گزارشی از یک جنایت؛ سربست علیپور قربانی شکنجه و توطئه جمهوری اسلامی در سردشت
سربست یک فعال اجتماعی و شناخته شده از روستای بیژوه در منطقه آلان از شهر سردشت و از یک خانواده سیاسی است که برای بسیاری از منطقه سردشت و در اقلیم کردستان شناخته شده هستند، از خانواده محبوب و خوشنام «علیپور»و به این خاطر سرنوشت سربست هم مانند بسیاری دیگر از اعضای این خانواده متحمل رنج و ناراحتی و فشار از سوی رژیم جنایتکار اسلامی قرار گرفت.
تراژدی تا سر حد مرگ!!
سربست یک جوان کاسبکار در منطقه مرزی سردشت بود. کار اکثریت مردم این مناطق بیشتر «کولبری» یا «حمل بار با وانت» در معابر مرزی این شهر بود. اما مزدوران حکومت اسلامی که همیشه از این خانواده متنفر بودند و بشدت کینه داشتند، از تهدید کردن تا کمین گرفتن و تعقیب و بازداشتهای مکرر علیه این خانواده و خود سربست دست برنمیداشتند و این فشارهای همیشگی این رژیم جنایتکار علیه کل خانواده است.
سربست در روستای «ماونده» در نزدیکی روستای «بیژوه» بدون ایست قبلی و حتی حمل هیچگونه بار هدف شلیک گلوله مستقیم یک پاسدار حکومتی با هویت «گلمحمدی» اهل «سقز» که ساکن «بانه» است، قرار میگیرد. این مزدور حکومتی با به رگبار بستن خوردوی «سربست علیپور» بت شلیک «۳۶ گلوله» به قصد کشتن او، در اثر شلیکهای پیاپی سربست را بشدت مجروح میکند و با خیال اینکه «سربست» به قتل رسیده از ترس جانش پا به فرار گذاشته و بعد انجام ماموریتش به پاسگاه «ماونده» برگشته بود که از ترس شورش و اعتراض مردم روستا به «گروهان بیطوش» همان جائیکه قبلا نقشه طرح پسر عمویش «ژیان علیپور» توسط همان قاتلان طرح و به اجرا گذاشتند، پناه میبرد.
مردم منطقه با شنیدن شلیک و اینکه هدف مورد نظر “سربست علیپور” بوده، فورا خودشان را به محل این جنایت رسانده بودند و سربست را به بیمارستان داخل «روستای بیژوه(ی)» منتقل ولی بعلت شدت جراحات شدید و نبود امکانات کافی از « بیژوه »به بیمارستان سردشت انتقال میدهند.
شدت جراحات و گلولههایی که دست سربست را از هم متلاشی کرده بود وخیم بود و در سردشت نتوانستند کاری انجام دهند. به این خاطر فورا به بیمارستانی در ارومیه اعزام و ابتدا تصمیم به قطع بازوی وی کردند ولی در پروسه «سه عمل جراحی» توسط متخصصان بیمارستان «امام خمینی ارومیه» عمل پیوند دست و جراحی را با موفقیت انجام دادند. ادامه فشارهای جمهوری اسلامی علیه سربست! این جنایت به اینجا ختم نشد؛ بعد از ترخیص از بیمارستان “ارومیه” اداره اطلاعات سردست شدت فشارها را افزایش داده و تقریبا هر روز سربست را به این اداره فرا میخواندند.
او را تهدید میکردند که نباید به هیچ عنوان شکایت کند و اینکه او پروندههای امنیتی از قبل در این اداره دارد و هر اقدام او و تماس با رسانهها برایش هزینه سنگینی در برخواهد داشت. خانواده وی بارها تهدید و زیر ذرهبین این اداره بودند، تماسهای تلفنی و رفت و آمد این خانواده مرتبا تحت نظر اداره اطلاعات سردشت و مخصوصا شخصی به اسم « انوری» بود. سربست علیپور بارها توسط اداره اطلاعات سپاه در سردشت تحت تعقیب و فشار و به دفعات مکرر احضار شده و تحت بازجوئی قرار گرفته است.
اتهامات قبلی علیه او «پخش و نشر اعلامیه» و «تبلیغ علیه نظام»، «ارتباط و تماس با ضد انقلاب» بوده و هر بار این اتهامات بدون سند و مدرک از جانب سربست تکذیب و انکار شده است. بعد از فشارها و بازداشتها و احضارهای مکرر توسط حفاظت اطلاعات و اطلاعات سپاه در سردشت، سپس سربست به ناچار نزدیک به ۶ ماه از شهر محل زادگاهش یعنی «سردشت» به شهر «تبریز» رفته و در آنجا مشغول بکار شد. در تبریز هم دستبردار وی نبودند و یک روز از اطلاعات سردشت به او تلفن میزنند که مشکلت درست شده و دیگر اتهامی علیه شما وجود ندارد و پرونده مختومه است.
بعد از بازگشت به سردشت و در نزدیکی «پاسگاه کپران» اطلاعات سپاه برای او کمین گذاشته و سربست را دست بسته با خود به بازداشتگاه اداره اطلاعات بردند و تا روز بعد مورد شکنجههای وحشیانه قرار گرفت. بعد از یک شب شکنجه و بازداشت در اداره اطلاعات سردشت او را به «زندان اطلاعات سیاسی ارومیه» انتقال دادند.
در بازداشتگاه اطلاعات ارومیه به مدت ۲۰ شبانهروز فقط شکنجه شده است، شکنجههای فیزیکی و آویزان کردن به سقف اینقدر وحشتناک بوده، بطوریکه نزدیک به ۲۰ کیلو در این مدت وزن هم کم کرده بود.
بعد از ۶۵ شبانهروز حبس در “زندان ارومیه” با قرار وثیقه موقتا آزاد و از درد کلیه بشدت رنج میبرد و کلیههایش ضعیف شده بودند. سربست با اینکه با قرار وثیقه آزاد شده بود، اما با توجه به اتهامات سنگینی که در چند مورد علیه او پروندهسازی شده بود و بخاطر ترس و مجازات سنگین علیه او که مورد تهدید هم قرار گرفته بود، به اقلیم کردستان رفت و در مدتی که در اقلیم مخفی شده بود، متوجه شد که حکم صادره علیه او ۱۲ سال و یک ماه و یک روز حبس میباشد.
در اقلیم کردستان از طریق وکیلش متوجه قرار محکومیت خود بمدت ۱۲ سال زندان و اتهام دیگر روی پرونده سربست « اتهام جاسوسی برای اسرائیل» میباشد. با مشورت با چند نفر از افراد مورد اعتماد تصمیم گرفت به ایران برنگردد، چون در صورت بازگشت مجازات سنگین و حتی اعدام در انتظارش میباشد.
با توجه به اینکه اقلیم کردستان هم زیر ذرهبین مزدوران جمهوری اسلامی بود و جای امنی برای ماندن نبود، با هماهنگی با پسر عمویش (ههژار) تصمیم به رفتن به یک کشور نسبتا امنتری گفت و در حال حاضر در خارج از کشور است.
سران حکومت قاتل جمهوری اسلامی و کلیه آمران و عوامل شکنجه این رژیم را به جرم قتل و کشتار و جنایت علیه بشریت به پای میز محاکمه خواهیم کشید.
کانال کولبران و سوختبران
۲۷ تیر ۱۴۰۳
۱۷ جولای ۲۰۲۴