دوستان مردم ایران کیانند؟ دشمنان مردم ایران چه کسانی هستند؟

دوستان مردم ایران کیانند؟
دشمنان مردم ایران چه کسانی هستند؟

بی تردید کسانی که به روش تجزیه و تحلیل امور از منظر ماتریالیستی و منطق دیالکتیک آشنایی دارند، به این دو سوال در تاریخ و جغرافیای مشخص امروز ایران ، پاسخ های خود را خواهد داد.
هدف نویسنده از نوشتن این مختصر، کوششی فردی در پاسخ به این دو سوال در شرایط امروز ایران است. در این راستا نویسنده به سوالات فوق پاسخ های کوتاه خود را ارایه خواهد داد. این رو نخست از سوال ساده‌تر و تشخیص دشمنان مردم ایران آغاز خواهم کرد:
۲- دشمنان مردم ایران کیانند؟
دشمنان مردم کسانی هستند که همه «حقیقت» را به مردم نمی گویند و یا آنچه می گویند همه «حقیقت» نیست!
به باور نویسنده گفتن بخشی از حقیقت، پوشاندن بخش دیگر «حقیقت»، چیزی بجز «دروغ» نیست!
۱- دوستان مردم ایران کیانند؟
تردیدی نیست که دوستان مردم ایران کسانی هستند که همیشه و همه جا، همه «حقیقت» را به مردم ایران می گویند!
از آنجا که «حقیقت» در سراسر گیتی دو جنبه اصلی دارد جامعه ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست و دو جنبه اصلی دارد. در نتیجه برای گفتن همه حقیقت و نه تنها بخشی از حقیقت، ناچاریم به هردو جنبه اصلی «حقیقت» جامعه ایران بپردازیم.
حال ببینیم این دو جنبه اصلی «حقیقت» جامعه ایران کدامند؟
این دو جنبه اصلی از نظر نویسنده دو طرف اصلی چرخه «تولید و توزیع و مصرف» هستند.
یکطرف اصلی این چرخه، اقلیتی کوچک از زیاد دارندگان و در طرف دیگر این چرخه، اکثریتی بزرگ از کم دارندگان هستند. جامعه ای که برغم غنای طبیعی منحصر بفرد و وسعت ۱۶۴۸۰۰۰ کیلومتر مربعی آن، جامعه ای بلحاظ تعداد ساکنان کم جمعیت بحساب می‌آید. جامعه‌ای برخوردار از فرهنگ های رنگارنگ همزیست چند هزار ساله که از عدم مناسب تولید و توزیع و مصرف، رنج می برد!
نویسنده این نوشته کوتاه را به ذکر مصیبت های ناشی از عدم حوزه
سرمایه‌گذاری مناسب در جغرافیای متنوع ایران و آثار مخرب و دردآور عدم تقسیم ناعادلانه ثروت در سراسر جامعه  ۱۰۰ میلیونی ایران نمی پردازد. چه ریشه این وضع فلاکت بار در عدم وجود حداقل آزادی برای سازماندهی جامعه مدنی و مشارکت مستقیم در امور اجتماعی جهت رفع معضلات کنونی ست و ساکنان ایران بسیار بهتر و زمینی تر معضلات اقتصادی و سیاسی و فرهنگی باخبرند.
وظیفه نویسنده بررسی ناتوانی و توانایی دو جنبه اصلی جامعه ایران، جهت دستیابی به «حقیقت»ی برای تغییر همیشگی وضع موجود است!
کشف حقیقتی که برای تغییر زودتر و یا دیرتر وضع موجود ناچاریم بطور اجتماعی به آن آگاه شویم تا این جامعه ۱۰۰ میلیونی قادر گردد برای همیشه معضل هزاران ساله جامعه را برطرف کند.
جنبه اصلی نخست در چرخه تولید و توزیع و مصرف در جامعه ایران، اقلیت ناچیز صاحبان سرمایه‌های بزرگ و منابع عمومی هستند. اقلیتی ناچیز که کنترل مراکز بزرگ صنعتی، کشاورزی، خدماتی و صادرات و واردات کشور را بطور کامل در اختیار دارند.
اقلیتی ناچیز که در اقتصاد رانتی بلحاظ اقتصادی بشدت متمرکز و بلحاظ سیاسی بغایت منقبض ایران، نه رقابت را می پذیرد و نه حداقل آزادی های فردی و اجتماعی را تحمل می کند!
بخش اول حقیقت جامعه ایران اقلیت ناچیز بورژوازی رانتی، ناتوان، ضد آزادی، بنجل و بی فرهنگ ایران است!
صاحبان سرمایه‌ای که از آغاز شکل‌گیری تولید سرمایه‌داری در ایران، بدون رقابت و با رانت ارتباطات حکومتی به صحنه آمده اند و در یک روند دو صد ساله به حیات انگلی خود ادامه داده اند.
سرمایه‌داری که در طول این دو سده حیات خود را با دلالی و توسعه صنایع مونتاژ به سرمایه‌های جهانی پیوند زده است و بجز خروج ثروت ملی و ترویج فرهنگ بنجل و ریخت و پاش و لوکس و محدود کردن آزادی های فردی و اجتماعی، هیچ «هنری» بخرج نداده است!
از این رو دل بستن به بخشی از این بورژوازی که از راه می رسد و با تصاحب قدرت سیاسی ایران را گل و بلبل می کند، جمهوری و دموکراسی و لاییسسیته برای ایران به ارمغان می آورد، به حداقل های جهان‌شمول حقوق بشر و اسناد الحاقی آن پایبند خواهد بود، به تجربه به شکست کشاندن سه انقلاب قرن گذشته در ایران، توهمی بیش نیست.
نویسنده بخوبی می داند که انقلاب کار یک یا چند گروه و حتی قشر انقلابی یک طبقه نیست!
نویسنده بخوبی می داند که انقلاب کار توده هاست که در روندی طولانی از کنش و واکنش های کلان بین حاکمان و محکومان بوقوع می پیوندد!
نویسنده بخوبی می داند که انقلاب امری نادر در تاریخ جوامع است، اگرچه ضروری ست، اما قطعی نیست و برغم رشد تضادهای طبقاتی، ممکن است هرگز اتفاق نیفتد!
نویسنده بخوبی می داند که در صورت دست زدن توده ها به حرکات بی‌سابقه در دفاع از حیات خود و انقلاب، اگر اکثریت جامعه قدرت را مستقیما و تمام و کمال از آن خود نکند، شکست انقلاب قطعی ست و اقلیت ناچیز صاحبان سرمایه با لطایف الحیل انقلاب را مستحیل خواهند کرد و قوای مقننه و قضاییه و اجراییه را مجددا از آن خود خواهند کرد!

در سوی دیگر چرخه تولید و توزیع و مصرف جامعه امروز ایران نیروی کار جسمی و فکری و مجموعه ای از این دو در بخش خدماتی جامعه است.
اگرچه در تاریخ صنعتی شدن ایران، بورژوازی ایران بخاطر بی ریشگی و سودجو بودن خود و سوءاستفاده از رانت نفتی، به توانایی‌های علمی-تکنولوژیک و رشد صنایع مادر بی توجه بوده است اما همین رشد سرطانی صنایع وابسته به منافع سرمایه‌داری جهانی، باعث رشد کمی و کیفی طبقه کارگر ایران شده است.
رشد غیرطبیعی سرمایه باعث شده است که اگر چه هنوز بیش از نیمی از کل تولید ایران در کارگاه های کوچک زیر ده نفر صورت می پذیرد اما اکثریت مطلق جامعه ایران، حتی در روستاهای کوچک، اکثریت دهقانان به کارگران کشاورزی تبدیل شده اند و به آمار خود حاکمیت مذهبی ایران، در اثر سیاست های مخرب رانتی-نظامی ۷۰ سال گذشته «دهک» های میانی از بین رفته اند.
اگرچه بخش ناچیزی از بخش میانی جامعه ایران با نردبان رانت حکومتی به بالا صعود کرده اند اما اکثریت طبقات میانی، قربانی سقوطی دردناک به آغوش پرولتاریای شده اند!
باری در چنین شرایطی ست که این اکثریت عظیم تولیدکنندگان و خانواده‌های بی آینده آنان؛ که خواهان یک زندگی حداقلی شرافتمندانه هستند؛ امکان استفاده از رانت و مشارکت در دزدی و فساد و ریخت و پاش و لوکس را نداشته اند و ندارند.
این اکثریت عظیم از این پتانسیل برخوردارند که با سازماندهی مستقل از اقتصاد و سیاست و فرهنگ بورژوایی، خود را سازماندهی کنند و در صورت بروز انقلابی دیگر در ایران، با کنترل مستقیم تولید و توزیع و خدمات در «پایین» و تسخیر دولت در «بالا»، عدم بازگشت بورژوازی به قدرت و استقلال پنج قوه؛ مقننه، قضاییه، اجراییه، ارتباطات عمومی، ورزش و بهزیستی؛ را برای همیشه تضمین کنند.
همین اکثریت عظیم تولیدکنندگان در صورت عدم بروز یک انقلاب، با سازماندهی مستقل خود و مشارکت مستقیم در مبارزات روزمره توده ها و کمک به تعمیق، رشد و گسترش مبارزه طبقاتی، بورژوازی رانتی-نظامی ایران را قدم به قدم به عقب «زور» خواهد داد و گام به گام به کسب آزادی، برابری و تحقق عدالت اجتماعی ابدی در آینده ایران و منطقه و جهان، نزدیکتر خواهدکرد.
نتیجه «اخلاقی» بحث:
تجربه زنده نویسنده نشان می دهد که از فردای کودتای امپریالیستی ۲۸ امردادماه ۱۳۳۲ تا امروز، بورژوازی ایران هرگز امکان سازماندهی مستقل از حاکمیت خود را به جامعه مدنی نداده است!
همین تجربه تاریخی ۷۰ ساله نشان می دهد که بورژوازی ایران در اثر مبارزات توده‌ها و فشار از پایین، تنها در مقاطعی کوتاه به عقب نشینی و کند کردن چرخش ماشین سرکوب دست زده است و در این دوران کوتاه عقب نشینی در سرکوب، آرزوی «اصلاح»پذیری حاکمیت سرمایه‌داری در ایران را تقویت کرده است و این توهم «اصلاحات» باردیگر کارگران جوان پیشرو را برای ایجاد تشکل های علنی قانونی قلقلک داده است!
قلقلکی که در کوتاه مدت لبخند بر لب های خشک تشنه آزادی آورده است اما بار دیگر با رفع بحران سیاسی و تسلط مجدد بورژوازی ایران بر قدرت و احضار و اخطار و اخراج و دستگیری و زندان و شلاق و شکنجه و اعدام مجدد فعالان جامعه مدنی، این لب های خشک تشنه  آزادی و برابری و عدالت اجتماعی بار دیگر با اشک و درد و خون، تر شده اند!
کارگران، کمونیست ها؛
یکبار دیگر فریب وعده و وعیدهای دولت ۱۴م و مدافعان سیاست‌های مخرب داخلی و ماجراجویانه خارجی آن را خوردن و بدنبال سازماندهی علنی برای مبارزه «قانونی» جهت «کم هزینه کردن مبارزه» رفتن، به تجربه زنده نویسنده، در کوتاه مدت نیروی جوان انقلابی پرولتاریا را به روی صحنه می آورد، پلیس سیاسی حاکمیت سرمایه‌داری این ارزش های حیاتی غیرقابل جایگزینی را شناسایی می کند و به تجربه زنده نویسنده مطلقا جایز نیست!
بعبارت دیگر در مقطع کنونی ایجاد تشکل های توده ای سراسری بشکل علنی، همچون گذشته به  دامی برای نسل جوان کارگران پیشرو تبدیل خواهد شد.
به درک نویسنده ایجاد تشکل های توده ای سراسری در مقطع کنونی، چند گام بجلو، آرزویی زیبا، ولی ناممکن است. آنچه می ماند استفاده حداکثری از فضای کنونی و ادامه ایجاد و گسترش آرام و بی سر و صدای هسته ها و گروه های  سوسیالیستی در محل کار و زندگی، جهت مشارکت مستقیم و دایمی در مبارزات روزمره توده ها جهت تداوم، تعمیق و گسترش این مبارزات است!

هادی میتروی
تیرماه ۱۴۰۳ در تبعید
hadi.mitravi@yahoo.com

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate