تعریف “باور نداشتن به مقدسات” از دیدگاه بابک یزدی

مقدمه:

سایت ازادی بیان یک اتوبیوگرافی را که توسط بابک یزدی منتشر شده بازنشر کرده(*) خوب منطقا انتشار این اتوبیوگرافی از دید گردانندگان این سایت باید سودی برای خواننده داشته باشد و زاویه ای را روشن کند.

انتشار این نوشته طبیعتا باید به خواننده منجمله من این حق را بدهد که نقدی به این اتوبیوگرافی داشته باشم. امیدوارم این حق متقابل را دوستان سایت ازادی بیان محترم شماره که به ادعای من می تواند به رشد فکری خوانندگان کمکی باشد.

من از نقد مورد بمورد نوشته بابک یزدی خود داری می کنم و روی موضوع مهمی تمرکز می کنم که عبارتست از خصلتی بنام “باور نداشتن به مقدسات” که ایشان به خودش نسبت داده و از معضلات اکثریت مطلق اپوزسیون و پوزسیون ایرانست که یا اعتقاد به مقدسات را منکر تشریف دارند یا به داشتن مقدسات افتخار می کنند!

من فرض می گیرم که در درک مدرن باور به مقدسات چیز خوبی نیست چرا که مانع رشد فکری و بازنگریها می شود. داستان مبارزه با مقدسات بخشی از روند نقد مذهب بود اما به مروز زمان این “مقدسات” تعریفی فرای اعتقادات مذهبی به اعتقادات غیر مذهبی و ضد مذهبی توسعه یافت که منطقی دارد.

منطق اینست که فقط اعتقادات مذهبی “مقدس” نیستند بلکه انسان ذاتا هر اعتقادی را می تواند مقدس کند تا از حوزه نقد فراری دهد.

حکومتهای اته ایست و لائیک و ضد مذهب در طول تاریخ “اعتقادات مقدس” خود را اعلام کردند و سرکوب و سانسور را بر علیه نقادان و روشنفکران روا داشتند.

بابک یزدی طی سالها از دشمنان روشنفکری بوده و روشنفکران را اخته اعلام کرده که البته این دشمنی با روشنفکری از خصائل صاحبان مقدسات بوده و هست.

اما برسیم به نقد تعریف بابک یزدی از “باور نداشتن به مقدسات”:

(۱)بابک یزدی این باور نداشتن به مقدسات را چگونه فرموله می کند؟

ایشان می فرماید:

من اتفاقا برعکس شما و طرفداران تان به مقدساتی باور ندارم، نه خدا و نه  شاه و نه میهن. و باور دارم هر کس و هر چیزی را می شود و باید نقد کرد…..

به همین دلیل شاید در تورنتو من بیشترین نقد را به دیگران و از جمله مشروطه خواهان، سلطنت طلبان و شخص شما داشته و نوشته ام و از همه آن نقدها هم دفاع می کنم”(*)

خواننده توجه کند که لیست مقدسات از دید باور یزدی عبارتست از خدا شاه و میهن و سالطنت طلبان و شخص ایشان(یعنی رضا پهلوی)!

البته باور یزدی از ارائه تغریف از مقدسات شانه خالی می کند و فقط “نمونه های مقدساتی” را ردیف می کند در حالیکه در یک بررسی جدی ادم باید از تغریف کلمات اغاز کند.

این گریز از تعریف مقدسات عمدی است و سهوی نیست و فضا می سازد که درک من در اوردی از مقدسات خواننده را به ناکجا ابادی بفرستد که بایک یزدی می خواهد!

(۲)نمونه های دیگر مقدسات که بابک یزدی از ارائه اش گریزانست:

.

بابک یزدی در زندگینامه اش افتخار می کند که از انجمن حجتیه رسیده به حزب کمونیست کارگری.ضمن اینکه من می پذیرم فاصله اینها زیاد است سوال اولم اینست که چه ساختار فکری می توانست حجتیه ای باشد و چرا یک حجتیه ای می تواند به حزب کمونیست کارگری منتقل شود؟

این خودش استعدادی لازم دارد باید برداشتی مشابه باشد که عبور  یک حجتیه ای را به حزب کمونیست کارگری امکان پذیر کند.

بسیاری از ادمها افکارشان تغییر می کند اما بسیار کم است که انسانها واقعا طی طریقی چنین کنند مگر مشابهاتی باشد.

در جریان مشاهدات مستقیم من از حزب کمونیست کارگری (شعبه تقوائی) من بارها اعلام کرده ام که این شهبه یک فرقه کامل است و ادله خود را هم مورد بمورد ارائه داده ام.

لذا از جهت درک فرقه ای بابک یزدی از حجتیه راه دوری نرفته و فقط در شکل تغییر کرده.

بعنوان نمونه وجود رهبری مادام العمر و ناتوانی این فرقه از بازنگری در برنامه منصور حکمت بعد از بیش از یک ربع قرن است! حزب حمید تقوائ حوزه های مقدس زیادی دارد.لذا امثال بابک یزدی توانسته بخوبی جابجا شود. فقط ایشان هم نیست و موارد دیگری از این جابجائی را من می توانم نام ببرم اما لازم نمی بینم.

(۳)نگاهی گذرا به حوزه های مقدسی که بابک یزدی هرگز ازش عبور نکرده و نمی کند:

 

می شود تقسیم بندیهائی از لایه های مقدسی که بابک یزدی و همفکرانش بشدت رعایت می کنند ارائه داد.

مثلا حوزه مقدس نقد سیاستهای رهبری حزبش منحمله حمید تقوائی. یا سیاستهای روزمره این حزب که من هرگز نقدی از انها رو به جامعه ندیده ام!

اما در عرصه نظری من موارد زیر را فقط بعنوان نمونه ارائه می دهم:

اول: برنامه دنیای بهتر حزب بابک تقوائی که برنامه چند حزب خواهر هم هست.

دوم: لنینیزم و مارکسیزم

سوم: نقد حکمتیزم بعنوان برداشتهای مختلف از سیاستها و حوزه بجا مانده از منصور حکمت

چهارم: نقد افکار و اندیشه های منصور حکمت

از بابک یزدی یا همفکرانش تقاضا دارم که اگر جائی از بابک یزدی نوشته یا اثری در این حوزه های بالا وجود داشته ا در پاسخ به من ارائه شود وگرنه اجازه بدهید در ادعای بابک یزدی نه تنها شک کنم بلکه انرا بشدت ناضادقانه بنامم.

خلاصه کنم و این داستان سر دراز دارد:

در ساختار فرقه ها ادمها نقشهای مختلف دارند برخی در نظام ولایت ذوب می شوند برخی ذوب نمی شوند اما صلاح می بینند اینگونه خود را نشان دهند.

دلیل اینکه چرا ادمهائی اینگونه می شوند و در فرقه ها ذوب می شوند جای بحث جدا دارد که من در بحثهای زیادی با تکیه به روانشناسی اجتماعی توضیحش داده ام.

ویژگیهای فردی و اجتماعی و خواستگاه طبقاتی و حتی تجارب کودکی انسان و ترس انسان از تنها شدن همه در کار هستند که دور حوزه مقدس در پناه فرقه ها زندگی کنند چرا که بسیار راحت تر است چرا که درد و سختی تنهائی را اکثر انسانها تاب ندارند.

بامزه اینست که در فضای نقد مذهب در ایران بسیاری یک نوع سیاه بازی راه انداخته اند تا مقدسات “سکولار” و ضد مذهبی خود را به تخت سلطنت بنشانند ! یک نوع جابجائی مقدسات از اسمان به زمین!

امید من اینست که خواننده از این نوشته کوتاه من چیزهائی دستگیرش شود هر چند که من مطمئن هستم دوران سنگر گرفتن در مقدسات غیر مذهبی و ضد سلطنتی و ساختن مقدسات دیگر هم گذشته و تاریخ در قرن ۱۷ نمانده و روند توسعه نقد و عقل گرائی به باروهای درکهای فرقه ای دیگر توسعه پیدا کرده به دست و نیروی تفکر روشنفکری اشتی ناپذیر !

خطاب من امثال بابک یزدی فقط نیست بلکه بسیار وسیعتر است تا ما اماده نقد جدی و زیر بنائی همه انواع مقدسات نشویم وارد درک مدرن نشده ایم و جامعه از یک چاه به چاه دیگر  حرکت خواهد کرد!

اینهم از من گفتن!

منبع (*)

معرفی بیشتر و  بهتر بابک یزدی به رضا پهلوی

www.azadi-b.com/?p=45519

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate