سنگرهای فتح شده با این حربه های کثیف قابل بازستاندن نیستند!

سنگرهای فتح شده با این حربه های کثیف قابل بازستاندن نیستند!

یادداشت هفته!

همین که در گرما گرم نمایش مضحک انتخابات بخش وسیعی از کارگران پیمانی نفت و گاز و دیگر مراکز کارگری جهت تحقق پایه ای ترین حق و حقوق خویش در اعتصاب و اعتراض علیه مشتی انگل آخوند سرمایه دار بسر می برند، بروشنی بیانگر اینست، این سیرک نزد آنها پشیزی ارزش ندارد، و بی ربط به زندگی و معیشت آنها و سایر همنوعانشان است. اگر ربطی پیدا میکند، آنجاست که در فردای پس از این نمایش، بایستی کارگران صفوف مبارزاتیشان را متحدتر کنند، تا در برابر جلاد دیگری که یقینا اولین وظایف محوله را با تشدید مناسبات کار و تعرض به محیط کار و پادگانی کردن ان و حمله به زندگی و معیشت کارگران از سر خواهد گرفت تا مدال ریاست این رژیم انگلی را بر گردن بیاویزد، بپاخیزند!

 سردسته جلادان خامنه ای در همان دور اول مضحکه انتخابات شیر فهم شد، اوضاع رژیم ننگینش بسیار وخیم تر از آنست که تصور می کردش. به همین خاطر در نطق خود هر چند تلاش کرد، شکست مذبوحانه را به روی خود نیاورد، اما تحریم فعال و عدم مشارکت مردم چنان تاثیری عمیقی بر وی گذاشته بود، که نتوانست لحن شکست خفتبارش را پنهان نماید و اعتراف نکند. برای جبران این شکست خامنه ای قاتلان را مامور کرد، تا با لباس مبدل به میان مردم بروند و حربه منسوخ و سنت ارتجاعی”تقیه” را دوباره بیازمایند، و شاید این سلاح فریبکاری موثر واقع گردد، و “روحی” در کالبد بیجان شوی انتخاباتی در دور دوم بدمد. اما دور دوم تحریم فعال سیرک انتخاباتی در اکثر شهرهای ایران و خصوصا شهرهایی که آنها با حربه دمیدن در عرق ملی بدان روی آورده بودند، چنان تو دهنی محکمی خورد، که مدیا رژیم هم کمتر توانست آنرا چاشنی تبلیغاتی کند. اینکه در دور دوم از میان دو مزدور حلقه به گوش نظام، اصلاح طلب و تمامیت خواه، جهت تخفیف شکست، تاکتیکا مزدرو مسعود پزشکیان را بر سعید جلیلی ترجیح دادند، و آنرا رئیس جمهور کردند، در بیان واقع چیزی از تجربه تلخ شکست کم نخواهد کرد. آمار واقعی مشارکت مردم در سراسر ایران آنقدر در سطحی نازل بود، که حتی با همه تقلب و فریبکاریها هم رژیم قادر نبود آنرا دلبخواه انعکاس خبری دهد. بعبارتی دیگر حوزهای اخذ رای آنقدر سوت و کور بودند، دیگر اجر و مواجب بگیران و سرسپردگان رژیم و آن اقلیت انگل تا لابیگران و دلالان سیاسی داخل کشور و خارج کشور هم که منافعشان در بقای این رژیم ننگین است، در برابر عدم مشارکت بالای جامعه، توانایی مانور برای جعل و سناریوی سازی و گرم نگه داشتن تنور انتخابات از آنان سلب گشت.

سردسته قاتلان علی خامنه ای از خیزشها و اعتصابات مداوم یکدهه اخیر برغم همه فراز و فرودهایش اینرا تماما دریافته بود، جامعه اگر اینبار در مقیاس ده ها میلیونی بمرحله انفجار اجتماعی پا بگذارد، دیگر شانسی برای حفظ بقای رژیم ننگینش نخواهد یافت. به همین خاطر جهت فریب مردم به تاکتیک تائید صلاحیت نامزد اصلاح طلبی از میان مزدوران دیگر ملیتها روی آورد، تا با این حربه مشارکت، و کشاندن آنها به پای صندوق های رای را مسجل کند. با این اقدام تاکتیکی خامنه ای دو هدف را نشانه گرفته بود. نخست فضای بشدت سرد باندهای مضحکه انتخاباتی را بتواند تا حدودی از نگاهها دور کند، و ثانیا به دیگر “ملیتها” پیام بدهد، قهر توده ها شوخی بردار نیست و به این اعتبار ناچار است، از میان سرسپردگان موجود دیگر “ملیتها” جلادی را تائید، و به یاری طلبد، تا به آنها بپیوندد و ذهی خیال باطل کشتی در حال غریق را نجات دهد. این در حالیست که جامعه در طول سالهای بر سر کار آمدن این رژیم و مضحکه های انتخاباتیش چیزی جز تشدید استثمار و بردگی،  فقر روز افزون، بیکاری، گرانی، اختناق سیاسی، ستم و تبعیض، زندان، اعدام و اذیت و آزار را تجربه نکرده است.

خامنه ای جهت مهندسی کردن شوی انتخاباتی مستاصلانه، پزشکیان متولد شهر مهاباد از “پدری ترک و مادری کرد!” و مهره جنایتکار رژیم در “انقلاب فرهنگی” را که سرسپرده دستگاه ولایت فقیه و قسم خورده دستگاه رهبری است، تائید صلاحیت کرد، تا بزعم خود”عرق ملی ترکها و کردها” را باد بزند. اما جامعه آگاه و هوشیار ایران بخوبی بر این امر واقفند، رژیم ایران چهار دهه بیشتر روی ایجاد و تعمیق شکاف طبقاتی از یکسو و اشاعه تفرقه از مسیر اعمال ستم و تبعیض ملی، نژادی، جنسی و مذهبی از دیگر سو، جهت شقه کردن مبارزه یکپارچه و سراسری کارگران و فرو دستان بهره برده، و بارها از بادی که کاشته طوفان درو کرده. خصوصا طی یکدهه اخیر و با عروج اعتصابات و اعتراضات مداومی که به خیزشهای انقلابی منجر گشت، خامنه ای شیر فهم شده که جامعه بالغ بر هشتاد میلیون ایران، از آن میزان از بلوغ سیاسی برخوردارست که بسیار بعیدست با این پروژه ها و باندبازیهای درون حکومتی بتواند بجز اقلیتی معین، جامعه را سرگرم و از پیمودن مسیر جدال و رویارویی طبقاتی و سیاسی رو به رشد باز دارد. و جامعه رو به تحول ایران کماکان، هر چند تدریجی اما یکی پس از دیگری سنگرها را جهت پیشروی بیشتر فتح میکنند. 

مبرهن است در چنین اثنایی رژیم از این در وحشت است، اعتصابات با شکوه کارگران پیمانی نفت و مراکز کارگری به بخشهای دیگر صنایع تولیدی در سراسر کشور سرایت کند، و با  عمیق ترین شدن جدال و کشمکش درون جامعه دوران زوال قطعی خود را تجربه کند.

ناصر بابامیری

۰۶.۰۷.۲۰۲۴

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate