گفتگوی محفلی- مجازی قسمت شانزدهم « قاضی مرگ ، پرواز مرگ ، انحطاط ولایت فقیه»

جنبش انقلابی مردم ایران -گفتگوی محفلی- مجازی قسمت شانزدهم « قاضی مرگ ، پرواز مرگ ، انحطاط ولایت فقیه»

تحریم انتخابات ریاست جمهوری سیلی دیگری بر صورت ولی فقیه 

 

ما کیستیم ؟ – وارثان خون و شهادت
عده ای از مبارزان قبل انقلاب که در قیام سال ۱۳۵۷ مشارکت فعال داشتند و تقاص ان را با بیش از ۵ سال زندان در اسارت گاه های خمینی جلاد پس دادند و سپس با درس گیری از تجارب و اشتباهات در تمام کنش های اجتماعی از سال ۱۳۷۸ فعال شرکت نموده و تلاش کرده اند تا این کنش ها را جهت دار نمایند وآن ها را از الودگی های سیاست های اصلاح طلبان دروغین و مدعیان داخل نشین و خارج نشین پالوده نمایند . ما نیز بخشی از همان هائی هستیم که در جمبش ۱۳۸۸ توانستیم شعار “مرگ بر دیکتاتور- مرگ بر خامنه ای ” را به شعار محوری جنبش تبدیل کرده و ساختار جاکمیت ارتجاعی جمهوری اسلامی را به چالش کشانیم . اطلاعیه ها و بیانیه های ما از همان زمان با نام جنبش انقلابی مردم ایران در تظاهرات ها توزیع و برخی رسانه های خارجی نیز بازتاب یافت. ما اعتقاد داریم جمهوری اسلامی ایران تنها حکومت در جهان است که کودکان را نیز اعدام می‌کند و هزاران زن در آن به‌خاطر مخالفت، اعدام شده و یا در زیر شکنجه به‌قتل رسیده‌اند. ده‌ها هزار زن سیاسی و اجتماعی از جمله دختران نوجوان، زنان باردار و مادران سال‌خورده در دهه شصت به‌خاطر استفاده از حق آزادی بیان و عقیده اعدام شدند. کار به جائی رسید که آیت اله منتطری که خود مبدع ولایت فقیه و در موضع جانشین خمینی قرار داشت در اعتراض نسبت به اعدام دختران سیزده چهارده ساله خطاب به خمینی نوشت: «… اعدام دختران سیزده چهارده ساله به صرف تندزبانی بدون این‌که اسلحه در دست گرفته یا در تظاهرات شرکت کرده باشند کاملا ناراحت‌کننده و وحشتناک است، فشارها و تعزیرات و شکنجه‌های طاقت‌فرسا رو به افزایش است.» .این فتوا درست پس از پایان جنگ هشت ساله ایران و عراق و شکست قطعی ایران در جبهه ها صادر شد بنا به اظهارات مکتوب آیت اله منتطری بیش از ۳۰۰۰ زندانی سیاسی و به‌گفته برخی منابع چندین برابر آمار منتظری زندانی سیاسی در سال ۱۳۶۷ قتل‌عام شده‌اند. براساس اسناد و گزارش‌های موثق زندانیان سیاسی در گروه‌های شش نفره یا بیش‌تر در فاصله زمانی نیم ساعت برای اعدام برده می‌شدند و پیکرهای آنان نیز توسط کامیون‌ها منتقل و در گورهای دسته‌جمعی به‌ویژه در خاوران دفن شدند.در طول دهه‌های گذشته نیز جمهوری اسلامی ایران با استفاده از مجازات اعدام به سرکوب مخالفان سیاسی و حتی غیرسیاسی و عادی خود پرداخته و ده‌ها هزار زندانی سیاسی اعدام کرده است. علاوه بر این مجازات‌های روش‌های دیگری شکنجه از جمله آزار و اذیت جنسی، ضرب و شتم با باتوم، میله‌های فلزی و شوکر الکتریکی، زنجیر کردن زندانیان به میله در محوطه زندان در هوای سرد یا گرم، محرومیت زندانیان از خدمات پزشکی، محرومیت زندانیان از ملاقات، انتقال طولانی مدت زندانیان به انفرادی نیز در زندان‌های ایران استفاده می‌شود.
براساس گزارش‌های متعدد و مکرر منتشر شده بازداشت‌شدگان در این بازداشتگاه در معرض تجاوز جنسی و سوء‌استفاده جنسی و سایر شکنجه‌های غیرانسانی قرار داشتند. هم‌چنین در سال‌های نخست پس از انقلاب ۵۷، دختران «باکره» را قبلا از اعدام به «عقد» پاسداران درمی‌آورد چون از نظر اسلامی دختری که رابطه جنسی نداشته و باکره است بی‌گناه به‌شمار می‌رود، اگر اعدام شود، به بهشت می‌رود. بنابر این طبق فتوایی شرعی و برای جلوگیری از به بهشت رفتن دخترانی که به دلایل سیاسی محکوم به اعدام شده بودند، در شب پیش از اعدام آن‌ها را اجبارا به عقد‌(صیغه) یکی از پاسداران یا کارگزاران دیگر زندان در می‌آوردند تا با تجاوز از آن‌ها رفع بکارت شود و بعد، اعدام شوند. گفته می‌شود دختر بچه‌هایی را که می‌کشند، بعد برای خانواده گل و شیرینی می‌بردند و یا کله قند و می‌گفتند دختر شما دیشب به عقد یک برادر پاسدار در آمد و امروز اعدام شد. گفته شده است که از بعضی‌ها پول گلوله هم گرفته بودند. همه این عوامل باعث ظهور جنبش دادخواهی جدید شده لذا عدم ارتباط جنبش نوین با جنبش ها و شورش و تظاهرات های قبلی بی پایه و انحرافی است.
ما عامدانه در بیشتر بیانیه ها مقدمه بالا را درج کرده ایم تا نسل جوان بیادآورد با نسل قبلی او چه کرده اند و بداند که اعمال وحشیانه رژیم و پاسداران چماق بدست حافظ رزیم توتالیتر مذهبی در جنبش اخیر را قبلا با کشتارو تجاوز وشکنجه را با نسل قبلی آموخته بوده اند لذا برای همین کرارا تاکید داشته ایم جنبش زن ، زندگی ، آزادی علاوه بر ویژه گی های منحصر به فرد خود وارث جنبش های قبلی به ویژه جنبش دهه شصت بوده است چرا که اگر از سالهای شصت به بعد شاهد برخی مداراهای مقطعی هم در برخی مسائل اجتماعی بوده ایم به یمن مقاومت ، شهادت و شکنجه هزاران اسیر زندان های جمهوری اسلامی در دهه شصت بوده است چرا که در غیر این صورت رژیم جمهوری اسلامی و اندیشه ناب خمینی از همان روز نخست دارای مختصات طالبان شیعی بود اما زیرساخت و روبنای اجتماعی ایران مشابه افعانستان نبود که به سادگی اجازه استقرارحکومت طالبان شیعی  در ایران را بدهد .تجربه جنبش های اجتماعی در همه کشورهای نظیر ایران موید آن است که چنانچه مردم نتوانند خواسته خودرا ازطریق انتخابات پارلمان و صندوق رای اعمال کنند بدون شک خیابان منصه برحق خواسته های مردم است .خیزش چندماهه اخیر جوانان که با شعار «زن، زندگی، آزادی» از خیابان ها شروع و پرتوان تا دامنه البرز طنین یافت در فراسوی تکامل خود به شعار سرنگونی نظام و مرگ بر دیکتاتور تکوین یافت. سرعت و شتاب خیزش آنرا به یک جنبش سراسری با مشخصات ومختصات انقلابی تبدیل و علاوه بر شکست سکون معنی دار جامعه چهره وصف بندی نیروهای طبقاتی را دگرگون نموده است. چرائی انتخاب خیابان در جوامع دیکتاتوری محرزاست زیرا وقتی در یک جامعه بسته سیاسی مبتی بر دیکتاتوری هیج راهکار ونهاد دیگری برای ابراز عقاید وجودنداشته باشد فضاهای عمومی همچون خیابان و پشت بام محل اصلی شعارو اعلام خواسته بشمارمی رود 

 

سقوط بالگرد حامل رئیس جمهورو همراهان وی در نشان داد که فلاکت عقب ماندگی حتی در ارتش و سپاه پاسداران که مدعی برتری در منطقه را دارند فاجعه باراست. رژِمی که نتوانست تا ۱۶ ساعت رئیس جمهور گمشده و سقوط کرده خودرا بیابد می خواهد آینده منطقه و جهان را بسازد؟!

دررژیم های دیکتاتوری و توتالیتر که شفافیت مرده و پنهان کاری ذات این رژِیم ها به شمار می رود در پس هر حادثه ای صدها شایعه و خبر رواج دارد که در عصر رسانه های دیجیتال و هوش مصنوعی این موضوع دوصدچندان بیشتر رواج دارد. 

نگاهی به تاریخ سقوط هواپیماها و بالگردها در جمهوری اسلامی موید آن است که علاوه بر توطئه ، مسائل فنی و تکنیکی ، شتابزدگی و بی برنامگی نمی توان نقش توسل و توکل به انشاالله و ماشاالله را نادیده گرفت.
علی خامنه ای که این روزها  ۳۵ سال از حکمرانی ولایتی او می گذرد ، در وادی دوران زعامت خود افراد بی شماری را سربه نیست و هرگونه حرکت موافقان و مخالفانش را در یک چارچوب توطئه بررسی و درصد مهار آن برآمده است . در شرایط کنونی که جنبش مهسائی از سال ۱۴۰۰ تاروپود فرهنگ پوسیده حاکمیت ارتجاعی را به لرزه درآورده ، مرگ قاضی القضات مرگ و عروسک دست نشانده  ولایت بیش از ان مرگ یک رئیس جمهورباشد ناقوس مرگ ولایت فقیه نیز می باشد .

ما در هفته اخیرا یک نشست محفلی پیرامون این موضوع برگزار کردیم که با توجه به تاثیرات آن در جنبش آتی صمن انتشارعام آن توجه علاقمندان را بدان جلب می کنیم 

فریبرز-جمهوری اسلامی در دوسال اخیر با بحران های سیاسی- اجتماعی و اقتصادی همراه بوده که از سال ۱۳۵۷ تا کنون بی نظیر بوده است. اگر روزگاری انفجار حزب جهموری و مرگ تعداد قابل ملاحظه ای از رهبران نظام و یا فوت خمینی نتوانست ارکان نظام ولایت فقیه را به لرزه درآورد اما با جنبش مهسائی و تعمیق آن در سایر جنبش های مطالباتی و همچنین حیات رو به موت خامنه ای و جنگ گرگ ها ، که نتیجه آن مشارکت حداکثر ده درصدی مردم در انتخابات اخیر مجلس هویداشد، نشان داد که مشروعیت و مشروطیت ولایت فقیه و ريیم توتالیتر مدهبی آن چنان فروریخته که خودرهبر هم به آن اعتراف دارد. خامنه ای  در تفکر هیولائی خود پس از سالیان دراز مماشات با سایر جناح های درون حاکمیتی موفق شد در انتخابات ۱۴۰۰ رسما با سیاست رسمی حذف رقیا ، عروسک خودرا به کرسی ریاست جمهوری بنشاند تارژیم را از جنگ قدرت خارج کند و بتواند برنامه جانشینی پس از مرگ خود را به آرامی پیش برد. او  جمهوری اسلامی را همچون اختاپوس مالی- نظامی مخوفی ساخته که چنگال این اختاپوس فرامرزی شده و جهانی شده که درصدد است  پایداری چنین دستگاهی را که آینده اسلام و شیعه در ایران به آن گره خورده ،  را حفظ و حاکم وولی فقیه قدرتمندی بر راس آن بگمارد غافل از آن که خود وی بعنوان ولایت عظما مدتهاست از مخیله مردم ایران خارج شده است چه رسد به ملایان عروسکی که این روزها عینک ریبین هم می زنند تا شعاع دیدشان را بیشتر نمایند.در این اوضاع و احوال اما عروسک خیمه شب بازی انتخاب شده که حتی قادر به روخوانی قرائت متن های ابلاغی نبود نتوانست نقش محلل زمانه را ایفا کند . بدون شک از دهه قبل مدعیان بسیاری آشکار و نهان خودرا برای عبا و عمامه رهبری وولایت در  فرا دوره مرگ خامنه ای آماده کرده بودند که خامنه ای با زیرکی یکایک آنان را از میدان این مسابقه خارج و توانست شاه مهره بی سواد خودرا در یک میدان بی  رقیب به سایرین تحمیل کند. اما با مرگ با برنامه یا بی برنامه رئیسی ، خامنه ای ناچارست دست بانتخابی دیگر از بین کسانی بزند که هیچکدام در فرمانبری ،بیسوادی و لکنت  زبان شبیه او نیستند. 

مهسا – متاسفانه اگرچه رژیم دوران سختی را می گذراند اما بعلت نبود اپوزیسیون قدرتمند اثرگذار و یا رهبری نقش دار در تحولات اخیر ، خامنه ای علیرغم ضعف و ویرانگری ساختاری رژیم جمهوری اسلامی توانسته تا امروز این کشتی به گل نشسته را کشان کشان به جلو براند .اما در شرایط کنونی مرگ ابراهیم رئیسی در زمانی روی داده که رژیم  در نقطه حضیض  میزان مشروعیت و اوج سیاست‌های حذفی خود قرار داشته مضافا که خامنه ای و اتاق فکرش ناچارند  در کمتر از یک ماه و اندی روز رئیس  جمهوری را از صندوق بیرون بیاورند که لباس  محافظه کاری و ارتجاعی او هم سایز رئیسی باشد . درست است که تا زمانی که خامنه ای زنده است  فارغ از این که  هر شخصی که به ریاست‌جمهوری ایران انتخاب شود، رهبر وولایت فقیه کنونی تنظیم گر  سیاست خارجی  و فرماندهی سپاه پاسداران و نهادهای امنیتی اطلاعاتی را بر عهده خواهدداشت . اما بحران جانشینی خامنه ای اینک با بحران ریاست جمهوری هم عجین شده است 

ارژنگ – مرگ ابراهیم رئیسی در زمانی رخ داده که اعتراضات فزاینده‌ای در داخل ایران بر سر مجموعه‌ای از بحران‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی وجود دارد.از یکطرف رژیم  به تازگی انتخاباتی با مشارکت بسیار پایین مردمی را برگزار کرد که نشان‌دهنده بی‌اعتمادی اکثریت مردم ایران به صندوق‌های رای بود و از دیگر سوی  از نظر اقتصادی، گرانی‌ها و تورم فزاینده زندگی روزمره را برای مردم و بخصوص زحمتکشان را بسیار دشوار کرده است.رژیم جمهوری اسلامی  پیرامون  برنامه هسته‌ای ، تعمیق روابط نظامی با روسیه در جریان جنگ اوکراین  و همچنین در عرصه نظامی« جنگ غزه وموشک پرانی رژیم» تحت فشارهای بین المللی و آثار تحریم است که احتمالا با روی کارآمدن ترامپ می تواند تشدید هم بشود؟!

در چنین شرایطی و با توجه به مرگ قاضی القضات مرگ -ابراهیم  رئیسی- تحولات جاری برای مردم ایران اهمیت بسیاری دارد. زیرا  درگذشت رئیسی و کهولت سن آیت‌الله خامنه‌ای، دوران نسلی که پایه‌های جمهوری اسلامی ایران را بنا نهاد، رو به پایان است و این پرسش مطرح می‌شود که آینده جمهوری اسلامی ایران چه خواهد بود؟

احمد- تا قبل از مرگ قاسم سلیمانی بزرگ قاچاقچی اسلحه و ارزو مواد مخدر تصور می رفت در غیاب خامنه ای سپاه  تحت فرماندهی سلیمانی بتواند هدایت اموربعد از خامنه ای را بدست گیرد اما فقدان شخصیت کاریزمانیک سپاهی- نظامی که عموما در فساد و کثافت غوطه ورهستند و جنگ گرگ ها چه در میان ملاها و چه مکلاها در سایه جنبش نهفته مردم ایران جشم انداز روشنی را برای رژیم توتالیتر به همراه ندارد . حکایات متعددی از باند بازی در سپاه  همچ.ن باند اصفهانی ها برهبری سلامی ماهی تابه ، باند خوزستانی ها برهبری محسن رضائی و رشید ، باند شمالی ها در ساختار اطلاعاتی ها و.. وجوددارد .درست که شایعات و اخبار فراوان از جنب و جوش نظامیان و روحانیون و اتاق فکر ولایت در باره رهبر بعدی جریان دارد اما در رژیم های توتالیتر لحظه سرنوشت ساز همان وقتی است که ظاهرا همه تصور می کنند رژیم پابرجاشده است ؟! بقول هانا آرنت فیلسوف معروف «در نظام‌های دیکتاتوری، همه‌چیز تنها ۱۵ دقیقه پیش از فروپاشی خوب به نظر می‌رسد.»

رژیم جمهوری اسلامی بنا به ذات توتالیتر خود جانشین پرور نبوده وبجای زایش مدیر با میرش مدیر مواجه بوده است لذا ادم های فعلی کاریکاتوری از رهبران دهه شصت هستند.  خامنه ای و رفسنجانی ارشدترین آدم های اجرائی زمان خمینی بودند که با مرگ خمینی با همراهی احمدخمینی که در بسیاری جنایات علیه مردم ایران تصمیم سازبود ، توانستند بحران پس از خمینی را سامان بدهند اما در فرآیند بعدی و از سالهای ۱۳۷۶ به بعد خامنه ای به تدریج توانست باندرقیب را از مهلکه خارج و اکبر رفسنجانی را به یک محلل «خیرالواسطین»  تبدیل و در سال ۱۳۸۴ با تکیه بر نسل دوم انقلاب وظهور دست نشانده ای چون احمدی نژاد باند رفسنجانی را مغلوب و به راوی تاریخ منحوس جمهوری اسلامی تبدیل کند. هنر خامنه ای در فرودآوردن رقبا و دوستان دیروزین و فراز کسانی بوده که در دوران انقلاب محلی از اعراب نداشتند و برای دست یافتن به قدرت به هرکاری دست می زنند. اشتباه خامنه ای در این بوده و هست که اساسا قدرت مستی به همراه دارد حتی برای دست نشاندگان .در بعد انقلاب به جز خود خمینی و شاید چندنفری که قدرت آنها برآمده از مردم بود سایر کسانی که قدرت و ظهور آنها نه از اراده مردم که با قدرت خمینی همراه بود نظیر بنی صدر ، یزدی ، قطب زاده به مجرد رسیدن به قدرت و طعم مستی قدرت پس  از مدتی با منبع قدرت خود به تعارض رسیدند و عمدتا هم توسط همان منبعی که آنان را به قدرت رسانید حذف شدند در حالی که خمینی نتوانست به سادگی کسانی چون طالقانی که خود از منبع قدرت مردم جایگاهی یافته بود را حذف نماید. مورد بعدی برآمدن خودخامنه ای توسط باند رفسنجانی احمدخمینی برای مهار باند منتظری بعنوان  اولین نمونه دغلکاری سیاسی بود که چون خامنه ای به درستی می دانست منبع قدرت یا برآمدن او ناشی ازاراده مردم و یا ذات خودش نمی باشد به تدریج بسوی حذف منبع قدرت خود احمدخمینی و رفسنجانی و… برآمد و خودرا در چارچوب ساختارحاکمیت ارتجاعی به عنوان منبع قدرت نشانید . تجربه خامنه ای و عملکرد منتخبین بعدی او به او ثابت کرده هرکس که به ریاست سه قوا و فرماندهی ارتش و سپاه منصوب گردند احتمال خروج از دایره قدرت ولایت را دارند لذا نظارت های متعددی را برای سران قوا و فرماندهان سپاه چیده تا مستی قدرت آنها را مدهوش نسازد و پارا از دایره اطاعت ولایت فقیه بیرون نگذارند.مطالعه کتاب« هیچکس جرئت ندارد» و «صورتجلسه شورای فرماندهان ارتش دوره شاه » در روزهای انقلاب نیز همین موضوع را که در دوره محمدرضاشاهی جریان داشته است را تائید می نماید بطوری که فرماندهان ارتش در غیاب ولایت شاه قادر به تصمیم گیری نبوده اند؟ و برآنان همان رفت که بر فرماندهان سپاه خواهدرفت ؟!

ناصر- با این توضییح شما این اعتقاد را دارید که در غیاب خامنه ای سپاه هم ممکن است می تواند اوضاع را اداره کند ؟ در حالی که بیشتر تحلیل گران داخلی و خارجی مدعی هستند حتی همین الان هم سپاه همه کاره کشور است و انها خامنه ای را اداره می کنند. 

احمد-بدون شک هر شخصی  بر اساس داده هائی که دارد تحلیل و تصمیم گیری می کند . در شرایطی که نطام های تواتالیتر حاکم هستند و همه موضوعات را ازدیدگاه دشمن واقعی و خیالی و توهم دشمن سازی پیش می برند ، اشخاص و نهادهای مسئول داده ها و اطلاعات نیز اطلاعات مورد علاقه رهبر و نه اطلاعات واقعی را به آنان در قالب گزارش و بولتن می دهند و با این کار انها را به مسیری که خود می خواهند می کشند. این خصیصه ذاتی نطام های تواتالیتر است و فرار از ان متصورنیست . بدنیست به خاطرات ثابتی  اشاره کنم که مدعی است شاه از گزارشات واقعی که ساواک ارائه میداد خوشش نمی آمد و ساواک هم ناچارشد گزارشات مورد علاقه شاه را تهیه کند. در همین رابطه وقتی بخشی از فرماندهان سپاه درسال ۱۳۶۱ گزارشی برای خمینی تهیه کردند که ضعف و ناتوانی فرماندهان تصمیم گیر نطیر محسن رضائی را نشان می داد چون این گزارش با ذهنیات خمینی که هیچ تجربه ای از جنگ جز شهادت نمی دانست تطابق نداشت ، نوسندگان گزارش را  به اطاعت از رهبری محسن رضائی فراخواند که در غیر این صورت بازداشت شوند!  بنابراین در این که سپاه و نهاد های امنیتی از طریق  گزارشات خاص تصمیمات خامنه ای و رهبران کشوررا جهت دار می کنند شکی نیست . از طرفی درحال حاضر و با توجه به ساختار منطقه ای پساه اگر چه  سپاه  و رهبری لارم و ملزوم همدیگرهستند که هریک بدون دیگری دچار  مشکل خواهندشد اما قدرت سپاه ناشی از ولایت فقیه و رهبری است که هر لحظه که رهبر اراده کند می تواند هریک از رهبران سپاه را تغییر و جابجا و سربه نیست هم بکند . به همین دلیل تصور می کنم در فردای مرگ خامنه ای احتمال فروپاشی ولایت فقیه و سپاه هم چندان دوراز ذهن نیست .بخصوص که سپاه مدتهاست در آئینه تفکرات مردم دستگاه جهنمی سرکوب شده است و فرماندهان آن محبوبیت دوران جنگ را ندارند. البته ساختار حاکمیتی ایران و نقش سپاه از همان آغاز شبیه جوکت های بعثی منطقه ونوعی قرابت با حاکمیت توتالیتر روس ها را داشته است. در زمان انشعاب اقلیت و اکثریت در سازمان چریکهای فدائی که ستاد فدائیان در سنندج مورد حمله مردم قرارگرفت،  یکی از دست نوشته های دورنی سازمان چریک ها که بدست سایرگروه  ها افتاد حکایت از آن داشت که خامنه ای را چپ ترین عنصر حاکمیت و روی نقش دوستی او با حافظ اسد تکیه شده بود . همین موضع را بنوعی تقی شهرام روی ساختارحاکمیت و قرابت آن با بعثی ها هم داشت . تجربه نشان داد که این تحلیل ها بی مورد نبوده و عملکرد حاکمیت جمهوری اسلامی فارغ از جنبه های مثبت لائیک بعثی ها و جدای از ایدئولوزیکی شیعه گری جمهوری اسلامی ، در سیاست سرکوب و جهت گیری سیاسی جهانی مشابه بعثی ها بوده است 

حمید- من با نظرات رفیق احمد موافق هستم. ببینید در جریان بهارعربی و انقلاب مصر ، دستگاه سرکوب مردم مصر پلیس مخفی بود. در هنگامه بالاگرفتن انقلاب،  ارتش که وجهه خودرا حفظ کرده بود مدعی شد که در سرکوب مردم مشارکت نخواهدکرد و سمت و سوی خشم مردم را به طرف دستگاه پلیس مخفی گرفت و بافشار باعث تغییر رئیس دستگاه پلیس سرکوب شد و خودرا به عنوان« آدم خوبه»  رژیم جا زد و در نقش طرفدار انقلاب اوضاع را بدست گرفت. حالا همین موضوع را با سپاه سرکوب پاسداران مقایسه کنید که در جریان جنبش چندساله اخیر همیشه عامل اصلی سرکوب بوده است . در جریانات قومی گرائی که نقش سپاه اظهر من الشمس است لذا من هم ایفای نقش« آدم خوبه » برای سپاه در پسا خامنه ای را محتمل نمیدانم.  بیشتر این بحث و گمانه‌زنی ها را اپوزیسیون خارج کشور مطرح کرده و می کند و حتی چنان در نقش سپاه غوطه ورهستند که بعضا درصدد درازکردن دست دوستی به آنها هم برامده اند. مشکل این بخش از اپوزیسیون عدم شناخت ساختارحاکمیت ها و تکیه بر نقش افراد و خیال پردازی های اراده گرایانه است. بطور مثال یکی از این افراد که مدتهاست به عنوان لابی جمهوری اسلامی به عنوان مدیرمرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه  راتگرز در امریکا فعال و عملا جیره بگیر جمهوری اسلامی است در دفاع از اعلام تسلیت مرگ قاضی القضات مرگ مدعی شده وقتی کشورهای مختلف جهان و سازمان ملل در سوگ رئیس جمهور ایران تسلیت کفته اند وظیفه ایشان و البته همه اپوزیسیون مخالف رژیم جمهوری اسلامی هم آن است که چون کلاغی بر بالای درخت باشند و تسلیت بگویند. این شخص به اصطلاح تحصیلکرده که خودرا استاد دانشکاه هم می داند هنوز فرق اپوزیسیون یک رژیم با یک کشور بیگانه را نمی داند.کشوری که در ایران سفیر و سفارت دارد و دارای مبادلات تجاری با ایران است در قالب تشریفات بین المللی درمرگ روسای جهمور کشورها حتی فاسد و دیکتاتور تسلیت می گویند . ولی این چه ربطی به کسانی دارد که در قالب اپوزیسیون با این رژیم وآن رئیس جمهورکذائی در حال مبارزه هستند. به خصوص که مرگ رئیسی نه فقط به عنوان رئیس جمهور یک رژیم توتالیتر ارتجاعی مذهبی بلکه به عنوان کسی که خودشخصا در صدور حکم قتل عام و نسل کشی دهه شصت وقتل عام ۱۳۶۷ دست داشته مطرح است بطوری که به  دریافت نشان « ایت الله قتل عام » نائل آمده بود؟!

زری- بهرحال با همه مفروضات و گمانه زنی ها رژیم ناچارست انتخابات ریاست جمهوری را برگزار تا مهره خودرا منصوب نماید لذا  سرنوشت ریاست‌جمهوری تا مردادماه روشن خواهد شد اما با توجه به وجود یک ساختارپیچیده حاکمیتی با نهادهای موازی متعدد و مراکز نظامی مهم، پیش‌بینی آینده جمهوری اسلامی ایران و درک تحولات این کشور کاری آسان نخواهدبود جز آن که به هرحال یکنفر معمم یا ملا انتخاب خواهدشد . البته اهمیت نهاد ریاست‌جمهوری تنها به تصمیم‌گیری‌های آن محدود نمی‌شود، بلکه این نهاد چون آینه‌ای است که ماهیت سیاست‌های جمهوری اسلامی را بازتاب می‌دهد. هر دوره ریاست‌جمهوری منعکس‌کننده ماهیت جهت‌گیری‌های رهبر جمهوری اسلامی ایران بوده است. بعید بنظر می رسد هرکس انتخاب شودشاهد تغییرات شگرف نسبت به رویکرد دولت ریسی باشیم جز ان که احتمالا در زمینه اقتصاد می توان انتظارداشت تلاش بعمل اید بحران اقتصادی تشدید نشود . با توجه به جایگاه رهبری در ساختار ولایت فقیه و علیرغم شایعات موجود بعید بنطر می رسید که شخص بیسواد و غیر سیاسی چون رئیسی در ردای رهبری باشد مگر ان که در نقش رئیس جهمور و به عنوان عضو خبرگان رهبری بتواند در تصمیم سازی انتخاب رهبر بعدی موثرباشد اگرچه شخصا دارای شخصصیت کاریزماتیک برای ایفای این نقش نبود. تنهامزیت ابراهیم رئیسی تا پیش از رئیس‌جمهور شدن برخورداری از حمایت قاطبه نیروهای اصول‌گرا بود، اما عملکرد ضعیف او در زمان ریاست‌جمهوری باعث تغییر نگاه‌ها شده بود.او علاوه بر بیزاری اکثریت مردم ایران که خود را در رویگردانی از شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری سیزدهم نشان داد، با نارضایتی فزاینده اصول‌گرایان و برخی از جریان‌های آن نیز مواجه شده بود. درست است که تشکیل دولت رئیسی نتیجه سیاست‌گذاری چندساله نهاد ولایت‌فقیه با هدایت خامنه‌ای بود که با مداخلات گسترده، سرکوب آزادی‌های سیاسی و اجتماعی و مقاومت سرسختانه در برابر اصلاحات و تجدیدنظرطلبی توانست «دولت اسلامی» مورد نظر خود را با تنزل ریاست‌جمهوری به معاونت اجرایی ولی‌فقیه تشکیل دهد درواقع آیت الله قتل عام در مسیری از پیش  هموار شده مدارج ترقی را پیمود و خودش کار خاصی انجام نداد. او تنها رئیس‌جمهوری بود که ادعایی برای نمایندگی خواست جمهور مردم را نداشت و خودرا رسما خادم رهبری  می‌دانست.او ضعف‌ها و مشکلات کشوررا که ناشی از سیاست های دیکته ای نادرست خامنه ای بود  از دوش رهبری برداشته و متوجه نهادهای حاکمیتی می‌کرد تا بدین‌ترتیب خواست نهاد ولایت‌فقیه در حکمرانی بدون قبول مسئولیت و پاسخگویی محقق شود. رئیسی در بین روسای‌جمهور، نه تنها تنشی با ولی فقیه نداشت بلکه در دوره ریاست‌جمهوری سه ساله او، شکاف بین ولایت و ریاست‌جمهوری مرتفع  شد. رئیسی در عین حال در اجرایی کردن انتقال به دولت مافیایی و حاکمیت یکپارچه اصول‌گرایان خردستیز و ستیزه‌جو و شکل دادن به دنیای موازی واقعیت، نیز یاری‌رسان هسته سخت قدرت بود. او در عین حال به دنبال ارتقای جایگاه خود در هرم قدرت نیز بود تا جانشین خامنه‌ای در زمان مقدر شود. او تلاش کرد تا نیروهای هماهنگ با خود در سطوح بالای نظام قرار بگیرند. اما تلاش‌هایش برای جلوگیری از ریاست محسنی‌ اژه‌ای بر قوه قضائیه و کنار گذاشته شدن صادق لاریجانی آملی از ریاست مجمع تشخیص مصلحت به جایی نرسید. وی  حتی فاقد توانائی  مردرندی و پیشینه اجرائی حسن روحانی بود تا بتواند حتی نقش رئیس جهموری را ایفاکند لذا ناچارشدند محمدمخبررا بغل دستش قراربدهند تا گاف نکند اگرچه رژیم باید یکنفر هم بغل دست محمدمخبر قرار می داد تا گاف های اورا بخصوص در مدیریت زمان کنترل نماید. نمره کارنامه  عملکردی رئیسی مردود بود زیرا  اگر چه  به‌دلیل جنگ اوکراین و مذاکرات پشت پرده فرصت فروش بیشتر نفت در ازای انعطاف عملی دولت جو بایدن در برابر اجرای تحریم‌ها را پیدا کرده بود اما کشور در زمینه گشایش اقتصادی به بن‌بست کامل رسیده‌ بود. او با استقراض غیرمستقیم از بانک مرکزی و آمارسازی، به‌دنبال توجیه و انکار افزایش سرسام‌آور تورم و کوچک شدن سفره‌های مردم بود. ادعاهای دولت وی بعد از پیوستن به اجلاس شانگهای و «بریکس» و امضای قراداد همکاری طولانی‌مدت با چین و روسیه نتیجه مشخصی در افزایش سرمایه‌گذاری در کشور نداشت و برعکس، جریان خالص سرمایه با خروج گسترده در سال ۱۴۰۲ منفی شد. اگرچه مرگ رئیسی تأثیری بر عملکرد نظام ندارد و پیدا کردن جایگزین او در قوه مجریه کار سختی نیست. منتهی این کار را در شرایطی که مردم رسما انتخابات مجلس را تحریم و خامنه ای فرصت کمی برای انتخاب عروسک دیگری دارد آسان بنطر نمی رسد . البته از دیدگاه خامنه ای  رئیسی، رتبه و جایگاه ریاست‌جمهوری را به صفر رساند و نبودش نیز به لحاظ محتوایی تأثیری در حد صفر در واقعیت سیاست ایران دارد و حاکمیت  مشکلی در اصل جایگزینی و عبور از رئیسی ندارد؛ همان‌طور که علی خامنه‌ای گفت «خللی پیش نمی‌آید». زیرا  تصمیمات کلیدی را خامنه‌ای اتخاذ می‌نماید پس تا خامنه‌ای در قید حیات است چیزی عوض نمی‌شود و مرگ رئیسی تاثیری بر سیاست داخلی رژیم نخواهد داشت‌ و همان سیاست بگیر و بند و بی ثباتی و نابسامانی اقتصادی و اجتماعی ادامه خواهد داشت. سیاست خارجی نظام به همان شکل ادامه می‌یابد و سیاست منطقه‌ای و جهانی و برنامه هسته‌ای‌اش به همان منوال جلو می‌رود.
ارژنگ تاریخ نشان داده که رهبران و نارهبران در سربزنگاه های خاص دسته گل هائی به آب می دهند که ممکن است پایه آنها را به لرزه دراورد . مرگ رئیسی قبل از اتمام دوره ریاست جمهوری که رژیم هنوز بستر انتخابات را فراهم نکرده بود موجب ظهور  مدیریت زمان و شروع زودهنگام مرحله‌ای است که قرار بود در آینده شکل بگیرد. این وضعیت ملاحظات جدید و پیش بینی ‌نشده‌ای را پدید آورده که البته بعید است برای نظام چندان دردسرساز شود. جانشین رئیسی به احتمال زیاد ادامه‌دهنده عملکرد او در قوه مجریه خواهد بود. فقط ممکن است در حد او مطیع نباشد و حاشیه‌هایی ایجاد کند که البته برای نهاد ولایت‌فقیه مهارناپذیر نخواهد بود.اما بهرحال هر رئیس جمهوری هر چقدر انوان و مطیع و فرمانبدار در زمان غیبت رهبری می تواند در توازن قدرت نقش موثری ایفا کند بخصوص اگر این رئیس جهمور عضو مجمع تشخیص مضلحت یا مجلس خبرگان رهبری باشد . 

ژینا- یکی از موضوعاتی که دررابطه با جانشینی رهبری از همان دوره خمینی هم مطرح بود تبدیل موروثی ولایت فقیه بود .اگر چه خمینی همچون جدش محمدبن عبداله از اعلام رسمی جانشین خود خودداری کرده بود اما  در نقل های بسیارچنان عمل کرده بود که تعدادی معدود از خواص خودرامخاطب  اشارات آن نقل ها  می دانستند .همان طوری که هنگامی که  حفصه و عایشه « دختر عمر و ابوبکر همسران پیامبر» مچ محمدبن عبداله در هنگام بیرون آمدن از خیمه ماریه قبطی گرفتند  و محمد به آنها  بشارت داد که بعد از من ابوبکر و بعد از ابوبکر ، عمر  جانشین من خواهند بود بشرطی که حفصه وعایشه  جریان بیرون امدن محمد از خیمه ماریه قبطی را در بوق نکنند .خمینی هم یک بار به رفسنجانی گفته بود مگر شما چه چیزی از رهبری کم دارید ؟ و یکبار دیگر در پاسخ به اینکه بعد شما چه کسی می تواند رهبرباشد گفته بود همین آقای خامنه ای و ..  اما خمینی  به عنوان مرجع تقلید و سیاسی کاری قهار از تمایل فرزندش احمد برای راهیابی به قدرت نیک آگاه بود و چه بسا اگر نهی خمینی نبود احمداز همان دوره نخست وزیر بنی صدر می شد و یا برای پوشیدن ردای رئیس جمهوری کاندید می شد. البته علیرغم نهی خمینی ، وقتی احمد مشاهده میکرد در بیت ایت الله منتظری هم  پسران و دامادهای  او بیکار ننشسته ودر فکرفردای بدون خمینی نقشه چیده اند ، آسید احمد با همکاری اکبررفسنجانی مدتها بود که سازوکارجانشینی پدررا فراهم کرده بود وبا آلت دست قراردادن حجت الاسلام محمدی ری شهری داماد ایت اله مشکینی موجبات عزل منتظری را فراهم اوردند تا در فردای پسا خمینی 

حضرت ایت الله العظمی  سید احمدخمینی به قدرت جلوس کند .غافل از این که سیاست پدرومادر ندارد و« کوزه گر در کوزه افتاد»  و دزد سوم بنام آسیدعلی خامنه ای تاج ولایت را بسر نهاد و پس از مدتی هم آسید احمد هم به درک واصل شد.جنگ قدرت بین رفسنجانی و خامنه ای هم به پسران آنها سرایت و پس از کنارگزاردن تدریجی رفسنجانی ، پسران خامنه ای در یک جنگ علنی ودر پشت پرده برخلاف هیاهوی خاندان رفسنجانی –  بتدریج همه پسران دیگر مدعیان را به حبس و حصر وکناره گیری کشاندند که در این میان آسید مجتبی که شیادی را از پدر و سیاست امام حسنی را از مصباح آموخته بود آرام آرام با تشکیل یک تیم قزلباش جان فدا توانست بیت رهبری را به یک حکومت پنهان تبدیل که تامین مالی این حکومت علاوه بر ارقام آشکارو پنهان بودجه سالانه کشور  بر عهده ستاد اجرائی فرمان امام بود که حساب و کتاب آن  با کرام الکاتبین بود .مجتی خامنه ای که عملا نقش عالیجناب خاکستری را در این دودهه بازی کرده است  بخوبی میداند که امامت موروثی ساخته و پرداخته روح شاهنشاهی ایرانیگری دراسلام بوده که که شیعه گری را بوجودآورده است . زیرا در عالم اسلام اولیه و به رسم عشیره گری خلافت انتخابی بوده است . اما سیر تحولات بعدی امارات را در بنی امیه و امامت را در فرزندان علی  موروثی نمود. از طرف دیگر جمهوری اسلامی ایران جمهوری تناقصات است.بطور مثال نهاد خبرگان رهبری یک تناقض اساسی در قانون اساسی است زیرا اگر مقرر بوده  خبرگان رهبر را انتخاب کند؛ اما انتخاب و تعیین صلاحیت خبرگان بر عهده شورای نگهبان است که همگی اعضای آن منصوب رهبر هستند . در عمل اوضاع به شکلی پیش رفت که رهبراز طریق شورای نگهبان افراد خبرگان رهبری را  منصوب می‌کند تا نهاد خبرگان رهبری در خدمت تقویت شخص رهبرو یا انتخاب جانشین رهبر به فرمان رهبر باشند. 

با این وصف خامنه ای بهرحال قدیمی ترین نسل اول انقلاب و با سابقه دارترین آنهاست که در حال حاضر هیچکس را هم طراز خود نمی بیند وبه همین دلیل« فارغ از جایگاه ولایت فقیه» خودرا ازسایر مراجع و  فرماندهان سپاه هم ارشد تر وو اولی تر میداند. به همین دلایل در شرایط کنونی، نامزدی در حد و قواره رهبری نزد افکار عمومی مذهب زده و غیر مذهبی وجود ندارد. گزینه‌های مطرح نزد هواداران نظام محدود به رئیس جمهوری بود که مرگ اورا در اغوش گرفت و یا رئیس جمهور بعدی که هرکس باشد نسل دوم یا نسل سومی خواهدبود . اما تنها گزینه ای که هنوز روی میز باقی مانده است گزینه آسید مجتبی خامنه ای فرزند رهبر کنونی است که تنها معضل انتخاب علنی وی  شائبه موروثی کردن رهبری و نداشتن پیشینه آشکار در امور نظام است. در مورد شائبه موروثی با توجه به فرهنگ شیعه مذهبان و امامت این شائبه چندان کاربرد ندارد حتی امثال کرباسچی که برای رسیدن به قدرت هر کرباسی را به تن خواهدکرد تلویحا بیان داشته که اگر ایشان توانمندی داشته باشد چه اشکالی دارد ؟! در رژیمی که برای افکارعمومی پشیزی قائل نیستند کافی است  از طریق مجلس خبرگان منصوب خود ، اراده خویش را به تصویب برسانند. بنظر می رسدتعدد اسامی کاندیداهای رهبری عامدانه مطرح میشوند اما درزمان موعود جای این اسامی ، فردی قرارداده خواهدشد که نه در صحن علنی مجلس خبرگان، بلکه پیشاپیش در لابی‌های قدرت و نهادهای امنیتی و نظامی به شکل محرمانه‌ای درباره او تصمیم‌گیری شده است. تنها نکته  قابل توجه بافت جامعه ایرانی و عکس العمل دقیقه نودی جنبش انقلابی است زیرا اگر چه ظاهرا جنبش مردم سرکوب و راکدشده اما هیچ بعید نیست جنبش  با استفاده از فرصت مرگ خامنه‌ای وارد میدان شده و برنامه‌های طراحی شده نهادهای قدرت را بهم بریزند  .شرایط کنونی جامعه ایران طوری است که حتی در صورت فوت رهبری اگر  آب از آب نجنبد و خبرگان و سپاه نامزد انتخاب شده از سوی خامنه‌ای را معرفی کنند، رهبر جدید لاشه‌ای بیش نخواهد بود و در صورت شورش و اعتراض وسیع، به بهانه حفظ امنیت، حکومت ولایت فقیه با کودتای سپاه محو می‌شود و روحانیت که پایگاه‌های بزرگ مردمی را در این ۴۵ ساله از دست داده به حاشیه می رود. بر همین اساس  انتخاب رهبر آتى بيش از آنكه برعهده اعضاى خبرگان رهبرى يا چهره‌هاى صاحب نفوذ در حوزه و جريان حاكم باشد، با مجموعه‌اى است كه در نهاد اصلی قدرت در حال تكميل پروژه يک‌دست‌سازى تمام اركان قدرت هستند. به نظر می‌رسد در شرايط فعلی و در پرتو اين نگاه، اعضاى خبرگان رهبرى وظیفه ای جز  بيعت با منتخب مورد نظر حاكميت را ندارد، مگر آنكه شاهد تغييرى اساسى در قبال اين شيوه باشیم كه قانون اساسی و نهادهای قانونی را بى‌اثر و خنثی نماید. . شاید محتمل ترین گزینه آن باشد که اگر آسید مجتبی بخواهد تداوم رهبری خودرا حفظ کند درصدد  تغییر برخی مقررات جامعه نظیر کاهش فشار حجاب اجباری ، حذف آرام برخی نهادهای روحانی و .. باشد که در کوتاه مدت بعید است . برخی نیز انتخاب آسید مجتبی را دومرحله ای می دانند بدین منوال که در فاز اول انتخاب یک شورای سه نفره برای مدت موقت تعیین که سپس این شورا رای بانتخاب آسید مجتبی خواهد داد. البته در مقابل همه این تحلیل ها باید به ضرب المثل «بزک نمیر بهار میاد» و یا «شتر در خواب بیند پنبه دان » را هم اضافه کرد.

مهسا- بعد مرگ قاضی القضات مرگ وبخصوص بعد از مرگ خامنه‌ای ، جمهوری اسلامی به این شکل و روال نخواهد ماند‌ و نمی‌تواند بماند‌‌. فقدان رهبری خامنه ای با توضییحاتی که سایر رفقا در بالا اشاره داشتند  موجب راه اندازی بحران و بحران‌های حادی برای رژیم بوجود خواهد آورد. ما دیگر شاهد رهبری مثل خامنه‌ای نخواهیم بود حتی اگر ساختار کنونی به همین شکل بر جا بماند. رهبر یا رهبران آینده ناشی از توافق باندهای مافیایی حاکم بر کشور خواهد بود. یعنی رهبر دیگر قدرت مطلق را نخواهد داشت و قدرت واقعی در دست باندهای مافیایی می‌ماند. رهبر یا رهبران نقششان در حد مشروعیت بخشی به قدرت حاکم خواهد بود‌ و نه بیشتر. در حالی که در این نظام حکومتی حداقل تاکنون چنین بوده که رهبر، قدرت تعیین تکلیف منافع سیاسی، امنیتی و اقتصادی را داشته است. او متناسب با همین موقعیت، نوعا قادر بوده تا چهره های حکومتی را مطابق خواست خود تقویت کند، به حاشیه براند یا حذف کند. در سیستمی با این مختصات، همواره رقابت بر سر جایگاه رهبری برای جریان‌های حکومتی اهمیت حیاتی داشته. این در حالی است که چنان رقابتی، لاجرم به صورت غیرعلنی و محرمانه صورت گرفته است. رقابت غیرشفاف، البته بخشی جدایی‌ناپذیر از فضای رقابت حکومتی در ایران است. با وجود این  در صورت ادامه حکومت جمهوری اسلامی در ایران، تضمینی نیست افرادی که امروز نامزدهای جانشینی علی خامنه‌ای تلقی می‌شوند، تا پایان دوران رهبری او جایگاه خود را حفظ کنند، یا اساسا تا آن زمان زنده باشند. اما انچه محرز است با تجه به این که سپاه عملا بصورت نهادی نظامی اقتصادی درآمده که سودمحور شده که در شرایطی که نهادهای تصمیم گیر نتوانند بیک  انتخاب بهینه دست زنند سپاه از طریق یک کودتای پنهان دولتی سرکار بیاورد که ظاهرش غیرنظامی ولی تحت امر نظامیان باشد نظیر حکومت های پاکستان ، مصر با این توفیر که چون  نفرت عمومی از نهاد روحانیت در ایران بالا گرفته ، این احتمال نیز وجود دارد که سپاه پاسداران، که حالا به‌واسطه منافع اقتصادی‌اش تا حدودی از ایدئولوژی اسلامی نیز تهی شده است، پس از مرگ خامنه‌ای فضای بسته سیاسی را نگه دارد اما برخی آزادی‌های فردی و اجتماعی را به رسمیت بشناسد و از این طریق حیات خود در ساختار قدرت ایران را نیز تضمین کند. جناح بندیهای درونی سپاه و گرایشات غربی یا روسی آنها هم می تواند روی ملاحظاتی که برشمردم تاثیرداشته باشد 

ارژنگ- کلیه جناح های درون حاکمیت اعم از اصول گرا و اصلاح طلب به استثنای چند شخصیت منفرد ذاتا قدرت طلب و فساد محورهستند که هیچکدام بر مبانی اخلاقی سیاسی استوارنیستند و حاضرند درصورت مشارکت در قدرت به هر ساز ناموزونی هم برقصند . بنابراین بعید هم نیست در انتخابات اتی ریاست جمهوری صلاحیت افرادی امثال ظریف ، صالحی و.. برای گرمی بازی انتخابات تائید شود اما جنبش انقلابی مردم ایران نیز با تجربه حاصل از نیم قرن اخیر بخوبی دانسته که اولا حکومت دینی و مذهبی فاقد خصوصییات پیشرفت و توسعه و آزادی است ثانیا نسل کشی این حکومت هیچ راهی برای مماشات ، مذاکره باقی نگذاشته و از همه مهمتر جناح های مختلف نشان داده اند که در دوران ریاست خود در فروپاشی اقتصاد عموما و کمابیش مشابه عمل کرده اند زیرا همانقدر تخصیص ارز  جهانگیری غارت منابع  مردم بود که تخصیص ارز برنامه های بی مورد هسته ای دوران احمدی نژاد و رئیسی .تخصیی ۳ میلیارددلار ارز نفتی به بابک زنجانی در دوره احمدی نژاد روی دیگر سکه تخصیص ارز سه میلیارددلاری چای دبش دوران روحانی و رئیسی  و صدها مورد دیگراست  .

ناصر- تا اینجا ما همگی بیشتر تحلیل اوضاع داشتیم اما باید راهکار جنبش برای مقابله با انتخابات ریاست جمهوری را بعنوان عاجل ترین اقدام نیز بررسی کنیم. بنظر می رسد با توچه به پیشینه رفتار عملکردی مردم در تحریم انتخابات فرمایشی مجلس باید اپوزیسیون داخل و خارج و بخصوی اتحاد عمل چپ گرایان شعار و عمل خودرا بر تحریم انتخابات فرمایشی ریاست جمهوری و افشای همه کاندیداها از هر جناحی بگذارند زیرا در این شرایط که همه مردم علیرغم جو مذهبی سوگواری و حضور در مراسم تشیع جنازه مردگانی که مدتها بود از مخیله تاریخی مردم مرده بودند، تلاش نماییم با کار تبلیغی با محتوای افشای جنایات رژِیم  و برنامه های آـی آن مردم را به کارزار تحریم انتخابات سوق دهیم. در این میان افشای واسطه های رژیم چه در لباس  تکنوکرات ها و چه در لباس چپ نمایانی که سردرآخوررژیم از سال ۱۳۶۰  تا کنون داشته اند بخشی از رسالت اپوزیسیون است . ظهور توده ای های سربرآورده درگروه دهم مهر، راه توده  و احتمالا بخش از فدائیان اکثریت در جبهه متحد توده ای های نگاهی به شرق  که می تواند  مبین تاسیس یک «حزب کمونیست دست آموز سپاه و پوتین»  و سوگواری چپ در عزای آیت الله قتل عام که حتی بسیاری از وابستگان آنان را سر به نیست کرده در همین رابطه قابل تامل است .

                                          سرنگون باد جمهوری اسلامی ایران

                                         برقرارباد جمهوری دمکراتیک شورائی

                               جنبش انقلابی مردم ایران جمعه سوم خردادماه ۱۴۰۳

 

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate