسط عوامل موساد بیانگر قانونی کردن (شدن) عمل ترور شخصیتها توسط کشور غیر متبوع است.

قاعدتا، ترور را می شود ایجاد وحشت در اندام نظام حاکم، و آگاهی رسانی از انتخاب «خط نظامی» به هواداران یک جنبش تعریف کرد.

آنچه در این دو مورد قید شده برجسته است، قانونی شدن ترور شخصیتهای سیاسی/نظامی توسط کشوری غیر بومی، در راستای پیشبرد اهداف سیاسی – نظامی کشور فاعل است. تخاصم از معنای نرمال و روزمره خود خارج شده، و هر اقدامی جهت تضعیف نیرو و یا کشور متخاصم می تواند در دستور کار قرار بگیرد.

وقتی اسرائیل کنسولگری ج.ا. در دمشق را هدف قرار داد، عمل حمله نظامی ج.ا. به خاک متخاصم را قانونی و موجه کرد. وقتی قاسم سلیمانی به قتل رسید، عمل حمله ج.ا. به پایگاه نظامی یک ابرقدرت عادی شد. وقتی هنیه به قتل می رسد، نه در فلسطین بلکه در کشوری که موطنش نیست، یعنی قتل میهمان سیاسی – نظامی در کشور متخاصم عادی و قابل قبول شده است.

از امروز هر فردی، از روسای اپوزیسیون گرفته تا روسای جمهور جملگی سیبل شده اند.

متاسفانه، کشورهای حامی اسرائیل متوجه این امر نیستند، و یا اگر هستند، از ادامه و گسترش جنگ در غرب آسیا خشنود می شوند. به راستی اگر با تروریسم مخالفند، باید این قتل را محکوم کنند؛ در غیر اینصورت تمام درها و دروازه ها را به «ترور کور» باز کرده و هر آدمکشی و قتلی را می توان موجه جلوه داد.

چند روز پیش پسری ۱۷ ساله که موطن اصلیش رواندا بوده ولی بزرگ شده بریتانیاست، در حمله ای کور و وحشتناک به کودکان خردسال با چاقو، باعث کشته شدن ۳ دختربچه و زخمی شدن تعداد بیشتری شد. می توان این اقدام  وحشتناک را موجه دانست چرا که بریتانیا به عنوان شریک کشتار ده ها هزار کودک در فلسطین می بایست به همان نحو تقاص پس دهد. آیا این منطق موجه است؟

به راستی معنای مبارزه اینست؟ کشتار کور، کشتار کودکان و شهروندان بی دفاع، کشتار شخصیتهای سیاسی وقتی در کشور غیر مبتوع میهمان رسمی هستند؟

به راستی پایان این نگاه افراطی کجا ختم می شود؟

علی ناظر
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
۳۱ ژوئیه ۲۰۲۴

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate