گسست از لنین ستیزی:  تدارک ستاد رهبری

گسست از لنین ستیزی:  تدارک ستاد رهبری

سخنرانی مازیار رازی در جلسه کلاب‌هاوس

تهیه‌وتنظیم: کاوه خوشدل. ویرایش: رضا اکبری

مسئله امروز ما این‌ست که انقلاب به‌علت عدم وجود ستاد رهبری چند دهه به‌تعویق افتاده است. این ستاد رهبری مشخصا باید از طرف خود پیشتازان کارگری و از‌طریق شیوه‌های کار مخفی در داخل ایران شکل بگیرد؛ پیشتازانی که امروز نطفه‌های آن دیده می‌شوند، مثلا هسته کارگران پیشتاز سوسیالیست در خوزستان و برخی از مناطق دیگر. این‌ها درواقع نطفه‌های اولیه تشکلات پیشتاز مخفی هستند. پیروزی اولین انقلاب کارگری در روسیه ۱۹۱۷  نیز از متکی بر چنین روشی بود. تشکیل هسته‌های مخفی با اتکا به پیشتازان کارگری که می‌تواند ما را در مقام تدارک حزب سراسری در داخل ایران یاری رساند. این هسته‌ها می‌توانند با استفاده از یک نشریه سراسری، تدارکات و پیوند بین مبارزین و هسته‌های دیگر را سازمان‌دهی کنند. پیوند بین کارگران پیشتاز و روشنفکرانی که خود را در خدمت طبقه کارگر گذاشته‌اند؛ نه آنانی‌که به‌جای طبقه حزب و تشکیلات می‌سازند و هرچند وقت یک‌بار دستورالعمل صادر می‌کنند که مثلا کارگران بروید انقلاب کنید! اعتصاب کنید! و از این گنده‌گویی‌ها. روشنفکران مورد نظر ما کسانی هستند که پا روی زمین دارند و درحال پیوندخوردن با جنبش کارگری از طریق سازمان‌دهی پیشتازان هستند. این‌پیوند درحال حاضر نیز دارد شکل می‌گیرد، لااقل نطفه‌های اولیه‌اش ظاهر شده. اما یک‌سلسله موانعی وجود دارد که به‌آن اشاره می‌کنم. 

بخشی از این موانع در خود جنبش کارگری داخل ایران است و از آن‌جایی سابقه طولانی‌تری از تجربه تشکیلات هسته‌های مخفی سوسیالیستی دارند، تعداد بیش‌تری از کارگران نیز به‌دنبال آن می‌افتند. مانع دیگر احزاب سیاسی موجود هستند که نمی‌توانند از گذشته خود گسست کنند، بحران را تشخیص نمی‌دهند، کماکان همان حرف‌های تکراری را می‌زنند، جبهه می‌سازند و حرف‌هایی که درواقع از روی سر مبارزات کارگری می‌گذرد. هرکدام هم برای خودشان قیمی برای طبقه کارگر هستند. این‌ها موانع بزرگی هستند. در محور همه این موانع نیز یک سلسله تحریف‌های تاریخی هست، به‌خصوص تحریفاتی از لنین در مورد حزب پیشتاز کارگری، حزب ونگارد که توانست میلیون‌ها نفر از کارگران را برای انقلاب سازمان دهد. این تحریفات علیه لنین درواقع نوعی از لنین‌ستیزی‌ست، به‌این مفهوم که جمله‌ای از یک نوشته لنین پیدا می‌شود و بعد آن‌را عمده می‌کنند و مورد سوء‌استفاده قرار می‌دهند، بدون آن‌که عقاید لنین را در یک چهارچوب تاریخی درنظر بگیرند. چنین سوء‌استفاده‌هایی از طرف هردوجریان رفرمیست سندیکالیستی راست و چپ، صورت می‌گیرد؛ بااین مضمون‌که: ببینید لنین در «چه‌باید کرد» گفته که آگاهی سوسیالیستی از بیرون به داخل طبقه کارگر انتقال پیدا می‌کند، به‌این مفهوم که طبقه کارگر دیگر کاره‌ای نیست. بخشی می‌گویند لنین در واقع آمده به شیوه‌ای ماجراجویانه مسئله انقلاب را حل کرده. این نظر در پیش ازسوی گرایش‌های مختلفی که از سوسیالیسم انقلابی و مارکسیسم انقلابی برش کرده‌اند، مطرح شد. گرایش‌های هستند که سال‌هاست در اپوزیسیون خارج کشور چنین مسائلی را مطرح کرده و می‌کنند. هدف هم دارند. می‌خواهند غیرمستقیم نشان دهند که لنین یک دیکتاتور بوده، یک بلانکیست و ماجراجو بوده که از بالای سر طبقه کارگر، کاری می کند و به مسایل کارگری هم اهمیتی نمی‌دهد. ما به این می‌گوئیم لنین‌ستیزی. این آقایان نمی‌گویند که لنین این حرف را در ۱۹۰۱ نوشته،در زمانی‌که جوانی خام و سی‌و‌یک ساله بود و شدیدا تحت تاثیر عقاید کارل کائوتسکی، پاپ مارکسیسم زمان خودش قرار داشت. فردی‌که کتاب بسیار معروفی در تفسیر جلد اول کتاب کاپیتال مارکس نوشته بود که در زمان خودش بلافاصله به هفده زبان مختلف در سراسر جهان پخش شده بود و اتوریته فراوانی در میان جوانان کمونیست آن زمان، از جمله خود لنین داشت. کتاب چه‌باید کرد درواقع اولین دخالت جدی لنین و یکی از برجسته‌ترین جزواتی‌ست که امروز هم می‌توانیم به‌آن رجوع کنیم، اما عاری از خطا نیست. لنین جوان در این دوران در بسیاری از موارد بر کتاب‌های کارل کائوتسکی که ترجمه می‌کردند مقدمه می‌نوشت و نسبت به او احساس نزدیکی داشت. کائوتسکی هم به‌هرحال در ارتباط نزدیک با نظریات سوسیال‌دموکراسی اروپایی از جمله اتریش قرار داشت که این بحث‌ها را دامن می‌زدند که اصولا محدوده کار طبقه کارگر در حوزه کارهای صنفی و تشکیل اتحادیه‌های کارگری‌ست، و این اتحادیه‌ها به‌خودی‌خود نمی‌توانند انقلابی باشند و انقلاب سوسیالیستی کنند. عقاید سوسیالیستی از طریق یک‌سری روشنفکران انقلابی مارکسیست به‌درون طبقه کارگر آورده می‌شود. کائوتسکی هم این بحث‌های مرسوم را می‌کرد و لنین نیز تاحدودی تحت تاثیر همین بحث‌ها قرار گرفت، اما بلافاصله یک سال بعد یعنی در سن سی‌و دو‌سالگی این مورد را بیش‌تر توضیح داد گفت درواقع منظور من این نبود که طبقه کارگر آماده هیچ‌کاری نیست و روشنفکران باید از بالا بیایند و اقداماتی بکنند؛ منظورم این‌بود که در مقابل بحث‌های اکونومیست‌ها که سر ترکه را به راست می‌چرخاندند یا چپ‌هایی که زیاده‌‌ازحد به‌چپ می‌چرخاندند، آن‌را صاف کنم و خودم مقداری به چپ‌روی متمایل شدم، به‌عبارتی یک‌سال بعد خودش را اصلاح می‌کند. یعنی توضیح می‌دهد که اشتباه کردم، تحت تاثیر بحث‌های کائوتسکی بودم و حالا یک‌سال تجربه کردیم، فهمیدم که نباید این حرف را می‌زدم؛ و هیچ‌کدام از این منتقدین لنین راجع به‌این مسئله حرفی نمی‌زنند و نمی‌گویند که موضع وی در سال ۱۹۰۲ چه بود. مضاف‌‌براین، در ۱۹۰۸ یعنی سه‌سال پس‌از شکست اولین انقلاب روسیه در ۱۹۰۵، پس‌از آن تجربه بسیار غنی که به کمونیست‌های داخل روسیه، مشخصا بلشویک‌ها منتقل شد، یعنی وقتی‌که برای اولین بار ما شاهد ظهور شوراهای کارگری بودیم، تجربه‌ای که سابقه قبلی نداشت و حتی خود لنین هم چندان جلب این موضوع نشده بود، و می‌گفت ما باید برای تدارک انقلاب* حزب سیاسی را بسازیم، متوجه شد که درواقع تدارک انقلاب توسط همین شوراهای کارگری انجام می‌شود و پیشتازان کارگری که عضو سوسیال‌دموکراسی هم نبودند به این ترتیب در صف مقدم مبارزات شکل گرفتند. در نتیجه لنین هم در نظراتش تجدید نظر کرد، این مکتوب است، رفقا بخوانند، به‌جای این‌که بیست سال تکرار کنند لنین در “چه باید کرد” این حرف را زد، لنین بلانکیست بود و غیره. ما کاملا این گفته‌ها را رد می‌کنیم.

دراین‌میان تعدادی از احزاب سیاسی هم ازاین گفته سوءاستفاده کردند. گفتند چون لنین گفته آگاهی باید از بیرون بیاید، منِ منصور حکمت هم می‌نشینم و آگاهی را از بیرون با چندکتاب و نوشته به‌درون طبقه کارگر می‌فرستم و سه‌چهار میلیون کارگر جلب می‌کنیم، و انقلاب می‌کنیم. حرف‌های مضحکی که نشان می‌دهد وی حتی توجهی به نوشته‌های ۱۹۰۸ لنین که براساس تجربه‌های ۱۹۰۵ تدوین شده، نکرده است. بحثی که می‌گوید طبقه کارگر به‌علت شرایط عینی اقتصادی دارای ظرفیت سازمان‌یابی ویژه‌ای‌ست. یعنی این‌که طبقه کارگر و پیشتازان وی در مقایسه با دیگر طبقات جامعه، از ظرفیت ویژه‌ای برخوردارند که این طبقه را از سایر طبقات جامعه سرمایه‌داری متمایز می‌کند، درواقع، لنین می‌گوید بخش‌هایی از طبقه کارگر نقش تعیین‌کننده‌ای خواهند داشت که آنان را کاملا از طبقات دیگر جامعه و جریانات اقشار مختلف میانی و غیره جدا می‌کند. این‌ها هستند که تدارک انقلاب را برعهده دارند. این پیش‌شرط اساسی برای موفقیت در استحکام حزب است. طبقه کارگر تجربه خاصی دارد، ویژگی خاصی دارد، چون این ویژگی را در انقلاب ۱۹۰۵ دیده بود. دید که چه‌گونه طبقه کارگر بدون این‌که اصولا ارتباطی با برنامه سوسیال دموکراسی آن دوران، چه منشویک‌ها و چه بلشویک‌ها داشته باشد، می‌رود و شوراهای خودش را می‌سازد. لنین می‌گوید اگر قرار است یک‌حزب کاملا انقلابی داشته باشیم باید این پیشرفت را درنظر بگیریم. پیش‌شرطی هم که باید مورد توجه قرار بگیرد این‌ست که ما باید خود را به کارگران پیشتازی که درون طبقه هستند متصل کنیم. می‌گوید سازمان انقلابیون حرفه‌ای بدون وجود این پیش‌شرط چیزی بجز یک‌بازی، یک ماجراجویی و یک پرچم ساده نخواهد بود. او ادامه می‌دهد، سازمان انقلابیون حرفه‌ای تنها درصورت پیوند با طبقه واقعا انقلابی که به‌صورت خودانگیخته به‌مبارزه برخاسته، معنی پیدا می‌کند. موضوعی که ما سال‌هاست داریم مطرح می‌کنیم: باید پیوندی بین «روشنفکر ـ کارگر»ها و «کارگر ـ روشنفکر»ها برقرار شود. مفهوم «روشنفکر – کارگر» را هم که مشخص کردیم، انقلابیون مارکسیستی که تمام زندگی خود را معطوف‌به حاکمیت‌رساندن طبقه کارگر می‌کنند، نه این‌که در خارج از کشور دست به بازی‌های بچگانه بزنند؛ افترازنی، ایجاد انشقاق و انواع‌و‌اقسام اتفاقاتی که دراین چند دهه اخیر اتفاق افتاد. این اعمال نشان می‌دهد که درواقع، این‌ها اصولا ارتباطی به طبقه کارگران ندارند. هر کدام از این احزاب موجود به‌نوعی دراین ماجرا مقصر هستند. این‌ها آثار لنین را به‌طور مشخص و دقیق مرور نکردند و نمی‌خواهند هم بکنند. عده‌ای اصولا مخالف لنین هستند. می‌گویند او بلانکیست بود و انقلاب اکتبر هم یک کودتایی بلانکیستی. آن‌هایی‌هم که ظاهرا از لنین جانب‌داری می‌کنند به‌همان یک اشتباه لنین چسبیده‌اند و آن‌را عمده می‌کنند، آن‌هم اشتباهی که خود لنین یک‌سال بعد اصلاح کرد. حالا چرا این‌کار را می‌کنند؟ تا جو مخدوش شود و پیشتازان کارگری که امروز درداخل ایران مطرح شده‌اند و جایگاه مهمی پیدا کرده‌اند دیده نشوند و همه این احزاب دستورالعمل‌های خود را تا ابدالدهر هم‌چنان صادر کنند، ۴۵ سال هم هیچ‌کاری نتوانستند بکنند. بنابراین روشن‌کردن این مسئله اهمیت فراوانی دارد.

لنین از تجربه شکست ۱۹۰۵ درس گرفت و نظریه پیوند روشنفکران انقلابی و طبقه واقعا انقلابی را که به‌صورت خود‌انگیخته به مبارزه برخاسته، مطرح کرد و این دقیقا مسئله امروز ماست. ما می‌توانیم در این رابطه از لنین بیاموزیم. این احزاب سیاسی نظرات لنین در سال ۱۹۰۸ را نادیده می‌گیرند و چسبیده‌اند به بحثی که روزا لوکزامبورگ راجع به شیوه‌های بلانکیستی لنین کرده. این آقایان در سال ۱۹۰۱ منجمد شده‌اند. چرا بحث‌های ۱۹۰۸ را نمی‌خوانید؟ چرا تجربه بلشویک‌ها را بررسی نمی‌کنید که دقیقا با همین روش کارشان را تداوم دادند و به انقلاب رساندند؛ یعنی رفتند و هزاران هسته مخفی در دل مبارزات کارگری ساختند و بدون آن‌که حتی بگویند کمونیست هستیم مبارزه را سازمان دادند. پیوند بین کمونیست‌های انقلابی آن‌دوره و پیشتازان کارگری، کسانی‌که به‌شکل خود‌انگیخته مبارزه می‌کنند، برقرار شد. امروز هم این مارکسیست‌های انقلابی وجود دارند و درحال فعالیت در میان توده‌های بسیار وسیع‌تر هستند. پیشتازان کارگر هم هستند. حزب پیشتاز کارگری از پیوند همین دو عنصر در متن مبارزات کارگری به‌وجود خواهد آمد. این پیوند دو طرفه است. پیشتازان کارگری در جستجوی مارکسیست‌های انقلابی هستند که به آن پیوند بخورند. مارکسیست‌های انقلابی هم در جستجوی آن پیشتازان که در صف مقدم مبارزه قرار دارند. به این ترتیب است که تدارکات ساختن اولین حزب پیشتاز انقلابی در ایران صورت می‌گیرد. به‌این‌ترتیب، دومین حزب پیشتاز انقلابی در جهان و تدارکات انقلاب از طریق این ستاد رهبری باید صورت بگیرد و امکان‌پذیر است. این امر تاکنون هم به‌تعویق افتاده، بخشی به‌علت اختناق است که تاثیرات خودش را گذاشته، بخشی هم به‌علت وجود این احزاب قیم‌مآبی که این پروسه را کند کرده‌اند. به‌جای این‌که اتحاد عمل داشته باشند و مشترکا در راستای تدارک انقلاب تلاش کنند؛ به‌جای پیداکردن این پیشگامان تا بتوان در همراهی با آنان انقلاب را سازمان‌دهی کرد، گرفتار خرده‌کاری و توی سر هم‌دیگر زدن هستند. این امر باعث عقب‌افتادن انقلاب می‌شود. به‌همین جهت است که این حکومت جمهوری اسلامی چهل‌و‌چهارسال دوام آورده. 

بسیاری از دوستان سؤال می‌کنند چرا هسته‌های کارگری موفق نشدند. دوستان این کار سترگی‌ست. باید هزاران‌هزار هسته ساخته شود. باید همه مجموعه درگیر این مسئله باشد. اما وقتی‌که به‌جای انجام این وظیفه و پس‌از چهل‌و‌چهار سال برای لنین‌ستیزی می‌آئیم و بحث ۱۹۰۱ یک‌جوان ۳۰ ساله را عمده می‌کنیم و یا از بحث‌های لنین به‌نفع خودمان سوءاستفاده می‌کنیم، خب، ماجرا به‌تعویق می‌افتد. آن تعداد قلیلی که دنبال این وظیفه در‌حال حرکت هستند، ادامه می‌دهند، ولی کل ماجرا عقب می‌افتد، کند می‌شود و مقصرینش هم روشن هستند. این در تاریخ ثبت خواهد شد. این‌طور نیست که هرکس دنبال کار خودش باشد، هر حرفی دلش خواست بزند و بعد همه‌چیز فراموش شود. خیر فراموش نمی‌شود. این‌ها ارزیابی می‌شود و برای آیندگان ثبت خواهد شد که نقش مخرب بسیاری از این احزاب سیاسی، کمونیستی چه بوده. به همین دلیل است که امروز در داخل ایران گوش شنوایی برای این احزاب نیست و کسی توجهی به‌آنان نمی‌کند. این‌ها سخنرانی می‌کنند، شش‌هفت گروه و سازمان دورهم جمع می‌شوند و هر شش‌ماه یک‌بار اطلاعیه یا قطعنامه‌ای صادر می‌کنند که این رژیم خیلی اختناق‌آمیز است و زنده‌باد طبقه کارگر و غیره. حرف‌های بیهوده، خسته‌کننده و کسالت‌آور که سال‌ها تکرار شده و هرگز جنبه عملی به‌خود نگرفته. بنابراین وظیفه مارکسیست‌هایی که در خارج هستند این است که از این بیهوده‌کاری‌ها پرهیز کرده و به‌دنبال پیوند با پیشتازان طبقه کارگر باشند و یا آن‌هایی را امروز موجود است، تقویت کنند. این هسته‌ها نطفه‌های اولیه حزب پیشتاز کارگران هستند و اعضا آن بنابه‌قول لنین کسانی هستند که به‌شکل خود‌انگیخته دارند فعالیت می‌کنند؛ کتاب مارکس و لنین و تروتسکی و غیره هم نخوانده‌اند، این‌ها در عمل مبارزاتی به آگاهی سوسیالیستی رسیدند و این بسیار حائز اهمیت است که هیچ‌کدام از جریانات موجود به‌آن توجه ندارند. از‌نظر ما این تاکتیک درستی‌ست که باید اتخاذ شود. تدارکات این امر امروز ریخته شده و باید تقویتش کرد.

رفقای مارکسیستی که در خارج هستند، اول باید از گذشته گسست کنند، از احزاب موجودی که به‌آن تعلق داشتند، این رفاقت‌ها، این‌که، این‌را من می‌شناسم ۵۰ سال با هم نان‌ونمک خوردیم، با هم زندان رفتیم و غیره؛ بنابراین هرچه او بگوید حجت است و من آن‌کار را می‌کنم، چاره کار نیست.این‌که اگر نقدی علیه سازمان من شد و درست هم بود و من هم می‌دانم، سکوت کنم و حرفی نزنم؛ خوب این مبارزه در راه پیروزی طبقه کارگر نیست. آن مبارزه «اما و اگر» برنمی‌دارد؛ باید با خودمان صادق باشیم. وقتی می‌بینیم به یک‌نفر کمونیست اتهامات بی‌جا و سنگین می‌زنند، و وقتی ما می‌گوئیم رفقا چرا اعتراض نمی‌کنید و بازهم کسی صدایش در نمی‌آید، خب، این سئوال‌برانگیز است. باید رفیق‌بازی‌ها را کنار گذاشت، بده بستان‌های پشت پرده. برنامه‌های تلویزیونی اجرا می‌کنند و یک عده حذف می‌شوند؛ شش‌هفت سازمان اتحاد عمل می‌کنند، ما حذف می‌شویم؛ چون از نظر این دوستان وقتی واقعیات‌ها را بگوئیم زبان‌دراز هستیم. این در کارنامه سیاسی همه ما ثبت خواهد شد.

اما مشغولیات ما این مطالب نیستند. مشغولیت اساسی و سیاسی ما ساختن هسته‌های مخفی در داخل ایران است و تدارک ساختن حزب پیشتاز انقلابی براساس نظرات لنین، که در «چه‌باید کرد» نوشت، و براساس بحث‌های تکمیلی و ترمیمی بعدی. لنین مانند مارکس، پس‌از تجربه انقلاب ۱۹۰۵ نظرات پیشین خود را ترمیم و تکمیل کرد. این عمل ناشی‌از مشاهده و تجربه بود نه مانند تئوریسین‌هایی که از روی هوا حرف می‌زنند. مارکس هم این‌گونه بود. او هم پس‌ازکمون پاریس و اتفاقاتی که افتاد و تجربه شد، نظریه دیکتاتوری پرولتاریا را مطرح کرد. این، روش درست مارکسیستی‌ست. تجربه می‌کنید، اگر با واقعیت‌ها خوانایی نداشت اصلاحش می‌کنید و درواقعیت مجددا آن‌را به‌تجربه می‌گذارید. ما در مقابل همه نظرات انحرافی درباره لنین، این روش را پیش‌نهاد می‌کنیم و انتظار داریم رفقایی که واقعا به مارکسیسم اعتقاد دارند همراهی کنند، همکاری کنند و در سطح عملی وارد فعالیت‌ها شوند. بحث‌های داخل کلاب‌هاوس بسیار خوب است. می‌شود ساعت‌ها نشست و بحث کرد، ولی باید دید ما‌به‌ازایش در عرصه عملی داخل ایران چیست؟ امروز رفقای صادقی در داخل ایران هستند که در راستای پیروزی انقلاب سوسیالیستی تلاش می‌کنند، در شرایط سختی هم تلاش می‌کنند. ما باید به‌کمک این‌ها بشتابیم. با آن‌ها همراهی کنیم تا این گرایش‌های سوسیالیستی در مراکز مهم صنعتی پا بگیرند و رشد کنند و نهایتا هماهنگی سراسری برای دوره بعد به‌وجود بیاید. ما باید برای دور بعدی بحران آماده باشیم، تدارک انقلاب را هماهنگ کنیم، ولی نه به‌عنوان قیم و آقابالاسر. این وجه اساسی اختلاف ما با سایر گرایش‌های موجود است و هنوز هم انتظار داریم رفقای صادق و دلسوز برای کمک به پیشتازان کارگری و طبقه کارگر قدم به‌میدان بگذارند و به‌جای بحث‌های عمومی فرسایشی و تکراری در این راستا گام بردارند. تا زمانی که پا روی زمین نداشته باشیم صدها ساعت از این بحث‌ها در دنیای مجازی از جمله کلاب هاوس فایده‌ای نخواهد داشت. 

به‌امید پیروزی 

منابع:

نقش روشنفکران در تدارک انقلاب / مازیار رازی

https://youtu.be/uctTYtVzA0Q

پیوند کارگران و روشنفکران سوسیالیست /مازیار رازی

https://youtu.be/egN3HS43FLA

رهبری روشنفکران و کارگران سوسیالیست/ مازیار رازی

https://youtu.be/ly7L2Wa-GEo

افسانه چه باید کرد لنین / مازیار رازی

https://militaant.com/?p=12855

پیوند روشنفکران با پیشتازان کارگری / مازیار رازی

https://youtu.be/aoh8hjJMckE

انقلاب و نقش روشنفکران / مازیار رازی

https://youtu.be/BXJZMXfdVJo

آیا آگاهی از بیرون به درون طبقه کارگر می رود؟ / مازیار رازی

https://youtu.be/RR-M2GSpYYs

آیا «فرهنگ» بر «مبارزه» تقدم دارد؟ / مازیار رازی

https://militaant.com/?p=11382

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate