ملاحظاتی درباره  بیانیه پلنوم ۴۸ ح ک ک – حکمتیست علیه نسل کشی در غزه!

ملاحظاتی درباره  بیانیه پلنوم ۴۸ 

ح ک ک حکمتیست 

علیه نسل کشی در غزه!

حزب حکمتیست بیانیه ای در پلنوم اخیر خود در ۱۸ مه ۲۰۲۴  در مورد مسئله فلسطین و کشتار در غزه تحت عنوان علیه نسل کشی و هولوکاست غزهصادر کرده است که بر اساس نام و مضمونش قاعدتا در توضیح نسل کشی و پاکسازی قومی مردم فلسطین توسط حکومت اسرائیل، علل و راه پایان دادن بدان میباشد. ولی از همان بند اول نمیتواند تکلیف خود را در قبال آنچه که در فلسطین و بطور مشخص غزه میگذرد روشن کند و به تناقض گویی های آشکار و مهلک دچار میشود. البته ممکن است این تناقض گویی از معدل مشترک گرفتن از مواضع متفاوت درون این حزب نشات گرفته باشد. هر چند در تلاش آن جهت حفظ مرزهای خود با رژیم اسلامی بر سر مسئله فلسطین و غزه شبهه ای وجود نداردناگفته نماند که در مجموع این بیانیه نسبت به مواضع قبلی این حزب در قبال آنچه که در غزه رخ میدهد، یعنی نسل کشی آشکار توسط دولت اسرائیل، یک پیشرفت محسوب میشود و هم در مقایسه با دیگر جریانات چپ و کمونیستبسیار رادیکال و انسانی.

اما تناقض بیانیه در چیست؟ در همان بند اول، بیانیه تاکید دارد که آنچه در غزه می گذرد نماد محض کاپیتالیسم معاصر است. دولت نژادپرست اسرائیل در حمایت کامل دولتهای دموکراسی و سانسور رسانه ها به نسل کشی تمام عیار مردم فلسطین مشغول است.” با این توضیح  از یک طرف بر یک واقعیت بسیار دلخراش، نسل کشی تمام عیار مردم فلسطین تاکید میکند و از طرف دیگر بر این حقیقت بنیادی که این  توحش قرن بیست یکمی توسط یک دولت نژاد پرست با حمایت کامل دولتهای دموکراسی صورت میگیرد. این توضیح اساس یک موضع اصولی، انسانی و رادیکال است که بخش اعظم چپ در ایران هنوز فرسنگها از درک و یا قبول آن فاصله دارد

اما بیانیه حزب حکمتیست نیز به این موضع چندان وفادار نمیماند وقتی که در بخشهای مختلف بیانیه از غزه به عنوان یکی از میدانهای جنگ یک زورآزمایی بین المللی ..” یاد میکند و یا با تاکید بر این که صحنه گردان و بازیگران این جنگ دولت اسرائیل و حماس نیستندو یا جنگ کنونی علیرغم مشقات بیشمار…” در القا این ایده است که در غزه یک جنگ، جنگ دولت اسرائیل و حماس، در جریان است. همان تحلیلی که خود سخنگویان ارتش اسرائیل و دول حامی آن در بوق و کرنا می دمند. و به این اعتبار زبانش قاصر از آن است که نسل کشی مردم غزه توسط حکومت اسرائیل را به عنوان یک اقدام شنیع  سازمان یافته و ضد بشری که ناشی از حاکمیت آپارتاید و بخشی از سیاست این حاکمیت برای ادامه بقا است، بیان کند. هرچند که خواهان فوری آن است! این تناقض زمانی برجسته میشود که در توضیح نسل کشی در غزه تاکید میکند که نفرت پراکنی ملی و مذهبی دو ستون اصلی جنگ و تروریسم دولت اسرائیل و باندهای تروریست اسلامی است که هیزم نسل کشی فعلی را فراهم کرده است. بدون آن که در نظر داشته باشد که این مردم فلسطین هستند که بطور سیستماتیک مورد انقیاد و سرکوب بوده و نفرت پراکنی ملی و مذهبی حکومت آپارتاید اسرائیل یعنی اعلام جنگ علنی و هر روزه علیه آنان و در شرایطی چون بعد از ۷ اکتبر یعنی جنگ یکجانبه علیه کل مردم فلسطین و نسل کشی آشکار. در حالی که نفرت پراکنی ملی و مذهبی باندهای تروریست اسلامی ضمن آن که ربطی به مردم فلسطین نداشته، دودش به چشم خود مردم فلسطین  رفته و به سرکوب بیشتر آنان منجر خواهد شد و یا حداکثر خود را در سربازگیری از بخشهای ناآگاه جامعه و به بیراهه کشاندن جنبش آزادیخواهانه خود مردم فلسطین منجر خواهد داشت. نویسندگان بیانیه برای فرار از تناقضی که بدان دچار شده اند و برای این که مرز خود را با حماس تحکیم کنند با زرنگی خاصی جای ستم کشی ملی و دیرینه مردم فلسطین را با نفرت پراکنی ملی و مذهبیدو طرف عوض میکنند. سوال این است، اگر وجود یک حکومت نژادپرست، یعنی رژیم اسرائیل فرض است و اگر ۷۵ سال سابقه سرکوب و جنایت علیه فلسطینیها توسط این حکومت و نکبتهای از نوع ۱۹۴۸ در تاریخ ثبت شده و یا شاهد بوده ایم، دیگر نفرت پراکنی باندهای تروریست اسلامی چه جایگاه تعیین کننده ای در براه انداختن یک نسل کشی در ابعادی که هم اکنون در غزه در جریان است، دارد؟ 

تبیین بیانیه از آنچه که در غزه  میگذرد به عنوان یک ادعانامه علیه هولوکاستبه دلیل سه اشکال اساسی نمیتواند با بحث  جنگ تروریستهای اسلامی و دولتی چفت شود. این تبیین نمیتواند تاریخ ستم کشی و سرکوب و جنایت رژیم اسرائیل  قبل از روی کار آمدن جریانات اسلامی را توضیح دهد. دوم آنکه جایگاه واقعی سیاست یک دولت نژادپرست را که برای حفظ بقاء به هر اقدامی از جمله براه انداختن هولوکاست، دست میزند بی اهمیت و یا کم اهمیت میکند و ثالثا خود نسل کشی را که اساسا توسط حکومت اسرائیل به پیش میرود را بپای دو نیروی درگیر در جنگ تروریستی مینویسد

این تناقض را به جرات میتوان در یک سطح عمومی تر به شرایط و موضعگیریهای خیلی از نیروهای چپ در ایران درقبال اوضاع هولناکی که در غزه و فلسطین می گذرد، ربط داد. نیروهایی که اساسا نژادپرستی حکومت اسرائیل را به عنوان یک مولفه اساسی در ستم کشی مردم قلسطین و ایجاد بحران درخاورمیانه جدی نمیگیرند. این یک حکومت آپارتاید برای تداوم حاکمیت نژادبرتر ابزارهایی جز سرکوب آزادیهای سیاسی و اجتماعی، در هم شکستن مقاومت و پایداری برای حقوق برابر و شان انسانی و جز کشتار وسیع این مردم تحت عناوین مختلف ندارد و برای ادامه بقاء از همه ظرفیت ها جهت سازمان دادن یک نسل کشی و پاکسازی قومی برخوردار است و تنها شرایط سیاسی است که برای اجرای چنین اقدام شنیع باید محاسبه شود. البته برای خیلی از این نیروهای چپ در ایران مسئله مرزبندی با رژیم اسلامی و جنبش اسلام سیاسی همچون پاشنه آشیل در مقابل مسئله فلسطین و نسل کشی در غزه عمل میکند و بخشی از آنان را دچار چنین تناقض مهلک کرده است. با موضع گیری های دو پهلو، همچون پذیرش این که حماس و جریانات اسلامی مانند حکومت اسرائیل موجب و عامل این جنایت علیه بشریت بوده و این که یهود ستیزی، اسلامیستها نقش مهمی در این میان بازی کرده است، نه تنها عمق جنایات اسرائیل را تخفیف میدهند، بلکه چون ترمزهایی قوی مانع صف آرایی تعرضات این جریانات در قبال آنچه که در غزه می گذرد بوده اند

تناقضات موجود در بیانیه موجبات فرو ریزی عمارت علیه نسل کشی و هولوکاست غزهمیشود زیرا که عمق جنایت و بربریتی که بر مردم فلسطین، کودکان بی دفاع، زخمی، گرسنه و بی پناه میرود کمرنگ می کند و بدین طریق صحنه را برای مدافعین کریه و قصی اسلام سیاسی فراخ تر می سازد. عرصه ای  که میتوانست توسط چپ، کمونیست و کارگر سوسیالیست به شکل گیری یک صف قدرتمند در مقابل حکومت نژادپرست اسرائیل و متحدین غربی و جهانی آن تبدیل شود و بدرجات زیادی مانع نفوذ بیشتر جریانات اسلام سیاسی چه در منطقه و چه در سطح جهان گردد. هرچند که بشریت آزادیخواه و عدالت خواه منتظر این چپ نماند و دنیا را به صحنه باشکوه مقاومت علیه نسل کشی حکومت  نژاد پرست اسرائیل و متحدین جنایتکار ان بدل کرد.

جلیل بهروزی

۱۰ ژوئن ۲۰۲۴

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate