یک نگاه به دو جریان فکری مطرح در رابطه با مرحله و وظایف انقلاب جاری

یک نگاه به دو جریان فکری مطرح در رابطه با مرحله و وظایف انقلاب جاری در جنبش و جریانات چپ و دموکراتیک در ایران:
نگاه اول نگاه  سازمانی یا حزبی،
دولت محور است.
بدین معنی که حزب ما دولت حاکم را به کنار میزند و یا سرنگون میکند و خود جانشین امورش در هدایت امر اقتصادی، سیاسی ، اجتماعی، حقوقی، فرهنگی، هنری و…. میشود. حزب یا سازمان انحصار نهاد های دولتی و هدایت امور را در دست  می گیرد و امکانات و منابع عظیم مالی، ثروت عمومی ناشی از کار و تلاش زحمتکشان و منابع طبیعی را در اختیار زحمتکشان میگذارد. نگاهی اراده گرایانه، قیم مآبانه، استالینیستی به  این مفهوم که حزب و دولت حق حیات به  شوراها، سندیکاها، نهاد های مدنی مستقل از دولت و سیاست هایش نمی دهند.
روشن است که اینگونه قیم توده ها شدن،  مخالف اندیشه ی مارکس است و متأسفانه در بسیاری از جریانات و حتی افراد منفرد مدعی چپ غالب است.‌
این نگاه قیم مآبانه ی به نوعی نارسیستی- از این نظر که چپ ایرانی میخواهد راه پیموده شده احزاب دیگر را تکرار کند، ولی از شکست و تباهی خبری نخواهد بود!!-
این نظر در نهایت خود را به تکرار انحرافات، ضعفها و شکست ها ی اظهرالمنالشمس تجربه های بزرگ و گرانقدر تاریخ صد سال اخیر محدود می کند. اکثر فعالان و جریانات متعلق به این نظر، انقلاب بلاواسطه ی سوسیالیستی را در شرایط امروز ایران و برای انقلاب آتی تبلیغ و ترویج می کنند.
کاش این جریانات به ما صنعت مادر این اقتصاد سرمایه داری- بورکراتیک-نظامی- رانتی وابسته  را که بخش عظیمی از نقدینگی اش در بانکهای کشور های خارجی و بطور عمده امپریالیستی نگهداری و یا زندانی میشود  و حتی در دور پیمایی سرمایه در ایران حضور و نقش ندارد، نشان میدادند.
توانایی این اقتصاد در زمینه های اینفورماتیک، ماشین سازی، فولاد سازی، پتروشیمی، استخراج نفت و گاز، تولید وسایل تولید اش…..در کجاست؟
در سرمایه داری بوروکراتیک، نظامی، تئوکراتیک ایران!،
سرمایه داری که در بیش از یک قرن به شیوه ی بوروکراتیک- ارتجاعی و از بالا، کند و با حضور و در هم آمیختگی سرمایه ی مالی با سرمایه ی اندک داخلی و بورژوا ملاک ها و زمینداران داخلی و بر بستر تحولات داخلی، انقلابی و جنبش های ضد فیودالیسم آسیایی و حتی بخشا ضد  سرمایه داری، به شیوه ی مسلط تولیدی تبدیل شد.
سرمایه داری که انقلاب صنعتی و رنسانس فرهنگی در زمینه ی های عدیده را پشت سر نگذارده و امروزه به سرمایه داری وابسته ی مونتاژی و از نظر روبنای سیاسی در هم آمیخته با شناعات قرون وسطایی و بی حقوقی شهروندی در همه ی زمینه ها بر گلوی نود درصد مردم این کشور پا گذاشته است.
سرمایه داری مونتاژی، تک پایه ای و رانتی، با شکل حکومت توتالیتاریستی مذهبی.
ظرفیت این وامپیر  به آنجا رسیده است که چنانچه در «واردات کالاهای عدیده»، اختلال ایجاد شود، بیش از نیمی از مردم ما با قحطی و گرسنگی روبرو خواهند شد!
بخش عظیمی از نقدینگی اش حتی در دور پیمایی سرمایه ی داخلی حضور ندارد و در بانکهای خارجی و بطور عمده غربی در شماره حساب های اقلیت انگشت شماری از آدم کشان حرفه ای حاکم انباشته شده است، تا بانکهای خارجی غربی از «سرمایه ی اندک!!» رنج نبرند و از سودهای بانکی آن بی نسیب نمانند.
حتی پهباد های آدم کش این سرمایه داری مونتاژی است و ۸۰ درصد تکنیک اش از شرکت های آمریکایی تامین می‌شود!
جامعه ای که به قول دکتر ناصر زرافشان، پایه ی اقتصادی ندارد.
از منظر آگاهی، سازماندهی،  مناسبات و صف‌بندی طبقات اجتماعی  شرایط اش بهتر از روابط و مالکیت اقتصادی اش نیست و نمی‌تواند باشد.
 در واقع این نگاه به آنچه من حیث المجموع شرایط آبژکتیو و سوبژکتیو یک جامعه برای انقلاب سوسیالیستی نامیده میشود، بی‌توجه است و غالبا با درک «سوار شدن بر جنبش» از طریق وعده ها و تبلیغات پوپولیستی غیر قابل تحقق،  در صحنه‌ی تبلیغ و ترویج و رقابت با راستها حضور دارد.
نمونه‌ی کلاسیک این تفکر در ایران را که ملغمه ای از ایده ها و افکار تروتسکیستی ، آنارشیستی، استالینیستی و…است را منصور حکمت، حمید تقوایی و مازیار رازی، البته در اشکال مختلف و با بیان و پراتیک سیاسی متفاوتی، نمایندگی میکنند و کرده اند.
برخورد اخیر مازیار رازی در مقاله اش به نام «یک گام به پیش دو گام به پس»، که به غلط عنوان کتاب لنین را با روح سیاسی تروتسکیسم ناب آمیخته است، یک نمونه از برخورد مشعشعانه و آسمانی اش به واقعه مهمی از جنبش جاری است.
نگاه دوم:
نگاهی است که دولت در ایران را بمثابه بزرگترین سرمایه دار تجاری، بانکی، صنعتی-مونتاژی، نظامی … و همچنین بزرگترین سازمان سرکوبگر سازمان‌یافته میبیند،
جامعه را با طبقات اجتماعی اش، روابط تولیدی و مالکیتی حاکم بر آن، فرهنگ عمومی اش، عاداتش، سننش، عقب ماندگی های اجتناب ناپذیر  لش و سطح  تکامل اقتصادی و چگونگی این تکامل، عصری که شیوه ی تولیدی سرمایه داری در کشور ما به شیوه ی تولیدی مسلط تبدیل شد و ویژگی ها ساختاری آن و همچنین فرهنگ، آگاهی عمومی، شرایط عمومی داخلی و خارجی کشور را در پیوند با مبارزه ی طبقات اجتماعی و مناسبات اساسی بین طبقات اجتماعی میبیند.
در این نگاه
سوسیالیسم یعنی اداره ی تولید و توزیع ..با  تولیدکنندگان مستقیم ( کارگران و زحمتکشان شهر و روستا) است و  کارگران و زحمتکشان شهر و روستا  مالک ابزار تولید و توزیع هستند. در این سوسیالیسم توده ها امت، عوام، مرید، ناظران و  دنبال روان پاسیو یک اقلیت و یا الیته سیاسی، اقتصادی و…. نیستند، بلکه بطور زنده و فعال در پیوند با نمایندگان شان در نهاد های شورایی، انواع کمیته ها، سندیکاها ها، اتحادیه ها، نهاد های فرهنگی، هنری، مدنی و… جهت تحقق و پیگیری خواسته هایشان قرار خواهند داشت.
سوسیالیسم  جابجا کردن و یا جانشینی الیته ی طبقه ی حاکمه ی سرمایه دار با “آوانگارد، پیشروان، آرمانخواهان پرولتاریا و یا سایر مدعیان که خود را قیم فداکار کارگران و زحمتکشان می دانند”، نیست.
حاکمیت اقلیت حزبی- دولتی، بوروکرات، تکنوکرات و الیته ی محدودی از جامعه با  ادعای سوسیالیسم و یا حتی آرمانخواهی صادقانه، ربطی به سوسیالیسم ندارد.
وظیفه ی پایه ای و اساسی احزاب و سازمان های مترقی همانا هدایت مردم ( اکثریت اهالی) به کسب قدرت سیاسی- اقتصادی- نظامی و غیرو….توسط نهاد های عدیده ی اجتماعی (حزب سیاسی طبقه ی کارگر، كميتـة كارخانـه، ارگـان اجتماعي برنامه ريزي و غيره نيازمند است).
مرحله و وظایف پایه ای انقلاب آتی را نه «انقلاب بلاواسطه ی سوسیالیستی»، بلکه انقلابی سیاسی با وظایف سنگین و عدیده ی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی،حقوقی، فرهنگی،  آموزشی، تربیتی، حق شهروندی و..‌ که می باید گام های عظیمی را بسوی برپایی سوسیالیسم بر دارد.
در این انقلاب سیاسی، سیاست در هوا سقف نمی‌زند!
در این نگاه  مرحله و یا وظایف «انقلاب سیاسی» آتی عظیمترین تحولات دموکراتیک، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، حقوقی، فرهنگی، آموزشی، تربیتی و.. را در راه برپایی سوسیالیسم تحقق می‌بخشد و البته پروژه ی یک ساله یا چند ماهه نیست. شرایط عمومی عینی و ذهنی در پیوند با مبارزه ی طبقات اجتماعی و صف بندی طبقات اجتماعی در آینده، تحولات و نقطه ی عطف های تاریخی آینده ی بعد از انقلاب سیاسی را نشان خواهند داد.
باید تاکید کرد که سوسیالیسم یک جنبش عظیم تاریخی -اجتماعی-سیاسی-فرهنگی-تربیتی- علمی- و…..و طبقاتی است،
و نه یک کارخانه ی تولید و توزیع ساده ی ثروت اجتماعی که وظیفه ی تامین نیازمندی‌های توده ها و تحقق «یک دنیای بهتر» را بر عهده خواهد گرفت!!
لذا شناخت درست و علمی از روابط تولیدی و چگونگی سازمان تولید و توزیع حاکم،-نه این ساده انگاری که سرمایه داری است و آلترناتیو، سوسیالیسم با عجله و بلاواسطه-،  از معضلات و موانع عدیده، درک زنده و فعال از مبارزات جاری، شناخت از احزاب سیاسی،  عدیده و کار اگاهگرانه، و صبورانه و سازماندهی توده ها، کار بزرگ تبلیغ و ترویج و…. اجزای  جدایی ناپذیر و ضروری این جنبش عظیم است.
– بیاد ارژنگ رحیم زاده
Print Friendly, PDF & Email

Google Translate