فروید در دادگاه غیابی کمونیسم

sigmund freud 1856-1939

فروید در دادگاه غیابی کمونیسم.

روانکاوی فروید در لباس ایدئولوژی و جهانبینی.

فروید مدعی شد که هدف از آفرینش و هستی جهان، سعادت انسان نبود. این سنگ اول جهانبینی نیهلیستی و بدبینانه او نسبت به انسان و جهان است. فروید باور به تضادی بنیادین میان فرهنگ بشریت، و غریزه مرگ و تخریب و خشونت درون انسان، داشت. وی مدام جریان نبرد میان غرایز مرگ و زندگی را عمده نمود. روانکاوی فروید بدلیل یاس و ناامیدی و نیهلیسم مورد توجه و تشویق کمونیست ها قرار نگرفت. وی مدعی بود که کل تغییر و تحول و رشد و فراز و فرود فرهنگ، بر اساس نبرد میان دو غریزه عشق و خشونت، یا میان غرایز مرگ و زندگی است. فروید کوشید علم تازه پای روانکاوی را تیدیل به یک دکترین روانشناسی عام شامل: تئوری اجتماعی و جهانبینی فلسفی با ادعای جهانی بنماید. شاید به این دلیل لیبرالهای امریکایی و بخشی از روشنفکران یهودی کوشیدند او را رقیب یا در کنار مارکس مهم جلوه دهند.

روانکاوی فروید تاثیر مهمی روی علوم عصر بورژوازی مانند هنر، فلسفه، و ایدئولوژی گذاشت، گرچه خود محصول کوششهای هومانیسم، عصر روشنگری، و نقد اجتماعی ترقی خواه بود. او در کنار فعالیت های علمی، پزشگی، و نویسندگی، در زندگی سیاسی و اجتماعی عمومی، فعال نبود و شرکت نکرد، بلکه از مواضع لیبرال و خرده بورژوازی اش، خود داری نمود. سیاست در حد شغل و اقامت محل برایش مهم بود. او به جریانات فلسفی و سیاسی زمان خود و به نظریه های اجتماعی  علاقه نشان نداد. از جمله مشخصات علم روانکاوی وی در ۴ چوب فلسفه و ایدولوژ ی پایان بورژوازی، مشخصات: پوزیویستی، بیولوژیکی، خرد گریزی، و نیهلیسم فرهنگی بود.

رابطه و موضع فروید با: مارکسیسم، جنبش کارگری، و انقلاب اکتبر، انکار و بی تفاوتی بود، گرچه او عملا و آشکارا در فعالیت های ضد کمونیستی شرکت ننمود. وی چون نتوانست به شناخت نیروهای اجتماعی و جنبش کارگری پی ببرد، تئوری هایش از نظر نقد اجتماعی و هومانیستی، عملی نشد و تکامل نیافت. مارکسیسم و دیالکتیک امروزه به وحدت ضمیر ناخودآگاه و ضمیر آگاه باور دارد. تفسیر مارکسیستی فلسفی و روانشناسانه پیرامون موضوعات روانی از نظر عملی و نظری قابل تفکیک و قابل وحدت هستند. بیولوژی گرایی فروید را میتوان در اهمیت اغراق آمیزش نسبت به نقش دو غریزه نام برده در بالا، دانست. فروید از بیان موضع گیریهای فلسفی خود داری میکرد تا شاید بتواند دکترین فکری اش را نوعی مکتب فلسفی مدرن انسانی جا بیندازد. روانکاوی التقاطی او محصول جریانات فکری مشاهیر گوناگونی مانند: افلاتون، دکارت، اسپینوزا، استوارت میل، هربرت، لامارک، داروین، شوپنهاور، نیچه، و برگسون، یا مکتب رمانتیسم، و ادیان یهود و مسیحی بود. فروید از نقد پیشکسوتان فکری خود و جمعبندی دیالکتیکی آنان خودداری کرد تا تناقض های فکری افکار و ادعاهایش آشکار نشوند.

از جمله دستاوردهای تحقیقات فروید این بود که میگفت: شناخت ضمیر ناخودآگاه اهمیتی مهم برای شناخت شخصیت انسان در جامعه طبقاتی دارد. وی منیت فرد را در مقابل ضمیر نامشخص “آن” قرار میداد. فروید عقده اودیپوس را آغاز و میدانی برای برخورد و تصادف: دین، اخلاق، سنت، فرهنگ، جامعه، و هنر میدید. علم روانکاوی مدعی شد که این عقده موجب بیماری های عصبی و روانی میشود. فروید توضیحی روشنگرانه در باره دین داشت؛ وقتی از توهم و مشکل روانی جمعی سخن میگفت، ولی بدلیل بیولوژی گرایی اش، آن مشکل را نارسایی طبیعی میدید. او اهمیت زیادی نیز به تفسیر هنر میداد و از آن طریق به فردیت گرایی و ذهن گرایی میرسید. فروید مدعی بود که آثار هنری ارزش شناختی چندانی ندارند چون رابطه آنان با واقعیت ناچیز است. نقد مارکسیستی مکتب روانکاوی فروید، از آغاز نوعی محاکمه غیابی او در دادگاه تاریخی کمونیسم بود.

رابطه فروید با مارکسیسم و انقلاب، نفی و بی تفاوتی بود، گرچه او مخالفی منفعل در مقابل مارکسیسم و کمونیسم بود. وی نتوانست به شناخت نیروی اجتماعی جنبش کارگری پی ببرد تا نظریه هایش را از لحاظ نقد اجتماعی و ارزشهای هومانیستی عملی سازد و یا تکامل دهد. روانشناسی ضمیر ناخودآگاه او چون متکی به فلسفه و افکار شوپنهاور بود، میان راسیونالیسم و بدبینی و نیهلیسم در نوسان بود. با این وجود او تحت تاثیر متفکران روشنگری آلمان مانند: لسینگ، گوته، و هاینه قرار گرفت. مسیر فکری و تحقیقاتی فروید را میتوان عبور از ایستگاههای: پزشکی، روانشناسی، روانکاوی، فلسفه، روانشناسی اجتماعی، و سرانجام تئوری فرهنگ، دانست. اندیشه های ضد متافیزیکی، ضد ایده آلیستی، و ضد دینی او محصول مطالعات داروینیستی و نظرات جریان جناب “کلاه خود چوبی” بود. فروید گرچه خود را سکولار و آته ایست میدانست، رابطه اش را با فرهنگ یهودی انکار نمیکرد. وی بعنوان محقق و متفکر و نویسنده شخصا زیر تاثیر هومانیسم و فرهنگ یهودی نیز بود.

توماس مان، مبارز ضد فاشیست و نویسنده مشهورآلمانی، فروید را مترقی و مخالف بت سازی خردگریزی فاشیسم میدانست. فروید خلاف شاگردش یانگ؛ که به آغوش متافیزیک و وجدان دینی بازگشت، علاقمند به خردگرایی و روشنگری منتقد بود، به این دلیل وی پیامبر خردگریزی بورژوایی نگردید. مکتب لوگوس در یونان باستان ۲۷۰۰ سال پیش نشان میدهد که روشنگری در غرب سابقه ای طولانی دارد. فروید پاسخ  وجود خشونت در انسان را در دوئالیسم: موتور و غریزه زندگی و بقا، و غریزه خشم و مرگ میدید. فروید میگفت پوچی و بی معنی بودن ظاهری خواب و رویا در ضمیر ناخودآگاه دارای معنی و علت است. در روانکاوی فروید علاقه جنسی در لباس ضمیر ناخودآگاه و ضمیر آگاه، نقش مهمی دارند.

نویسندگان و هومانیستهای لیبرال و بورژوایی که تحت تاثیر نظرات فروید قرار گرفتند و به خلاقیت ادبی و هنری پرداختند، عبارتند از: رومان رونالد، استفان و آرنولد تسوایگ، و خود توماس مان. این گروه دارای ایده آلهای انتقادی، اجتماعی، و انساندوستانه بودند. پیرامون مواضع سیاسی و تاثیرات فروید، در رسانه های امریکایی، یهودی، اغراق شده، همانطور که این دو فرهنگ برعکس به تخریب نیچه پرداختند. در ایدئولوژی ارتجاعی اواخر بورژوازی در قرن ۲۰ کوشش های گوناگونی شد تا آموزشهای فروید را با انواع مکاتب بورژوایی از جمله: اگزیستنسیالیسم مارکوزه، کاتولیک گرایی نیکول، پروتستانتیسم تیلیچ و نیبور، و جامعه شناسی پوزیویستی پارسون، آشتی دهند ویا تفسیر نمایند. دوشاگرد مهم فروید: آدلر با روانشناسی فردی اش، و یانگ با روانشناسی تجزیه تحلیلی اش، از او جدا شدند و خود تشکیل مکاتب مهم روانشناسی دیگری دادند.

گرچه قبول تئوری ضمیر ناخودآگاه جمعی فروید مورد سوء استفاده فاشیسم قرار گرفت، در دهه ۴۰ قرن بیست در امریکا، نئوفرویدیسم از طریق امثال اریش فروم محبوبیت یافت. در این مکتب بجای نقش  رابطه جنسی، به نقش فرهنگ در شخصیت بیمار روانی اهمیت داده شد. در دهه های ۲۰ و ۳۰ قرن گذشته کوشش شد از طریق: ویلهلم رایش، مارکوزه، فروم، و چپ نو، روانکاوی فروید را با مارکسیسم و جنبش کارگری اشتی دهند. بجای سیاست مبارزه طبقاتی و انقلاب اجتماعی و عمیق نمودن مارکسیسم، بعد از پایان جنگ جهانی دوم، از طریق جنبش دانشجویی و جنبش هیپی کوشش شد به عمده کردن انتقلاب جنسی سکسی در غرب بپردازند. در پایان قرن ۲۰ میلادی انواع مارکسیسم فرویدی مانند: تئوری انتقادی ذهن، ماتریالیسم تاریخی مارکوزه، میم- لام های رویزیونیست راه سوم، و روانشناسی انتقادی متکی به مارکسیسم، با شکست روبرو شدند. بورژوازی و لیبرال ها کوشیدند در طول ۱۵۰ سال گذشته در مقابل مارکس و اندیشه هایش، یک جامعه شناس بنام ماکس وبر، و یک روانشناس بنام فروید را عمده کنند، تا سوسیالیست ها نتوانند از  واقعیت وجوداختلاف طبقاتی، برای پیروزی انقلاب اجتماعی استفاده کنند.

فروید نه تنها در روانشناسی بلکه در علوم دیگر مانند: جامعه شناسی، انسانشناسی فرهنگی، و فلسفه، تاثیر مهمی از خود بجا گذاشت. او مدعی بود که برای شناخت تاریخ فرهنگ در قرن ۲۰ اروپا باید به متد و روش: روانکاوی خود، روانکاوی فرد دیگر، و روانکاوی جمعی بشریت، پرداخت. چپها مدعی شدند که جامعه پایان بورژوازی قرن بیست از روانکاوی فروید در ماهیت ایدئولوژیک اش بشکل عینی دفاع نمود. فروید برای دفاع از مکتب و تئوری هایش نیاز به ساختارگرایی ایده آلیستی، ذهنی، و خرد گریز داشت. با این وجود یکی از دست آوردهای روانکاوی فروید این بود که رابطه جنسی را تبدیل به موضوعی علمی نمود، همچنین وجود عناصر راسیونال و عقلگرا در علم روانکاوی امروزه، نتیجه کوششهای وی هستند. بعضی از پروژههای نظری و فلسفی فروید باعث شدند که او خلاف سوسیالیستها به نقش ریشه های اقتصادی و اجتماعی در مشکلات بیماران روانی و شخصیت سازی انسان در جامعه طبقاتی اهمیت ندهد و دلایل مرموز و شبه عرفانی و جنسی سکسی را عمده کند.

در متد و روش روانکاوی فروید تفسیر خواب و تداعی آزاد خاطرات نقش مهمی دارند. وی مدعی بود که نبرد میان ۲ غریزه مرگ و زندگی، عشق و خشونت، دست آوردهای فرهنگی بشر را تهدید میکنند. بیماری های عصبی نیز ریشه در ناهنجاری های جسمی و روانی دوران کودکی دارند. در مبارزه آشتی ناپذیر و آنتاگونیستی ۲ غریزه نام برده فوق، بطور مستقیم یا غیر مستقیم، جریانات و مقوله های: جامعه، تاریخ، تحول، و فرهنگ بوجود می آیند. فروید با وجود باور به قدرگرایی و سرنوشت، و بدبینی و نیهلیسم نسبت به انسان و آفرینش، علم روانکاوی را اخلاقی میدانست و میگفت ” آنجایی که آن بود، من باید بروم”. اشاره میشود که فروید قصد داشت غریزهها را از طریق علم روانکاوی پاک و رام و انسانی کند تا فرهنگ تولید شده با خواسته های جهان بیرون هماهنگی داشته باشند و فروید بتواند این اصل را به همه حوزههای زندگی تعمیم دهد.

در منابع فارسی از ترجمه حدود ۱۲ اثر فروید نام برده شده، از جمله: تفسیر ومعنی خواب و رویا، من و ضمیر نامشخص آن، ناگواری ها در فرهنگ، توتم و بت های ممنوعه، فرای اصل لذت، روانشناسی توده ای و شناخت خود، نظریه روابط جنسی، و راهنمای ورود به روانکاوی.

آرام بختیاری

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate