تجدید نظر در استراتژی سوسیالیستی کومەله در نگاهی به چند مصاحبه(بخش ۲)

رفیق جمال در ادامه نوشته اش در بخش های دیگر از آن زیر عناوین: «انقلاب کارگری در کردستان! » و «حاکمیت شورایی در کردستان و مسیر تحقق آن!» به تحریف اسناد تشکیلاتی از جمله پیرامون سند ‶استراتژی ما در جنبش کردستان″ مصوب کنگره ششم کومه له، دست می زند. اینگونه اظهار کرده که گویا سند استراتژی وظیفه انقلاب کارگری و برقراری سوسیالیسم را بر دوش جنبش کردستان قرار داده است. یکی دیگر از تحریفات رفیق جمال این است که گویا وقتی ما از حاکمیت شورایی در کردستان سخن میگوییم، حاکمیت شوراهای کارگری را مَد نظر داریم.

برای نشان  دادن این تحریفات جا دارد به  سند  ‶استراتژی ما در جنبش کردستان″ مصوب کنگره ششم کومه له اشاره ای داشته باشیم. در مقدمه همین سند در بند ۱ آن به وضوح آمده است: «فعالیت ما در کردستان جزئى از فعالیت عمومی حزب کمونیست ایران برای سازماندهی و به ثمر رساندن انقلاب کارگری و برقراری حکومت کارگری در مقیاس سراسری است.» و همچنین در مقدمه، در بخش ارکان استراتژی ما در کردستان بند ۳ آمده است: «شرط لازم پیشروی جنبش انقلابی جدایی توده های کارگر و زحمتکش از افق، آرمانها و سیاستهای احزاب بورژوایی در کردستان و تقویت کمونیسم در قبال ناسیونالیسم در مقیاس اجتماعی است.»

 

با اتکاء به سند اشاره شده در بالا رابطه منطقی فعالیت کومه له در کردستان با فعالیت و استراتژی عمومی حزب در سطح سراسری مورد بحث قرار گرفته است. به بیان دیگر برنامه سازمان کردستان حزب کمونیست ایران- کومه له در اینجا ضمانت اجرایی و نهایی و تداوم پیروزی را در گرو «انقلاب سراسری در ایران» را به واضحی توضیح داده است. بر همین مبنا میتوان گفت تامین اراده آزادانه مردم کردستان بر سرنوشت خویش، محصول تداوم یک مبارزه توده گیر همه جانبه، سیاسی، اجتماعی پیشرو و در راس همه طبقه ی کارگر در سطح سراسری ایران است. بر اساس همین رابطه منطقی این نتیجه را گرفته است  که در کردستان هم باید تلاش کرد که طبقه کارگر را به مثابه نیروی محرکه جنبش کردستان به میدان مبارزه کشاند. به بیان دیگر در امر سازماندهی آن از هیچ کوشش و تلاشی فروگذاری نکرد، به همین معنا برای ایجاد اتحاد و همبستگی بین جنبش کارگری با جنبش انقلابی مردم کردستان، جنبش زنان و دیگر جنبش های پیشرو و رادیکال اجتماعی چه در کردستان و چه در سطح سراسری، با ﺣﻀﻮﺭ ﻓﻌﺎﻝ خود ﺩﺭ ﺟﻨﺒﺶ ﻫﺎی سیاسی-اجتماعی، ﺑﺎ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥِ در ﮐﺎﺭﺳﺎﺯ ﺑـﻮﺩﻥِ راهکارها ﻭ استراتژی سوسیالیستی برای ﺗﺤﻘق ﻣﻄﺎﻟبات جنبش انقلابی کردستان در تقابل با استراتژی احزاب بورژوا- ناسیونالیست، میتوان رهبری سوسیالیستی ﺭﺍ ﺑـﺮ ﺟﻨـﺒﺶ انقلابی کردستان ﺗـﺎﻣﻴﻦ کرده و ﺍﻳﻦ ﺟﻨﺒﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺘﺤﺪ طبیعی طبقه کارگر ﺩﺭ ﺍﻣﺮ سازماندهی ﺍﻧﻘﻼﺏ کارگری در سطح سراسری ﺗﺒـﺪﻳﻞ ﮐﻨـد. در مقدمه برنامه کومه له برای حاکمیت مردم در کردستان زیر عنوان  ملزومات تحقق حاکمیت مردم در کردستان در بند ۵ آن پر واضح اشاره شده است که: «۵- تضمین نهایی و تداوم پیروزی، در گرو در هم شکستن قطعی قدرت دولت مرکزی و پیشروی جنبش کارگری در سطح سراسری است. سهل ترین و کم درترین راه حفظ دست آوردهای یک جنبش انقلابی پیروزمند در کردستان پیوند با یک انقلاب سراسری در ایران است.»

 

یکی دیگر از تحریفات رفیق جمال این است که گویا وقتی ما از حاکمیت شورایی در کردستان سخن میگوییم، حاکمیت شوراهای کارگری را مد نظر داریم، در واقع این یک ادعای پوچ و بی پایه و اساس است زیرا با تکیه به برنامه کومه له برای حاکمیت مردم در کردستان، با استناد به آخرین پارگراف های این برنامه (اقدامات اقتصادی) میتوان نشان داد بر خلاف ادعای رفیق جمال، همانطور که ما بارها اشاره نموده ایم که برنامه کومه له برای حاکمیت مردم در کردستان یک برنامه سوسیالیستی نیست و متعاقب آن  برنامه اقتصادی حکومت شوراها در کردستان، به همچنین سوسیالیستی نیست، بلکه یک اصلاحات رادیکال به نفع کارگران و اقشار پایین جامعه است. هر گونه برنامه اقتصاد سوسیالیستی در کردستان در گرو آن است که طبقه کارگر در سطح سراسری قدرت سیاسی را در دست گرفته و مقاومت بورژوازی را هم در هم شکسته باشد. باید به جناح راست در حزب کمونیست ایران و کومه له و بطور مشخص به رفیق جمال یادآوری کرد برای اینکه سرنوشت میلون های انسان ستمدیده و زجر کشیده در کردستان ایران همان تجربه کردستان عراق و حکومت اقلیم کردستان برایشان تکرار نشود، مطمئنن بدون هیچ اما و اگر باید از همین حالا حاکمیت انقلابی مردم در راس قدرت را پایه ریزی کرد و آن را به گفتمان پیشرو در مبارزات واقعی که در آن جامعه، کارگران و زحمتکشان، هر زن و مرد کارگر و ستمدیده ای اهرمهای قدرت سیاسی در جامعه را در دست بگیرند و مستقیم در سرنوشت و حیات سیاسی خودشان نقش اساسی و موثری را ایفا نمایند. به باور من برنامه کومه له برای حاکمیت مردم در کردستان از همچین ظرفیتی در پراتیک نه تنها برخوردار است بلکه باید تلاش دوچندان داشته باشیم که به کمتر از این برنامه رضایت ندهند و نشان دهیم که همین برنامه در کردستان در پراتیک برای در هم شکستن بیش از ۴۰ سال حاکمیت جمهوری اسلامی و ماشین سرکوبش به دست کارگران و زحمتکشان و توده های ستمدیده میتواند آنان را در بدست گرفتن قدرت نقش تعیین کننده ای داشته باشد. برهمین مبنا با ایجاد شوراهای مردمی نشان دهیم این توده های وسیع مردمی است که میتوانند در یک ساختار شورایی امکان دخالت مستقیم در امر حاکمیت در جامعه را فراهم آورند به این معنا که مردم متشکل در یک نظام شورایی میتوانند هم قانون گذار و هم مجری قانون باشند و به عبارتی دیگر کلیه حقوق و آزادی های سیاسی و اجتماعی، مطالبات زنان در برابری با مردان، حقوق کودکان در تمام سطوح مورد اجرا واقع گردد. ما بر این باوریم با اتکاء به سنت های مبارزاتی پیشرو و تاریخی کومه له و با اتکاء به برنامه کومه له برای حاکمیت مردم در کردستان،  ﮐﻮﻣﻪ ﻟﻪ این ظرفیت را دارد، ﻧﻘـﺶ ﺗﻌﻴـﻴﻦ کننده ای ﺩﺭ ﺣﺎﮐﻤﻴـﺖ ﺳﻴﺎسی ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺍﻳﻔﺎ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﻓﻖ ﺳﻮﺳﻴﺎﻟﻴﺴتی ﺭﺍ در ﺟﺎﻣﻌﻪ مثل همیشه به پیش ببرد و بر همین اساس با هر چه توانمندتر شدن طبقه کارگر در به دست گرفتن قدرت در راستای تحقق سوسیالیسم در سطح سراسری ایران نقش موثری ایفا نماید.

از طرف دیگر مردم مقاوم کردستان تاریخی ارزنده ای را در مبارزات مردم انقلابی کردستان را به ثبت رسانده اند، هنوز که هنوز است یکی از دستاوردهای تاریخ مبارزات جنبش انقلابی کردستان به حساب می آید. مگر نه این بود در اوایل انقلاب با تشکیل هیات نمایندگی خلق کرد و شرکت نیروهای فعال در جنبش مقاومت مردم کردستان در یک سازماندهی و همبستگی، مردم کردستان توانستند در مقابل دولت مرکزی، تامین و اداره سراسری کردستان را هر چند کوتاه مدت در دست بگیرند. مگر نه این بود با فراخوان تشکیل شورای شهر سنندج در راستای اقدام برای انتخابات دموکراتیک و پذیرش نتایج آن و همچنین تدوین اصول مذاکره با رژیم تازه به قدرت رسیده در ایران و ترویج سنت های آموزنده ی مبارزاتی نمایندگانی از طرف کردستان برای شرکت در انتخابات مجلس در سال ۱۳۵۸ معرفی شد، در حالیکه کومه له به عنوان یک جریان کمونیستی و رادیکال و با شناخت از ماهیت رژیم تازه به قدرت رسیده در ایران، میدانست که پای هیچ یک از نمایندگان انتخابی از طرف کردستان به این مجلس باز نخواهد شد. مگر نه این بود که ضرورت همیچین اقداماتی، جهت آماده سازی در همبستگی و مقاومت مردم کردستان در جهت تحکیم موقعیت سیاسی و اجتماعی از طرف کادرهای خوشنام و کمونیستی در دل جامعه کردستان و متعاقب آن با در پیش گرفتن سیاست های توده گیر و با پشتیبانی بی دریغ در اتحاد و همبستگی مردمی؛ از جمله کوچ تاریخی مردم مبارز شهر مریوان به رهبری رفیق فواد مصطفا سلطانی، اعلام تحصن یک ماه مردم شهر سنندج برای خروج نیروی سپاه پاسداران از باشگاه افسران، راهپیمایی هزاران نفر برای آزادی زندانیان سیاسی، تلاش کومەله درایجاد تشکل زنان و تشکیل شورای زنان در اغلب شهرهای کردستان و روی آوردن بخش قابل توجهی از زنان به فعالیت های سیاسی- اجتماعی، مقاومت در برابر نیروهای ارتجاعی و اسلامی همچون مکتبی ها، تشکیل جمعیت های دموکراتیک برای دفاع ازمطالبات و دستاوردهای انقلاب وحقوق مردم زحمتکش ودفاع ازحق تعیین سرنوشت، تشکیل اتحادیه های دهقانی، تشکیل شورای شهر مرکب از یازده نماینده مردم شهر سنندج به فاصله دو ماه از بدست گرفتن قدرت توسط رژیم اسلامی و دهها اقدامات دیگر برای اولین بار مردم کردستان حاکمیت از پایین، حاکمیت  شورایی را در کردستان تجربه کردند. مگر نه این بود دقیقن در همین دوران آزادیهای بدون قید و شرط سیاسی، کنار زدن نظام فئودالی از طرف کارگران و زحمتکشان و شکل گیری سنت های مبارزاتی رادیکال به یک نیروی قابل اتکاء در برابر تهاجم رژیم اسلامی ایران تبدیل گردید. اینها تنها بخشی از نمونه های آموزنده و ارزنده مبارزات انقلابی مردم کردستان است برای همکاری و همدلی در حفظ نظم در راستای  اقدامات رادیکال، پیشرو و پیشرونده جهت رفاه عمومی است که نشان میدهد باور عملی به بدست گرفتن حاکمیت سیاسی از لایه های پایینی جامعه و به رای و نظر افکار عمومی و اعتقاد به دخالت مردم در تعیین سرنوشت خود، که در راس آن نیروهای رادیکال، پیشرو و کمونیست قرار دارند، از قابل اتکاء ترین راهکارهای است که میتوان از آن در اینده کردستان از آن بهره برد. باید گفت ایجاد صف مستقل کمونیست ها و آزادیخواهان پیشرو و برابری طلب در کردستان، نقش اساسی کومه له و کادرهایش در دخالت دادن هرچه بیشتر زحمتکشان برای دفاع از دستاوردهای انقلاب و مقاومت مردم کردستان در سال های اول بعد از قیام ۱۳۵۷ در برابر جمهوری اسلامی حاوی آرزنده ترین درسها و دست آوردهای است که اراده مردم کردستان را در اداره شورائی و اعتماد بنفس سایرمناطق کردستان را ارتقا داد. می خواهم بگویم کومه له نه تنها در آن دوران موقعیت سیاسی اجتماعی مردم را در کردستان به درستی تشخیص داده و در امر سازماندهی نقش موثری داشت بلکه با عملکرد رادیکال خود در دفاع ازمطالبات کارگران و زحمتکشان و توده های وسیع ستمدیده در کردستان یه سیمای رادیکال و قابل اتکاء مردم تبدیل گردید و کماکان کومه له میتواند از این تجارب آرزنده، برای تحقق استراتژی خود در بعد از سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی، در راستای استراتژی خود در سطح سراسری نقش تاریخی خود را ایفا نماید.

رفیق جمال در ادامه تحریفاتش اظهار نموده که گویا وظیفه ( سند استراتژی ما در جنبش کردستان) درهم شکستن ماشین دولتی بر دوش جنبش کردستان نهاده است. این در حالی است در بند ۷ همین سند آمده است:

۷-«شکل نهایی تفوق جنبش انقلابی ترکیبی از قیام شهری، بدنبال یک برآمد و اعتراض توده ای، و پیشروی نیروهای نظامی گسترش یافته ما، بیرون راندن قوای سرکوبگر حکومت از کردستان و افتادن کنترول امور بدست قیام کنندگان و نیروهای مسلح زحمتکشان به رهبری کومه له خواهد بود.» (خط تاکید از من است)

اگر قبول داشته باشیم که ضرورت در هم شکستن کامل ماشین دولتی پس از تجربه کمون پاریس سال ۱۸۷۱ به دست آمد، باید گفت بر اساس همین آزمون طبقاتی و ضرورت بود که مارکس و انگلس در پیشگفتار چاپ آلمانی مانیفست در ۲۴ ژوئن سال ۱۸۷۲ نوشتند «کمون ثابت کرد که طبقه کارگر نمی تواند به طور ساده ماشین دولتی حاضر و آماده ای را تصرف نماید و آنرا برای مقاصد خویش به کار اندازد.» اگر کموناردها در کاربرد این ضرورت انقلابی غفلت کردند، نادیده گرفتن این آزمون، یک اشتباه نابخشودنی بود. انقلاب اکتبر در روسیه سال ۱۹۱۷ این ضرورت را به کار گرفت به این معنا که بدون در هم شکستن ماشین دولتی که بوسیله طبقه حاکم بورژوازی بنا نهاده شده، از میان بردن ستم طبقاتی غیر ممکن است و همین امر یکی از درسهای آموزنده و آرزنده ای است که در انقلاب اکتبر توسط لنین بکار گرفته شد و از سوی دیگر تئوری مارکس و انگلس را در پراتیک به اثبات رساند. در هم شکستن ماشین دولتی، یعنی تمامی روبناهای سیاسی، اداری، ایدوئولوژیک، نظامی، حقوقی، مالی، امنیتی، زندانها، یعنی تمامی قوای سه گانه دولتی (مقننه، مجریه و قضاییه) و تمامی ابزار حاکمیت مناسبات سرمایه داری نخستین وظیفه انقلاب کارگری است که برای نخستین گامهای تحقق سوسیالیسم در دستور کار قرار می گیرد. آشکار است این وظیفه پس از سرنگونی انقلابی حاکمیت سیاسی سرمایه دارن در ایران بلافاصله آغاز می شود. حاکمیت شورایی یعنی ارگانهای قدرت توده ای در شهر و روستا و سازمانیابی یک قدرت شورایی سازمانیافته از کارگران و تهی دستان در سطح سراسری  و متعاقب آن  شهرها و روستاهای کردستان بخشی از پروسه در هم شکستن ماشین دولتی است.

همانطور که میدانیم و پُر واضح است مارکس در جمعبندی از تجربه حکومت کارگری کمون پاریس نشان داد که در هم شکستن ماشین دولتی بورژوازی  در واقع از وظایف و امر بلاواسطه طبقه ی کارگر است. بر متن همان روش و بگونه ای که لنین به تفصیل این مسئله را در دولت و انقلاب مورد بحث و بررسی قرار داده است و برای درهم شکستن ماشین دولتی برای حکومت کارگری هژمونی طبقه ی کارگر از اهرمهای مبارزاتی برای به قدرت رسیدن طبقه کارگر محسوب می شود. به بیان دیگر بدون هژمونی طبقه کارگر در میدان مبارزه در هم شکستن ماشین دولتی بورژوازی غیر ممکن است. به این معنا صرفن لغو قوه ی قهریه، لغو بوروکراسی، انحلال نیروهای مسلح و یا لغو دستگاههای اداری نیست بلکه اداره ی کل جامعه توسط توده های زحمتکش و کارگران در راس قدرت سیاسی نظیر شوراها در جامعه است. اگر غیر از این می بود باید برچیدن دستگاههای فاشیستی از جمله کسانی مثل هیتلر و یا برچیدن دولت های عربی موسوم به بهار عربی، سقوط و به زیر کشیدن دولت صدام در عراق و یا سر کار آمدن حکومت اقلیم کردستان را هم در زمره ی در هم شکستن ماشین دولتی به حساب آورد. در حالیکه در خوشبینانه ترین حالت این دست از دگرگونی ها را فقط میتوان در چارچوب جنگ میان رقیبان بورژوازی مهر تایید زد و یا استحاله ای کاملن فرمال در بازسازی دستگاههای دولتی دانست که این موارد اشاره شده در واقع هیچ ربطی به در هم شکستن ماشین دولتی بورژوازی ندارد. به قول لنین: «عبارت درهم شکستن ماشین بوروکراتیک ونظامی دولتی، بیان خلاصه ای ست از درس عمده مارکسیسم درمورد وظائف پرولتاریا در انقلاب نسبت به دولت.» (دولت وانقلاب).

از طرف دیگر انگلس در پیشگفتار خود «بر جنگ داخلی در فرانسه» که در سال ۱۸۹۱ در بیستمین سالگرد کمون پاریس به نگارش درآمده در بیان ساختار دولت و نقش ارتش، پلیس سیاسی و دستگاه اداری در سرکوب و استمرار حاکمیت طبقه ی حاکم این گونه ادامه می دهد: «کمون یکسره به این نتیجه رسید که طبقه کارگر، پس از دست یافتن به قدرت، نمی تواند جامعه را به کمک همان ماشین دولتی گذشته اداره کند؛ این طبقه کارگر، برای این که سلطه طبقاتی خود را که به تازگی به چنگ آورده بود دوباره از دست ندهد، می بایست، از یک سو، آن ماشین سرکوب گذشته را که علیه خود او به کار گرفته شده بود از میان بردارد، ولی از سوی دیگر تدابیری اتخاذ کند که قدرت تفویض شده به گماشتگان و کارمندانی که خود او برای اداره جامعه مامور می کرد، همواره و بدون استثناء پس گرفتنی باشد.»

لذا باید به رفیق جمال يادآوری نمود که درسند ‶استراتژی ما در جنبش کردستان″ مصوب کنگره ششم کومه له″ در بند ۹ آن بوضوح آمده است: «تضمین نهائى تداوم پیروزی، در هم شکستن قطعی قدرت بورژوازی در سطح سراسری است. کردستانی که در آن جنبش انقلابی قدرت مرکزی را در هم شکسته باشد برای نگهداری دستاوردهایش نمیتواند به چیزی جز یک انقلاب سراسری در این اتکاء نماید…»

 

حال با اتکاء به برنامه کومه له برای حاکمیت مردم در کردستان، با اشاره به تجربه تاریخی مبارزات مردمی درکردستان در بعد از قیام ۵۷ ایران، با نظر به بندهای آمده در سند استراتژی ما در جنبش کردستان، همچنین درک کمونیستی  از ضرورت در هم شکستن ماشین دولتی که بعد از شکست کمون پاریس و جمع بندی از آن شکست، وارد ادبیات کمونیستی گردید که در اثر تاریخی دولت و انقلاب لنین گسترش داده شد، تاکید قطعنامه استراتژی ما در جنبش کردستان بر بیرون راندن قوای سرکوبگر رژیم و سازمانیابی قدرت شورایی، تنها بخشی از ضرورت اجرایی در هم شکستن قدرت دولتی است و همه آن را در بر نمیگیرد. در هم شکستن کامل ماشین حکومتی سرمایه در ایران، وظیفه انقلاب پیروزمند کارگری است و دقیقن بنا به همین ضرورت است که در بند ۸ سند نامبرده آمده است:

«سقوط و در هم پاشیدن نیروها و نهادهای حکومت مرکزی و عقب نشینی آن پایان کار نیست. پیروزی تنها با قدرت گیری ارگانهای قدرت توده ای در شهر و روستا و سازمانیابی یک ساختمان قدرت در کردستان کامل خواهد شد. این قدرت نوین فورا مطالبات و برنامه های انقلابی کارگران را به مورد اجرا در خواهد آورد. شرط لازم تحقق این امر نه فقط غلبه بر نیروهای حکومت مرکزی بلکه جلوگیری از تلاشهای احزاب بورژوایی در کردستان برای جایگزین کردن نهادهای قدرت حکومت مرکزی با ارگانهای فوق مردمی بورژوازی محلی خواهد بود.» (خط تاکید از من است)

رفیق جمال با این تحریفات میخواهد ضدیت خود را با مبانی استراتژی سوسیالیستی کومه له را نشان دهد. مطمئنن ما کمونیست ها در دفاع از تمام دستاوردهای تاریخ پر افتخار حزب کمونیست ایران و کومه له و با استناد به اسنادش و بطور مشخص اسناد کنگره ششم که در ارتقاء یک خط سیاسی رادیکال و تمام قد کمونیستی نقش موثر و تعیین کننده ای داشته نه تنها دفاع میکنیم بلکه هر نوع تحریف و سیاست استحاله ای را بی اما و اگر مورد نقد ریشه ای قرار خواهیم داد. این تاریخ و وقایع پیرامونی آن و تمام کنش های آن دوران بطور مشخص استراتژی ما در جنبش کردستان یکی از آرزنده ترین و قابل دفاع ترین اسنادی است که در تاریخ مبارزاتی در کومه له به ثبت رسیده و کماکان قابل دفاع است. جناح راست با تحریف اسناد و مصوبات کنگره در تلاش اند چوب حراج به تمام استراتژی حزب و کومه له بزنند به این معنا که هرکس از حاکمیت مردم در کردستان صحبت کند و یا اینکه از طبقه کارگر و تحقق سوسیالیسم حرفی بزند و یا از واقعیت های تاریخی شکلگیری حزب کمونیست ایران در راستای مبارزات طبقاتی حرفی به میان بیاورد ودر این راستا مبارزات و تلاش خود را سازماندهی کند با عبارت پردازی پندارگرایی روبرو میشود و با خوانش مبارزات حاشیه ای، مبارزات طبقاتی را از دور خارج میکنند. بر همین اساس باید گفت اظهارات رفیق جمال مبنی بر اینکه گویا وظیفه در هم شکستن ماشین دولتی بر دوش جنبش کردستان نهاده است نه تنها واقعی نیست بلکه یک تحریف آشکار اسناد تشکیلاتی در خدمت استراتژی جدید جناح راست در حزب کمونیست ایران و کومه له خود را سازماندهی کرده است. باید به رفیق جمال یادآورشد که انهدام و در هم شکستن ماشین دولتی بورژوازی، از بین بردن کل مناسبات سرمایه داری و روابط تولید سرمایه داری، امحای اختلافات طبقاتی در واقع امر مبارزاتی طبقه ی کارگر از طریق دیکتاتوری پرولتاریا در دوره ی گذار قابل تحقق است که شما در جناح راست با عبارت پردازیهای استحاله ای، مبارزات حاشیه ای قلمداد میکنید و یا با شعار پندارگرایی، خانه تکانی و درسهای اخلاقی، این فاکت های تاریخ و مستدل را مبارزات حاشیه ای معرفی میکنید، و به این گونه است که خواهی نخواهی انقلاب کارگری خلع سلاح می شود.

ادامه دارد…

۲۲ فوریه ۲۰۲۱

#انقلاب_كارگرى

https://t.me/enghelab_karegari

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate