کومەله چرا این ٬٬ کومەله٬٬ شد؟

۲۶ بهمن به عنوان روز درخشان در تاریخ جنبش انقلابی کُردستان رقم خورده است. هر سال با فرارسیدن این روز، از یکسو شمار زیادی از شهروندان جامعه ی کُردستان، احزاب و فعالین سیاسی چپ و کمونیست، و از سوی دیگر سازمان های سناریو سیاه موسوم به زحمتکشان، سوسیال دمکراتها، شوینیست ها و احزاب ناسیونالیست نان به نرخ روز خور ،‌ مدام با رجوع به تاریخ با هدف و هیجان خاصی به استقبال  این روز می روند. مطابق سنت چندین دهه، امسال هم با فرارسیدن ۲۶ بهمن، احزاب ناسیونالیست موسوم به کومه له سرشان شلوغ شد. تمامی این جریانات به اصطلاح مدافع کومه له،‌جهت مشروعیت دادن و کسب پایگاه اجتماعی، خود را با همین نام تداعی می کنند. اما انسان سریعا متوجه می شود که احزاب نامبرده علیرغم تمام پیشوند و پسوندهای متفاوتی که با خود یدک می کشند، ربطی به سیاست و کارنامه ی عملی گذشته ی نامی که خود را بدان آویزان می کنند،‌ ندارند. تمامی این سازمان ها از ناسیونالیسم ٬٬چپ٬٬ کومه له ابراهیم علیزاده گرفته تا جریانات الترا راست و سناریو سیاه موسوم به زحمتکشان [ عبدالله مهتدی و عمر ایلخانیزاده]، از لحاظ موضع طبقاتی و جهتگیری سیاسی، هدف مشترکی را دنبال می کنند. امروزه از هر طرف حساب کنیم، ماهیت جریاناتی که زیر عنوان « کومه له» فعالیت دارند بجای اینکه ابزاری برای رهایی باشند- چیزی که اعضای حزب بر آن تاکید دارند- چیزی جز محصول ارتجاع و تفاله ی ناسیونالیسم و سیاست های رئال پولتیک منطقه نیستند. دورویی این احزاب انسان را به یاد این موضوع می اندازد که انسان ها در دنیای سیاست تا چه میزان قادر هستند که سیاست اخلاق کاذب و دروغین را به حدِ اعلا برسانند.
ظهور و شکل گیری احزاب و سازمانها در تمامی عرصه های مشخص تاریخ تا به امروز، در پاسخ به نیاز و ضرورت هایی بوده که از بطن مناسبات اجتماعی نشات گرفته است. همین امر در مورد کومه له و تاریخ این حزب نیز صادق است. کومه له به عنوان یک جریان مارکسیستی در برهه ی مشخصی از تاریخ ایران و کُردستان،‌در جواب به ضرورتی تاسیس شد که تاریخ درخشانش برای همگان روشن است. اما اگر فکر می کنید که این حزب همانند گذشته دارای همان کارنامه ی درخشان و دهه ی پربار در جنبش انقلابی در کُردستان است باید ناامیدتان کنم و  پاسخ “نخیر” به شما بدهم. متاسفانه باید گفت، دیگر کومه له ی سابق با توجه به کارنامه ی که در چند دهه ی اخیر از خود برجای گذاشته ادامه ی روند سوسیالیستی سابق اش امکان پذیر نیست. البته فراموش نشود، اساساً بحث من از واژه کومه له متوجه جریان ابراهیم علیزاده است.
سازمان های مختلفی در تاریخ جهان وجود داشته اند که از نقدهای مارکس،‌ انگلس،‌لنین،‌تروتسکی،‌گئورک لوکاچ و سایر متفکرین چپ انقلابی در راستای نقدِ سرمایه داری و ماهیت مناسبات تولیدی این ساختار بهره جستند و در لابلای اطلاعیه ها،‌کنگره ها و بیانیه های خود همواره این تئوریها را تکرار می کردند. اما همین احزاب در نهایت با گذر از مارکسیسم تلاش کردند که خود را در یکی از اشکال و ایدئولوژی های نظام سرمایه داری منحل کنند. کومه له هم به مثابه ی سازمان هایی همچون حزب سوسیال دمکرات آلمان و سایر احزاب مشابه، با کنار زدن ماهیت سابق خود و چشم پوشیدن از تاریخ درخشانش سعی کرده و می کند که بر اساس اندیشه ی سازش طبقاتی در کُردستان به همان آرزویی برسد که مام جلال و یارانش بدان دست یافته اند. در جریانی که در برهه ی مشخصی از تاریخ نماینده ی گرایش سوسیالیستی را عهده دار بود، بعدها این گرایش بسیار کمرنگ شد و تنها نشانه ی که امروزه باقی مانده گاه گاهی شعارهایی مبنی بر مرگ بر نظام سرمایه داری، زنده باد سوسیالیسم و آنهم فقط در قالب شعار است.
کومه له با پناه بردن در پوشش سوسیالیسم دروغین، بیش از هر جریان دیگری راه را برای تعرض ناسیونالیسم کُرد علیه ی طبقه کارگر و توده های زحمتکش هموار کرده است. با پیشامدن هر رخداد سیاسی در منطقه و حتی در سطح جهانی به ماهیت کومه له و تله ای این جریان برای پرولتاریای کُردستان بیش تر پی می بریم. باوجود اینکه  کومه له گاه گاهی به نقد ناسیونالیسم می پردازد و به قول بعضی از فعالین کمونیست منتقد ناسیونالیسم است، اما نزدیکیها و مواضع کومه له و پراکتیک این جریان نشان داده که خصوصاً نه تنها از اندیشه های جریانات ناسیونالیست تاثیر پذیرفته است، بلکه به سخنگو و مجری این سیاست مبدل گشته است. اثبات این مواضع امری دشوار نیست، بلکه نگاهی ولو سطحی ما را با این واقعیت روبرو می سازد.
کومه له و حکومت مافیایی در کُردستان  
بعد از سقوط رژیم فاشیستی صدام حسین در پی تهاجم نظامی آمریکا و متحدین بین المللی به عراق در سال ۲۰۰۳،احزاب بورژوا- ناسیونالیستی  کُردستان عراق از جمله حزب دمکرات کُردستان به رهبری مسعود بارزانی و اتحاد میهنی کُردستان به رهبری جلال طالبانی حکومت مافیایی خود را بنیان گذاشتند. همزمان با تشکیل این حکومت، تمام امیدهای احزاب کُرد بورژوا- ناسیونالیست بخصوص در ایران به سمت این کعبه آمال روی گردان شد. اما گذشت زمان ثابت کرد که این حکومت نه تنها قادر نیست پاسخگوی مطالبات سیاسی-اقتصادی و اجتماعی کارگران و مردم زحمتکش کُردستان باشد، بلکه به مثابه ی رژیم فاشیست صدام حسین، صدای آزادی را در نطفه خفه می کند. مافیاهای حاکم ، چنان شرایط جهنمی را برای طبقه کارگر و توده های زحمتکش در کُردستان عراق مهیا کرده اند که نمونه اش را میتوان زیر سلطه ی رژیم فاشیستی ایران پیدا کرد. حکومتی که زمانی کعبه ی آمال ناسیونالیسم کُرد بود،‌امروزه به پاشنه آشیل این جنبش و گرایش تبدیل شده است.
آنچه در کُردستان عراق اتفاق افتاد همان کعبه ی آمال ابراهیم علیزاده و کومه له است. ارتباط دوستانه و نزدیکی- شما بخوانید سرسپردگی- کومه له به جریانات حاکم در کردستان عراق،‌اولین نشانه هایی هستند که میتوان گردش کومه له به گرایش راست و بلوک ناسیونالیستی را روشن ساخت. برای اثبات این بحث کافی است که نگاهی به تاریخ مجادلات و مباحث کمونیسم کارگری در نقد گرایش درون حزب کومه له آن دوره بیاندازیم.
کومه له در سالیان گذشته به وکیل مدافع حکومتی تبدیل شده که از هیچ جنایاتی دریغ نکرده است. تعرض به سفره و معیشت طبقه کارگر و توده های زحمتکش و در راس آنان کمونیست ها،‌ از اصول این حکومت بشمار می آیند. کومه له مدعی سوسیالیسم و انقلاب کارگری در مقابل قوانین اسلامی ضد زن و کودک و انسان، قتل های ناموسو صدها مورد دیگر،‌ سیاست سکوت را در پیش گرفته و علاوه بر آن در مقابل اعتراضات و یا مردم و جنبش گرسنگان علیه ی فراعنه کُردستان از قوانین همین جنایتکارها دفاع کرده است. در جدل طبقاتی در کردستان عراق،‌کومه له بیشتر به قطب بورژوا ناسیونالیستی و مافیاهای حاکم و احزاب سرسپرده شان نزدیک بوده و همواره به عنوان دوست و هم پیمان جبهه بارزانی و طالبانی نقش بازی کرده است. آیا رهبران کومه له جرات می کنند علیه سیاست های ارتجاعی حکومت اقلیم در دفاع از منافع طبقه کارگر و دستیابی به رفاه و آزادی بیشتر-سوسیالیسم پیشکش- قد علم کنند. داستان اعدام مصطفی سلیمی از جانب رژیم فاشیستی ایران و نقشی که دو کومپانیای بارزانی و طالبانی در آن ایفا کردند و هم چنین قیام گرسنگان در چند ماه قبل در کُردستان عراق نمونه های روشن دیگری از سیاست های سکوت- یا همان ناسیونالیسم شرمگین- را نشان داد. دلیل این سکوت ها کاملاً مشخص و هدفمند است. من در ادامه به این موضوع بازخواهم گشت.
 برای علیزاده کردستان عراق مانند جوامع بورژوایی دیگر صحنه ی جدال طبقاتی بر سر رفاه و آزادی، برابری در تمامی زمینه های سیاسی- اقتصادی- اجتماعی و تسخیر قدرت سیاسی نیست.
تجربه ی حکومت بارزانی و طالبانی و حامیانش نشان داد که رهایی طبقه کارگر و مردم زحمتکش در کُردستان ایران تنها به امر سوسیالیسم گره خورده است. در صورتی که احزاب بورژوا- ناسیونالیست در کُردستان ایران همانند یاران و یا دقیق تر بگویم پیشوایان امروزی شان قدرت را در دست بگیرند، نتیجه و سرنوشت جامعه ی کُردستان ایران همان سرنوشتی خواهد بود که امروزه دستاوردهایش را در کردستان عراق مشاهده می کنیم. هرگز خواسته و مطالبات سیاسی-اقتصادی- اجتماعی طبقه کارگر و توده های زحمتکش زیر لوای چنین احزاب متحقق نخواهد شد.
خوشبختانه مردم در کُردستان ایران از جهات مختلفی ماهیت این احزاب را شناخته و همانند سابق به قول پلخانف مجسمه های بدون واقعیت از آنها درست نمی کنند. ابراهیم علیزاده در حالی ناسیونالیست شده و از سیاست های حکومت مافیایی اقلیم دفاع میکنه که همه ی احزاب و فرقه های برادرش امتحان خود را پَس داده اند.
جالبه که کومه له در حالی سرسپردگی خود را برای دو جریان آدمکش و جنایتکار بارزانی و طالبانی زیر لوای ملاحظات دیپلماتیک توجیه می کند که کُردستان عراق دیگر مکان امن و مناسبی برای حضور نیروهایش نبوده و نیست و این ناامنی با توجه به معادلات سیاسی که پس از جنگ داعش و نفوذ رژیم ایران، مساله ی رفراندوم و همچنین اتوریته ی بیشتر حکومت عراق بعد از یورش به کرکوک، اتفاق افتاد ،‌قدرت و نفوذ رژیم فاشیستی ایران در عراق شدت گرفته است. همین مساله باعث شده که جمهوری اسلامی فشار خود را به حکومت کُردی بارزانی و طالبانی برای محدود و منزوی تر کردن نیروهای اردوگاهی بیشتر و بیشتر کند. تاثیرات این فشار را می توان در مصاحبه ی اخیر ابراهیم علیزاده با تلویزیون [ ان آرتی] براحتی مشاهده کرد.
کومله، گونه ای دیگر از سازمان پ ک ک!
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پیمان نظامی ورشو موجب شد که بار دیگر مناسبات اقتصادی ، جغرافیای سیاسی و خطوط سیاسی شماری از دول در سطح جهان و منطقه و احزاب رئال پولتیک، با چرخش های استراتژیک سیاسی مواجه گردد. یعنی جهان تک قطبی آمریکا و دوران پسا شوروی، بشارت دهنده ی چهره ی نوین تاریخ سرمایه داری بود. پ ک ک به مثابه ی الگوی بارز احزاب رئال پولتیک در میان احزاب ناسیونالیست کرد، با شکل گیری یک الیگارشی نیرومند و معاملات خود با رژیم فاشیستی اسلامی ایران در سالیان اخیر در تلاش بوده که خود را به عنوان یک اهرم قدرتمند سیاسی-نظامی در منطقه نشان بدهد و سیاست های سلطه گرایانه، هژمونی و یکه تازی خود را در میدان رقابت احزاب ناسیونالیست کرد – بخصوص در مقابله با کومپانیای بارزانی و طالبانی-تحمیل کند . پ ک ک سعی دارد با تمام نیرو و با توسل به هر وسیله ی این اتوریته را حفظ کند و در چهارچوب میدان ژئوپلتیک کردستان دو رقیب اصلی را از میدان بدر نماید.
البته در سوی دیگر رقبای پ ک ک یعنی حزب بارزانی و طالبانی به عنوان دو قطب دیگر جریانات ناسیونالیست با رژیم های دیکتاتور منطقه در حال بند و بست هستند. گمان نمی کنم انسان منطقی وجود داشته باشد، نسخه ای را که سازمان پ ک ک و جریانات مندرجه برای مردم پیچیده اند،‌ نشناخته باشد. تا جایی هم که به پ ک ک و سازمان پژاک مربوط می شود، سیاست و مواضع این دو جریان بسیار صریح و روشن بیان شده است. این دو سازمان با توافق رژیم فاشیست جمهوری اسلامی ایران در منطقه عمل می کنند و بحث های مورات کریلان در رابطه با احزاب اپوزسیون کُرد در این راستا طرح شد. رهبران پ ک ک رسما اعلام کردند که مقابله نیروهای اپوزسیون کُرد در مقابل رژیم فاشیست اسلامی ایران به نفع رژیم ترکیه است. حزب کارگران کردستان ترکیه، در دست رژیم فاشیست ایران به عنوان کارت فشاری به رژیم ترکیه و هوادارانش استفاده شده اند. به عنوان نمونه ، زمانی که اعتراضات سراسری در ایران در حال غلیان بود، سازمان کودار ٬٬ جامعه دموکراتیک و آزاد شرق کردستان٬٬ این تشکیلات برای حفظ رژیم ایران تلاش می کرد. پ ک ک به عنوان شاخه ی کُردستانی جمهوری اسلامی ایران در تلاش است که با این بهانه احزاب ناسیونالیست کُرد را دور اهداف و پروژه ای رژیم گرد آورد. رژیم ایران در سالیان اخیر، نقش مهمی در حمایت مالی، تجهیز و سازماندهی این نیروها در راستای منافع اش بازی کرده است. به نظر می رسد که ابراهیم علیزاده مشکلی با این سیاست ندارد. حضور کومه له در پروژه ی کنگره ملی کُرد در همین راستا پراکتیزه شد.
کنگره ملی کُرد تلاشی بود که به کمک آن جریانات و جنبش ناسیونالیسم کُرد و در راس آنان [ پ ک ک] در سطح منطقه امکانات و موقعیتی بوجود آورند برای اینکه به قدرت سیاسی دست یابند. پروژه ی کنگره ی ملی کرد که التقاطی از جریانات ناسیونالیست کرد است از سوی سازمان [ پ ک ک] شکل گرفت. سازمان [ پ ک ک] با ابتکار و اهداف سیاسی خاص برای ایجاد تشکیل چنین جبهه ای مشترکی اقدام کرد. کومه له مدعی بود که به عنوان ناظر در این کنگره شرکت کرده است. ابراهیم علیزاده در طی این کنگره تلاش کرد که با این بهانه و شعار دروغین شانس خود را بیازماید. کنگره بدلیل رشد اختلافات میان جریان بارزانی و سازمان [ پ ک ک]، به بن بست رسید و پروژه شکست خورد. با توجه به اینکه در مورد اهداف کنگره قبلا مقالات متعددی نوشته شده ،‌دلیلی نمی بینم که به بازگویی این موضوع بپردازم. اما علیرغم این شکست،‌ پ ک ک توانست اتوریته ی خود را به بعضی از جریانات منجمله کومه له تحمیل کند و کومه له را زیر چتر ناسیونالیستی و پروژه ای خود جمع کند.
در شرایطی که سازمان تروریستی پژاک- سازمان نزدیک به پ ک ک- از سویی در رسانه های خود مشغول دروغ پردازی های سیاسی است و از سوی دیگر دوباره گزینه ی ترور مخالفین و مردم را در پیش گرفته است،‌کومله را سکوت شرمگین فرا گرفته و رهبران این جریان ترجیح می دهند که دلِ رهبران پژاک را از خود نرنجانند. این سکوتها که چیز تازه ای نیستند، نه تنها طبیعی،‌بلکه کاملاً‌ آگاهانه از جانب علیزاده و رهروان جلال طالبانی پیشنهاد می شود. پژاک همان سازمانی است که عملکردهای سیاسی اش همانند پ ک ک صرفاً در راستای اهداف رژیم فاشیستی ایران همسو بوده است. درست است که پژاک خود را در قالب اپوزسیون جای می دهد و هر از گاهی تمایل به اجرای نمایش های نظامی است،‌اما این جریان بر روی همان ریلی حرکت می کند که رژیم فاشیستی ایران انتظار دارد.
کومه له به چنان مرحله ایی سقوط کرده که حاضر به فدا کردن هرگونه اخلاق و پرنسیپ سیاسی و اجتماعی است. اما این جریانات که نقش و جایگاهشان را میتوان با حزب رستاخیز مقایسه کرد، سرمایه و موجودیت امروزی کومه له را تشکیل می دهند.  کومه له به صورت سیستماتیک و برنامه ریزی شده ی کاملا هدفمند به بلوکی پیوسته که سرنوشتش را مافیا ها و جریانات قدرتمندتری تعیین می کنند. البته راه حل ها منطبق هستند با هدفی که هر جریانی به طور اخص در نظر می گیرد و به عنوان افق سیاسی بدان می نگرد. در اینجا بحث بر سر کلمات نیست.
ما به پاشنه آشیل ناسیونالیسم کرد یعنی حکومت اقلیم کُردستان اشاره کردیم. تحولاتی که در کردستان سوریه صورت گرفت به کعبه ی آمال بعضی از نیروهای چپ ناسیونالیست و ناسیونالیست ها و حتی شماری از افراد و احزاب چپ و کمونیست تبدیل شد. سایه و تاثیرات این جنبش در احزاب و سازمان های چپ اروپایی به وفور قابل رویت است. خب کومه له هم مدام در جست و جوی نان و نوای سیاسی است بدش نمی آید که خود را بدان آویزان کند. مقاومت کوبانی، جنگ نیروهای نزدیک به [ پ ک ک] در مقابله با داعش و کسب قدرت سیاسی در کردستان سوریه، بهانه ایی بدست داد که کومه له وارد معاملاتی با پژاک و پ ک ک بشود.
اما این مسئله کل ماجرا نیست. در بخش نخست اشاره کردیم که رژيم ایران در سالیان اخیر نفوذ خود را کردستان عراق افزایش داده است. کومه له با حساب دو دو تا چهار تا به این نتیجه رسید که با توجه به ناامنی بیشتر از سوی رژیم ایران در جغرافیای سیاسی کردستان عراق، بهتر است که برای ادامه ی حیات و حفظ نیروها به دنبال مکان امن دیگری باشد. بنابراین نزدیکی کومه له و قرار گرفتن زیر چتر پ ک ک شاید می تواند تحقق این خواسته باشد. ابراهیم علیزاده امیدوار است که در صورت عملی شدن اتفاقات پیش بینی نشده ، نیروهای خود را به کوههای قندیل منتقل کند. حفظ موقعیت اردوگاه نشینی، یکی از مولفه های مهم در میان احزاب ناسیونالیست و همچنین کومه له بشمار می آید. از نظر ابراهیم علیزاده، مرکز سیاست و اجتماعی بودن جریان سیاسی، زرگویز و زرگویزله ها هستند. جالب است که در کومه له احزاب غیراردوگاه و کمپ نشین را به نیروهای خرده بورژوا و غیراجتماعی و آلوده به مناسبات غرب متهم می کنند. تقدس اردوگاه نشینی به مثابه ی کعبه برای این احزاب نقش مرکز صنعتی و درآمد اقتصادی و ٬٬ اعتبار٬٬ اجتماعی را دارد. اکثر فعالین کمونیست و انقلابی بر این باوراند که موضوع اردوگاه نشینی موجب محدودیت هایی برای کومه له شده است. در اینکه این حرف با بستر واقعیت ارتباط دارد شکی نیست، اما این دلیل نیست که اصل مساله و هدف را فراموش کرد. سیاست های راست و ناسیونالیستی کومه له را در این چهارچوب گنجاندن، یعنی تحریف حقیقت. رهبران کومه له و در راس آنان ابراهیم علیزاده تلاش کرده اند که سیاست های راست کومه له را زیر شعار ٬٬ محدودیت های ناشی از اردوگاه نشینی٬٬ لاپوشانی کنند.
کومه له و احزاب ناسیونالیست
نمونه ای دیگر از کارنامه ی ٬٬درخشان٬٬ کومه له، همکاری مشترک این سازمان با دو شاخه ی حزب دمکرات و دو شاخه ی کومه له زحمتکشان و همچنین سازمان خبات است. تلاش کومه له برای حضور در ٬٬ مرکز همکاری مشترک احزاب کُردستانی٬٬ جهت گیری سیاسی و اهداف و تعلق طبقاتی و قرارگرفتن در این جبهه را نشان می دهد. رهبران کومه له و در راس آنان ابراهیم علیزاده از این حرکت به عنوان سیاست ٬٬ مسئولانه٬٬ در جریان جنبش کُردستان و دفاع از ٬٬ نیازهای مشترک٬٬ این جنبش نام می برند. زیر پوشش همین شعار روز به روز شاهد دوستی های عمیقتر و هم پیمانی کومه له با احزاب بورژوا ناسیونالیستی هستیم.
اما در شرایطی که کومه له متوجه شد که ماندن در این جبهه به معنای کلمه اعتبار اش را برای همیشه زیر سوال می برد، با سرعت نور جبهه را تغییر داد و به همان قطب [ پ ک ک] قانع شد،‌زیرا انعکاس خبر نشست احزاب ناسیونالیست با رژیم اسلامی ایران بدرستی اعتراضات چشمگیری هم در جامعه و هم انتقادات سازمان های چپ و کمونیست را به دنبال داشت.
همان طور که ذکر کردم،‌کومه له اتحاد استراتژیک سیاسی خود را زیر عنوان ٬٬روابط  دیپلماتیک٬٬ توجیه می کند . من بالشخصه هیچ مشکلی با نفس رابطه یا دیالوگ و گاهاً همکاری سیاسی و امنیتی در بعضی از موارد را ندارم و فکر نکنم که کمونیستی را پیدا کرد که از این منظر کومه له را مورد نقد قرار دهد. دیالوگ بهانه ای است که ابراهیم علیزاده چرخش ناسیونالیستی کومه له را توجیه می کند. نقد ما بخاطر تعلق خاطر خط و مشی کومه له با جنبش ناسیونالیسم کُرد است. کومه له با این احزاب در راستای یک ریل حرکت می کند. بحث بر سر نزدیکی نیست، بلکه کومه له دارای استراتژیک مشترک با احزاب ناسیونالیست کُرد است و گرایش ناسیونالیستی این سازمان هژمونی خود را تحمیل کرده است . بخصوص بعد از کنگره هفدهم کومه له ، کومه له با جدیت خاصی وارد دوره ی جدیدی از حیات سیاسی خود شده است. اما کومه له در این مسیر هم راه به جایی نخواهد برد، زیرا تا جایی که به اتوریته ی ناسیونالیسم کرد در ایران مرتبط است، با وجود دو شاخه حزب دمکرات و عبدالله مهتدی از کوچکترین شانسی برخوردار نیست.
این احزاب،‌به بهانه تغییر رژیم عملا و رسماً به حمایت از دیکتاتورها و سیاست های امپریالیستی غرب ادامه می دهند. این احزاب دست راستی مثل سلطنت طلبان، عقب افتاده اند. تغییر رژیم – اگر فرض بگیریم که این جریانات سرنگونی طلب هستند-،‌منظورشان از طریق حمله نظامی و پایین کشیدن قدرت سیاسی به سبکی است که رژیم صدام حسین،‌معمر قذافی و غیره را سرنگون کردند. بنابراین علیزاده با این هم پیمانی هایش ثابت کرده که از تغییر رژیم از سوی طبقه کارگر و اقشار کم درآمد و تهیدست کاملاً ناامید شده و بدش نمی آید به نیروهای خارجی تکیه کند.
کومه له و احزاب چپ و کمونیست
کومه له در همان حال که به سیاست های مندرجه اقدام ورزیده است، در سوی دیگر در تلاش بوده که به نوعی، رابطه ی را با احزاب چپ و کمونیست برقرار سازد. دقیق تر بگویم که بنا به شرایط و موقعیت مبارزات سیاسی و طبقاتی، ابراهیم علیزاده گاهی فرمان را به سمت چپ هدایت می کند. سوسیالیسم عملا در کومه له نابود شده،‌اما علیزاده با چنین شگردهایی می خواهد نشان بدهد که هنوز در همان چهارچوب حزبی و تاریخی در حال حرکت است.
٬٬ قطب سیاسی چپ٬٬ یکی از اقدامات کومه له در همین راستا بود. البته هدف کومه له از این پروژه و سایر ادعاهایی از این قبیل، اتحاد نیروهای چپ و کمونیست و تقویت قطب چپ نیست. کومه له از طرح و شعارهای دروغین همچون ٬٬ تقویت قطب چپ٬٬ و شعارهایی از این قبیل تقویت قطب چپ نیست، بلکه در راستای تقویت اتوریته ی خود در میان احزاب ناسیونالیست به عنوان برگ اعتباری می خواسته بهره می گیرد. آخرین نمونه ای این بازی های سیاسی ابراهیم علیزاده را میتوان در مصاحبه ی ابراهیم علیزاده و حمید تقوایی با رادیو پیام مشاهده کرد[ جمهوری اسلامی و اپوزیسیون بعد از ترامپ].
در حالی که جریانات ناسیونالیست و الترا فاشیست بر علیه کمونیست ها و کمونیست های کارگری فتوای قتل و اتهام و غیره صادر می کنند،‌نماینده ی ٬٬کمونیسم٬٬ ما، در دفاع از کمونیست ها در کردستان نه تنها لام تا کام حرف نمیزند، بلکه به آژیتاتور این تبلیغات مسموم تبدیل می شود و دست به شانتاژ و تبلیغات علیه کمونیست ها میزند . برای نمونه میتوان به ترور فعالین کمونیست کارگری در کردستان عراق توسط جریان جنایتکار اتحاد میهنی کردستان اشاره کرد. علیزاده و یاران مام جلال سیاست های ناسیونالیست های خود را می خواهند به بهانه ی اینکه کمونیست های کارگری در شرایط حساس جنبش را رها کردند،‌توجیه کنند. عادل الیاسی از اعضای کمیته مرکزی، در یک برنامه ی تلویزیونی – با سبک پروپاگاندای بی اساس به سبک کومه له و متود ابراهیم علیزاده- مدعی شده بود که شکست شوراها در کردستان عراق در بهار ۱۹۹۱ میلادی بر عهده ی کمونیست ها است. خوشبختانه ارزش مصرف چنین تبلیغات،‌ پا را فراتر از جریان کومه له نمی گذارد. این نوع از توهمات و حتک حرمتها علیه ی کمونیست ها در چهارچوب این حزب به طور کاملا سیستماتیک تکرار می شود و انگار از تکرار این جمله خسته نمی شوند. من شخصا شاهد بودم که پروپاگاندای از این نوع در کومه له به گونه ایی پیش می رود که جریانات شوینیست زحمتکشان در خیالشان تصور نمی کنند. منظور من از بیان مثال این است که، ادعاها و اقدامات کومه له در حوزه ی به اصطلاح قطب چپ ، ربطی به منافع طبقه کارگر و جنبش سوسیالیستی ندارد. در سیاست کومه له، منافع و قدرت حزبی است که حرف اول را می زند،‌نه حمایت از طبقه کارگر و اقشار زحمتکش.
کومه له در همان حال که دم از گرایش رادیکال میزند و سعی می کند که نیروی رادیکال و جنبش مترقی را ( که در بطن مناسبات اجتماعی ایران به چشم می خورد) با خود داشته باشد و بخشی از نیروهای چپ را حفظ کند. اما از سوی دیگر ابراهیم علیزاده نمی تواند از احزاب کردی،ارتش ملی کرد و حمایت غرب در آینده چشم بپوشد.
جناح چپ و اسرار برای کمونیسم ناموجودِ کومه له
در ماه های گذشته شاهد علنی شدن بخشی از اختلافات درونی کومه له و به اصطلاح حزب کمونیست ایران در رسانه ها و میدیای اجتماعی هستیم. شمار زیادی از فعالین سیاسی چپ و راست به سهم خود کوشش کرده اند که با انتشار مقالات، مصاحبات تلویزیونی و سایر امکانات موجود، مواضع شان را بیان کنند. به طور یقین تبیین های رایج در این راستا به چشم می خورد.
استارت علنی شدن این اختلافات در انظار عمومی از مصاحبه ی ابراهیم علیزاده با رادیو دیالوگ زده شد. بر اساس ادعاهای شماری از اعضای کومه له و حزب کمونیست ایران،‌ریشه ی این اختلافات به چند سال قبل برمی گردد،‌اما باوجود این رهبران کومه له سال ها این اختلافات را از دید جامعه مخفی کرده و یا در واقع انکار می کردند. خسرو بوکانی چنین بیان می کند که: « همین افراد با استفاده از روش های متفاوت در تلاش بودند که این واقعیت های سیاسی را انکار کنند. به طور مثال: این اختلافات سیاسی نیست، بلکه اختلاف بین چند رفیق و کادر رهبری است- اختلافات شخصی-… یا اینکه تفاوت سنی و نسلی،‌باعث تقابلات درون حزبی شده است»[ ۱]. اما امروزه بحث اختلافات و بحران در کومه له و حزب کمونیست ایران بعد از سکوت چند ساله شکل علنی تری بخود گرفته و اظهارات « صفحه ی آ چهار» قادر به لاپوشانی و توجیه آن نیست.
در واقع بحران درون حزبی برای هر دو جناح به یک معضل جدّی تبدیل شده و این بحران با گذشت زمان، روز به روز پیچیدگی بیشتری پیدا کرده. حال باید پرسید که آیا این اختلافات نقطه پایانی است بر سیاست های اپورتنیستی ابراهیم علیزاده که با متودهای دیپلماتیک به قول خود چندین دهه در توجیه آن کوتاهی نکرده است؟
طبیعتاً هیچ جریانی نمی تواند به مدت سه دهه به سیاست تعادل بالانس میان چپ و کمونیسم از یکطرف و ناسیونالیسم کُرد از طرف دیگر،‌ حیات سیاسی را ادامه دهد. این جریان ناچار است که به طور علنی و بدور از سیاست دوپهلو انتخاب سیاسی را در مقابل جامعه قرار بدهد. بنابراین ابراهیم و یاران مام جلال تصمیم گرفته اند که قاطع تر و روشن تر از گذشته در کنار احزاب بورژوا- ناسیونالیستی قرار بگیرند و پرچم ناسیونالیسم کُرد را به اهتزاز درآورند.
فعالین سیاسی در ارتباط با اختلافات درونی حزب و آینده کومه له، به چهار دسته ی متفاوت تقسیم شده اند:
۱:
 دسته ای اول آنهایی هستند که معتقدند کومه له بایستی به طور علنی پرچم بورژوا- ناسیونالیستی را به اهتزاز درآورد و برای همیشه با حزب کمونیست ایران وداع نماید. البته منظور از کنار گذاشتن حزب کمونیست ایران مساوی است با کنار گذاشتن مارکسیسم انقلابی و خط انقلابی که این جریان برای چندین سال پرچم دار آن بود. کمونیزم را نمی توان قومی تعریف کرد. نام کومه له و کمونیسم با هم تداعی شده است. ناگفته نماند که این جناح مشتاق است که پا را از این فراتر بگذارد و این سیاست را وارد مانیفست سیاسی خود کنند که ما از مهتدی،‌ایلخانیزاده و مصطفی هجری ناسیونالیست تر هستیم. کافی است که نگاهی به مواضع اخیر حسن رحمان پناه در مصاحبه تلویزیونی کومه له داشته باشیم [۲].
حسن رحمان پناه تز ۲۲میلیونی طبقه کارگر را ارائه می دهد و معتقد است« در ایران ۲۲ میلیون کارگر داریم نمی شود به بقیه ی اقشار جامعه توجه نکرد و به کارگر چسبید».  جالب این است که خود جمهوری اسلامی همچین برداشت و  تعریف اکونومیستی و فوق ارتجاعی از طبقه کارگر ندارد. آقای رحمان پناه در حالی چنین تزهایی سر می دهد که رضا پهلوی مرتجع، بدش نمی آید که قدرت طبقه کارگر را با خود همراه داشته باشد. رضا پهلوی به خوبی به قدرت طبقه کارگر پی برده و با دفاع دروغین اش از این طبقه انقلابی و مترقی قصد دارد که آنرا در راستای اهداف پلید خویش بکار بگیرد. در نوشته ای دیگری به این موضوع خواهم پرداخت.
۲:
در مقابل این دیدگاه غالب، گرایش “جناح” “چپ” به رهبری صلاح مازوجی و همفکرانش قرار دارند. هواداران این دیدگاه بر سوسیالیسم ناموجود درون حزب و پاسخ گویی به این ضرورت و همچنین تغییراتی در سطح بدنه و آرایش تشکیلاتی ، تاکید دارند. نقد ضعیف جریان چپ به منافع طبقه کارگر ربطی ندارد. آنها در تلاش اند که ابراهیم علیزاده را به ٬٬ راه راست٬٬ هدایت کنند و یادآور شوند که قرار گرفتن در این بلوک سناریو سیاه، آبرو و اعتبار تاریخی کومه له را به طور مطلق بر باد خواهد داد. این نوع نقدها تنها در قالب گله های درون حزبی می گنجد. حال با این فاکتورها که در پیش رو داریم سوال این است که آیا در صفوف کومه له اتفاقات جدیدی شکل گرفته است؟
هوادارن این حزب در کنار اینکه سنگ ٬٬ نیروی مسئول٬٬ و ٬٬ نیروی اجتماعی٬٬ را به سینه می زنند،‌مدعی هستند که در صورت عدم وجود کومله،‌تحولات سیاسی- بخصوص تحولات رادیکال- نه در گذشته، در حال حاضر  و نه در آینده معنا داشته و دارد و خواهد داشت. این چکیده ی همان بحثهایی است که خسرو بوکانی مطرح می کند( همان مصاحبه ذکر شده).
به نظر می رسد که صلاح مازوجی توانسته که به لحاظ سیاسی و تشکیلاتی، بخشی از چپ و کمونیست های درون حزب را دور شعارهای پرزرق و برق خود جمع کند. مستقل از این توانایی، مازوجی فاقد آن است که پیام تغییر برنامه جریان ابراهیم علیزاده را منتقل کند. آنچه صلاح می خواهد، تغییر کومله از چهره ی ناسیونالیسم به چهره ی ناسیونالیسم چپ همانند چند دهه گذشته است. این همان تغییری است که جناح صلاح پرچمش را برافراشته و بواسطه ی آن ژست کمونیستی بخود می گیرد. دیگر امروز گفتن ٬٬ ناسیونالیسم چپ٬٬ به جناح ابراهیم علیزاده خیانت به این واژه است و صلاح نماینده ی این خط است. امروزه با کومله ایی مواجه هستیم که میان دو چهره ی متفاوت در حال سردرگمی است؛ نخست چهره ی واقعی و ناسیونالیستی و دوم چهره ی دروغین سوسیالیستی ( ناسیونالیسم چپ).
جالب است که این جمع از دوستان در رابطه با مساله تاریخ کومه له به عنوان یکی از مهمترین بخش از جنبش کمونیستی ایران و کردستان یاد می کنند،‌اما ظاهرا بخود زحمت بیان آن را نداده که به مواضع اپورتنیستی و ناسیونالیستی خود در چندین دهه ی اخیر اشاره داشته باشند. جناح چپ در کسب موقعیت امروزی کومه له به میزان جناح راست شریک بوده است.
خدمات ارزنده ی جناح چپ در طول سالیان گذشته به سیاست های ناسیونالیستی کومه له برای هر خواننده و فعال اندک منصف غیر قابل انکار است. زمانی که همین حزب نوشته های منصور حکمت را در مقرشان ممنوع کرده بودند، زمانی که هر گونه  صدای انتقاد را زیر پوشش اتهامات مختلف و برچسب های غیر اخلاقی خفه می کردند، زمانی که به مثابه ی مامورین ساواک با مخالفین برخورد می کنند و با چراغ قوه دنبال شناسایی آنان می گشتند، جناح صلاح مازوجی در چه جایگاهی قرار داشتند؟
باید گفت که جناح چپ هم به سهم خود در پروسه ی اپورتنیسم و پوپولیستی کومه له نه تنها از نزدیک در جریان بودند بلکه خود نقش فعال را به عنوان مجریان و گردانندگان کلیدی بر عهده داشته اند. این جناح نیز از این قاعده مستثنی نیست، زیرا گردانندگان این جناح به تمام قضایای پشت پرده و اسناد محرمانه و سیاست های کومه له، بخصوص از دهه ی شصت به بعد، اشراف مستقیم و کلیدی را داشته اند. ابراهیم علیزاده در نوشته ایی ٬٬ چگونه اختلافات نظرهای درونی حزب کمونیست ایران بزرگنمائی می شود؟٬٬ روشن می کند که مخالفت جناح چپ با واقعیت های اجتماعی گره نخورده اند. به طور مثال به ارزیابی راجع به ٬٬ جنبش سبز در سال ۱۳۸۸٬٬، اختلافات آمریکا در منطقه، محاصره ی اقتصادی ایران، تحولات دی ماه ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸،‌کرونا و عواقب آن و هم چنین ٬٬ کنگره ی ملی کرد٬٬ اشاره می کند. از این رو آنچه آنان بیان می کنند، تمامی قضاوتها و تحلیل های امروزی شان را زیر سوال می برد. بی دلیل نیست که موضع جناح چپ در برابر سرکشی های رهروان جلال طالبانی – جناح ابراهیم علیزاده- کاملاً ضعیف و راکد است. اما کمتر فعالین سیاسی به چشم می خورند که به نقد و ارزیابی این مساله پرداخته باشند.
با سیاست ٬٬ یک بام و دو هوا٬٬ که نمی شود ادامه داد! شما با نادیده گرفتن تاریخ گذشته ی خود و انکار حقایق در تلاش هستید که این تاریخ را به فراموشی بسپاریم؟ صرف بکار بردن کلمه ی چپ به معنای دفاع از شما به عنوان کمونیست نیست.
در احزاب سیاسی تمام کشورهای جهان شاهد حضور جناح چپ و راست هستیم. برای نمونه میتوان به حزب [ آ اف دی] در آلمان اشاره کرد. حزبی که در سالیان گذشته اختلافات درون حزبی را با خود یدک می کشد. در میان این حزب الترافاشیستی هم جناح چپ و راست وجود دارد. بنابراین زمانی که جریانی را با مختصات چپ تعریف می کنیم،‌بدان معنا نیست که آن جریان دارای خط سیاسی مترقی و رادیکال انقلابی است. چپ به معنای کمونیسم نیست. بر اساس همین تعریف و پایه، جناح چپ کومه له،‌نماینده ی چپ جنبشی است که کومه له دنبال می کند. جناح چپ کومه له،‌جناح منتقد راست درون حزب کمونیست ایران و کومه له به رهبری ابراهیم علیزاده است. این جناح فاقد رادیکالیسم چپ و کمونیستی است.
تمامی عناصر جناح چپ در جایگاه رهبری، کمیته مرکزی و کادرهای تشکیلاتی از ٬٬نظریه پردازان٬٬، مدافعین پروپاقرص و پیگیر سیاست راست کومه له و فاصله گرفتن این جریان از رادیکالیسم انقلابی و کمونیسم در طول چند دهه ی گذشته بوده اند. فراموش نکنیم که جریان چپ در چند سال گذشته با چه نفرتی در مقابل مخالفین حزب قد علم می کرد. نهایت توهم و خوش بینی است که چنین جریانی را جناح کمونیستی بنامیم.
۳:
دسته ای سوم افرادی غیر کومه له ایی هستند که از سوراخ نقد و مشی سیاسی جریان چپ به نقد جناح ابراهیم علیزاده می پردازند. به نظر من هیچکدام از تبیین های طیف سوم درست نیست. این دوستان و رفقا نمی خواهند و یا تشخیص نداده اند که کومه له سالها قبل با احزاب ناسیونالیست کُرد اعلام همپیمانی کرده و چرخش به طرف سناریوی قومی را پذیرفته است.
۴:
اما دسته ی چهارم؛ این گروه از افراد سیاسی که اکثریت آنان را کمونیست ها تشکیل می دهند، برخلاف تصاویر کلیشه ایی و شکست خورده ایی که توسط دسته ی دوم و سوم ارائه می شود، معتقد هستند که سوسیالیسم ناموجود کومله تلاشی است برای ادغام ناسیونالیسم و تمامی گرایشات بورژوایی برای تحقق جامعه ی که چند گام به پس برگردیم. امروزه چیزی از سوسیالیسم و انقلابی گری در چهارچوب کلّی این حزب وجود ندارد. کومه له ربطی به یک جریان کمونیستی ندارد و ضد آن است. کومله ای امروزی،‌همان حزب دمکرات،‌سازمان های زحمتکشان۱ و ۲ ، سازمان خه بات،‌اتحاد میهنی کوردستان،‌سازمان پ ک ک و یا پژاک و یا سایر احزاب بورژوا ناسیونالیستی از لحاظ موقعیت و جایگاه طبقاتی است. چنانچه کمونیسم و ناسیونالیسم یکی نیست،‌کومله و یک سازمان کمونیستی هم هیچ سنخیتی با هم ندارند. دو جناح درونی کومله متقابلاً لازم و ملزوم یکدیگر هستند. خط کمونیزم مدت زمانی است که در تشکیلات کومله مرده است و فقط معدود افرادی هستند که تنها اسم کمونیسم را در این تشکیلات زنده نگه داشته اند. این افراد به اصطلاح کمونیست که بین مرگ و زندگی سیاسی دست و پا می زنند، یا باید در این تشکیلات ادغام شوند و یا اینکه خط خود را از این جریان جدا سازند. کسانی که خود را در این دام گرفتار کرده اند لااقل باید بدانند که پند و اندرز دیگر نمی تواند سیاست های ناسیونالیستی جریان را جایگزین سوسیالیسم ناموجود کند و جان بی روح این سوسیالیسم را نجات بدهد.
آنچه برای ما کمونیست ها و تمامی انقلابیون قابل اهمیت و ضرورت است، عبور از کلیت های ایدئولوژیکی دروغین و  در همان حال پرداختن به تاریخ گذشته و امروزی این جریان خارج از سوراخِ عاطفه و احساسات و عدم درک واقعی از پدیده های تاریخی است. منطقی نیست که زیر پرچم ضدیت با رژیم فاشیست ایران و همچنین احساسات رفیقانه و مناسبات اجتماعی سیاست مماشات و خط ناسیونالیسم چپ درون کومه له را فراموش کرد.
بنابراین در جواب به سوالی که مطرح شد به این نتیجه میرسم، تا آنجا که به اختلافات درون حزبی مربوط می شود‌ باید گفت که از منظر موقعیت سیاسی و طبقاتی اتفاق جدیدی نیافتاده است. سال های مدیدی است که کومه له این خط را در پیش گرفته و روی مواضع تاریخی اخیر ایستاده است. کومه له روی صندلی جنبش ناسیونالیسم چپ کُردستان ایستاده است. موقعیت کومه له نه لغزش بلکه یک انتخاب آگاهانه سیاسی طبقاتی است.
آیا این افراد، برای یکبار هم که شده، از خود پرسیده اند که کومه له در سالیان گذشته چه مسیری را طی کرده است؟ این افراد هنوز در همان دوران پیشمرگایه تی به سر می برند و با چشم دوختن بر ماهیت دیروزی و امروزی حزب، یا خود را گول می زنند و یا اینکه متوجه ی این تناقضات نشده اند.
وقتی عبارت کومه له را به کار می بریم معمولا تصاویری از زمان فواد مصطفی سلطانی، خط و مشی مارکسیسم انقلابی و این تاریخ درخشان در ذهنمان تداعی می شود. زمانی که از اکثریت افراد نامبرده می پرسیم که کومله چرا کومله یک جریان مارکسیستی است، پاسخ سرراست آن ها این است که رهبران کمونیست خوش نامی در صفوف این حزب و آنهم در راستای تحقق سوسیالیسم جان باخته اند و  یا اینکه این جریان همواره حامی و پشتیبان طبقه کارگر و مردم زحمتکش در کردستان بوده است. اما اگر این تصویر را به کومله ی ناموجود امروز ربط بدهیم،‌کدام آثار  و خط مشی گذشته ی این جریان را می بینیم؟ در این شکی نیست که شکل گیری کومه له در برهه ی از تاریخ جنبش انقلابی در کردستان و ایران یکی از مهم ترین وقایع بود و این جریان انقلابی توانست که تغییر و تحولات مهمی را رقم بزند،‌اما ایا میتوان از آن مقطع به عنوان چک لیستی برای ماهیت و کارنامه ی امروزی این جریان بهره جست؟ این خلاصه ایی از دیدگاه و برداشت ما از بحران امروزی درون کومه له است.
برخورد جناح راست
با آشکار شدن اختلافات درونی این سازمان، همان طور که قابل رویت است،‌ این سازمان به طور نیمچه رسمی به دو بخش اقلیت « جناح صلاح مازوجی» و اکثریت « جناح ابراهیم علیزاده» تقسیم شده است. کمیته رهبری کومه له و همچنین گردانندگان تلویزیون کومله تابحال به جناح چپ این اجازه را نداده اند که این مباحث از طریق رسانه های حزبی علنی شود و مورد قضاوت جامعه قرار بگیرد. جلال محمد نژاد از اعضای کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران در طی مصاحبه ی می گوید: « بر اساس تصمیم کمیته اجرایی حزب در آخرین پلنوم قرار بر این شد که مباحث مرتبط به اختلافات درون سازمانی علنی شود و مورد قضاوت جامعه قرار بگیرد» [۳].
امروزه جناح راست به رهبری ابراهیم علیزاده به سرکوب و سانسور درون تشکیلاتی نیز متوسل شده و مانع پخش برنامه ها و مواضع جریان چپ درون کومه له شده اند. سانسورچیان حاکم درون کومه له « کمیته ی تلویزیون» با شیوع اختلافات درون حزبی مانع پخش برنامه های جناح چپ شده بودند. در همین راستا محمد کمالی که مدت ۴۰ سال در رادیو و تلویزیون کومه له و حزب کمونیست ایران فعالیت داشته و سرپرست برنامه ی « دیالوگ»بود، از سوی سانسورچیان ابراهیم علیزاده از کار برکنار شد. گستاخی رهروان جلال طالبانی در اینجا بیشتر نمایان می شود که موضع گیری و مصاحبه ی محمد کمالی از سوی آنان امری نامسئولانه قلمداد می شود [۴].
این سیاست ها در حالی اجرا میشه که « کمیته ی تلویزیون» بدون در نظر گرفتن محدودیت برای زنده نگه داشتن یاد « شیخ عزالدین حسینی» و دفاع از ٬٬ دستاوردهایش٬٬ و همچنین برای قدردانی از ٬٬ جمهوری مهاباد٬٬ برنامه ی تلویزیونی اختصاص می دهند.
امروزه شاهد هستیم که اختلافات آ چهار درون کومله به تمامی ارگان های خارجی و داخلی سرایت کرده و عملاً تاثیرات این اختلافات را میتوان دید. ابراهیم علیزاده در مصاحبه ای با رادیو اینترنتی « دیالوگ» به اختلافات درون حزبی اشاره می کند که :« کسی تا بحال یک صفحه آ چهار برای تصویب به هیچ پلنوم و کنگره ای نیاورده که مغایر با برنامه و خط مشی رسمی باشد». علیزاده با چنین برخوردهای دیپلمات مآبانه زیرکانه قصد دارد که جناح چپ را منزوی کند و در همان حال افکار عمومی را منحرف کند.
حسن رحمان پناه در برنامه ی نامبرده، به طور علنی از افرادی به عنوان مسئول تکش یا تشکیلات داخلی یاد می کند. از منظر همان اساس نامه و پرنسیپ های حتی خود کومه له، این نوع برخورد و مکانیزم ها همخوانی با چهارچوب گذشته ی این تشکیلات ندارد. حسن رحمان پناه توصیه – دستور- میدهد که اعضای داخل حق دارند که با افراد نامبرده و دستیارانشان تماس بگیرند. حسن رحمان پناه به عنوان سخنگوی ابراهیم علیزاده اوج استیصال و درماندگی جناح راست را بیان می کند و همین مواضع ناشی از ترس است. او این پیام را روشن ساخت که ارتباط فعالین داخلی حزب با جریان اردوگاهی کومه له به حداقل رسیده است. باید به حسن رحمان پناه و تمامی یاران وفادار مام جلال یادآور شد که فعالین داخلی در اثر رادیکالیزه شدن سیاست های راستگرایانه ی کومه له در سالیان اخیر ارتباط خود را با تشکیلات قطع کرده اند و نه بخاطر اینکه گویا آنان راه های ارتباط با کمیته ی تکش را بلد نیستند. اگر این نوع طرز برخورد و مدیریت کدخدا منشانه و سرکوبگرانه ی یاران جلال طالبانی برای جناح چپ سوال برانگیز است،‌برای ما منتقدین سیاست های راست روانه ی کومه له امری عادی و مرسوم از سوی مالکین حزب تلقی می شود.
جالب این است که شماری از اعضای این جناح اختلافات را انکار می کنند. « در حزب کمونیست ایران نظرات مختلف سیاسی وجود دارد،‌اما گرایشات سیاسی وجود ندارد. تمام اعضای حزب کمونیست ایران کمونیست هستند…» [ نظر و ملاحظاتی درباره ی میانجی گری در اختلافات درون حزب کمونیست ایران. بهروز ناصری].
از سوی دیگر، جریان ابراهیم علیزاده در تلاش است، مشکلات و پروبلماتیک تشکیل شده درون کومه له را – که بقول خودش باید شنید و جدی نگرفت- به جریانات کمونیسم کارگری و حکمتیستها ربط بدهد. بعضی دیگر از اعضای کومه له ، جناح نامبرده و بعضی از فعالین چپ و کمونیست را به میانجی گرهای ناعادل متهم می کنند. بخشی دیگر، شماری از مخالفین را تا حد دشمن تعریف می کنند. هواداران ابراهیم علیزاده در مقابله با جناح چپ درون حزبی،‌ اکثرا فرمانشان به سمت منتقدین منحرف می شود و شروع به فحاشی می کنند. این بهترین بهانه است که بواسطه ی آن می توان جناح مخالف را از میدان به در کرد و تصفیه حساب آنان را در دستور کار قرار داد. سازمانی که تنها حرکت اجتماعی چند سال اخیرش دعوت دکانداران کردستان به اعتصاب عمومی بوده است، تمامی افراد و احزابی که به نقد و یا حل و فصل اختلافات درون کومه له اشاره می کنند، به کمک چهار الی پنج کلمه منجمله اینکه شما حاشیه ایی،غیراجتماعی، پوپولیست، متهم می کند و اسمش را می گذارند پاسخ و یا نقد سیاسی. کومله قصد دارد با این ادعاها دروغین و سفسطه – آنهم با متود آماتورمابانه – دست افلاطون را از پشت ببندد.
سیاست های راست کومه له ریشه در فرهنگ،‌ متود تشکیلاتی، اخلاقیات حزب و مناسبات تشکیلاتی دارد. کافی است که به کامنت ها و مواضع جریان ابراهیم علیزاده در شبکه های اجتماعی در تقابل با جناح چپ رد و بدل می شوند، نگاهی داشته باشیم. آخرین نمونه اش را میتوان در برنامه ای که به بهانه ی ۲۶ بهمن از کانال حزب کمونیست ایران پخش شد مشاهده کرد. سنت های ارتجاعی و رفتارهایی که یادآور انشعاب جریان زحمتکشان است. اختلافات بار دیگر ثابت کرد که سوسویی از فرهنگ دمکراتیک در ارتباط با نقد و اختلافات سیاسی درون حزبی وجود ندارد.
با تکیه بر چنین منطق بی منطقی است که در این دوره هم سیاست های تصفیه حساب تشکیلاتی با مخالفین سیاسی البته با بهانه های مختلف و بدور از واقعیت در دستور کار قرار گرفته است. این ادعا بزرگ نمایی نیست بلکه واقعیت هایی است که در فرهنگ این تشکیلات حک شده و به درازای سه دهه در حال اجرا است. در این دوره نیز، شما سرسوزنی  نشانه ای از سیاست مدرن و تحمل نظر مخالف و برخوردهای رفیقانه از طرف جناح ابراهیم علیزاده نمی بینید.
چنین برخوردهایی از سوی رهبری کومه له و اعضای اش تا حدودی تنزل پیدا کرده شده که رفقا، فعالین چپ و کمونیست هم درون و هم خارج از حزب کمونیست ایران به اشکال مختلف همچون جمع کردن طومار و نامه و غیره نگرانی خود را نسبت به شرایط نشان داده اند.
سرنوشت بحران به کجا ختم می شود؟
 این سوال برای همه ی اشخاصی که دنبال کننده اختلافات هستند مهم تلقی می شود. نمی توان به طور یقین حدس زد،‌ اما با وجود این می توان اذعان کرد که جناح چپ هیچ افقی را در مقابل خود نمی بیند. ما در بحث کومه له و پ ک ک و حکومت اقلیم به اهمیت و ضرورت اردوگاه نشینی به عنوان صنعت پیشمرگایه تی و اعلام موجودیت اشاره ی داشتیم. اما مشخص است که صلاح مازوجی فاقد آن اتوریته ی لازم است که بتواند همانند عبدالله مهتدی و عمر ایلخانیزاده دلِ مسئولین اتحاد میهنی را به دست بیاورد و مقراتی را در کردستان ایجاد کند. بی دلیل نیست که مازوجی و تعدادی از اعضای این جناح درمصاحبه های تلویزیونی درخواست می کنند که به مثابه ی سازمان زحمتکشان و فراکسیون با آنان رفتار شود. شرایط منطقه به گونه ایی رقم خورده که این جناح، قدرت مقابله با جناح راست، قدرت و امکانات سازماندهی را ندارد و از همه مهمتر فاقد آلترناتیو و افق سیاسی است.
در چنین شرایطی بدیهی است که اشخاص انقلابی و دارای آگاهی طبقاتی،بایستی سریعاً ‌صفوف خود را از این جریان جدا کرده و ظرف دیگری را برای ادامه ی مبارزه انتخاب کنند. در غیر این صورت به طور یقین به بن بست خواهید خورد و یا اینکه بناچار خط ضد انقلابی علیزاده را تایید خواهید کرد. در شرایطی که کومله در آستانه ی زلزله سیاسی است، نبرد را باید از همین الان بر علیه این خط ضد انقلابی آغاز کرد. منصور حکمت به درستی ۳۰ سال قبل اعلام کرد که کومه له جدایی مطلق خود را از کمونیسم و افق سوسیالیستی اعلام کرده است.
قدر مسلم است که هیچ کمونیستی نباید گردنکشی جریان ابراهیم علیزاده را نادیده بگیرد و علیه آن مقابله نکند. وظیفه ما در این بین دفاع از تمامی رفقای کمونیست درون کومه له و حزب کمونیست ایران است، مستقل ازاینکه خود را با جناح چپ تداعی می کنند یا نه.  در همان حال که فکر می کنیم پیروزی جناح چپ به معنای پیروزی کمونیسم در درون حزب نیست،‌اما حق آزادی بیان را برای جناح چپ درون کومه له به معنای کلمه برسمیت می شناسیم و باید در مقابل هر گونه سانسور و سیاست سرکوب و ارعاب با تمام قدرت ایستاده و افشاگری خواهیم کرد.
نتیجه گیری
این کارنامه ی جریانی است که ادعای نمایندگی کمونیسم و سوسیالیسم در کردستان را دارد. هواداران کومه له معتقد هستند که انتقادات فراوان از این جریان دال بر اجتماعی بودن کومه له ، نشان از زنده بودن کومه له و تکاپویی این جریان است و بر پایه ی همین ٬٬ استدلالها٬٬ در حال خاک در چشم پاشیدن جامعه و مخالفین هستند.
اما در جواب به جناح راست باید تاکید کرد که این مساله از این زاویه برای ما کمونیست ها از اهمیت برخوردار است زیرا این جریان خود را با تاریخی تداعی می کند که ما کمونیست ها سازندگان تاریخ درخشان این حزب هستیم و نه ناسیونالیست ها. به دلیل تداعی شدن حزب کمونیست ایران و کومه له با یک دوره ی پرافتخار علیه ارتجاع اسلامی،‌ بورژوازی ملی کُرد و قوانین سنتی مسلم است که رویدادها و مواضع این ٬٬ کومه له٬٬ ای امروزی برای ما ارزش خاص خود را دارد. بنابراین دفاع از تاریخ و دستاوردهای آن، وظیفه ی تمام کسانی است که برای کمونیسم مبارزه می کنند. نباید اجازه داد که کومه له از این دستاورد تاریخی در راستای معامله با احزاب ناسیونالیست و همکاری با حکومت بارزانی و طالبانی بهره بگیرد.
چنانکه می دانیم، اعتبار کومه له به عنوان سازمان انقلابی ،بر تاریخی استوار است که از اوایل انقلاب ۱۳۵۷ ایران و دهه ی ۶۰ شمسی از خود برجای گذاشت. کومه له در سراسر این تاریخ درخشان به مسائل سیاسی و اجتماعی و حقوق زنان در کُردستان سخت دلبسته بود و تمام انرژی خود را صرف تحقق این اهدف کرد. ما در این سال ها تلاش کرده ایم که از تاریخ کمونیستی کومه له و حزب کمونیست ایران دفاع کنیم و در مقابل هر جریانی که بخواهد از این تاریخ سواستفاده و بهره برداری کند خواهیم ایستاد.
واحد خضری-١٨ ژانويه ٢٠٢١
۱: دیالۆگ – کيشە و ئێختلافاتی ناو تەشکیلات و هەل و مەرجی سیاسی ئیستای ئێران و کوردستان؟  مێوانی بەرنامەکە، کاک خەسرەو بوکانی.
۲: کۆمەڵە و هەڵسوڕاوان – ۲۵.۱۰.۹۹
ئەرک و ئەولەویتەکانی تەکش و هاوڕیانی هەڵسوڕاوی کۆمەڵە لە کوردستان
وتووێژی هاوڕێ فەرهاد شەعبانی دەگەڵ هاورێ حەسەن رەحمان په نا
۳: مصاحبه محمد کمالی با جلال محمد نژاد
۴: ڕاگەیاندنی کومیتەی تلویزیونی کۆمه‌ڵه‌ و حیزبی كۆمونیستی ئیران
بۆ ڕای گشتی
ماوەیەکە هەندێک کەسی نامەسئوول، هەوڵیان داوە بە لۆگوی تلویزیونی کۆمەڵە و حیزبی کومونیستی ئێرانەوە بەرنامەگەلێک بڵاو بکەنەوە کە پێوەندێکی بە تلویزیۆنی کۆمەڵە و حیزبی کمونیستی ئێرانەوە نیە.
کومیتەی تلویزیون بەم بۆنەوە ڕادەگەیەنێ کە ئەم بەرنامانە بە بێ چاودێری و هاوئاهەنگی له‌ گه‌ڵ كۆمیته‌ی به‌رێوه‌به‌ری ته‌له‌ویزیون بەرهەم هاتون و ئیمه‌ ئه‌وه‌ بە کارێکی نابەرپرسیارانە دەزانین و هیوادارین کۆتایی پێ بێنن.
کومیتەی تلویزیۆنی کۆمەڵە و حیزبی کمونیستی ئێران
٥: دیالۆگ-دە ساڵ دوایی كۆچی مامۆستا شێخ عزە دین حوسینی
دیالۆگ-ئاورێك لە دووی ڕێبە ندان
Print Friendly, PDF & Email

Google Translate