بازبینی نظرات رفیق پویان و محورهای فکری او / یکی از فعالین چپ در وین – اتریش

                بازبینی نظرات رفیق پویان و محورهای فکری او

نوشته رفیق پویان »ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقاء در واقع جمعبندی یکدوره از پیش حیات جنبش نوین کمونیستی ایران به لحاظ تئوریک و سپس عملی یعنی آغاز مبارزه مسلحانه در بهمن سال ۴۹ میباشد. بهمین خاطردرک مفاهیم مطروحه در این رساله بدون کنکاش دروقایع وتحولات سالهای کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ تا انقلاب سفید و ادامه آن تا سال ۱۳۴۹ امکان پذیر نیست.تحولات ناشی از شکست جنبش دمکراتیک و ملی بعد از۲۸ مرداد سال ۳۲ که بقول رفیق پویان منجربه استقرار مجدد سلطه فاشیستی نمایندگان امپریالیسم و برقراری جو وحشت، ترور و اختناق گردید که از یکطرف قدرقدرتی رژیم در ذهن تودهها را به پنداری مطلق و از طرف دیگرناتوانی مطلق خود برای رهائی از این سلطه مبدل ساخت.در این دوران همراه با تحولات سیاسی و تاثیرات روانی آن بر ذهن و روان تودهها که فاقد هرگونه تشکیلات انقلابی بودند، تغییرات اقتصادی هم در زیر بنای جامعه در حال شکلگیری بود. تحولاتی که نتیجه آن نابودی روابط نیمه فئودال – نیمه مستعمراتی و برقراری تولید سرمایهداری با خصوصیات ویژه آن بمثابه شکل غالب تولید بود. این دگرگونی کیفی که در مرکز آن اصلاحات ارضی شاهانه قرارداشت نه تنها زیر بنای جامعه را دستخوش تغییرات اساسی میکرد بلکه در پی استقرار روبنائی جدید بود که بتواند اهداف نومستعمراتی امپریالیسم را برآورده نموده وتوده عظیم دهقانان ورشکسته و خوشنشینان بی زمین را بمثابه نیروی کار ارزان به پشت در کارخانهها بکشاند و با تغییرشیوه مالکیت بسته فئودالی به مالکیت سرمایهداری نیروی عظیم کار انسانی را به بازار سرمایهداری روانه کرده و استثمار سرمایهدارانه کار را در وسعتی عظیم به جغرافیای ایران توسعه دهد.

بعبارت دیگر تجزیه وتحلیل تحولات عینی و نتایج ذهنی برخاسته از آن که رفقا در پژوهشهای اقتصادی و بافت شناسائی جوامع روستائی و شهری به آن همت گماشتند میبایست بعنوان پیشفرضهای پذیرفته شده این بحث تلقی گردد. چون بدون قبول آنها، فهم و درک مقولات مطروح در رساله رفیق پویان و احکام منتجه از آن وتبیین تئوریک و عملی که رفیق بر اساس این بازیافتهای تئوریک برای راهگشائی جنبش کمونیستی و ایجاد سازمانی رزمنده در این مقطع از تاریخ کشورمان ارایه میدهد قابل فهم نخواهد بود.حال با این مقدمه احکام اساسی مستتر در نوشته رفیق پویان «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقاء> را مورد بررسی قرار میدهیم».

اولین محور اندیشه پویان تبیین و تفسیر وی از مقوله بقاست. او بقائی را مد نظر دارد که هستی ریشه یابنده داشته و موجد حرکت و جنبش باشد. بقائی که پویان بدنبال آن است، صرفا برای ماندن  در پیله زندگی نباتی نیست بلکه بقائی است پویا و تاثیرگذاربر روند حوادث . بهمین خاطر پویان در رسالهاش محتوی و شیوهای از مبارزه را در برابر مدعیان طرفداری از طبقه کارگر میگذارد که پیشاهنگ با اتکاء به آن تشکیلاتی را بنا نهد تا سلطه فاشیستی و فضای خفقان و ترور را شکسته و به قدرقدرتی دشمن ضرباتی جدی وارد آورد و ضربهپذیری آنرا در برابر چشم تودهها عیان نماید. برای پویان در واقع بقای پویا و رشد یابنده بمعنی ادامه کاری مبارزه مسلحانه و بقای حرکت پیشاهنگ انقلابی مطرح بود و نه ماندگاری فیزکی حاملین آن. بقائی که بتواند در ادامه رشد خود جوبیارهای پراکنده ولی جاری و بالفعل مبارزات تودهها را بهم پیوند زده و به نهری خروشان تبدیل کند و پشتیبان عملی مطالبات و خواستههای آنها باشد. رفیق پویان با طرح اندیشه انقلابی <ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا> میخواهد پیشروان جنبش را که همانند <ماهیان در میان تمساحها و مرغان ماهیخوار محصورند> از چرخش بیهوده کار آرام سیاسی خارج نموده و دایره محدودیتهای را که رژیم برای کنترل و سرکوب آنها بکار میگیرد بشکند. پویان میخواهد موضع منفعل پیشرو را در قبال دشمن که در دو دهه قبل از شروع مبارزه مسلحانه استراتژی غالب و نتیجه آن بیعملی مطلق پیشاهنگ و شنا کردن با موج و در بهترین حالت تفسیر ژورنالیستی وقایع بوده به موضعی فعال برای تغییر شرایط موجود تبدیل نماید. برای دست یافتن به این امر مهم نمیتوان به شرایط تحمیلی امپریالیسم و ارتجاع وابسته به آن تن داد بلکه باید خلاف جریان حرکت کرد وبا بکارگیری تمامی اصول مبارزاتی از جمله – پنهانکاریکه طرفداران تئوری بقا بر روی آن تاکید وافر دارند و به تنهائی -شیوهای دفاعی است – و امتزاج آن با اعِمال قدرت انقلابی، بقای فعال پیشاهنگ را تامین نموده و به این پندار در ذهن تودهها در برابر حاکمیت سیاسی وابسته به امپریالیسم پایان داد. دید رفیق پویان از بقاء همانطور که در ابتدای این مقاله ذکرشد دیدی استراتژیک و متکی به تجارب تاریخی است. او میخواهد با تعرض انقلابی طلسم ضعف و پندار ناتوانی تودهها را در ذهن آنها شکسته و رابطهای مستقیم و استوار با آنها برقرار نماید و با رشد مبارزات تودهها سازمان سیاسی طبقه کارگر را بنا نهد. طبیعی است که در این راه این خطروجود دارد که گروههای نابود شوند. ولی در جریان این قیدشکنی و حرکت اجتماعی بوجود آمده گروههای دیگری  پدید خواهند آمد که این راه را ادامه خواهند داد و بهمین خاطر رفیق پویان در خاتمه رسالهاش بدرستی به این جمعبندی میرسد<برای اینکه باقی بمانیم مجبوریم تعرض کنیم>. رفیق پویان با ارایه این حکم انقلابی به مطلب مهم دیگری هم اشاره میکند، مطلبی که بعدها با استحاله سازمان بدست اپورتونیستها- رفقای پیشبرنده این خط و مشی با تعبیر زیبائی<تعرض جوهر سیاست پرولتری است> درجزوه سخنی با رفقا اثر رفیق عبدالرحیم صبوری تکمیل و مستدل میکنند.

بله برای پیشاهنگ انقلابی جنبش مسلحانه برخلاف اپورتونیستها، انطباق خلاق مارکسیسم – لنینیسم انقلابی به شرایط خاص ایران، صرفا اعلام یک تعلق کلامی به این تئوری انقلابی نبود بلکه صداقت انقلابی حکم میکرد که آموزههای کلاسیک را به کوره تجربه مبارزه طبقاتی خود انداخته، گداخته کرده تا بتوان به شناخت قوانین انقلاب دست یافت. آنچه که رفیق پویان در جزوه کوچک ولی سرشار از درسهای بزرگ خویش گردآوردهاست ثمره این کوشش و جانفشانی او و رفقای همرزمش بوده و به این متفکر انقلابی جایگاه تعیینکنندهای در جنبش کمونیستی ایران میبخشد.

دومین حکم اساسی در تئوری پویان  سلطه فاشیستی حاکم و ماهیت حاکمیت سیاسی است.

 توضیح رفیق پویان و همرزمانش برای تحلیل از حاکمیت سیاسی و توضیح ماهیت آن در شرایط بعد از انقلاب ارضی شاهانه، کنکاش در شرایط عینی و ذهنی جامعه و اذعان به تغییر است. ولی همین امرهم در مقایسه با اپورتونیستهای باصطلاح  ضد رژیم که این تغییر را مثبت و مترقی ارزیابی میکردند یک فرق ماهوی دارد و آن اینکه ماهیت و جهت این تغییر را مشخص میکنند وتضاد اصلی جامعه را که حال مضمون جدیدی گرفته است بصورت کاملا علمی، برپایه پژوهشهای وسیعی که در دوران تدارک جنبش مسلحانه و ارزیابی از انقلاب سفید انجام داده بودند مستدل میکنند. تضادی که برخلاف نظر اپورتونیستها نه تنها تخفیف نیافته بود بلکه با محتوی جدید، آشتیناپذیری تضاد خلق و امپریالیسم را شدت و حدت بخشیده و آرایش طبقاتی نوینی را در شکل مناسبات سرمایهداری وابسته حول این تضاد شکل میداد.  دقیقا همین شرایط عینی است که به سلطه حاکمیت خصلتی ویژه بخشیده و نقش عوامل روبنائی از جمله سرکوب فاشیستی را دو چندان میکند و به مقوله حاکمیت سلطه فاشیستی نمایندگان امپریالیسم که پویان در ابتدای مقالهاش بطور مختصر مطرح میکند، اهمیت و جایگاه خاصی میبخشد. دراینجا لازم میدانیم در باره ماهیت و کیفیت دیکتاتوری و جو پلیسی حاکم برجامعه که رفیق پویان آنرا سلطه فاشیستی پلیس مینامد کمی تامل کرده و توضیحی بدهیم. در باره سلطه فاشیسم در جوامع تحت سلطه امپریالیسم ازجوانب مختلف میتوان به بحث و بررسی پرداخت و استنتاجاتی را بیرون کشید که نقش مهمی درچگونگی اتخاذ تاکتیک مبارزاتی برای پیشبرد مبارزه پرولتاریا و خلقهای تحت ستم دارند. ولی آنچه که مسلم است، سلطه فاشیستی که رفیق پویان از آن صحبت میکند، با توجه  به شرایط عینی و تکامل ساختاری جامعه تحت سلطه ایران که در پیوند ارگانیک با نفوذ سلطه امپریالیسم شکل گرفته است نمیتواند منطبق بردرک و تعریف ارایه شده مورد قبول جنبش کمونیستی بینالمللی ارایه شده توسط دیمتریوف (Dimitrif)، از پاگیری و حاکمیت فاشیسم در کشورهای پیشرفته سرمایهداری و تکامل آنها به مرحله امپریالیسم باشد چون بحثی درست و مورد قبول است .

دیمتریوف در باره خصلت طبقاتی فاشیسم مینویسد:

<فاشیسم حاکمیت بدون پرده و تروریستی اقشار به غایت ارتجاعی، عظمتطلب سرمایه مالی است. فاشیسم سازمانی برای انقیاد طبقه کارگران و بخش انقلابی دهقانان و روشنفکران جامعه است. فاشیسم در سیاست خارجی بشدت عظمتطلبی ونفرت حیوانی نسبت به دیگر خلقها و ملتها را پرورش و تبلیغ میکند.>

ولی آنچه که رفیق پویان در این باره مینویسد، بنظرما نمیتواند منطبق بر این تعریف باشد چون هیچکدام از ملزومات فاشیسم بروایت دیمتریوف بلحاظ تاریخی و ساختاری با شرایط شکلگیری سرمایهداری وابسته ایران مطابقتی ندارد. و دربهترین حالت میتوان از اِعمال روشهای فاشیستی توسط این رژیمهای نومستعمراتی نام برد

پویان درصفحه دوم رسالهاش مینویسد <بدنبال شکست مبارزه ضد امپریالیستی ایران سال <1332 > و استقرارسلطه فاشیستی نمایندگان امپریالیسم> و… ازاین نقل قول دو مفهوم را میتوان برداشت  واستنتاج کرد: یکی اینکه  منظور رفیق از کارگزاران دولتی، دستنشاندگان امپریالیسم بوده، دوم اینکه کاربرد واژه سلطه فاشیستی و اعمال دیکتاتوری نمیتواند خصلتی قایم به ذات برای بورژوازی وابسته ایران باشد بلکه عملکردی است که منبع قدرت آن سلطه اقتصادی،سیاسی و نظامی امپریالیسم است که به نمایندگان آن  جهت حفظ نظام سرمایهداری وابسته واگذار میگردد. این بحث را در اینجا بیشتر بدین خاطر باز کردیم چون در بین نیروهای چپ معمول است که  تمامی رژیمهای دیکتاتوری در کشورهای تحت سلطه را فاشیستی مینامند وبدین طریق سرکوب و استثمار و دیگر بیعدالتیهایهای اجتماعی را برخاسته ازذات این رژیمها ارزیابی میکنند  و عامل امپریالیسم را که این رژیمها ساخته و پرداخته و دست نشانده آن است از زیر ضرب خارج کرده و برای آن چهرهای دمکراتیک و بشردوستانه ترسیم میکنند، انحرافی که درنیروهای چپ و “کمونیست” ایران بشدت رواج دارد که بجرات میتوان آنها را <چپ امپریالیستی> نامید.

 سومین محور اساسی تئوری پویان درباره وضعیت کارگران و شرایط عینی و ذهنی آنهاست که  در آن زندگی  و کار میکنند. – منظور درجه و تشدید استثمار و فقدان هرگونه تامینات اجتماعی است-

 او مینویسد< آنها در قرن هیجدهام بسر میبرند و فقط این امتیاز را دارند که از سلطه پلیس قرن بیستم نیز برخوردارند>، سلطهای که ادبار قدرت اقتصادی و سیاسیاش امپریالیسم بوده وقدرت نظامی آن عامل اصلی بقاء رژیم دستنشانده است. باعتقاد ما این محوراز تئوری پویان حاوی مجموعهای از فاکتورهای مهم و بهم پیوسته است که به بینش و تئوری او خصلتی نوین بخشیده و خط تمایزی روشن و شفاف با مبانی و ادراکات غالب در جنبش کمونیستی ایران میکشد. اخلاف این جنبش همگی بر این نکته اتفاق نظر داشتند که یک سازمان کمونیستی میتواند در شرایط دیکتاتوری با هر درجه اختناق و ترور با توجه به اصول مخفیکاری و نیز اتخاذ مشی سیاسی- تودهای و پیگیری در تبلیغ و ترویج سیاسی، تودهها و ازجمله کارگران را بسیج و سازماندهی نموده و سوسیالیزم علمی را دربستر جنبشهای کارگری بدرون طبقه منتقل نماید و بدین طریق شرایظ ذهنی لازم را برای تحقق شعار استراتژیک<تشکیل حزب طبقه کارگر> فراهم آورند. ولی آنچه که روند حوادث تاریخی نشان داد این نیروها نه تنها تاثیری فعال درمبارزات طبقاتی نداشتند بلکه در بهترین حالت با قربانی کردن اهداف خود بقای بیثمر خویش را ضمانت کردند. ولی آنچه که به واقعیت پیوست و درستی آن اثبات گردید این حکم انقلابی رفیق پویان بود که میگفت<در راه تشکیل حزب طبقه کارگر درستی هر خط و مشی  با کیفیت شیوههای که برای بقاء گروهها وسازمانهای مارکسیست- لنینیست به نحو رشد یابنده ارایه میکند سنجیده میشود> آری مبارزه مسلحانه نه تنها توانست در زیر پیگرد مداوم و قهرآمیز رژیم با اِعمال قهر انقلابی بقای خویش را تضمین کند بلکه با ارایه کیفیتهای نوین آنطور که ما بعدها در مقطع قیام سال ۵۷ شاهد آن بودیم کارگران و توده عظیمی را بسمت سازمانی که به دروغ خود را ادامه دهنده راه پیشروان جنبش نوین کمونیستی جا میزد جذب کند در حالیکه آنها فقط  نام آنرا برای کسب حیثیت سیاسی با خود یدک میکشیدند. مضحکتر ار همه اپورتونیستهای بودند که در زیر چتر این سازمان برای خود بدنبال کسب اعتبار سیاسی و جایگاهی در حاکمیت جدید میگشتند تا در فرصتی مناسب امیال و اهداف خائنانه خود را جامه عمل بپوشانند و چه بیشرمانه هم دست در دست ارتجاع نوین  این کار را کردند.

چهارمین ایده انقلابی در تئوری رفیق پویان مسئله پیشرو انقلابی است و اینکه چه خط ومشی را باید اتخاذ نماید؟ آنچه که در این بخش از نوشته پویان حایز اهمیت است و بحث نوینی را در برابر نیروهای مارکسیسم انقلابی مدعی دفاع از طبقه کارگر میگشاید این است که<چگونه میتوان بقاء رشد یابنده پیشرو را در شرایط ترورو خفقان فاشیستی برخاسته از سلطه امپریالیسم تامین کرد؟!> رفیق پویان در این باره مینویسد: <هرگونه خط و مشی که هدف خویش را صرفا بقای گروهها و سازمانهای مارکسیست – لنینیست قرار دهد بی آنکه به خصلت رشدیابنده آنها توجهای انقلابی مبذول دارد خط و مشی اپورتونیستی و تسلیمطلبانه است> در اینجاست که رابطه حاکمیت و خط و مشی اپورتونیستی روشن میشود. ویا بقول رفیق پویان<این خط و مشی سر ازبن بستی سر در میآورد که برای خروج از آن دو راه در پیش ندارد یا از طریق یک موضع فعالِ انقلابی در مقابل دشمن خود را نجات دهد و یا به ارتداد گراید و لطف پلیس را ضامن بقای خود سازد>. تدوین جزوه <ضرورت مبارزه مسلحانه و بکارگیری قهر> از طرف رفیق پویان در واقع آنتی تز سلطه امپریالیسم و خطوط ومشی اپورتونیستی مقابله با آن  است. در این حکم پویان پیوندی ناگسستنی ما بین وضعیت ذهنی موجود و حاکمیت امپریالیستی وجود دارد، درکی که مقابله با سلطه فاشیستی امپریالیسم را بعنوان عاملی ارگانیک زمینه هرگونه تحلیل و تبیینی برای تغییر بنیادی جامعه میداند و نقش آنرا به یک عامل خارجی خلاصه نمیکند و بهمین جهت برای مقابله با آن خط ومشی را ارایه میدهد که بتواند با سلطه فاشیستی وترور وخفقان موجود مقابله نماید. خط ومشی که از پوسته جنینی خود خارج شده و به جهان واقعی با تمامی موانع عینی و ذهنیاش پای گذارد. خط و مشی که به قول رفیق پویان<محافل پراکنده پیشرو کارگری را در یک کل منسجم گرد آورد و اتحاد آنها را برای قدرتگیری طبقه کارگر فراهم نماید>. خط ومشی که بر پراکندگی و انحلال طلبی درون نیروهای مارکسیست- لنینیست فایق آمده و در عمل نشان دهد که چگونه میتوان پندار سلطه مطلق دشمن را در ذهن تودهها به مخاطره افکند و بالاخره اینکه به پندار ناتوانی مطلق توده در برابر قدرقدرتی رژیم پایان داد. جواب رفیق پویان به این سوالات اِعمال قدرت انقلابی و ضرورت بکارگیری مبارزه مسلحانه بود. 

او مینویسد<اعمال این قدرت که علاوه برسرشت تبلیغی خود با تبلیغ مجزای سیاسی در مقیاس وسیع همراه میشود و پرولتاریا را به وجود منبعی از نیرو که متعلق به خود اوست آگاه میسازد، او نخست در مییابد که دشمن ضربه پذیر است و میبیند که نسیم تندی که وزیدن گرفته است دیگر جائی برای مطلق بودن سلطه دشمن باقی نمیگذارد > این پاسخی است که رفیق پویان برای مقابله با سلطه دشمن و تحقق شرایطی مطلوب برای متشکلکردن پرولتاریا و تودههای تحت ستم و استثمار میدهد. خط و مشی که در عمل بقاء و رشد تشکیلات جنبش کمونیستی را تامین و موجب شور واشتیاق و روی آوری تودهها به سازمان چریکهای فدائی خلق گردید. حقایقی که اثبات درستی نظرات رفیق پویان و همرزمانش درآن دوره از جنبش انقلابی و دستآوردهای نسبی آن بود،سنتی انقلابی که همیشه در ذهن تودها باقی خواهد ماند و درفش پیروزیهای آینده کارگران و زحمتکشان خواهد شد. از طرف دیگر باید به این واقعیت اذعان کرد که در شرایط امروز تئوری “پندار دو مطلق“فاقد پایههای عینی و ذهنی بوده و مقولهای متعلق به گذشته است چون قدرقدرتی رژیم حاکم مدتهاست در ذهن تودهها شکسته شدهاست. کمیت بالای جنبشها و خیزشهای تودهای،اعتصابات کارگری و دیگر حقوقبگیران جامعه دلیل این مدعاست که تودههای معترض دیگرترس آنچنانی ازقدرقدرتی رژیم ندارند و عملکرد زنده وقابل ملموس مبارزات تودهای در جامعه در جریان است. باعتقاد ما تفکری که بر نوشته پویان حاکم است نظم خاص و منطق درونی خود را داشته و پلهای ازتکامل و بلوغ جنبش نوین کمونیستی است. همانطور که خود رفیق پویان و دیگر رفقای همرزمش اذعان دارند، دارای محدودیت تاریخی بوده و خواستار آن بودهاند که این تئوری با توجه به پراتیک مبارزه مسلحانه اصلاح و بسط یابد. آنچه که امروزکمبود آن کاملا احساس میشود عامل ذهنی انقلاب یعنی مداخله فعالین کمونیست و انقلابی جهت سازماندهی انرژی روان شده در جامعه ولی پراکنده، فاقد انسجام وبرنامهای انقلابی است تا تعادل قوا را در یک نبرد مسلحانه به نفع کارگران و زحمتکشان تغییر دهند. 

لنین در مقاله «خصلتنمائی رمانتیسم اقتصادی» ص – ۷۱

<خدمات تاریخی بر این مبنا مورد قضاوت واقع نمی شوند که شخصیتهای تاریخی چه چیز را با توجه به حوایج امروزی انجام ندادهاند، بلکه بر این مبنای که در مقایسه با اسلاف خود چه چیز نوئی را انجام دادهاند>

رفیق پویان و همفکرانش با ارایه ایدههای نوین به جنبش کمونیستی، نه تنها اخلاف جنبش را که تنها خشم بر امپریالیسم داشتند ولی از انقلاب می ترسیدند بزیر نقد نابود کنندهای برد بلکه پایهگذارجنبشی گردید که  درزمان خود نو آوری بود و امروز هم  به جنبش کمونیستی روشنی و جلا میبخشد.                          یادش گرامی باد وراه و رسمش پایدار!

   یکی از فعالین چپ در وین – اتریش                                       وین –  ۱۹ بهمن ۱۴۰۳

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate