نگاهی به تحولات منطقه 

جنگ اسراییل و حماس ؛ حملات موشکی و توپ خانه ای ایران به کردستان عراق و حمله زمینی ارتش ترکیه به شمال عراق , روابط روسیه و چین ؛ موافقت خامنه ای با بیرون آمدن نام پزشکیان از جعبه صندوق شعبده بازی اتنخابات جمهوری اسلامی همه وهمه بخشی ازپازل بزرگی ست ,که درتقابل  چند وجهی قدرت های سرمایه داری امروز جهان در حال وقوع است.

در روز ۷ اکتبر ۲۰۲۳ نیروهای حماس زیر گوش یکی از قویترین سازمان های اطلاعاتی جهان ؛وارد خاک اسراییل شد و عده ای انسان غیر نظامی را داعش گونه کشت و شماری را هم به گروگان گرفت و این آغاز جنگی وحشیانه ازجانب اسراییل و کشتاری کم سابقه ازمردم سویل در نوار غزه گشت.

اینکه این حمله چگونه از طرف موساد پیش بینی نشده و اسراییل اجازه غافل گیری نیروهای مرزی خود راداد می تواند موضوع بحثی بسیار طولانی باشد .

اما الان و بعد از یکسال و اندی از این رویداد می توان دید چه کشورهایی و گروههایی در این معادله سود کرده اند و فقط قربانی آن مردم نوار غزه و شهروندان اسراییل بوداند که در محاسبات سرمایه داری بعنوان تلفات جانبی محسوب می گردند , چرا که اساسا ماشین سرمایه داری با خورد کردن و قربانی کردن انسانها قادر به حیات و ادامه بقا ست .

ابتدا نگاهی کلان تر به منطقه داشته باشیم تا شاید بتوان درک بهتری از رخداد های امروز داشته باشیم.

کریدور اقتصادی هند، خاورمیانه به اروپا (IMEC)تفاهم نامه ای اقتصادی است که در اجلاس گروه ۲۰ در سال ۲۰۲۳ در دهلی نو توسط کشور های هند، آمریکا، امارات، عربستان سعودی، فرانسه، آلمان و ایتالیا و اتحادیه اروپا اعلام گردید .که باعث خشم . نگرانی چین . روسیه شد. خصوصا برخی تحلیل‌گران تأکید کردند که این کریدور توسط آمریکا برای نخستین بار در سطح جهانی با موفقیت ایجاد شده و درصدد است که آن را بطور صددرصد اجرایی کند. این کریدور ترکیه را از بهرمندی از راه تجارت بزرگ جهانی توسط هژمونی جهانی، کنار گذاشته است و به همین دلیل خشمگین می‌باشد. ایران نیز اگر چه بخاطر نزدیکی از طریق خلیج‌فارس به آن کریدور، می توانست از آن منتفع باشد اما به دلیل تنشهای سیاسی با جهان از این سفره بی بهره است. اکنون باید دید که این کریدور پس از گذشت چندین ماه، با چه مشکلاتی روبرو است و آیا اهداف آن تحقق خواهد یافت یا اینکه آیا خاورمیانه و شرق دور همراه با آسیای کوچک مهیای پذیرش این تحولات هستند و کریدور شکل خواهد گرفت یا نه. باید دید که جنگ غزه و حملات یمن در دریای سرخ چه سنگ بزرگی سر راه این کریدور بین‌المللی گذاشته است. تاوقتی که بخاطر بحران و جنگ ژئوپلتیک منطقه خاورمیانه به ناامن‌ترین درجه رسانده شده و در آن حالت نگه‌داشته شود، تحقق این کریدور بسیار سخت است. آمریکا چنین مشکلاتی را نمی‌خواهد و شاید بخاطر جنگ غزه، ورق علیه او برگشته است.

کریدور مذکور قرار بود هند را از طریق یک شبکه حمل‌ونقل دریایی و ریلی که از شبه‌جزیره عربستان و سرزمین‌های اشغالی عبور می‌کند، به اروپا متصل خواهد کرد. عربستان سعودی در زمان اعلام راه‌اندازی این پروژه متعهد به سرمایه‌گذاری ۲۰ میلیارد دلاری در IMEC شد. از سوی دیگر، کاخ سفید در بیانیه خود درباره راه‌اندازی این کریدور اعلام کرد که مؤسسه تأمین مالی توسعه آمریکا به همراه هند برای «صندوق سرمایه‌گذاری زیرساخت‌های تجدیدپذیر»، تا ۵۰۰ میلیون دلار تأمین خواهد کرد.

یکی ازنتایج  جنگ غزه برای آمریکا ؛ هموارسازی مسیر برای تحقق کریدور می توانست باشد، اما تحولات بعدی و بازیگران دیگر این خواست آمریکا را با دشواری مواجه نمودند . شیوه‌های عملکرد آمریکا و اسراییل در برخی موارد با هم در تضاد و تعارض است و هرکدام به منافع خود می‌اندیشند، به همین دلیل در برخی موارد به بن‌بست‌رسیده‌اند. درواقع اشغال غزه با مقوله عادی‌سازی روابط اسراییل با اعراب که تضمین‌کننده نقشه‌های آنها خاصه کریدور است، منافات دارد. غزه همیشه بزرگترین پتانسیل سرایت‌دادن جنگ به کل منطقه خاورمیانه را دارد. اسراییل خواهان کنترل کامل و محو حکومت فلسطین است ولی آمریکا درصدد پیش‌روی کنترل‌شده و گام‌به‌گام می‌باشد. این نقشه آمریکا با تندروی نتانیاهو همخوانی کامل ندارد. نمی‌شود اسراییل هم با اعراب روابط گسترده برقرار کند هم فلسطین را محو نماید. پس این یعنی ایجاد چالش در ساخت کریدور. رونمایی از IMEC همزمان با تلاش‌هایی برای عادی‌سازی روابط بین اسرائیل و عربستان سعودی انجام گرفت؛ تلاشی که از سوی کاخ سفید حمایت می‌شد، اما وقوع جنگ غزه ضربه سختی به آن وارد ساخت. این همان خواست ترکیه و ایران است. کریدور درصورتی تحقق خواهد یافت که روابط میان اعراب و اسراییل حسنه شود زیرا غزه نقش کلیدی را دارد و قرار است کشورهای عربی مسیر خود را بسیار منتفع سازد

هم جنگ غزه خطرناک است و هم بازیگران مختلف نقشه کریدور دارای منافع متضاد هستند. آمریکا هرچقدر سعی می‌کند که تضادها را کاهش دهد و پس از فیصله قضیه غزه، اوضاع را آرام سازد، نمی‌تواند. چالش بزرگ، جنگ غزه و اختلاف منافع بلوک عربی است که ترکیه و ایران بر آتش آن دامن می‌زنند.

یکی از آبراه‌های استراتژیک برای کریدور، دریای سرخ است که حوثی‌های یمن با مشارکت ایران آن را ناامن کرده‌اند. تبعات جنگ غزه درواقع به دریای سرخ رسیده و خطرناک‌تر هم شده است مگر اینکه آتش‌بس طولانی‌مدت شکل گیرد. گویا آمریکا قصد دارد اسراییل را متقاعد سازد که برای مدتی جنگ غزه را متوقف سازند تا برنامه‌هایشان را پیش ببرند، اما راست افراطی اسراییل خواست‌های متضادی دارد. کاهش چشمگیر ترافیک دریایی در آبراه استراتژیک دریای سرخ و کانال سوئز برای اقتصاد جهانی هزینه بر است.. دفتر آمار ملی بریتانیا گزارش داد که از اواسط دسامبر تا اوایل آوریل، ترافیک کانال ۶۶ درصد کاهش یافته است. در ماه فوریه، عبدالفتاح السیسی، رئیس‌جمهور مصر گفت که از ابتدای سال جاری، درآمد کانال سوئز تا ۵۰ درصد کاهش یافته است. به گفته برخی ناظران، کریدور IMEC که به عنوان جایگزینی برای کانال سوئز توصیف شده، به دلیل حملات حوثی‌ها جذابیت بیشتری پیدا کرده است. طبق گزارشی که در ماه آوریل از سوی شورای روابط خارجی اروپا منتشر شد، «ساخت یک مسیر تجاری اضافی به افزایش تاب‌آوری سیستم تجارت جهانی برای تحمل شوک‌های غیرقابل پیش‌بینی مانند حملات اخیر حوثی‌ها به خطوط کشتیرانی دریای سرخ کمک می‌کند». علاوه بر این، برخی از شرکت‌ها به دلیل حملات دریای سرخ از مسیرهای تجاری زمینی و از طریق کشورهایی که در IMEC مشارکت دارند استفاده می‌کنند.

طرح کریدور هند به اروپا طوری است که هم راه زمینی دارد و هم دریایی. راه زمینی را با ساخت راه‌آهن سریع می‌سازند. این راه زمینی هنوز تا کامل‌شدن بسیار فاصله دارد لذا نمی‌تواند جایگزین مسیر دریای سرخ شود و حوثی‌ها و ایران این را خوب می‌دانند لذا بر حملاتشان می‌افزایند. آمریکا پی‌برده که تحقق کریدور برای او بسیار حیاتی است و کریدور IMEC تکمیل‌کننده کانال سوئز است تا رقیب آن. با اینحال لازم است که در سراسر کشورهای درگیر پروژه کریدور، زیرساخت‌های زمینی و دریایی فارغ از هر گونه بحران و جنگی، ادغام گردانده شوند.

در این میان نقش ترکیه به علت ژئوپلبیک ویژه آن و عضویت در ناتو بسیار مهم است. توافقات امنیتی میان ایران ,عراق ,ترکیه و سوریه که هر کدام منافع خود را دنبال می کنند ,در این دوره عراق و سوریه بعنوان زمین بازی بکار می روند , جمهوری اسلامی پس از اعتراضات ۱۴۰۱ حضور احزاب کرد را در زون سبز اقلیم کردستان عراق دست مایه قرار داد تا بتواند این معضل چهل و چند ساله را برای همیشه  حل نماید. حملات موشکی و توپ خانه ایی به مقرات این احزاب نه تنها واکنشی خاص از طرف دولت فدرالی عراق نداشت, بلکه فشار را بر حکومت اقلیم بیشتر کرد تا بعد از خلع سلاح این احزاب ؛ اکنون بحث بسته شدن کامل اردوگاه های انها که محل زندگی زنان و کودکانی ست که هیچ جایی برای رفتن ندارند مطرح باشد.

من براین اعتقادم که جمهوری اسلامی نیازی به حضور مستقیم و حمله زمینی به خاک اقلیم کردستان را ندارد , زیرا این احزاب مستقر در کردستان به لحاظ نظامی سالیان درازیست که منفعل هستند و تنها در حد سلاحهای سبک جهت نگهبانی از مقراتشان مسلح هستند و از لحاظ مالی هم به شدت وابسته به اتحادیه میهنی کردستان عراق هستند , درنتیجه ایران از طریق اتحادیه میهنی و البته سر سپرده های دیگرش نظیر محمد حاجی محمود که اخیرا عکس حضورش در مراسمی با حضور فرماندهان سپاه قدس در شبکه های مجازی پخش شده ؛ انها را کنترل و خلع سلاح و در نهایت میتواند مجبور به خروج  از منطقه تحت حاکمیت اتحادیه میهنی نماید .

اما داستان ترکیه و حزب کارگران کردستان ترکیه به اختصار پ ک ک متفاوت است . پ ک ک سازمان پیچیده چند وجهی با امکانات مالی و لجستیکی زیادی هست که در واقع استراژی اصلیش ورود به کلوپ حکم رانی است و به همین جهت در تمام کشورهایی که جمعیت کرد دارند سعی کرده شاخه های متعدد بصورت مستقیم و غیر مستقیم ایجاد کند در اینجا من به ساختار پ ک ک و یا اقداماتش نمی پردازم صرفا از زاویه منازعه ترکیه و پ ک ک را مورد توجه قرار میدهم .

 طبق آمار رسمی, ارتش ترکیه پنج پایگاه اصلی در عراق دارد و ۱۰۰ مقر نظامی به فواصل کم از یکدیگر که در سال ۲۰۲۱، چهل مقر بوده و تا ۲۰۲۲ به بیش از ۱۰۰ مقر رسیده است. برخی از این پایگاهها در عمق ۸۰ و ۴۰ کیلومتری در استان نینوا و شمال موصل دایر کرده است .


در حال حاضر دارای ۳۶ پست نظامی در استان دهوک است که ۹ پست نظامی آن در محدوده منطقه آمدیه، ۲۴ پست نظامی در مناطق زاخو و هفتین و چندین پست نظامی دیگر نیز در زناری کیسته در کانی ماسی قرار دارد. همچنین ارتش ترکیه شش پایگاه  یا مقر نظامی در آمدیه، زاخو و بعشیقه و دست کم سه پایگاه اطلاعاتی در خاک عراق دارد. 

این آمار تا قبل از حملات دور اخیر ترکیه بصورت گسترده به شمال عراق است و طبق گفته شاهدان محلی در بسیاری از مناطق استان دهوک ترکیه در حال ساخت پایگاه هست .


تاریخچه ورود ارتش ترکیه به شمال عراق به سال ۱۹۸۲ و توافق بین این دو کشور برمی‌گردد. طبق این توافق به ترکیه اجازه داده شده است تا عمق ۲۰ کیلومتری وارد شمال عراق شود؛ ترکیه همچنان با توسل به این توافق سعی دارد حضور نظامی خود در عراق را مشروع جلوه دهد اما به گفته مقامات عراقی، این توافق یک ساله بوده و هیچ وقت تمدید نشد. 


بعد از این توافق در سال‌های ۱۹۹۲، ۱۹۹۵، ۱۹۹۶ و ۱۹۹۷ ارتش ترکیه چندین بار مرزهای شمال عراق را پشت سر گذاشت و به‌ویژه در سال‌های ۱۹۹۶ و ۱۹۹۷ ترکیه نیروهای خود را در اقلیم کردستان عراق مستقر کرد و با موافقت حزب دمکرات کردستان چندین پایگاه در مناطقی از استان دهوک دایر کرد.

ارتش ترکیه در تاریخ ۱۷ آوریل (۲۸ فروردین) نیز عملیات موسوم به «پنجه قفل» (Claw-Lock) را علیه شبه‌نظامیان پ.ک.ک آغاز کرد و مرحله دوم این عملیات نیز از تاریخ ششم اردیبهشت آغاز شده است. در عملیات اخیر نیز آنکار اعلام کرد که پیش از انجام عملیات با دولت عراق اقدام خود را هماهنگ کرده است؛ اما «احمد الصفاف» سخنگوی وزارت امور خارجه عراق آن زمان نیز این ادعا را تکذیب کرد و گفت که «ادعای آنکارا مبنی بر هماهنگی با بغداد درخصوص عملیات نظامی آنها، به هیچ وجه صحت ندارد».

از سوی دیگر حضور نظامی ترکیه در شمال عراق و درگیری با عناصر پ.ک.ک، در سال‌های گذشته هزاران نفر از ساکنان روستاها و مناطق شمالی کردستان عراق را مجبور به ترک خانه‌های خود کرده است. منابع کردی همچنین از آتش گرفتن مساحت وسیعی از زمین‌های کشاورزی و باغات خبر می‌دهند که این دو مورد فشار اقتصادی مضاعفی بر کردستان عراق تحمیل کرده است.

ترکیه می‌گوید که مقامات عراقی ناتوان از مقابله با عناصر پ.ک.ک هستند و این حق را دارد که برای دفاع از خود وارد خاک عراق شود، البته همان‌طور که گفته شد مقامات آنکارا علی‌رغم تکذیب‌های مکرر بغداد، این حضور را در هماهنگی و موافقت دولت عراق ذکر می‌کنند.

ترکیه نام عملیات اخیر خود را «قفل پنجه» گذاشته و مقامات نظامی این کشور می‌گویند که قصد دارند، با این عملیات مسیر میان شمال شرق سوریه با منطقه سنجار و سپس کوههای قندیل در نزدیکی مرز ایران را قطع کنند و اجازه عبور عناصر پ.ک.ک در این بخش را ندهند. طبق نوشته روزنامه الصباح ترکیه پیش از آغاز عملیات موسوم به «قفل پنجه» (Claw-Lock) حدود سه هزار نفر از شبه‌نظامیان پ.ک.ک در کوههای قندیل در شمال عراق مستقر بودند؛ بنابراین ارتش ترکیه به دنبال قطع ارتباط میان این نیروها با عناصر «یگان‌های مدافع خلق» (YPG) است تا همپوشانی این شبه‌نظامیان از یکدیگر را خنثی کند. به نظر می‌رسد این مسأله تاکتیکی باشد و ترکیه اهداف ثانویه و راهبردی در پس لشکرکشی‌ها به عراق در ذهن دارد یا می‌توان گفت که مبارزه با پ.ک.ک می‌تواند یکی از دلایل ورود ترکیه به عراق باشد، اما همه آن نیست.

در این رابطه می‌توان گفت که ترکیه از مبارزه با پ.ک.ک به دنبال تحقق اهداف داخلی و منطقه‌ای و بین‌المللی است.

در سالهای اخیر علی الخصوص یک سال   گذشته بنا به دلایل مختلفی ثبات و توسعه اقتصادی ترکیه که دژ محکم حزب عدالت و توسعه محسوب می‌شود، روند منفی داشته و اگرچه صادرات ترکیه افزایش یافته اما تورم‌های کمرشکنی در این کشور روی داده و همین مسأله باعث تنزل قابل توجه آرای حزب عدالت و توسعه شده است. از سوی دیگر تلاش پ ک ک برای ورود به شهرداری ها و پارلمان ترکیه از طریق تشکیل احزابی پوششی که در ظاهر ارتباطی باهم ندارند و امکان همیشگی پشتیبانی از اکرم امام اغلو شهردار استانبول که رقیب بلقوه اردوغان در انتخابات آتی تا این لحظه است باز هم پ ک ک را در صدر لیست مشکلات دولت ترکیه قرار داده است.

پ ک ک در خلا ء قدرت سیاسی و نظامی در عراق و سوریه نیروهای خود را با عنواین و اسامی مختلف در این دو کشور جایی داده است و در بسیاری از موارد علی رغم قرار داشتن در لیست سیاه ایالات متحده بعنوان سرباز پیاده و خط شکن در جنگها برای ائتلافهای بین المللی جنگیده است ؛ سیاست پ ک ک در جذب نیرو از طریق احزابی نظیر پژاک و یا استفاده از زنان و کودکان بعنوان سرباز تا امروز این سازمان را در جذب نیرو و قربانی نمودن آنها در میدان جنگ با دست و دلبازی موفق نموده است .

اگر فقط برای یک لحظه این فرض را قبول کرد که پ ک ک یک حزب اپزیسون ترکیه ایست و طرف مقابلش دولت ترکیه ؛ این سوال پیش می آید چرا اکنون میدان نبرد خاک عراق و سوریه است و تقریبا هیچ تنشی در این مقیاس درون مرزهای ترکیه صورت نمی گیرد ؟

سوریه بخاطر همجواری با ترکیه و اسراییل همیشه از نظر سوق الجیشی محل مهمی است , سیاست حاکم بر سوریه کردها را به رسمیت نمی شناسد .ظهور داعش این امکان را به پ ک ک داد تا همان طور که اشاره شد بعنوان خط شکن هزینه تلفات نیروی انسانی ائتلاف علیه داعش را تامین کند و اکنون سه کانتون با کمک مالی سالانه میلیون ها دلار و حمایت معنوی آمریکا را دست خوش گرفت ؛ اما ترکیه همواره با استفاده ار کارت عضویت در ناتو و ساخت سازمان های موازی نظیر نیروهای دمکراتیک سوریه ,  ( SDE) ارتش عربی سوریه (SAA)   از گسترش و ثبات این کانتونها جلوگیری کرده است .


در عراق نفت و گاز یکی از موارد کلیدی سیاست حاکم ترکیه می باشد . اگر چه طبق قانون اساسی عراق، اربیل نمی‌تواند خود به طور مستقیم اقدام به فروش نفت و گاز کند، اما مشاهده می‌کنیم که از اقلیم خط لوله‌ای به سمت ترکیه رفته و اربیل به طور یکجانبه در حال فروش نفت به ترکیه است و این نفت از ترکیه به سمت اروپا و حتی اسرائیل منتقل می‌شود و آقای اردوغان پیش از این گفته بود که شما نفت دارید و ما آب و اگر آب می‌خواهید باید هزینه اش بپردازید و باید گفت که ذخایر مناسب نفت و گاز در اقلیم کردستان لقمه پرچربی برای ترکیه است و بی شک این مسأله در تصمیم‌گیری‌های رهبران حزب عدالت و توسعه مد نظر قرار می‌گیرد.

این مسأله با توجه به نیاز بالای ترکیه به منابع انرژی و به عنوان کشوری که وارد کننده نفت و گاز به شمار می‌رود برای این کشور از اهمیت بالایی برخوردار است.

اکنون حضور نیرو های پ ک ک در شمال عراق این امکان را به ترکیه داده که با این توجیه اولا مشکل قدیمی خود را تاحدودی حل کند و دوما با استقرار نظامی مسیر عبور نفت و ترانزیت را برای خود امن نماید علی الخصوص که حزب دمکرات کردستان عراق نیز در این مسیر همراهش هست چون این حزب در واقع منتفع ترین طرف در عراق از صادرات مستقیم نفت عراق هست و همچنین در جدال کردایتی بین احزاب ناسیونالیست  PDK و PKK بیشترین منازعه را باهم دارند و پ ک ک در چند سال گذشته عملا حاکمیت بسیار از مناطق زیر سلطه پ د ک را اشغال کرده و اقدام به پیاده نمودن ئیدولوژی مطلوب خود نموده تا جایی که کتاب های مقاطع مدارس این مناطق اکنون به زبان کردی کرمانجی با فونت لاتین و با عکسهای از عبدالله اوجلان رهبر این حزب است.

ظاهرا ایران و ترکیه در منطقه در حال ایجاد یک نوع ثبات امنیتی هستند تا در رقابتی سیاسی و اقتصادی به رهبری چین و روسیه در مقابل غرب کارتهای بازی بیشتری در منطقه ایجاد کنند و در میان احزاب ناسیونالیست کرد و عرب و گروهایی که همواره در حال کرنش به سمت قدرت جهت بقا هستند بعنوان بنزین بر این آتش می افزایند .

آنچه مسلم است ساختار خاورمیانه و آسیای جنوبی غربی در حال تغییر و تبدیل به بلوکی جهت ایجاد مواجهه با غرب به رهبری روسیه و چین است و قربانی این جدال سیستم های سرمایه داری مردم رنجر کشیده جوامع آنها می باشد و تنها آلترناتیو مقابله با ماشین سرمایه داری انقلابی سوسیالیستی و کمونیستی در منطقه است که باید با هوشیاری و آگاهی طبقه کارگر و رهبران راستین توده مردم انجام پذیرد 

وریا روشنفکر 

۱۳ جولای ۲۰۲۴

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate