” مبارزه طبقاتی در فرانسه” و ” مساله یهود” !

“مبارزه طبقاتی در فرانسه”

مبارزه ای که امروز در فرانسه بر سر کسب اکثریت در پارلمان و گرفتن حاکمیت میان سه بلوک فاشیست موسوم به ” راست افراطی”، جبهه نوین چپ و طیف راست اولترا لیبرال ( ماکرونیست ها) و لیبرال ها( حزب جمهوری) در جریان است، مبارزه ای طبقاتی است. خیلی ساده شده در مختصرترین بیان، هسته ی کشمکش بر سرِ به دست گرفتن اختیارِ بودجه، تعیین اولویت های کلان و استراتژیک بودجه و تقسیم آن است. 

تنها، جبهه نوین چپ است که در این رابطه روراست، شفاف و صریح است و اعلام می کند که هدف اش و جهت برنامه سه مرحله ای اش بازتقسیم عادلانه ثروت، حمایت از طبقات واقشار فرودست، تقویت دموکراسی اجتماعی، دفاع از حقوق زنان، پاسداری از لائیسیته، حراست از طبیعت و محیط زیست و مخالفت با میلیتاریسم است. اما لیبرال ها و بویژه اولترا لیبرال ها اولویت طبقاتی خودشان را که پمپاژ ثروت به جیب ثروتمندان است، زیر عناوین ” کمک به پیشرفت کشور، توسعه صنایع، ایجاد کار، تقویت قدرت رقابتی در بازار کار اروپائی و جهانی” و امثال آن زرورق پیچ می کنند. حزب فاشیست ” همایش ملی” ( مارین لوپِن) در اصل این جهتگیری طبقاتی با لیبرال ها همخوان و همخون است، منتها برحسب شووینیسمی که از ارکان ایدئولوژی فاشیستی – استعمارگرانه اش است، خواهان پاکسازی فرانسه از مهاجران، عدم اختصاص بودجه به آن ها و بازگشت به اقتصاد ملی و برقراری گمرکات با اتحادیه اروپاست. 

اولترا لیبرال های ماکرونی و لیبرال های حزب جمهوری و همگنان شان کمربندهای سفت و زدن خدمات اجتماعی و پس گرفتن دستاوردهای مبارزات دویست ساله مردمان کار و زحمت را دنبال می کنند و بهانه شان کسری بودجه، بدهی کلان دولت است. فاشیست ها این جبران کسری را از طریق حذف خدمات اجتماعی به مهاجرین و بیرون ریختن آن ها وعده می دهند. چپ ها اما خواهان آن اند که دست در جیب ثروتمندان و مولتی میلیونرها و میلیاردرها برده شود و با اخذ اندکی از ثروت های بادآورده آن ها از طریق حذف معافیت های مالیاتی و هدایای نجومی مالی به آن ها و افرایش مالیات بر ثروت های کلان، هزینه ی نیازمندی های پایه ای طبقات پائین و متوسط تامین شود. دعوا در اصل بر سر این سه راه حل است که اولی و دومی در دست نزدن به امتیازات ثروتمندان متفق اند. درست همین اتفاق است که راست لیبرال و جریان فاشیستی را به ائتلاف با هم در برابر جبهه چپ متمایل می کند. 

هیچ مبارزه طبقاتی به شکل صف آرائی بی خدشه و خلل طبقات متخاصم یا مخالف در برابر هم صورت نمی گیرد؛ به دلایلی متعدد و متغیر در شرایط متفاوت، تداخل و التقاط در صفوف صورت می گیرد که یکی از آن ها سیاست عوامفریبی برای خاک پاشیدن به چشم ها و جدا کردن نا آگاهان به منافع خود از صف اصیل و مستقل و جلب و جذب شان به اردوی دشمن است. در فرانسه، در نتیجه ی دهه ها سیاست های لیبرالی و نئولیبرالی خانه خراب کنِ مردم به دست حکومت های احزاب کلاسیک راست و “چپ” به موازات و غیبت یک چپ انقلابی نیرومند قادر به اقناع و بسیج زحمتکشان، بخشی از مردم به همان نسبتی که از چرخش نوبتی ی حکومت ها خیری ندیده و مدام سرخورده تر شده اند، در دام عوامفریبی های فاشیست ها افتاده اند؛ و کم نیستند آن هائی که بدون داشتن گرایشات بیگانه ستیزانه و نژادپرستانه، صرفا به این دلیل به حزب مارین لوپن رای می دهند که مگر یک اتفاق تازه و غیر تکراری رخ دهد و ببینند این ها چه می کنند! 

” مساله یهود”!

اصلی ترین حربه تبلیغاتی در مبارزه طبقاتی جاری در فرانسه علیه جبهه چپ، اتهام ” آنتی سمیتیسم” است. 

واقعیت این است که جبهه نوین خلقی چپ و بویژه برخی سازمان های تشکیل دهنده آن و از همه سرآمد و قاطع تر، جریان ” فرانسه نافرمان” به رهبری ژان لوک ملانشون، از حقوق مردم فلسطین دفاع کرده، ضمن محکوم کردن عملیات ۷ اکتبر حماس و تروریستی نامیدن آن، منتقد سرسخت عملیات نسل کشانه اسرائیل در غزه بوده و هستند. آن ها چه در تظاهرات خیابانی و چه در صحن پارلمان و هرجای دیگر، علیه این جنایت علیه بشریت فریاد زده و می زنند. راست ها یکدست و همصدا جبهه چپ را به ” آنتی سمیتیسم” متهم می کنند تا جائی که خطر فاشیسم در برابر “فاجعه”ی به حکومت رسیدن جبهه ای که از نسل کشی اسرائیل دفاع نمی کند و آن را حق بی برو برگردِ “دفاع از خودِ اسرائیل” نمی داند، کمرنگ و ناچیز جلوه می دهند. آن ها عمدا و رندانه ضد صهیونیسم را ضدیت با یهود می نامند. همه چپ ها بارها رسما گفته و تصریح کرده اند که با هرگونه نژادپرستی و از جمله یهود ستیزی مخالف اند اما با سیاست های صهیونیستی دولت اسرائیل موافق نیستند. با وجود این، همه دستگاه های دولتی و احزاب راست و رسانه های اصلی مسلط، دوپایشان در یک کفش است که این ها آنتی سمیت هستند. آن ها مدام از اوج گیری ضدیت با یهود در فرانسه می گویند و چپ و بخصوص ژان لوک ملانشون و جریان او ” فرانسه نافرمان” را مسئول آن قلمداد می کنند حال آن که مسئولیت مستقیم واقعیتِ افزایش ضدیت با یهود، جنایات دولت اسرائیل در غزه است. برای آن که فساد این تبلیغات کثیف ضد چپ روشن شود یک مثال از فراوان نمونه ها: دو هفته پیش گویا ( هنوز واقعیت به درستی اثبات نشده است) دو نوجوان به دختر نوجوانی تجاوز کرده و او را یهودی کثیف خطاب کرده اند. دو هفته است که کانال های اصلی تلویزیون هر روز گاه اولین خبرشان و یا مصاحبه ها و گزارشات شان در این جامعه ی بحران زده ی غلیانی روی این موضوع متمرکز است با این ترجیع بند مشترک و از جائی دیکته شده که: ببیند! این فضائی که نوجوان ها به یهودی ستیزی و تجاوز تشجیع شده اند باعث اش ژان لوک ملانشون و فرانسه نافرامان است!!! با این حربه کثیف است که با برنامه ی مردمی ی مترقی سوسیال، فمینسیتی، اکولوژیک جبهه چپ می جنگند.

هدف تبلیغاتی ی راست از یکی قلمداد کردنِ آنتی صهیونیسم با آنتی سمیتیسم، آن است که جنگ طبقاتی خود با برنامه اقتصادی- سیاسی جذاب چپ را در پرده ی گرد و خاکِ جنگی ایدئولوژیک مستور کند. این البته یک روی بدیهی موضوع است. رویه دیگر، کمی دور از نظرها، این واقعیت است که اینهمانی ی ضد صهیونیسم با یهود ستیزی، نه بهیچوجه در اندیشه و ایدئولوژی جبهه چپ، بلکه در ذهنیت و فرهنگ اکثریت عظیم خودِ یهودی ها جا کرده و جا افتاده است. آن ها میان این دو مفهوم فرقی قائل نمی شوند و هرکس را که به دولت اسرائیل بگوید بالای چشم ات ابروست، ضد یهود تلقی می کنند. چه در خود اسرائیل و چه در دنیا متاسفانه بسیار کم شمار و نادر اند یهودی هائی که این تمایز را قائل اند و برخی حتا منتقد سرسخت و شجاع صهیونیسم اند. جدا از آن حیله تبلیغاتی، اینهمانی ی دو مفهوم در ذهنیت بسیاری از خود یهودیان هم فاکتور بسیارمهمی است که چرا هرچه چپ ها توضیح می دهند و قسم و آیه که ضد یهود نیستند، به خرج کسی نمی رود! 

و اما یک پرسش مهم: چرا در فرانسه مساله یهود در کانون جنگ تبلیغاتی علیه جبهه چپ قرار گرفته است؟ آیا فقط برای خفه کردن معترضان به جنایات اسرائیل در غزه است آیا فقط حربه تبلیغاتی است یا در عین حال حربه ای برای شکست دادن جبهه نوین خلقی در انتخابات است؟ چرا این حربه و نه حربه دیگر ؟ اهمیت یهود در این میان از کجاست؟ 

تقارن این انتخابات با جنگ اسرائیل علیه غزه، کاملا تصادفی است اما تیز شدن این حربه، علیه جبهه چپ بهیچوجه تصادفی نیست. این که موضع در قبال یهود، در کانون جنگ تبلیعاتی کنونی قرار گرفته است، در ساختار مبارزه طبقاتی در فرانسه است. 

بی آن که وارد ارقام و آمار بشوم، به اشاره یادآوری می کنم که جایگاه یهودیان در فرانسه، در طبقه حاکم است. بجز اصنافی چون طلا و جواهر فروشان و صرافان و کسبه محلات یهودی نشین و نظایر این مشاغل میانی، یهودیان جزو بزرگ ترین و قدرتمندترین بخش سرمایه داران فرانسه و صاحبان رسانه های اصلی از رادیو و تلویزیون ها و روزنامه های پرتیراژ و انتشاراتی ها و قدرتمندترین و پرنفوذترین لابی اسرائیل در دولت و دانشگاه ها و مطبوعات، در یک کلام، از ارکان اصلی طبقه حاکمه فرانسه اند. 

آن سوی سکه ی “مساله یهود” دراین مبارزه طبقاتی در فرانسه، مهاجران اکثرا عرب و مسلمان کشورهای موسوم به ” مغرب” ( الجزایر، تونس، مراکش…) و کشورهای آفریقائی ( سنگال، گابن، ساحل عاج، مالی …) است که در جرگه ی طبقات کارگر و زحمتکش قرار دارند. با چنین درکی از جایگاه عرب و مسلمان در یکسو و یهود در سوی مقابل در ساختار طبقاتی- اقتصادی فرانسه، می توان اندکی به فهم دلیل برجسته شدن جنگ اسرائیل علیه غزه در فرانسه و کانونی شدن ” مساله یهود” در این مبارزه به لحاظ شکل، پارلمانی ، در عمق، طبقاتی نزدیک شد.

در انتها این را هم از قلم نیاندازم که حزب فاشیستی مارین لوپن، عمیقا نژادپرست و در دوره زعامت پدر اش آشکارا و بی پروا ضد یهود و ضد مسلمان بوده است . اما امروز، هیچیک از راست ها به ضدیهود بودن آن اشاره نمی کنند چون مارین لوپن، بی آن که سر سوزنی از نژادپرستی دست کشیده باشد، به مصلحت روز، در معرکه ی جنگ یهود و عرب- مسلمان در خاورمیانه و در فرانسه، به دو سبب ضدیت با یهود را غلاف کرده است: یک: نفرت بمراتب بیشتر از عرب و مسلمان تا یهود ( که به هرحال فرانسویان ریشه خود را در یهودیت-مسیحست می شناسند) و دو: هرچه باشد در جانبداری طبقاتی، یهود جزو طبقه سرمایه دار است که وجود اش مغتنم است و عرب و مسلمان، مهاجری است که باید بیرون ریخته شود. 

شهاب برهان

۱۳ تیر ۱۴۰۳ – ۳ ژوئیه ۲۰۲۴

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate