دور اول نمایش انتخاباتی بین شش نفر که همه آنها یا مستقیماً دست در خون داشتند و یا غیر مستقیم در این چندین چند سال درسرکوبها، کشتارها و قتل عام ها نقش داشتند به پایان رسید. کسانی مانند رئیسی و پور محمدی وحشیانه ترین و جنایت بار ترین برگهای تاریخ ما رقم زده اند.
اگر چه گفته میشود حضور پزشکیان بیشتر برای کشاندن طیفی از اصلاح طلبان داخل و خارج حکومت و تبلیغات آنها برای صندوق رأی است، اما در صدی که هنوزمتوهم به این نظام و هراسان از آینده نا معلوم درفردای پسا جمهوری اسلامی هستند برای پزشکیان پای صندوق رأی رفتند. این دید و نگاه را هم میتوان داشت که در بین آن (هسته سخت قدرت) یا در بین (بیت رهبری) که گفته میشود بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر هستند و سپاه، نیروهای اطلاعاتی و امنینی بیشترین نفوذ رادر این نهاد دارند، نشانههایی از دیدگاهها و گرایشهایی برای توافق های موردی در مواقع حساس و زمانیکه ضرورت داشته باشد وجود دارد. نمونه چنین توافق و یا نزدیکی هایی را در حمله موشکی به اسرائیل به آن شیوه که رسانه ای شد می توان دید. به هر حال اگر چه پزشکیان هم سالها است که در نهاد های مختلف قدرت بوده اما او شخصیتی است کاملا بی خطر و کنترل شده که اجازه حضور در این بساط انتخاباتی به او داده شد.
عدم شرکت مردم و تحریم انتخابات
اگر «مردم» را به لایه ها، اقشار، طیف ها و طبقات اجتماعی با منافع و جایگاه متفاوت در ساختارهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مورد بررسی قرار دهیم بدون تردید به نتیجه دقیقتری میرسیم.
دسته اول، روشنفکران، دانشجویان، روزنامه نگاران، هنرمندان از هر شاخه
اکثریت یا در صد بالایی از کسانی که در این طیف قرار دارند، به آن چیزی که گفته می شود «آگاهی» یا به عبارت دیگر آنچه که تجربه کرده و آموخته اند مراجعه می کنند. یعنی «واقعیتی» که در تمام این سالها با آن روبرو بودند و زندگی کردهاند
این طیف که بیشتر از لایه میانی جامعه یا طبقه متوسط بالایی هستند با توجه به همان عنصر « آگاهی» بدون هیچ توهمی از تمامیت این نظام و سیستم عبور کرده و پای هیچ صندوق رائی نمی رود.
اما آنها منتظر رویداد و یا حادثه بزرگی هستند که در لا به لای صد ها هزار نفر از «مردم» به صحنه بیایند. معمولاً این دسته بندرت و به تنهایی پرچمدار می شود.
دسته دوم طیف خاکستری
این طیف که بیشتر از لایههای طبقه متوسط بالایی و میانی است عنصر «منافع » را ترجیح می دهد. از نظر سیاسی، اجتماعی و جامعه شناسی خصلتها وخصوصیات ویژه ای دارد که شک، تردید، نگرانی، دو دلی، ترس از آینده، کنار گود نشتین و نظاره گری از ویژه گیهای برجسته آن است. اما زمانی که به میدان میاید از نظر کمیت همیشه تعین کننده بوده و هست در این رأی گیری هم بنا به همان ویژگیها و منافع میتوان گفت که درصد بالایی از آنها پای صندوق های رأی رفتند.
دسته سوم کارگران
درست است که در گزارشهای فعالین کارگری به ۳۰۰۰ یا ۴۰۰۰ اعتراض کارگری در سالهای اخیراشاره میشود اما تقریباً تمام این اعتراضات مبارزه برای مطالبات معیشتی است. وضعیت اسفبار اقتصادی و سرفه های خالی کارگران را به میدان مبارزه کشانده. اگر چه مطالبات سیاسی را هم در کنار خواستههای صنفی مطرح میکنند اما واقعیت این است که «خواست تشکلهای مستقل» در نهایت خواستی صنفی است برای همبستگی مبارزاتی و دستیابی به خواستههای معیشتی. یا زمانی که کارگران فولاد با شعار «عدالتی ندیدیم، ما دیگه رأی نمیدیم» به خیابان میآیند باز هم مفهموم صنفی و معیشتی برای بهتر شدن وضعیت زندگی از «عدالت» بر جسته است. بعلت سرکوب شدید و واقعیت زندگی اسفبارشان یعنی همان آگاهی به هستی خود و آنچه که در تمام این سالها تجربه کردهاند در صد بالایی از کارگران پای صندوق های رأی نرفتند.
اما آیا کارگران که نیروی اصلی مبارزه برای پایان دادن به بهره کشی و استثمار، بی عدالتی، نا برابریها و تبعیض ها هستند در نهایت برای برچیدن این بساط و سرنگونی آن آمادگی دارند؟ به نظر می آید در حال حاضر با توجه به شرایط سیاسی داخلی، خارجی و بویژه سرکوبهای وحشیانه باید منتظر سالهای آینده بود.
دسته چهارم زنان و مبارزات آنها
زنان که سالها است در هر شرایطی و به هر شکلی در میدان مبارزه حضور داشتند و در خیزشهای دی ماه ۹۶، ۹۷، آبان خونین ۹۸ و بویژه از سال ۱۴۰۱ پرچمدارمبارزه بودند و هنوز هم هستند. بطور منطقی باید جزئ تحریم کنندگان اصلی صندوق های رأی باشند.
زنان پراکنده ترین طیف اجتماعی و از لایه ها، اقشار و طبقات مختلف هستند که در صد بالایی از آنها را تهیدستان و زحمتکشان تشکیل می دهند.
وضعیت معیشتی بسیاری از زنان کارگر در واحد های تولیدی، بخش کشاروزی بویژه کارگران خانگی که فقر و فلاکت شاخص اصلی این طیف وسیع از زنان است، «تبعیضهای جنسیتی و بی عدالتی» را در زندگی روزمره تجربه و لمس کرده اند
صندوق رأی هیچ رابطه و هیچ مفهمومی با شرایط عینی اسفبار زندگی آنها ندارد. آنها نان سفره خود و کودکانشان را در صندوق رأی پیدا نمی کنند.اما «عنصر آگاهی» و رابطه آن با صندوق رأی تردیدهایی بجا می گذارد .
طیف وسیعی از زنان جوان که بیشتر از لایههای میانی و یا بالایی طبقه متوسط هستند یا جزء طیف و دسته اول هستند در برابرقوانین زن ستیز، تبعیض ها و سرکوب ها ایستادهاند. برای این طیف از زنان «آزادیهای فردی و اجتماعی» از هیچ صندوقی بیرون نمیآید .
برنامه مبارزاتی و آلترناتیو پیش روی
زن، زندگی ، آزادی شعار مبارزاتی نیست
عدم شرکت گسترده یا تحریم انتخابات این سئوال را در پی دارد که چه برنامه یا آلترناتیوی در افق آینده ۸۵ میلیون ایرانی برای سرنگونی جمهوری اسلامی وجود دارد ؟
شعار زن، زندگی، آزادی هیچ مفهوم مشخص و روشن افتصادی، سیاسی، اجتماعی و برنامهای در برابر مردم ندارد. بطور قطع تنها یک شعار پوپولیستی است مانند دیگر شعارهایی از این نوع که محور اصلی آن تبلیغات برای بحرکت در آوردن تودهای وسیع از مردم بدون مطالبات و خواستهای طبقاتی، اجتماعی وحتی فرهنگی و حقوقی معین.
زن» در ارتباط با پدیدههای دیگر اجتماعی، در جایگاه او با ساختارهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است که معنی و مفهوم پیدا می کند. « زن» بعنوان یک «هستی از کل جامعه مطرح است. «زن» بطور مجرد و بدون ارتباط با تمام پدیده ها که خود بخشی از آنها است هیچ مفهومی از «هستی» و از موجودیت او بعنوان انسان آگاه نمیدهد.
بنا براین موجودیت زن را باید در نقش و جایگاه او در تمامی عرصه های مختلف اجتماعی دید علاوه بر آن «زن» را باید درآرمانها، اهداف، تمایلات، آروزها،خلاقیت ها، خواستها و تجربیاتش دید و در نظر گرفت. زن یک شیئ، وسیله و ابزاری نیست که یک تعریف یا یک مفهوم کار بردی و تبلیغاتی بتوان از آن داشت. آنگونه که در تمام مذاهب تعریف شده است.
با همین درک و مفهوم میتوان به «زندگی» هم اشاره کرد. مفهوم و درک از «زندگی» برای همه مردم حتی اگر از یک لایه و یا طبقه اجتماعی باشند متفاوت است.مردم درکهای مختلف، تعاریف و انتظارات گوناگونی از زندگی دارند. زندگی یک زن روستایی در یک ده دور افتاده با کمترین امکانات، با مشقت ها و تجربه هایش با زندگی زن دیگری در شهری بزرگ با امکانات قابل توجه دو مفهوم، دو شناخت دو تجربه، و دو آگاهی عینیی از زندگی به انسان میدهد. «زندگی» برای زنی در دروازه غار تهران جدال دائمی برای زنده مانده است، ولی برای زنی در فرمانیه «آزادی» مفهوم اصلی زندگی او است. ظرف بزرگی که «زن و زندگی» را در آن ریخته اند بدون کمترین توجهی به تفاوت ها، شکافهای طبقاتی، خواستها، گرایشات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اهداف و آرمانها شعار این مرحله از انقلاب آینده نیست. پوپولیسمی که این بار هم مانند قیام سال ۵۷ بشکل و شیوه دیگری راه به نا کجا آباد می برد. مقایسه کنیم با شعار «نان، کار، آزادی و یا نان، مسکن، آزادی» که خواستهها و مطالبات ملموس و واقعی بیش از نود در صد مردم را به بیانی ساده، روشن و ملموس مطرح می کند.
متأسفانه این شعار از سوی بعضی از جریانات چپ آنقدر تکرار شده که آنرا به لوگوی خود تبدیل کردند بدون اینکه حتی نظر یا تعریف دقیق و مشخصی از آن داده باشند.
با توجه به شرایطی سیاسی و اجتماعی که در آن قرار داریم، یعنی توان مبارزاتی طبقه کارگر غیر متشکل، پراکندگی و سر در گمی در جنبشهای اجتماعی از یک سو و برنامههای ایده آلیستی و حد اکثری بعضی از سازمانها و گروههای چپ از سوی دیگر تنها برنامهای که با وجود انتقاداتی بر آن میتواند محورواقعی و مبارزاتی برای این مرحله از انقلاب در پیش روی جنبش کارگری، دانشجویی، معلمان، بازنشستگان و تهدیستان و بطور خاص زنان باشد همان «منشور مطالبات حد اقلی ۲۰ تشکل صنفی و مدنی است که متأسفانه مدتها است کمتر از آن صحبت می شود.
–
مرجان افتخاری
تیر ۱۴۰۳