دین برای عوام: حقیقت، برای خردمندان: دروغ، برای حاکمان: مفید است.

بیاد ارژنگ رحیم زاده
دین
برای عوام: حقیقت،
برای خردمندان: دروغ،
برای حاکمان: مفید است.
ولی مبارزه با دین به شیوه ی دون کیشوت، به دین زدایی نمی انجامد. امروزه در هرات هزاران انسان، از نیروهای دولتی گرفته تا مردم عادی علیه تهاجم طالبان و داعش، که توسط رژیم ج. اسلامی ایران و رژیم پاکستان حمایت میشوند، در جنگ اند. در این میدان جنگی با شعار و پرچم« مرگ بر خدا و مذهب» وارد شدن، یعنی تسلیم شدن و زانو زدن مردم قندهار در مقابل طالبان، بدون کمترین مقاومت! زیرا این مردم نیز بطور عمده ایمان مذهبی دارند. بسیارند مردمی که ایمان مذهبی دارند و ،ازارشان به مورچه هم نمی‌رسد و چه بسا مردمی بدون ایمان مذهبی – نمونه هیتلر، هایدگر، کارل اشمیت، بویملر، کیرک (فلاسفه)، استالین، پلپوت و…..- عظیم‌ترین ، گسترده ترین جنایات علیه بشریت را سازماندهی یا تبلیغ و ترویج کرده اند. مبارزه با مذهب یک خطی، مکانیکی، شعاری و بویژه با دشنام دادن های ناسیونالیستی ایرانی و یا زیر البسه های چپ، ره به جایی نمی‌برد.«مذهب، جان اوضاع بی جان است، روح اوضاع بی روحست، جان جهان شقاوت بار است. …- مارکس»
ولی رشد خرد ورزی، ارتقاء شناخت علمی و دانش علوم طبیعی در شرایط حاکمیت اوضاع بی روح – استثمار انسان از انسان, فقر عمومی- و شرایط عمومی ( عینی و ذهنی) و «جهان وارونه»  که مذهب و خرافات مذهبی را تولید و تجدید تولید میکند، با شعار علیه آیه های مذهبی و یا آتش زدن قرآن میسر نیست.
مبارزه با مذهب و هر ایده و ایدئولوژی مدار بسته ای، سنت، عادات ارتجایی و کهنه در محیط و شرایط زیستی که در آن مذهب و انواع ایدئولوژی های مدار بسته ای تولید می‌شوند، را نمیتوان شعاری پیش برد.
امروزه علیرغم پیشرفت های چشمگیر علوم طبیعی و انسانی، عظیمترین سرمایه گذرای ها در جهت کاشتن مذهب در روح، روان، فکر و ایمان کودکان انجام میگیرد .

مذهب و ایمان مذهبی، امر خصوصی انسان است!.

مریم ریاضی، دکارت ریاضی دان، که از کودکی، ایمان مذهبی در روح، روان و فکر خود کاشته شده بود، مذهبی بودند.
یک دانشمند نابغه ای که ایمان مذهبی دارد، عوام یا بی خرد است؟
آیا ما اجازه داریم همچون آن فیلسوف آلمانی علیه ایمان یهودیت بنویسیم:«باید مغز یهودی را عوض کرد، تا از یهودیت بمثابه ی دینی پریمیتیو، نجات یابد». بر چه کسی پوشیده است که بسیاری از مکتوبات و نوشته های فلاسفه ی آلمانی، عناصر ایدیولوژیکی فاشیسم را صیقل داده بودند و می دهند؟ و همین فلاسفه امثال هایدگر، ۱۳ سال عضو NSDAP بودند و مراسم کتاب سوزان دانشجویان مشعل به دست را در دانشگاه های آلمان فاشیستی- فرایبورگ- با هل هله جشن می‌گرفتند. حزب کمونیست کارگری از این نظر پرونده ی سالمی‌ندارد. چند سال پیش در NRW، با نیوفاشیستهای آلمانی- PRO NRW- در مبارزه با اسلام سیاسی!! مارش مشترک می‌گذاشت!! اسلام سیاسی اپورتونیسم، پایه های طبقاتی ندارد!!
نقل قولی از بوخارین و پرویبراژینسکی (۱۹۲۱) که روزگاری در قدرت بودند و میتوانستند درب کلیسا ها و مساجد را ببندند، جالب است:
«اما کمپین علیه عقب ماندگی توده‌ها در موضوع دین، باید با صبر و حساسیت پیش رود، همان‌طور که با انرژی و استقامت پیش می‌رود. جامعه به هر چیزی که به احساساتش ضربه می‌زند، بسیار حساس است. تحمیل کردن آتئیسم بر توده‌ها و مسخره کردن عرف‌های مذهبی، نه تنها به گسترش آتئیسم کمکی نمی‌کند، بلکه جلوی آن را نیز می‌گیرد. اگر کلیساها محکوم شوند، [این امر] موجب ایجاد همدردی میان توده‌ها خواهد شد، چراکه یک محاکمه، توده‌ها را به یاد روزهایی می‌اندازد که بین دین و دفاع ملی اتحادی وجود داشت؛ چنین عملی یهودی‌ستیزی را تقویت می‌کند و در مجموع برای ایده‌ای که اکنون در حال مرگ است، بسیج فراهم می‌کند.[۱۰]»-
Print Friendly, PDF & Email

Google Translate