ناتو در بستر گذار به جهان چند قطبی چه خواهد کرد؟

ناتو در بستر گذار به جهان چند قطبی چه خواهد کرد؟

از: سعید صالحی نیا

۲۱ جولای ۲۰۲۴

مقدمه:

اجلاس ۷۵ و  مهم ناتو در واشنگتن دس سی مدتی قبل برگذار شد. این احلاس در شرایط بسیار حساسی اتفاق افتاد و به عضو ۳۲ خود که سوئد باشد تبریک گفت در حالیکه جدی ترین خطر نظامی در اروپا یعنی روسیه تمامی نیروهای ناتو را  چند سالی است درگیر کرده و بیرون حوزه رسمی ناتو در منطقه خاورمیانه و اسیای جنوب شرقی چین هژمونی حکومت امریکا که مرکزیت ناتوست را به خظر انداخته.

جهان امروز دیگر جهان دهه ۹۰ میلادی نیست و قدر قدرتی امریکا و اروپای دنباله روی امریکا  در حال فروریزش است.

برخی فکر می کنند که رهبران ناتو در مقابل این تحولات سیاست حمله به جلو را در پیش گرفته اند یا می خواهند پیش ببرند من اما فکر می کنم که اونها عاقلتر هستند از این حرفها و در حال یک تجدید ساختار دفاعی هستند تا بتوانند سهم امریکا و غرب را در جهان دو به تغییر حفظ کنند.

از دید من با ببرسی دقیق قطعنامه ناتو در واشنگتن دس سی (*) بیشتر می شود لای حرفها را دید و به رغم هارت و پورتها متوجه شد که یک عقب نشینی محترمانه همراه توسعه سیاست دفاعی در ذهن اینهاست چون می دانند که سیاست تهاجمی منجر به جنگ اتمی خواهد شد که به نفع هیچ سمتی نیست.

در این مقاله مواردی را ذکر خواهم کرد:

(۱)رئوس اساسی قطعنامه پایانی اجلاس ناتو در واشنگتن دی سی:

خوش امد به سوئد بعنوان عضو ۳۲ ناتو

روسیه اولین دشمن ناتو

اتحاد روسیه ایران و چین

افزایش سهم اعضا به دو در صد و بیشتر

توسعه کیفی تسلیحاتی ناتو و افزایش نیروهای ناتو در اروپا

افزایش ظزفیت نظامی در فنلاد و سوئد

تقویت تسلیحات بیولوژیک شیمائی و اتمی

افزایش ظرفیتهای موشکی و انواع آن

تقویت صنایع نظامی در امریکا و اروپا

افزایش امکانات اطلاعاتی و شبکه اطلاعاتی انتگره

افزایش اموزشهای نظامی و قدرت نظامی اوکرائین و تخصیص حداقل ۴۰ بیلیون دلار کمک به اوکرائین طی سال اینده

محکومیت روسیه برای تهاجم به اوکرائین و توسعه تسلیحات اتمی و تهدید اتمی و محکومیت حکومت بلاروس برای همکاری با روسیه

تاکیید بر مبارزه جهانی با تروریزم

تقویت استراتژی ۳۶۰ درجه همکاری فرای حوزه ناتو منجمله منطقه مدیترانه خاورمیانه و شرق اسیاو منطقه هند و چین

(۲)نگرانیهای اصلی رهبران ناتو چیست؟

برسی دقیق متن قطعنامه نشان می دهد که رهبری ناتو ۳ منقه اصلی بحرانی را تشخیص داده که عبارتند از اوکرائین و خاورمیانه و اسیای شرقی که دو تای ان بیرون حوزه ناتو هستند اما موضوع نبرد هژمونی جهانی هستند.

دیر زمانی است از دهه ۹۰ که رهبری ناتو به بیرون حوزه های قانونیش توجه دارد و انرا تحت سیاست ۳۶۰ درجه فرموله کرده که در متن این قطعنامه هم تاکیید شده.

این سیاست ۳۶۰ در جه “همکاری ناتو” در مناطق بحرانی دیگر است. تقاضا برای افزایش بودجه نظامی و همکاریهای بیشتر  چند لایه ای خصوصا تمرکز روی سوئد و فنلاند وروی محوریت ایجاد چتر دفاعی بر علیه روسیه در این قطعنامه بسیار شاخص است.

در سوی دیگر ایران و چین بعنوان دشمنهای استراتژیک ناتو مطرح شده و محوریت همکاریهای منطقه ای ناتو را در خاورمیانه و دریای چین پیشنهاد دارد.

(۳)ناتو در مقابل توسعه ناسیونالیزم و درون گرائی پوپولیستی در امریکا و اروپا

انچه در قطعنامه نیامده بسیار است و منجمله توسعه سیاست پوپولیستی راست و ناسیونالیستی در اروپا و امریکاست.

همزمان با توسعه بحران فراگیر سرمایه داری جهانی گرایشات پوپولیستی مثل ترامپیزم در اروپا هم توسعه یافته اند.این گرایشات در امریکا دنبال بیرون زدن امریکا از ناتو هستند و در اروپا هم همین جهت را دنبال می کنند.

دوره اول ریاست جمهوری ترامپ او بارها تهدید کرد که از ناتو بیرون خواهد رفت اگر رهبران اروپا سهم بیستر برای دفاع خود ندهند.

سوال اینست که چرا کشورهای اروپائی باید سهم بالا بدهند و زیر چتر امریکا بمانند بجای اینکه خودشان در اروپا با هم سازمان دغاعی بسازند؟

در دوران جنگ اوکرائین  حکومت امریکا کشورهای اروپائی منجمله المان را قربانی خود کرد و الان تمامی متحدین ناتو در اروپا دارند طعم این ذلت را می دهند.

نکته مهم اینجا اینست که قطعنامه به عکس ادعای اتجاد بی نظر می کند و درکی دروغین از بحران درونی ناتو ارائه می دهد!

(۴)افزایش تلاشها برای فیصله دادن جنگ در اوکرائین برای تمرکز در خاورمیانه و چین :

حناح ترامپ الان رسما می گوید که اوکرائین امکان پیروزی ندارد و باید با مرزهای کنونی صلح را بپذیرد و کمکها ی امریکا به اوکرائین در زمان ترامپ قطع خواهد شد.

این استراتژی کاملا ضد قطعنامه ناتو در واشنگتن است و نشان می دهد که گرایشات سیاسی حاکم بر امریکا  به احتمال زیاد زیر این قطعنامه خواهند زد.

این چرخش حکومت امریکا از روی صلح دوستی نیست بلکه برای منافع عملی مشخص است.

پایان دادن جنگ بسیار گرانقیمت در اوکرائین و صلح با روسیه برای حکومت امریکا امکان جدا کردن روسیه از دو دشمن دیگر در خاورمیانه و دریای چین را فاهم خواهد اورد.

انچه حکومت امریکا و اروپا در جریان جنگ اوکرائین باعث شدند  به نفع اتحاد روسیه با حکومت ایران و چین تمام شد.

بواقع جنگ اوکرائین بلوک جهانی بر علیه غرب و امریکا را تقویت کرد.

بر عکس منطقه خاورمیانه از جهت حکومت امریکا نقطه کلیدی بازی شرنج قدرت جهانی است و نه منطقه اروپا.

اینجا ما تناقض عملی بین منافع حکومت امریکا با سیاستهای اعلام شده در ناتو می بینیم که همچنان روی دشمنی با روسیه تمرکز دارد.

(۵) سیاست رسمی ناتو در مقابل سیاست رسمی حکومت امریکا:

از دید من قطعنامه ناتو در واشنگتن دسی سی بخشی از سیاستهای نئوکان بایدن و شرکاست و بی تردید در صورت بقدرت رسیدن ترامپیزم و متحدینش در اروپا  به دور افکنده خواهد شد.

ناتو سیاستی سنی دنبال می کند مبنی بر تمرکز بر دشمن اروپائی که حوزه فعالیتش هست.این شغل ناتوست اما شغل رهبران امریکا و اروپا لزوما این نیست.

اینجا تناقض ماهوی مناقع جناح های قدرت نظام سرمایه داری مشخص می شود.

توسعه ناتو در بستر تئوکانیزم استوار است و نئوکانیزم در دوران گذار به دنیای چند قطبی نه امکانپذیر است و نه به چیزی جز انهام جمعی بشریت خواهد انجامید.

از این جهت است که من قطعنامه ناتو را متعلق به گذشته می بینم که افق اینده نگر ندارد و درکی نظامی و عقب مانده و ایدئولوژیک را نمایندگی می کند برای حفظ ابر قدرتی امریکا و غرب که دورانش تمامست و بخشهای مهم و بتدریج اکثریتی در غرب متوجه این تحولات شده اند و خود را دارند برای ان اماده می کنند.

(۶)بازتعریف نقش ناتو در دوران گذار:

 اگر اروپا محوری ناتو را پایان یافته بدانیم و بپذیریم که سیاستمداران امریکا و اروپا با توجه به منافع خودشان دنبال تطبیق با دنیای چند قطبی هستند تکلیف ناتو چه می شود؟

از دید من بازتعریف ناتو  از دوران سرنگونی بلوک شرق مرتب دستور کار بوده و ناتو در دوران قدر قدرتی امریکا نقش تهاجمی و توسعه به خود گرفت و در ورود به خاورمیانه عملا ناتو وارد صحنه شد در حالیکه قرار بود دفاعی باشد در اروپا!

الان ناتو در مقابل سوال بازتعریف است و قطعنامه ناتو هم انرا با فرمول استراتژی ۳۶۰ درجه ارائه داده در حالیکه فرمولندی سنتی خود را تکرار کرده .این فرمولبندی همچنان دشمن اصلی را در اروپا می بیند و جنگی که عملا تمام شده که در ان روسیه  به اهداف خود رسیده را دنبال می کند و به بادکنک زلنسکی می دمد.

در حالیکه زلنسکی کارش تمامست و هر مذاکره صلحی میخ کوبیدن بر تابوت زلنسکی خواهد بود.

ناتو همچنان اوکرائین را بیرون ناتو تعریف کرده و سیاست دو دوزه بازی در مورد اوکرائین را دنبال می کند.

لذا من این تناقضات عملی با واقعیت در حال گذار قدرت جهانی را نشانه ضعف دید استراتژیک ناتو و کوبیدن بر طبل توخالی می بینم.

ناتو هیچ زمانی اینقدر با امواح سیاست در امریکا و اروپا فاصله نگرفته و اینقدر بیگانه با واقعیات نبوده گوئی نظامیانی دارند در فضای گذشته برای امروز نسخه می پیجند.

بی تردید ناتو نیاز به باز تغریف دارد .حتی در این بازتعریف بسیار محتمل است که از هم پاشیده شود و انواع اتحادهای دیگری میان امریکا و غربیها شکل گیرد که بقول خودشان ۳۶۰ درجه ای باشد و نه اروپا محور.

از دید من ادامه سیاست تهاجمی ناتو هم دورانش تمامست و پذیرش یک سیاست دفاعی برای حفظ مناطق تحت کنترل جهانی و پذیرش اتوریته اتحاد روسیه و چین تنها راه حل منطقی است.

هر چه هست قطعنامه واشنگتن علامت گیجی و عقب ماندگی رهبران کنونی ناتوست و دیگر هیچ.

اسناد این قطعنامه را امواج پوپولیستها و واقعیتها  کنار هم پاره خواهد کرد.

امید من اینست که عامل اصلی تغییرات اینده طبقه کارگر و زحمتکشان دنیا باشند و نه رقیبان قدرت در بالا!

(*)منبع:

بیانیه نهائی ناتو در واشنگتن دی سی  دهم جولای ۲۰۲۴

https://www.nato.int/cps/en/natohq/official_texts_227678.htm?selectedLocale=en

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate