تداوم تجمعات کارگری با سازمان‌دهی مخفی

تداوم تجمعات کارگری با سازمان‌دهی مخفی

در حاشیه اخراج و تنبیه یاسر احمدی نژاد

سخنرانی مازیار رازی در جلسه کلاب‌هاوس 

تهیه‌وتنظیم: کاوه خوشدل. ویرایش: رضا اکبری

امروز درباره تداوم تجمعات کارگری و لزوم ‌سازمان‌دهی مخفی صحبت می‌کنیم، اما قبل‌از همه چیز لازم می‌دانم که از کارگری جسور شرکت ملی حفاری، به نام یاسر احمدی نژاد صحبت کنم که ما با تمام توان از حقوق ایشان دفاع می‌کنیم. فردی که تنها به‌علت طرح مطالبات صنفی کارگری، کار خود را از دست داده و جرمش تبلیغ برعلیه نظام جمهوری‌اسلامی، تهدید و نشر اکادیب اعلام شده است. این حمایت و دفاع در عمل هم منعکس شده. ما طی همین چندروز گذشته اطلاعیه‌ای را که از طرف هسته کارگران سوسیالیست در حمایت از این دوست گرامی نوشته شده بود به زبان‌های مختلف ترجمه کردیم و در کانال شاهرخ زمانی که چندین هزار نفر بیننده دارد، و همچنین در سطح بین‌المللی، در سایت دیدگاه انترناسیونالیستی منتشر کردیم (تحولات اخیر در مورد احظار او را به زودی در سایت های بین المللی انعکاس می دهیم). به‌این‌معنی، خبر برخورد با این کارگر به‌گوش همه کسانی که خود را مرتبط به‌جنبش کارگری می‌دانند و مبارزات کارگران ایران را دنبال می‌کنند، رسیده و برسد. ما تلاش کردیم تا جایی‌که می‌توانیم سبک کار، نکاتی که ایشان مطرح کردند و رادیکالیسمی که در طرح مسئله وجود داشت به گوش تمام نیروهای انقلابی در سراسر جهان برسانیم و حمایت این نیروها را در دفاع از وی کسب کنیم.

حال بپردازیم به تحلیل خود ما از این ماجرای بخصوص. 

ما از دوستانی که به‌هر‌حال تمایلات سندیکالیستی دارند و درداخل ایران هستند و به‌طور عموم از زبان کارگران صحبت می‌کنند، و به‌نوعی از این گرایش دفاع می‌کنند که ما می‌توانیم یک سلسله مطالبات خود را از این رژیم بگیریم، و حتی در همین راستا دست به اقداماتی هم می‌زنند، حمایت می‌کنیم؛ اما درعین‌حال انتقاداتی هم داریم. بخشی از همین کارگران اخیرا اطلاعیه فراخوان بیست‌ودو خرداد را انتشار دادند و در انتهای آن نوشتند که «ما نظام و رهبری و ملت و کشور و وطن‌مان را دوست داریم و برایش جان می‌دهیم.» 

خب، مسئله مردم و وطن و کشور و غیره درست، این تمایلات هر فرد‌ایرانی‌ست، اما وقتی سر مسئله نظام و رهبر صحبت می‌کنند؛ یک تناقض آشکار نمایان می‌شود. این نظام و این رهبر بیش‌از چهل‌و‌پنج سال است که کارگران را سرکوب کرده‌اند، شلاق زده‌اند، اعدام کردند. چه‌طور می‌شود این رهبر و نظام را دوست داشت و برایش جان داد. دوستان ممکن است بگویند این حرف‌ها از سر ترس است یا عاقبت‌اندیشی. شما که حرف بدی نزدید که بترسید یا به‌فکر عاقبت باشید؛ از گفتن چیزهای اضافی پرهیز کنید تا برای عده‌ای توهم ایجاد نشود. 

همین حالا یک کارگر مبارز با جسارت آمده و یک سلسله خواست‌های صنفی را مطرح کرده، نه انتقادی به اسلام کرده و نه به رژیم و یا هرکس دیگر. تازه گفته نظام را هم قبول دارد، اما از مسئولین شکایت می‌کند، نظام به این آدم هم رحم نمی‌کند. درواقع، شرایط به‌گونه‌ای‌ست که حتی افرادی هم که متمایل به نظام هستند و می‌گویند از آن دفاع می‌کنیم، موردضرب‌و‌شتم قرار می‌گیرند، کارشان را از دست می‌دهند و چه‌بسا ممکن است دستگیر شوند. بنابراین ما با این نظام قرابتی نداریم، نزدیکی نداریم. چه بخواهیم و چه نخواهیم ما در مقابل این نظام و این رهبر قرار گرفته‌ایم. اینها شمشیر را برای همه از رو بسته‌اند 

در چنین شرایطی و از چنین نظامی ما مطالبات سندیکالیستی داریم. چون یکی‌از دوستان پرسیده که منظور از سندیکالیستی چیست. من توضیح مختصری می‌دهم.

«سندیکا» یا اتحادیه تشکیلاتی است که با ظهور سرمایه‌داری ایجاد شد. البته در دوران ماقبل سرمایه‌داری هم به‌صورت جنینی وجود داشتند اما در سرمایه‌داری رشد کردند. این سندیکاها برای کسب یک‌سری امتیازات در چهارچوب نظام موجود مبارزه می‌کنند. «سندیکا‌لیست» در این‌معنا، یعنی کسانی که طرفدار ساختن اتحادیه‌های کارگری هستند. کسانی‌که می‌خواهند با نظام حاکم، با سرمایه‌داری، با دولت سرمایه‌داری چانه‌زنی بکنند. این‌ها خواهان از میان‌برداشتن نظام سرمایه‌داری نیستند؛ نمی‌خواهند طبقه کارگر به حاکمیت برسد، حتی اگر ادعایش را هم داشته باشند. این‌هامی‌خواهند در همین چهارچوب یک سلسله امتیازات بگیرند. ما به این‌ها می‌گوییم «سندیکالیست»، نامی که با آن در سطح بین‌المللی معروف شده‌اند. در ایران می‌گویند صنفی‌کارها. کسانی که صرفا کار صنفی می‌کنند. 

تمام بحث‌هایی که دوست ما در کلیپ پخش شده می‌کرد، همان مطالبات صنفی هستند. مطالباتی که قرار است در چهارچوب نظام تحقق پیدا کنند. اما مسئله‌ای که درارتباط با مبارزات کارگری باید به ‌آن توجه داشت، بعد سیاسی این مبارزه است. کسانی که وارد مبارزه طبقاتی می‌شوند در وهله نخست و پیش‌از هر چیز باید از ماهیت دولتی که در حاکمیت است شناخت کافی داشته باشد. دولتی که به‌عنوان نیروی بازدارنده در جامعه عمل می‌کند؛ سرکوب می‌کند، اجحاف می‌کند، کارگران را شلاق می‌زند، به‌زندان می‌اندازد، اعدام می‌کند و حتی، به‌قتل می‌رساند (همان‌طور که رفیق شاهرخ زمانی یک کارگر برجسته در ایران را در زندان به‌قتل رساند). کمترین حربه‌اش تهدید و ارعاب است. همین چند روز پیش یاسر را تهدید و ارعاب کردند. چرا؟ «خدا» می‌داند! وی را عملا از کار بی‌کار کردند و گفتند اگر دوباره برگردد تحویل مقامات می‌دهند (سپس حکم جلب او را صادر کردند)

این دولتی‌ست که ما با آن سروکار داریم. درنتیجه شناخت ماهیت دولت بسیار مهم است؛ باید روشن باشیم که طرف مطالبات ما کیست؛ با چه‌کسی مبارزه می‌کنیم و از که درخواست می کنیم. طرف حساب ما دولت سرمایه‌داری ایران است که توسط یک حکومت (رژیم) آخوندی چرخانده می‌شود. یک دولت علیل و کاملا ناقص‌الخلقه که در یک روند ۳۰۰ ساله و توسط امپریالیسم از بالا  بر جامعه ما تحمیل شده است. درواقع، جامعه پیشاسرمایه‌داری ایران که یک جامعه مبتنی بر «وجه تولیدآسیایی» بود مبدل شد به یک جامعه سرمایه‌داری. این سرمایه‌داری چه در دوره شاه و چه در زمان کنونی، یک سرمایه‌داری بی‌پدرومادر است؛ یعنی برخلاف سرمایه‌داری کشورهای اروپایی که برضد اشراف مبارزه کردند، ضد فئودالیسم بودند و با استبداد جنگیدند تا سرمایه‌داری را به‌پیروزی رساندند، این سرمایه‌داری هیچ پیشینه مبارزاتی ندارد. سرمایه‌داری اروپایی در واقع، از دل یک انقلاب بورژایی بیرون آمد، انقلاب ضد فئودالی. آن‌ها انقلاب کردند تا وجه تولید را تغییر بدهند و یک جامعه نوین ایجاد کنند. اما امروز همین سرمایه‌داری خودش در اروپا به بن‌بست رسیده.

اما در داخل ایران اصولا داستان از قرار دیگری‌ست، سرمایه‌داری ما از بالا توسط امپریالیسم تحمیل شده و ناقص الخلقه است. قابلیت حل مسائل دموکراتیک (انتخابات آزاد، حق بیان و مطبوعات، و رعایت حقوق زنان و ملیت های تحت ستم) و صنفی (مطالبات حداقلی مانند پرداخت حقوق عادلانه و همسانسازی قرادادی ها با رسمی ها و غیره) جامعه را ندارد، یعنی قابلیت حل مسایل صنفی را ندارد، مطلقا قادر نیست که مشکل زنان، مسئله ملی و دیگر مسائل دموکراتیک، مانند انتخابات آزاد و آزادی بیان و مطبوعات و غیره را حل کند. بسیار خوب، ما اگر از ماهیت رژیم شروع کنیم و بفهمیم که در چنین شرایطی هستیم، متوجه می‌شویم که اصولا این حق را نباید از این‌ها طلب کنیم، باید خودمان این حقوق را متحقق کنیم. این نظام نه می‌خواهد و نه می‌تواند. 

اصولا امروزه طرح مطالبات صرفا صنفی درداخل ایران بی‌معناست. هیچ‌گاه تحقق پیدا نکرده، اگر هم در موقعیتی یک سلسله امتیازات دادند چندسال بعد تمام این امتیازات را پس گرفتند. امروز در داخل ایران عده‌ای سرمایه‌دار فاسد در مصدر کار هستند که هیچ اهمیتی به طبقه کارگر و اصولا به‌کل اجتماع نمی‌دهند، مسئله‌اشان نیست. مسئله آن‌ها پرکردن جیب‌های خودشان است؛ پس‌اندازکردن در بانک‌های خارج تا اگر روزی مجبور به‌فرار شوند برای هفت‌پشتشان ذخیره داشته باشند. این‌ها مشتی قاتل و دست‌نشانده را روانه کشورهای خارجی می‌کنند تا مخالفین‌شان را به‌قتل برسانند. در منطقه جنگ‌های نیابتی به‌راه می‌اندازند و تمام سودهای حاصل از کار کارگران زحمتکش حفاری، نفت، فولاد و غیره را به خندق بلای این جنگ‌ها می‌ریزند. قسمت اعظم این پول‌ها به‌جای این‌که نصیب زحمت‌کشانی که برای ساختن آن عرق ریخته‌اند شود، صرف خرید و ارسال توپ‌وتفنگ برای این جنگ‌های نیابتی‌ست، جنگ در سوریه، عراق، لبنان، یمن و حماس و غیره. این درآمد سرشار، این ثروت جامعه دارد صرف چیزهای دیگر می‌شود. 

در این میان پیمان‌کاران، یعنی یک عده دزد، پول‌ها را می‌گیرند، درواقع، ضبط می‌کنند؛ اما به کارگر حقش را نمی‌دهند. یک سلسله هم مدیران نالایق و کارگران مماشات‌جو که سروصدای ماجرا را بخوابانند. استثمار کارگران در داخل ایران مضاعف می‌شود، بنابراین ابدا معنی نداردکه بیاییم و از آن‌ها درخواست کنیم چیزکی هم به ما بدهند. چیزی نخواهند داد، دستگیرمان می‌کنند، شلاق می‌زنند و شکنجه می‌دهند. درنتیجه باید در فکر کار از پایین، از درون مبارزات کارگری بود و با شناخت ازماهیت رژیم اقدام کرد.

کار از دل مبارزات کارگری، یعنی حق ما تنها توسط خود ما قابلِ گرفتن است و برای این‌کار باید سازمان‌دهی کرد و تشکیلات داشت. باید اعتماد‌به نفس یافت و تدارک ساخت حزب ‌انقلابی، حزب پیشتاز کارگران را ریخت. مسلم است که در شرایط فعلی این تشکیلات با ساخت هسته‌های مخفی آغاز می‌شود.

گرفتن یک حق و حفظ آن تنها در سایه مبارزات تشکیلاتی امکان‌پذیر خواهد بود. اعتصاب پاسخ قطعی برای پیش‌برد مبارزه و وصول مطالبات خواهد بود. اعتصابات عمومی ۱۳۵۷ منجر به سرنگونی کل نظام شاهنشاهی یکی‌از متحدین اصلی امپریالیسم آمریکا در منطقه شد، اما متاسفانه در آن‌زمان رهبری کارگری وجود نداشت و قدرت به‌دست عده‌ای منتقل گردید که صدها بار بدتر از رژیم قبلی بودند. خمینی و دار‌و‌دسته وی به‌کمک امپریالیسم انقلاب را ربودند. ما در سال ۱۳۵۷ تا آستانه انقلاب کارگری پیش رفتیم و اگر ستاد رهبری کارگران پیشتاز ساخته شده بود می‌توانستیم اولین انقلاب کارگری منطقه را به پیروزی برسانیم. از این تجربه باید آموخت و تدارک ساخت ستاد رزمنده کارگری را باید از هم‌اکنون مهیا کرد.

ما نمی‌توانیم حق خود را از یک رژیم اشغالگرِ کاملا فاسد و مرتبط به جریانات مافیایی ـ مالی سپاه و بیت امام با مذاکره بگیریم، اگر می‌توانستیم که تاکنون گرفته بودیم. چنین تفکری کاملا بی‌معنا خواهدبود. بنابراین نکته‌ای که این دوستان در اطلاعیه خود نوشتند، که ما طرفدار نظام و رهبر هستیم و جان می‌دهیم و از این حرف‌ها؛ حتی اگر این حرکت به‌دلایل تاکتیکی بوده باشد، مثلا بتوانند تجمعشان را داشته باشند، دیدیم که همان تجمع هم با دخالت نیروهای امنیتی  لغو شد. خب، چه اصراری‌ست که از این حرف‌ها بزنیم؟ چه موضوعیتی دارد که هزار نقل قول بیاوریم تا ثابت کنیم مسلمان‌های خیلی خوبی هستیم یا این‌که طرفدار این رژیم هستیم. اصلا شکم گرسنه چه ربطی به مسلمان بودن یا نبودن دارد؟ مگر به کارگر صددرصد ثابت‌شدهِ مسلمان حقوقش را داده‌اند و یا می‌دهند. مسلم است که ما طرفدار این رژیم نیستیم، نمی‌توانیم باشیم. آن‌ها تا همین امروز حق ما را خورده‌اند. مگر می‌شود من برای دزدی که به خانه‌ام می‌آید و نان زن‌وبچه‌ام را می‌دزدد جان بدهم و دوستش داشته باشم. این با هیچ منطقی جور درنمی‌آید. ربطی هم به سیاست و سوسیالیسم و غیره ندارد. حساب دودوتا چهارتاست.

این‌ها هیچ حقی را به ما نخواهند داد، حق را باید بگیریم. چه‌گونه؟ از طریق تشکیلات، سازمان‌دهی تشکیلاتی. این سازمان‌دهی هم احتیاج به تدارکات مخفی دارد. یعنی اگر ما علنی شویم، با اسم‌و‌رسم و شماره حساب، شماره تلفن و آدرس خانه؛ بعد هم بیائیم یک سخنرانی این‌چنینی بکنیم، خوب روشن است که می‌آیند نه‌تنها گوینده، بلکه کل خانواده را جمع می‌کنند و می‌برند. ما جسارت این دوست کارگرمان را ستایش می‌کنیم، اما اگر این جسارت در کانال نادرستی بیفتد نه‌تنها به خود شخص ضربه می‌زند، بلکه جنبش کارگری نیز لطمه می‌خورد. بنابراین سازمان‌دهی باید مخفی باشد، کسی شماره تلفن فرد اقدام‌کننده را نداند. نداند که اسم واقعیش چیست، کجا زندگی می‌کند، خانواده دارد یا ندارد. کم نبوده مواردی که برای دستگیری فرد، خانواده را آزار داده‌اند یا از آن‌ها استفاده تبلیغاتی کردند. وزارت اطلاعات و جاسوس‌های داخلی نباید رهبران ما را بشناسند.

ما تجربه داریم. چند سال پیش هم این اتفاق در هفت‌تپه افتاد. انسان شریفی مانند اسماعیل بخشی که صحبت‌های درستی هم می‌کرد دستگیر شد و تمام آن‌ داستان‌ها با دستگیری او خاتمه پیدا کرد و همه چیز از شوروشر افتاد. بعد از زندان هم نه کاری پیدا کرد و نه قادر بود کاری برای کارگران بکند. بیست‌وچهارساعته مواظبش بودند، بالاخره آدم هم خسته و ناامید می‌شود، سنگ که نیست. خب، بااین‌ترتیب، چه فایده‌ای دارد که کار علنی بکنیم. ۴۵ سال کار علنی نشان داد که کاملا اشتباه بوده. نتیجه‌اش شد دستگیری پشت دستگیری و دوباره‌کاری از سرِ نو. به این‌ترتیب نمی‌توانیم قدمی به‌جلو برداریم. علنی‌کاری فقط در انتهای کار، وقتی کفه ترازو به نفع ما سنگین است، عمل می‌کند.

خوشبختانه امروزه می‌بینیم بعضی‌ها مخفیانه اقداماتی می‌کنند که مثبت است، اما باید این اقدامات و سازمان‌دهی مخفی را به مطالباتی که فراتر از مطالبات حداقلی می‌رود، مرتبط کرد. مطالباتی‌که امروز در سخنرانی یاسر شنیدیم، مطالبات صنفی، مطالبات حداقلی‌ست، این مطالبات هیچ‌گاه آگاهی کارگران را از سطح فعلی آن بالاتر نخواهد برد؛ یعنی تمام تمرکز می‌رود روی مبارزه برای گرفتن چندرغاز کمک مالی یا یک مقداری وضعیت بهتر، و اگر حتی تصور کنیم که همه این امتیاز‌ها گرفته شد، چه اتفاقی می‌افتد؟ همه می‌روند سرِ کارهایشان اما این رژیم کماکان پابرجاست، این‌دولت پابرجاست، و چندسال بعد این چرخه دوباره تکرار می‌شود. چهل‌وپنج سال تجربه کردیم و دیدیم. به‌نظرم دیگر از کافی هم گذشته. اما ما هنوز کماکان به همان روابط و همان سازمان‌دهی، یعنی سازمان‌دهی علنی؛ و درخواست همان مطالبات، یعنی مطالبات حداقلی چسبیده‌ایم.

خب، این اشکال بزرگی‌ست، این بحران جنبش کارگری ایران است. بخش کوچکی از کارگران پیشتاز دارند اقداماتی می‌کنند که مؤثر است از جمله، هسته کارگران پیشتازخوزستان، که در واقع این برش را انجام داده، برش از رفرمیسم، از سندیکالیسم و از تمام جریانات مماشات‌جوی دیگر. آن‌ها در سطح تشکیلاتی نیز از کار علنی برش کرده‌اند و دست به سازمان‌دهی مخفی زده‌اند. حیف است که در چنین شرایطی که یک‌نفر می‌تواند سازمان‌ده زبده کارگری باشد با اسم و رسم معلوم شناخته شود. تازه این وسط یک‌عده هم بیایند و این خبط‌وخطا را به‌عنوان یک فضیلت معرفی کنند و به بقیه هم توصیه کنند که یک کارگر مبارز خودش را مخفی نمی‌کند. به‌نظرم این دوستان دچار بیماری فراموشی شده‌اند و یادشان رفته که تا امروز چه بلایی سر ما آوردند. مهم نیست چه‌قدر زبده و یا رادیکال و باتجربه باشی، وقتی گرفتار شدی و به زندان رفتی نه‌تنها خودت، بلکه جنبش هم لطمه می‌بیند و تصور کن چه مدت زمان احتیاج داریم تا دوباره شخصی با همان مهارت و جسارت پیدا شود. در نتیجه باید مخفی بود و مخفیانه سازمان‌دهی کرد

آخرین مسئله‌ای که می‌خواستم مطرح کنم در رابطه با مطالبات است. مسلم است که اولین قدم هر مبارزه‌ای از درخواست‌های صنفی شروع می‌شود، یعنی از آگاهی فعلی کارگران. اما اگر در همین سطح بمانیم تغییری ایجاد نخواهد شد. کارگران می‌توانند برای قرن‌ها هرسال برای اضافه حقوق اعتصاب کنند، چانه بزنند، بر سرِ رقمی توافق کنند، تا چند سال بعد دوباره این چرخه تکرار شود، در حالی‌که هدف اصلی لغو مناسباتی‌ست که در آن هرروز عده کثیری فقیرتر می‌شوند و قلیلی ثروتمندتر. این حرف‌ها تنها ادعا هم نیست. همه ما در این سال‌ها شاهد این روند بوده‌ایم، نه‌تنها در ایران، بلکه در سراسر جهان. در نتیجه باید در جست‌وجوی روشی بود که آگاهی کارگران را نسبت به ماهیت نظامی که چنین مناسباتی را بر ما تحمیل می‌کند افزایش دهد. از آگاهی فعلی آغاز کند اما در همان حد متوقف نشود. این روش طرح مطالبات انتقالی‌ست، که در گذشته به تفضیل درباره‌اش صحبت کردیم. مطالباتی مانند: اگر حقوق ما را اضافه نمی‌کنید دفترهای دخل‌وخرج را نشانمان دهید تا ببینیم چرا این اتفاق نمی‌افتد، یا حقوق‌ها را متناسب با تورم افزایش دهید. مسلما رژیم به چنین خواسته‌هایی تن نمی‌دهد و به این ترتیب آگاهی کارگران نسبت به ماهیت واقعی نظام یک قدم جلوتر می‌رود و آن‌ها می‌فهمد که این مطالبات زمانی محقق خواهد شد که خود آنان در قدرت باشند؛ و چنین امری تنها از طریق سازمان‌دهی مخفی عملی خواهد بود. 

ما باید از گذشته درس بگیریم که دوباره در خلاء قدرت نیروی دیگری مانند خمینی حاکمیت را به‌دست نگیرد؛ باید از علنی‌کاری پرهیز کنیم تا بتوانیم به مبارزات تداوم ببخشیم؛ باید از حد خواسته‌های صرفا صنفی قراتر برویم تا کارگران به آگاهی ضدسرمایه‌داری مسلح شوند و بتوانند در لحظه مناسب قدرت را توسط شوراهای خود به‌دست بگیرند.

رابطه ما با همه این دوستان سندیکالیست بر همین مبنا پایه‌ریزی خواهد شد. ما از مبارزات صنفی شما حمایت می‌کنیم و در کنارتان هستیم، اما به شیوه‌های شما نیز انتقاد داریم. باید این مباحث را به‌بحث گذاشت و تبادل نظر کرد. با تشکر.

https://youtu.be/4gpGwB-pjC8

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate