دو نوشته … فداییسم و مبارزه مسلحانه + از فداییسم ایدولوژی می‌سازند

آنچه که فداییسم و امثال اشرف دهقانی و سنجری در رابطه با مبارزه مسلحانه و یا قیام مسلحانه قادر به درک آن نیستند، همانا تفاوت درک و اندیشه ی لنین – مارکس با بلانکیسم است.
لنین مینویسد: «برای آنکه قیام کامیاب باشد، باید نه بر توطئه و بر حزب ( بخوان سازمان فدایی یا مجاهد)، بلکه بر طبقه پیشرو استوار باشد. این اولاً.
قیام باید بر اوج موج انقلابی خلق ( نه در شرایط رکود مبارزاتی دهه ی ۴۰-۵۰)  استوار باشد. این ثانیاً.
قیام باید بر آن نقطه چرخشی در مسیر تاریخ انقلاب فرازنده استوار باشد که فعالیت صفوف پیشرو خلق به نقطه اوج خود رسیده و تزلزل و تردید در صفوف دشمن و در صفوف یاران سست و دو دل و نااستوار انقلاب شدیدتر از هر وقت باشد. ( یعنی ما شاهد اعتلای انقلابی و یا موقعیت انقلابی در جنبش توده ها و تن ندادن پایینی ها به حاکمیت بالایی ها و حتی شکاف در صفوف بالایی ها و  ارگانهای سرکوب و قدرت هستیم!) این ثالثاً.
 با همین سه شرط در طرح ریزی مسئله قیام است که مارکسیسم از بلانکیسم متمایز می گردد.»
لنین – از مقاله « مارکسیسم و قیام »
یکی از بدخواهانه ترین و شاید هم رایج ترین تحریفاتی که احزاب «سوسیالیست» حاکم، در مارکسیسم وارد می کنند، این دروغ اپورتونیستی است که گویا تدارک دیدن برای قیام و بطور کلی با قیام به کردار یک هنر رفتار کردن، «بلانکیسم» است.
برنشتین سرکرده اپورتونیسم با متهم کردن مارکسیسم به بلانکیسم هم اکنون شهرتی اسفناک کسب کرده است و اپورتونیست های کنونی با فریادهای خود علیه بلانکیسم در ماهیت امر کوچکترین نکته تازه¬ای به «اندیشه¬های» بی مایه برنشتین نمی افزایند و «عیار» آنها را به قدر سرسوزنی بالا نمی برند.
مارکسیستها را به بلانکیسم متهم می کنند، زیرا قیام را یک هنر می شمارند! تحریف حقیقت از این فاحش تر ممکن نیست: حتی یک مارکسیست منکر این امر نیست که اتفاقاً مارکس است که صریح ترین و دقیق ترین و قاطع ترین نظر را در این زمینه بیان داشته، قیام را درست یک هنر نامیده و گفته است: با قیام باید به کردار یک هنر برخورد کرد، باید کامیابی اول را به دست آورد و از پی یک کامیابی به سوی کامیابی دیگر رفت و در این رهگذر تعرض بر دشمن را متوقف نساخت و از آشفتگی دشمن بهره گرفت و غیره و غیره.
برای آنکه قیام کامیاب باشد، باید نه بر توطئه و بر حزب، بلکه بر طبقه پیشرو استوار باشد. این اولاً. قیام باید بر اوج موج انقلابی خلق استوار باشد. این ثانیاً. قیام باید بر آن نقطه چرخشی در مسیر تاریخ انقلاب فرازنده استوار باشد که فعالیت صفوف پیشرو خلق به نقطه اوج خود رسیده و تزلزل و تردید در صفوف دشمن و در صفوف یاران سست و دو دل و نااستوار انقلاب شدیدتر از هر وقت باشد. این ثالثاً. با همین سه شرط در طرح ریزی مسئله قیام است که مارکسیسم از بلانکیسم متمایز می گردد.
ولی وقتی این سه شرط جمع باشند، در آن صورت خودداری از رفتار با قیام به کردار یک هنر، معنایش خیانت به مارکسیسم است، خیانت به انقلاب است …
سپتامبر سال  ۱۹۱۷
بیاد ارژنگ رحیم زاده
___________________
چگونه امثال اشرف دهقانی ها، سنجری و
.از فداییسم ایدولوژی می‌سازند
مشی چریکی که با رجوع به استدلال
:
 “دیکتاتوری رژیم شاه، تضاد کار سرمایه تضاد فرعی، که تحت الشعاع تضاد اصلی خلق و امپریالیسم قرار گرفته است و ضرورت بسیج خلق” سخن میگوید
 و با ادعای
:
“طبقه ی کارگر نه در یک جنبش کارگری بلکه در یک مبارزه ی مسلحانه توده ای تشکل پیدا میکند و خود آگاهی می یابد.
-احمد زاده”
 مفهوم آگاهی طبقاتی را به “خود آگاهی” ابتدایی و پریمیتیو تنزل میداد و  تاکتیک ها و استراتژی خود را با “مطلق کردن شکلی از مبارزه”- مسلحانه-، یکسره به ماجراجویی انقلابی گره زد. و عملگرایی نظامی را جایگزین کار صبورانه ی سازماندهی، آگاهگری، کار سنگین نظری -در حوزه های نظری: فلسفه، سیاست، اقتصاد، حقوق و..-جهت دست یابی به شناخت، استراتژی، و تاکتیک های لازم و سرانجام برنامه و کار صبورانه در میان توده ها و سازماندهی توده ها .. کرد و اینچنین بود که فدایی و مجاهد قبل و بعد از قیام، فارغ و محروم از شناخت درست از طبقه ی حاکمه ی جدید، احزاب سیاسی، وظایف انقلاب و….با شور و شوق های هیستریک،  در میدان مبارزه برای شکستی تمام عیار حاضر شدند!
نگاه ایمانی به سبک و شیوه ی مبارزه ی مسلحانه و در هم آمیختن، فداکاری، از خودگذشتگی، صداقت، فرزانگی اخلاقی و آرمان خواهی این رفقا با سبک کار و انواع نظرات انحرافی و مبهم شان، مانع از حرکت به جلو و پیش با وظایف تاریخی طبقاتی روشنفکران پیشرو و مترقی در همین دوره ی حاکمیت توتالیتاریستی، ایدیولوگ مذهبی سرمایه داری دولتی- خصولتی حاکم خواهد شد و شده است.
بی‌شک خصلت اختناقی، سرکوبگرانه ی دستگاه دولتی و همچنین بی حقوقی اکثریت اهالی در شرایط کنونی، به دلایل عدیده، بمراتب بالاتر از عصر پهلوی ها بوده است. نقش و حضور امپریالیستها نیز کمتر از عصر پهلوی ها در ساختار اقتصادی و‌حتی دیپلماسی سری نیست. خیانت حزب توده نیز  در دهه ی ۶۰ کمتر از خیانت اش در کودتای ۲۸ مرداد نبوده است، آیا این عوامل میتواند توجیهی بر کاربرد سبک کار اوانتوریستی-  نظامی در شرایط کنونی بشوند؟
»»»«««
و همچنین نگاه ایدیولوژک، مداربسته ای، یکسویه و فریز شده به تاریخ و ادبیات چپ، بی توجهی به درک علمی- مبارزاتی و زنده از شرایط زنده و جاری، در بهترین حالت اش، منجر به تنزل دادن جنبش چپ به پوپولیسم عامیانه به مفهوم ارایه راه حل های ساده برای شرایط دشوار و غامض و پیچیده و نگاه دولت گرایانه، عوامفریبانه و قیم مآبانه به کارگران و زحمتکشان میشود.
امثال اشرف دهقانی ها، سنجری و…
از فداییسم ایدولوژی می‌سازند.
حکمتیسم و فداییسم دو شکلی از ایدولوژی در جبهه ی چپ ایرانی
Print Friendly, PDF & Email

Google Translate