مرگ یا قتل رئیسی و عبدللاهیان  و افق حیات رژیم اسلامی

داستان سقوط هلبگوپتر رئیسی و شرکا بدستور ولایت فقیه و سپاه پاسداران خاموش شد و رژیم اعلام کرد که همه خفه شوند و این یک سانجه طبیعی بوده در حالیکه همچنان سوالهای بیشتری حتی از سوی خودیهای رژیم ارائه می شود و بی جواب می ماند.

این رژیم تروریست از ابتدای بقدرت رسیدن نه تنها مخالفان خود را ترور کرده بلکه رهبران خود را هم درست مشابه سازمانهای مافیائی هر چند وقت ترور کرده و مرگ انها همچنان در هاله ای از ابهام است.از داستان افنغجار حزب جموهوری اسلامی تا انفجار دفتر رجائی یا مرگ احمد خمینی (که این یکی بعدا اعلام شد که سعید امامی درش دخیل بوده) را بگیرید تا انفجار هواپیمای رهبران ارتش و سپاه در جریان جنگ ایران و عراق تا مرگ رفسنجانی در استخر ! همه اینها تا زمانی که این رژیم سرنگون نشود و اسناد  توسط محققین  بررسی نشود همچنان در هاله ابهام خواهد ماند.

انچه مسلم است سقوط هلیگوپتر رئیسی زمانی که دو هلیکوپتر انرا همراهی می کردند و انطور که اون هلیگوپتر سقوط کرد و دهها سوال ریز  و درشت بی جواب مانده و نظریه قتل توسط درون حکومت  و قتل توسط رژیم صهیونیستی دو گزینه ای است که اکثر ناظران در موردش همچنان مناظره می کنند.

طبیعتا خامنه ای نمی خواهد هیچکدام این احتمالات در جامعه بچرخد و لذا دستور خفه شو به حکومتیان داده و البته زبان مردم و گرایشات مختلف سرنگونی طلب را نمی تواند ببندد.

شوی معروف به خشتک پاره که در عزای رئیسی اجرا شد این روزها محل خنده مردم است و کسی این لشکر کشی اراذل حکومتی در خیابانها را جدی نگرفته و حکومت نمی تواند به این سوال پاسخ دهد که اگر “مردم اینقدر عاشق رئیسی بودند” چرا اینقدر از مردم واهمه دارند و چرا حتی مسخره کردن رئیسی را در مدیای الترناتیو بر نمی تابند و دستگیر می کنند و سرکوب می کنند!

جنازه رئیسی و شرکا همراه خلبانان اون هلیکوپتر بررسی پزشکی قانونی نشده سریعا دفن شد تا مگر اسرار این ماجرا هم دفن شود اما این داستان کنار سایر ترورهای حکومت اسلامی زمانی بر ملا خواهد شد.واقعیت اینست که هر چه رژیم اسلامی روی نکته ای تاکیید بیشتر می کند مردم ضد ان باور می کنند و این روانشناسی همه دیکتاتوریهاست.

(۱)از این موضوع بگذرم به این سوال بپردازم که رژیم اسلامی چه اینده ای دارد؟ 

ایا مرگ رئیسی و عبدللاهیان تغییری در سیاست رژیم اسلامی می دهد؟ همه می دانند که اینها مهره هائی بیش نبودند زیر دست خامنه ای.لذا حذف اینها خودش تغییری نخواهد داد اما رژیم در فازی قرار دارد که عوامل دیگری انرا همچنان سر دوراهی مرگ و زندگی به جلو می برد که مستقیما ربطی به سقوط هلیکوپتر رئیسی ندارند.

اینکه خامنه ای زمان طولانی برای زندگی ندارد و اطراف او به مروزر زمان از ادمهائی که حداقل توان رهبری را داشته باشند خالی شده و وجود رئیسی در ریاست جمهوری علامت اینست، این سوال را مطرح می کند که کارتهای رژیم چه برای جانشینی خامنه ای و چه رئیس جمهور و وزارت خارجه کدامند؟

(۲)تشدید قطب بندی درون حکومت اسلامی

در مقاله قبلی(*) توضیح دادم که قانون مبارزه طبقاتی در مقابل طرح تک قطبی کردن حکومت نمی ایستد و لذا گرایشات طبقاتی درگیر جنگ طبقاتی درون “جناح اصول گرا” شده اند و اون جناح “اصلاح طلب” هم هنوز ابزارهای زیادی در حاشیه حکومت دارد.

درگیری گرایشات درون حکومتی بیرون پادگانهای سپاه که پایه قدرت رژیم است نایستاده و خود تنه و رهبری سپاه هم نتوانسته یکپارچه باقی بماند.

رژیم در بستر این تضاد بین دزدها و جانی ها که بر سر لحاف ملانصرالدین می جنگند بیشتر کش می اید و درونا دریده می شود در حالیکه بیرون این قدرت سیاسی حکومت از همیشه منزوی تر است و کوچکترین رابطه ای با اکثریت مطلق جامعه ایران ندارد.

حکومت اسلامی روی یک سازمان سرکوب و منابع نفتی روی پای خود ایستاده و توان درگیر کردن مردم ناراضی را به جنگ جناحی خود ندارد.انتخابات اخیر مجلس کارش به دور دوم کشید و زیر ۸ در صد مردم وارد این بازی شدند.

حالا قرار است تا کمتر از دو ماه دیگر انتخابات ریاست جمهوری شود و جنایتکاری که توسط خامنه ای بعنوان جانشین رئیسی انتخاب می شود بی تردید مورد تحریم جامعه خواهد بود.

درون حکومت هم درگیریها بالا گرفته و بخشی از گرایشات اصول گرا به اپوزسیون رژیم سر ریز کرده اند. گرچه هنوز اپوزسیون خودی هستند اما این ریزش انها را به همان راه می کشاند که اصول گراها رفته اند یا سرمایه ها را بر می دارند و به اروپا و امریکا فرار می کنند یا در حاشیه قدرت کمین می کنند و در دزدیها یواشکی شریک می مانند.

موتور محرکه افزایش تضادهای درون رژیم عبارتست از بحران اقتضادی رژیم خورده شدن منابع  مالی بدست دستگاه نظامی و نظامی گری و ادامه فشارهای بین المللی و تداوم سیاستهای نئولیبرال و فقر سازی سیستماتیک و توسعه بیکاریها و فقر طبقه پائین جامعه و ناکارامدی مدیریت اجتماعی حکومت و عدم حمایت مردم از حکومت در مدیریت اجتماعی.

خلاصه کنم:

سقوط رئیسی و همراهان قرار است در پرده ابهام بماند و در استراتژی جنگ مردم با این حکومت تاثیر چندانی ندارد.مردم با رئیسی طرف نبودند بلکه با دستگاه جنایتکاری درگیر بوده اند که رئیسی و عبدللاهیان فقط مهره های ان بوده اند.

اینده رژیم اسلامی بیش از همیشه در ابهام است و خالی شدن اطرافیان خامنه ای این امکان را می دهد که گرایشات حاشیه حکومتی بعد مرگ او بتوانند مسیر حکومت را به سمت سازش بیشتر با غرب جهت دهند گرچه سازش با شرق هم حکومت را نجات نخواهد داد.

بحران رو به توسعه رژیم اسلامی بحرانی چند لایه ای و پایان ناپذیر است.این رژیم بطور واقعی به خط پایان خود رسیده و امکان تداوم این رژیم بعد مرگ خامنه ای بسیار کمتر است.

تک قطبی کردن حکومت اسلامی امکان مانور حکومت را کمتر کرده و به ضد اهداف خود عمل می کند.هر قدر حکومت تک قطبی تر شود شکافها بیشتر اشتی ناپذیر می شوند و رژیم راه برگشت و اصلاحات اندک را بروی خودش خواهد بست.

این طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه هستند که می توانند تحول جدی در وضعیت بدهند وگرنه فرب و شرق همپنان حاضر است تا این رژیم را از بحرانهای دوره ای اش بیرون بکشد.

حکومتهای غرب و شرق عامل بقدرت رسیدن خمینی بودند و الانهم  چه روی میز چه زیر میز نگران سقوط این رژیم هستندو همه گونه همکاری می کنند.

منابع بیشتر:

سقوط سخت” و عاقبت رئیس جمهور جلاد رژیم اسلامی

www.azadi-b.com/?p=44739

اوجگیری تضاد “نئولیبرال با ” عدالت خواه ” در انتخابات مجلس رژیم اسلامی

www.azadi-b.com/?p=44653

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate