کمونیسم و روز جهانی زبان مادری 

سیاست و نقش ما کمونیست ها به عنوان یکی از آلترناتیوهای سیاسی- اقتصادی موجود، در آینده ی سیاسی ایران در  تمامی زمینه ها حائز اهمیت است. این موضوع با توجه به بافت چند فرهنگی جامعه ی ایران نمونه ی منحصر به فردی است. زبان امری بسیار مهم و پیچیده ای است. رژیم فاشیست اسلامی ایران علاوه بر سیاست های تبعیض اقتصادی،‌ از سیاست های نژادپرستانه و راسیستی در سطح جامعه دریغ نکرده است. همین امر موجب شده که مساله ی تبعیض نژادی در آینده ی بعد از رژیم به یکی از مسائل حساس و شاید دردسرساز  تبدیل شود.  وظیفه ی تمام کمونیست ها و آزادیخواهان این است که در  راستای  رفع تبعیض فرهنگ- زبانی از هیچ تلاشی دریغ نکنیم و به سادگی از  این مساله نگذریم. بنابراین طبیعی است که با برداشتن گام های عملی در این مسیر با سوالات عدیده ای روبرو خواهیم شد.
در کلیه ی کشورهای سرمایه داری و حتی در پیشروترین این کشورها، هنوز بقایای حل مساله ی ملی و قومی به چشم می خورد، زیرا رفع این ستم به رفع ستم اقتصادی مرتبط است. ولی باوجود این،‌شاهد سیاست های متفاوت و عملکرد به نسبت بهتر کشورهای سرمایه داری – کشورهای مترقی- در موضوع حق تدریس زبان مادری در قیاس با کشورهای مستبد و دیکتاتور  همانند ایران و ‌ترکیه هستیم. سرمایه داری بسته به شرایط جغرافیایی و سیاست استعمار  و جنگ و غیره از فاکتور فرهنگ-زبان برای منفعت خود بهره برداری می کند. گاهی اوقات شرایط ایجاب می کند که این حق برسمیت شناخته شود و گاهی نیز نقض آن در دستور کار قرار می گیرد. سیاست دوگانگی دول سرمایه داری در همین مورد از این قاعده سرچشمه می گیرد.
۱: در قرن بیست و یکم ، بسیاری از کشورهای غربی و کشورهای شرق همچون هندوستان، چین و سنگاپور، یکی از موفق ترین کشورها در این زمینه محسوب می شوند. در این کشورها شاهد هستیم که با داشتن تدریس چندین زبان رسمی در میان گروه و ملل مختلف، نه تنها جامعه با مشکلات و مصائب دست و پنجه نرم نمی کند و این امر باعث تفرقه و تجزیه نمی شود، بلکه برسمیت شناختن تنوع زبان، این امکان را فراهم ساخته در کنار اینکه دانش آموزان زبان مادری را یاد می گیرند،‌کشور هم از لحاظ تکنولوژی و دستاوردهای مهم علمی،‌اقتصادی،‌سیاسی،‌هنری و موزیک و غیره به پیشرفت های عظیمی دست یافته است.
۲: رژیم فاشیستی ایران به درازای ۴۲ سال، با بهره گرفتن از ایدئولوژی فاشیستی و نژادپرستانه، در شکل گیری نگرش و پایمال کردن حق تدریس به زبان مادری نقش فعالی داشته و هر گونه الزامات سیاسی و اجتماعی جهت سرکوب این خواست را – سیاست چماق- بکار برده است. این نگرش و جهان بینی در میان بخشی از شهروندان (بخصوص فارس زبان) هم به یک ایدئولوژی مقبول تبدیل شده است،‌به گونه ایی که سیاست های رژیم را تایید می کنند. آنان زیر عنوان اینکه گویا کشور بایستی زبان رسمی داشته باشد،‌خواست و امیال خود را به سایر ملل دیگر تحمیل می کنند. بخصوص در میان ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی تبعیض های فاشیستی در تمامی زمینه ها به یُمن رژیم فاشیست اسلامی ایران نهادینه شده است.
 در حالی رژیم فاشیست اسلامی ایران امکانات لازم جهت یادگیری زبان مادری را حتی در سطح ابتدایی از  شهروندان کُرد، تُرک، عرب،‌بلوچ، ارمنی زبان و غیره سلب کرده و اکثر این شهروندان عزیز توانایی خواندن و نوشتن به زبان مادری خود را ندارند، که هم اکنون رژیم در مدارس ایران ،تلاش فراوانی برای آموزش زبان عربی به خرج می دهد. از همه جالبتر شهروندان عرب زبان در مناطق جنوبی از خواندن زبان مادری تاکنون محروم بوده اند.
چنین سیاست های تبعیض آمیز ، هم در دوره ی رژیم فاشیست پهلوی و هم در رژیم فاشیست اسلامی ایران به عنوان یک اصل درنظر گرفته شده است. سیاست های تبعیض آمیز نژادپرستانه در دوران هر دو رژیم نامبرده بستری را فراهم ساخته که ناسیونالیست های داخل و خارج کشور موسوم به اپوزیسیون به عنوان حربه ای ساده برای رسیدن به فاشیسم شان از آن بهره برداری کنند. حال با این مقدمه به سراغ این موضوع می رویم.
[*]- همانگونه اشاره کردیم، در کشوری مثل ایران رژیم و گاهاً بخشی از جامعه تلاش کرده که سیاست تبعیض و تفکیک فرهنگی و زبانی را بکار بگیرد و همین سیاست ها موجب جدل های راسیستی و فاشیستی در شرایط امروز شده است.  اما از سوی دیگر، ناسیونالیسم کرد، عرب و ترک و غیره تلاش می کنند که با مصادره کردن زبان مادری به عنوان ملک شخصی، برنامه ناسیونالیستی خودشان را پراکتیزه کنند و  از احساسات جامعه بهره برداری کنند. احزاب و سازمان های ناسیونالیست در کنار طبقات حاکم سعی می کنند که با برجسته کردن هویتهای کاذب، مطالبات و اهداف سیاسی-طبقاتی شان را به تحقق برسانند. این سیاست که ریشه در فرهنگ مناسبات تولیدی نظام سرمایه داری دارد برای جلوگیری از همبستگی طبقاتی بکار گرفته می شود. تا جایی که به بحث ما مربوط می شود، این سیاست هم از سوی رژیم ایران و هم از سوی احزاب ناسیونالیست موسوم به اپوزیسیون عملی می شود. به طور مثال،‌احزاب ناسیونالیست کُرد تلاش کرده اند با مطرح کردن سیاست های تبعیض آمیز رژیم فاشیست اسلامی ایران در مورد تبعیض نژادپرستانه و فرهنگ- زبان، بخشی از جامعه را زیر لوای به اصطلاح دفاع از حق تدریس زبان مادری از هویت خویش تهی کنند و در کنار آن میان طبقه کارگر و توده های زحمتکش٬٬ خودی٬٬ و ٬٬غیرخودی٬٬ تفرقه بیاندازند. بر خلاف کمونیست ها، دموکراسی بورژوایی، بنابر طبیعت و ذاتی که با خود یدک می کشد، اوضاع و احوال اقتصادی، برابری انسان و رفع نیازهای کلی انسان را به شیوه ی انتزاعی و صوری مطرح می کند. ناسیونالیستها و ملی گرایان، همواره به احساسات ملی گرایانه جامعه، در سودای استثمار طبقه کارگر توسط بورژوازی ملی ( خودی)،توسل می جویند. از منظر ناسیونالیست ها، کارگران کُرد،‌ترک و عرب زبان با بورژوازی های خودی رابطه ی خواهر و برادری دارند. بنابراین پرولتاریای فارس زبان باید استثمار خویش توسط بورژوازی فارس را برسمیت بشناسد و د رکنار آن کارگران کُرد، عرب،‌بلوچ زبان و سایرین را به عنوان دشمن بپندارد. اما برعکس، از نظر ما کمونیست ها، کارگران مستقل از ملیت و تکلم زبانی دارای درد و اهداف مشترک هستند.
نکته ی دیگر؛ ناسیونالیست ها- در راس آنان ناسیونالیسم کُرد، عرب و ترک- تلاش دارند، ستم ملی را نه به دولت حاکم بلکه به ملت به اصطلاح حاکم نسبت دهند. همانطور که اشاره شد، مقوله ی به عنوان ملت حاکم وجود ندارد و آنچه حکم می کند بورژوازی ملی- دولت حاکم- است و نه کلیت شهروندان جامعه. ناسیونالیسم با پشتوانه ی این تئوری می خواهد ستم اقتصادی را تبرئه کند و خاک در چشم پرولتاریای ٬٬خودی٬٬ بپاشد.
نداشتن یک هدف و استراتژی مشترک در تمامی زمینه های اقتصادی،سیاسی و اجتماعی و غیره، در بین ما کمونیست ها و ناسیونالیست ها بسیار محسوس و آشکار است. قاعدتاً ما کمونیست ها نمی توانیم از زاویه و سوراخ ناسیونالیسم به فاکتور فرهنگ- زبان نگاه بی افکنیم.  در حالی که ناسیونالیست ها به وسیله ی مطبوعات و تمامی امکانات به دروغ ما ( کمونیست ها) را بی اعتنا نسبت به این مسئله معرفی می کنند و به این وسیله می خواهند ما را بکوبند، آنان در کنار تمام خیانت های بزرگی که مرتکب شده اند،‌هرگز حاضر و قادر نشدند که کوچکترین گامی در راستای اکثریت شهروندان یک ملت مشخص یعنی طبقه کارگر و توده های زحمتکش بردارند. ما کمونیست ها تاکید می کنیم، به بهترین شکل و سیاست ممکن می توان برای استفاده از حق تدریس زبان مادری دفاع کرد بدون اینکه در دام شووینیسم افتاد و آگاهانه و یا ناآگاهانه اهداف آنان را به جلو هُل داد.
در میان هر ملت و جامعه، ستم اقتصادی است که سایر ستم ها را با خود به همراه می آورد. نابرابری انسان در تمام امور که فرهنگ- زبان یکی از آن است فقط با رهایی از استثمار سرمایه و رفع ستم اقتصادی متحقق خواهد شد. بر این باور هستم که اعطای جایگاه حقوق مساوی انسان به معنای تساوی حقوق در تمامی زمینه ها- زبان یکی از آنهاست- خلاصه می شود. منطقی به نظر نمی رسد که از تساوی حقوق انسان دفاع کنیم ، اما حق تدریس زبان مادری را به رسمیت نشناسیم و ملزومات یادگیری آن را فراهم نسازیم. ما نمی توانیم به بهانه ی اینکه گویا زبان تنها یک ابزار برای ایجاد ارتباط انسان ها است ،‌حق تدریس زبان مادری سایر ملل را نادیده بگیریم.اگر قرار باشد چنین ایدئولوژیهایی را به مثابه شکل رایج امروز( زیر عنوان مارکسیسم) صورت بندی کنیم، آن گاه آن را به مثابه ی طرحی ناکارآمد برای تبدیل یکی از پایه های استبداد جامعه در کلیت خود،‌بدل کرده ایم. به طور یقین،‌هدف و غرض ما کمونیستها چنین سیاستی نیست. تدریس حق زبان مادری در هر کشوری،‌مستقل از اقلیت و اکثریت، حق مسلم آن مردم است. همه ی شهروندان در هر کشور، علاوه بر زبان رسمی که صحبت می کنند و در مدارس می آموزند، باید حق داشته باشند که روزنامه، مجلات، رادیو،‌تلویزیون،‌ نهادهای خاص خود را به زبان محلی داشته باشند. خلاصه؛ محرومیت و ممنوعیت زبان مادری فقط در مقوله ی شوینیسم و فاشیسم می گنجد. وظیفه ی تمامی شهروندان و در راس آن کمونیست ها است که علیه ممنوعیت و محرومیت زبان مادری به مبارزه ی پیگیر و رادیکال برخیزند.
با توجه به مناسبات اجتماعی و محدودیت های تاریخی که جامعه ایران با خود همراه دارد،ناسیونالیسم به اصطلاح اپوزیسیون هم دارای مطالبات سطحی تر و تنگ نظرانه تر است. لنین در همان منبع( بیماری کودکی) بدرستی بیان می کند که در هر کشور،‌به همان میزان که مناسبات تولیدی پاتریارکال و دورافتاده تر باشد، به همان میزان خرافات خودخواهی ملی و تنگ نظری ملی،‌عمق بیشتری به خود می گیرد. ناسیونالیست ها،برخلاف کمونیست ها که راه حل دیگری برای رفع ستم ملی دارند، تصویری از نفرت و بربریت را در تقابل با فاشیسم حاکم ارائه می دهند. برای نمونه خواسته های ناسیونالیست های کُرد، در چند جمله تنگ نظرانه ی« زبان هویت من است. لباس هویت من است…» خلاصه می شود. شکی نیست که زبان مادری بخشی از سرمایه فرهنگی و هویتی انسان قلمداد می شود،‌اما گنجاندن انسان فقط در این محدوده،‌جایگاه فرد را به پایین ترین سطح هویت انسان تقلیل می دهد. اما مقدس شمردن زبان و بکار گیر ی از آن در راستای فاصله انداختن بین انسان ها به طور کل و طبقه کارگر  و توده های زحمتکش به طور اخص ابزاری است که ناسیونالیسم برای حفظ منافع بورژوازی ملی بکار می گیرد. همین ناسیونالیست ها در حالی بر ضرورت حق تدریس زبان مادری تاکید می کنند که حاضر نیستند در مقابل ستم اقتصادی و استثمار شهروندان خودی لام تا کام حرف بر  زبان بیاورند. دغدغه ناسیونالیسم اتحاد بین شهروندان حتی یک ملت مشخص علیه ستم و تبعبض نیست. بطور مثال،‌هم اکنون نیروهای تروریست رژیم فاشیست ترکیه با ورود به عمق ۴۰ کیلومتر در خاک کُردستان عراق به طور منظم و سیستماتیک در کنار نیروهای تروریست و فاشیست مسعود بارزانی، شهروندان کُرد را قربانی می کنند. نیروهای تروریست کُرد بر علیه ی کلیت منافع شهروندان کُرد، به ارگان جاسوس و چکمه لیس نیروهای فاشیست رژیم اردوغان تبدیل شده اند. رژیم ترکیه در کردستان عراق به گونه ای رفتار می کند که انگار خاک آنجا متعلق به ترکیه است.  این به روزترین نمونه ای است که دروغی ادعاهای ناسیونالیست ها را اثبات می کند. ناسیونالیست های ایرانی(کُرد،‌ترک،‌عرب و سایرین) اعلام می نمایند که خواهان رفع ستم ملی در کلیت خود و رفع سیاست های تبعیض آمیز علیه ملت خودی هستند. اما آنان با انکار مبارزات طبقاتی و وجود طبقه بورژوازی و پرولتاریای ملی و همچنین به بهانه ی مطرح کردن برابری صوری، شهروندان ملی را در راستای اهداف سیاسی خویش بکار گیرند. « دموکراسی بورژوایی تحت عنوان برابر شخصیت انسانی به طور اعم برابری صوری یا قضایی مالک و پرولتاریا،‌استثمارگر و استثمار شونده را اعلام می نماید و بدینسان طبقات ستمکش را به فاحش ترین نحوی می فریبد» [ و.ای.لنین. کلیات آثار لنین. چاپ آلمانی، جلد ۳۱ . بیماری کودکی ٬٬چپ روی٬٬ در کمونیسم].
زبان رسمی اجباری
انقلاب اکتبر در کنار اینکه آرمان های انقلابی پرولتاریا و رفع استثمار اکثریت جامعه توسط اقلیت  را دنبال می کرد، در قبال مساله ی اقوام و مسائل فرهنگی- زبانی سیاست های مشخص خود را داشت. مسئله ی زبان در نظریه ی لنین اهمیت خاصی داشت. او معتقد بود که دفاع از زبان مادری به عنوان یک حق مسلم انسانی بایستی برسمیت شناخته شود و هیچ ارگان یا دولتی مشروعیت انکار این حق را ندارد.  لنین ضمن اینکه یادآور می شود که مردم روسیه و دمکراتهای روسیه ستم ملی را در هیچ شکلی،‌حتی از نظر( منافع فرهنگ و حکومت روسیه)،‌به رسمیت نمی شناسند، می نویسد که: « به این دلیل است که مارکسیست های روسیه می گویند نباید زبان رسمی اجباری وجود داشته باشد،‌باید مدارسی برای اهالی فراهم شود که در آنها آموزش به همه ی زبان های محلی انجام خواهد شد، باید ماده ای در قانون اساسی درج شود که اعتبار همه ی امتیازات هر ملتی و همه ی متجاوزات به حقوق ملل اقلیت را باطل کند »[ و.ای.لنین. کلیات آثار لنین. چاپ آلمانی، جلد ۲۰، صفحات ۵۹ الی ۶۱. آیا بودن زبان رسمی اجباری ضروری است. پرولتاریاسکایا پراودا شماره ی ۱۴(۳۲). ۱۸ ژانویه ۱۹۱۴ ]. لنین در این مقاله به نقد لیبرال ها و مرتجعین می پردازد و نشان می دهد که با بکار بردن عبارات زیبا درباره ی (فرهنگ) و در همان حال توسل به یک زبان رسمی اجباری جزو اعمال قهرآمیز به شمار می آید. زیرا به قول لنین نمی خواهیم مردم را با چماق به بهشت برانیم.
در این راستا نباید اجباری برای برسمیت شناختن یک زبان مشخص وجود داشته باشد. نیازهای جامعه با توجه به محیط اش شرایطی را فراهم می سازد که از طریق آن جامعه می تواند تصمیم بگیرد که بر اساس همان نیازها و ایجاد ارتباط بهتر با سایر شهروندان و حتی در سطح جهانی، با یک رای گیر ی همگانی در  سطح کشور ،یک زبان و یا چندین زبان اداری سراسری  را بدور از اعمال قهر انتخاب کنند. برای نمونه میتوان گفت باتوجه به نیاز انسان قرن بیست و یکم، آموزش زبان انترناسیونال ضرورتی است که پاسخ گویی بدان حائز اهمیت است. در این راستا، دولت باید تمامی تسهیلات لازم در  زمینه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی،‌آموزش و پرورش فراهم سازد و در حقظ آن بکوشد. . در اینجا صحبت برتری و ارجحیت زبانی بر دیگر زبان ها نیست. زبان در نظر ما کمونیست ها به عنوان عاملی درنظر گرفته می شود که در تشکیل این وحدت دارای نقش کلیدی است. در اینکه کشور دارای زبان رسمی واحدی باشد،‌بر این باور هستم که ایده ال به نظر می رسد و همین سیاست باعث می شود که ارتباط و مراودات صمیمانه تری ما طبقات ستمدیده تمام ملل ساکن در ایران برقرار کنیم. یعنی طرفدار این هستم که از فرصت برای یادگیری زبان رسمی واحد در کنار زبان های دیگر( زبان های ملل دیگر) را باید غنیمت شمرد. اما آنچه مورد مخالفت است،‌تحمیل زبان رسمی از طریق اعمال قهرآمیز است.چنین سیاست و جهان بینی که منجر به قهر چماق باشد،‌نه تنها باعث ارتباط دوستانه بین طبقات ستمدیده ملل دیگر نخواهد شد بلکه منجر به گسترش حس نفرت و خلق تنش خواهد شد و  در همبستگی طبقاتی خدشه وارد می کند.
واحد خضری ( ژوبین)  – ۲۳ فوریه ۲۰۲۱
منابع:
۱: و.ای.لنین. کلیات آثار لنین. چاپ آلمانی، جلد ۳۱ . بیماری کودکی ٬٬چپ روی٬٬ در کمونیسم].
۲: و.ای.لنین. کلیات آثار لنین. چاپ آلمانی، جلد ۲۰ . آیا بودن زبان رسمی اجباری ضروری است؟].
۳: لشک کولاکوفسکی. جریان های اصلی در مارکسیسم ( برآمدن، گسترش و فروپاشی). جلد سوم: فروپاشی. ترجمه: عباس میلانی
Print Friendly, PDF & Email

Google Translate