اوجگیری تضاد “نئولیبرال با ” عدالت خواه ” در انتخابات مجلس رژیم اسلامی


مقدمه:

قانون مبارزه طبقاتی همواره درون حکومتها  همان می کند که در بیرون حکومت یعنی جناح بندی می سازد .منجمله درون طبقه کارگر این تضادهای طبقاتی تاصیرات دارد و قشر بندی راست و چپ می کند و کرده.

دنیای کنونی تضاد بین نیروی کار و سرمایه مرتب در حال تشدید است و سرمایه داری چه در جهان متروپول و چه جهان پیرامونی دارد گردن زحمتکشان را بیشتر می فشارد.جنگها فقط بخشی از نمود این نبردهای طبقاتی است هم بین حکومتها و هم بین حکومتها و زحمتکشان.

حکومت اسلامی  دچار همین قطب بندیها بوده از ابتدای بقدرت رسیدن تا همین الان.

سرکوب  نتوانسته روند قطب بندیها را متوقف کند و این رویای دیکتاتوریها که بتوانند حداقل درون خود را یکدست کنند . بعد از زدن گرایشات “اصلاح طلب” قرار بود که رئیسی بیاید و دولت و مجلس و قوه قضائیه یکدست بدنبال “رهبری” بروند و یکدست سرکوب مردم را دنبال کنند اما نشد!

طی دوران بعد بقدرت رسیدن رئیسی بدستور خامنه ای الان گرایشات دیگری درون حکومت در حال زدن هم و رقابت هستند که گرچه در سرکوب مردم مشترکند اما تضادهای بسیار دارند.

این قطب بندی جدید را ازادیخواهان هم باید بدانند و هم باید دخالت کنند و افشا برای اکثریتی که ممکنست فریب این تضادها را بخورند همانطور که در دوران دعوای اصلاح طلب و اصول گرا بسیاری فریب خوردند و دنبال خاتمی و کلید دار افتادند.

اما الان این قطب بندی فرق اساسی دارد با قطب بندی دوران قبل.

الان این قطب بندی بین “نئولیبرالها” ست و “عدالت خواهان” .نئولیبرالها البته خود را با پرچم نئولیبرال نمی ایند بلکه می ایند برای “شفاف سازی” و آزاد سازی اقتصاد به دست “مردم سپردن اقتصاد” ! در حالیکه دعوای اصلی “اصلاح طلب و اصول گرا” در موضوع سیاست خارجی بود الان تضاد اصلی دو گرایش حکومتی سر اصل داستانست! سر اینکه سیاست اقتصادی رژیم بالاخره در راه نئولیبرالیزم تسریع شود(که البته چندین دهه لنگان لنگان بوده) یا اینکه سمت گیری مدل چینی و دولت سالار  مثل دهه اول رژیم دنبال شود؟

در این مقاله من مباحثی در این حاشیه خواهم نوشت:

(۱)ساختن “جبهه صبح ایران” توسط باند رائفی پور  و مبارزه “علیزاده” و “عدالتخواهان!

در اغاز انتخابات مجلس رژیم این قطب بندی درون حکومتی به بیرون کشید .

رائفی پور که موسسه تبلیغ امام زمانی بود  تبدیل شد به محور جدیدی که امثال عطا بهرامی را که رسما نئولیبرال است و مدل شوک درمانی ارژانتین را برای حکومت می پیچد را در لیستی ارائه داد که نهایتا هم ظاهرا بخش مهمی از این لیست وارد مجلس شد.

از سمت مقابل هم گرایشاتی “حزب اللهی” که دنبال خط دهه اول حکومت بوده اند و با نئولیبرالیزم از سر منافع طبقاتی خود مشکل داشته اند  این علیزاده مقیم لندن را انداختند جلو و دست به افشا گری” رائفی پور زدند که بله او خودش پولشوئی می کند و غیره!

اما باید دید که زیر لوای دعوا بین نئولیبرالها و عدالتخواهان اساس دعوا سر چیست و چرا در این مقطع که خامنه ای اخرین دوره های حیاتش را طی می کند اینقدر اهمیت دارد که این دعواها  انجام شود؟

(۲)رژیم در روند بحرانی لاعلاج:

انتخابات رژیم با شکست بی سابقه تمام شد و دور دومش بدتر از دور اولش حتی ده در صد را هم امار ندادند بعنوان شرکت کننده.

جنبش سرنگونی طلب مردم زیر پوست شهر است و رژیم در سطح منطقه هم بشدت زیر فشار است.

رژیم همچنان پشت پرده در حال تماس با بنک جهانی و صندوق بین المللی پول و حکومت امریکا و غربیها مشغول مذاکره است و جناح هائی بزرگ از رژیم  هنوز در توهم فرجامی هستند.واقعا فکر می کنند با سازش با غرب موازنه با شرق کار خود را بهتر پیش می برند و هم شرقی و هم غربی هستند.

رژیم می داند که پاشنه اشیلش بحران اقتصادی است و ناتوانیش در ارائه خدمات به زحمتکشان.

رژیم بخوبی می داند که اگر ایران و سوریه و لیبی به هم خوردند توسعه سیاستهای نئولیبرال و فقیر سازی توده ها بوده.

رژیم بخوبی می داند که ریشه چنبش سرنگونی طلب زحمتکشان همین توسعه فقر و نابرابریست و روی لبه تیغ دارد راه می رود.

رژیم در میان این دوراهی بی راهه افتاده که یا باید به شوک درمانی توسل کند برای چلو بردن اقتصادش یا باید به دروه ورشکستگی بیشتر بیفتد .

جامعه ای که توان سرنگونی رژیم را دارد اون اقشار مرفه بالا شهری نیست بلکه اکثریتی است که از اولیه ترین نیازها بی بهره شده اند و زندگی برای انها  زندگی سگی شده است.

اینها را رژیم می داند شاید بهتر از بخش مهمی از اپوزسیونش  در راستها که مدعی هستند بحران رژیم بحران دزدهاست!

همان ادعا که نئولیبرالها دارند امثال رائفی پور دارند. بله این روایت اینست که مشکلات اقتصادی ایران  مشکلات دزدی عده ای است و مشکل فساد قدرت است! اگر شفاف بشوند بهشت می شود!

(۳)دو قطبی دروغین نئولیبرال و عدالتخواه!

 نظام سرمایه داری راهی بجز توسعه نئولیبرال ندارد .راهی بجز شوک درمانی ندارد از زمان رفسنجانی رسما این مسیر حکومت اسلامیست.

مشکل اینست که توسعه نئولیبرال  در همه دنیا عامل فقیر سازی اکثریت جامعه بوده و تضاد بین حکومت و مردم را افزایش می دهد منجمله در همین آرزانتین که الان الگوی امثال عطا بهرامی است!

دوران اقتصاد دولتی تمامست و فرمول چینی هم با وجود حامیانی که الان خود را “عدالتخواه” می نامند مسیری ابکی است و توسعه فساد درون حکومتی را افزایش می دهد.

فرمول “عدالتخواهان” که الگوی اقتصاد چینی است مسلزم سرکوب بیشتر جامعه حتی طبقه سرمایه دار است و این روزها می بینیم که “بازار ایران” و لایه های سرمایه اندخته دارند به حکومت رئیسی فشار می اورند که جلوی الگوی کنترل دولتی را بگیرند و مثلا دلار را ازاد کنند و و ورود اتوموبیل خارجی را ازاد کنند و خلاصه “امور را بسپرند بدست سرمایه دارها”!

(۴)سیاست رسمی دولت رئیسی و چیز گیجه خامنه ای:

بطور عملی ابراهیم رئیسی دولتی ساخته که سیاستهای نئولیبرال را  با مقادیری شعار ادامه می دهد همانطور که احمدی نژاد دنبال کرد و شد قهرمان بانک جهانی!

اون پوپولیزم خالی بند ابراهیم رئیسی  فقط احمق ترینها را فریب می دهد و روند اقتصاد سیاسی ایران روندی است که بخشهای بیشتری از اقتصاد ایران به بخشی که از خودت دولت فربه شده نوعی جابجا گ کردن سرمایه است و دولت را فقط بعنوان واسطه استفاده می کند.

خامنه ای در این میان همان می کند که خمینی تمام دورانش می کرد.یعنی با دو طرف دهان حرف زدن طوری که هر دو جناح او را “خودی” بدانند چرا که او این دو جناح را لازمه بقای حکومتش می داند!

(۵)افق تبرد بین این جناح های حکومتی و گرایشات میانه :

در تاریخ حکومتها این قشربندیها هم طبیعی بوده و هم حاکمان تلاش داشته اند هر چه ممکنست  توسعه تضادها را کاهش دهند تا شکاف قدرت به بحران همه جانبه نیابد.

حکومت اسلامی در حال حاضر  در برابر این سوال قرار دارد که ابا با برداشتن ماسک “مستضعف پرودش” اخرین لایه های احمق حزب اللهی را در جلوب شهرها برماند یا اینکه به سیاست کجدار و مریض و سرکوب خودیهای تند رو ادامه دهد.

بواقع رژیم اسلامی همواره  در حال تلاش بوده که این قطب بندیهای درونی خود را دهنه بزند .

الان رژیم از وجود تضاد بین قطب روسیه و چین با قطب عرب دارد استفاده می کند تا با قرارداهائی مثل قرارداد با چین و اخیرا هند (پروژه دهساله چابهار” ) به فروش نفت ادامه دهد و بخشی از درامدهایش را بصورت سوبسید به جامعه تزریق کند.

این طرح مورد حمایت بانک جهانی و غربیها نیست و رژیم اطمینان به کمپ روسیه و چین ندارد یا لایه های درونیش در مقابل حرکت به سمت بلوک روسیه و چین امتناع دارند.

(۶)طبقه کارگر و قطب بندی حکومتی:

در دوره های متعددی شاهد بودیم که فعالین کارگری افتادند دنبال مبارزه با “نئولیبرالیزم” و کارفرمای خصوصی و خواهان کارفرمای دولتی شدند.

واقعیت اینست که در شرایط سرکوب حکومتی گرایشات راست درون طبقه کارگر این طبقه را به مبارزه درون نظام می کشاند و زمینه تئوتوده ایزم می سازد.

نئوتوده ایزم بواقع همینست که مبارزه طبقه کارگر بشود مبارزه بر علیه نئولیبرالیزم در چهارچوب حفظ نظام موجود و بازی در دوقطبی درون حکومتی.

کارگری که فاقد حقوق است و فاقد تشکل سیاسی مستقل مجبور می شود بخاطر مبارزه برای حقوق بیشتر بیفتد توی دام “عدات خواهان”!

همین گرایشات می شوند زمینه مادی “منشور حداقلی ها” !

لذا انچه در ابلا بحث کردم زمینه ساز مادی نبردهای سیاسی درون صف طبقه کاگر حتی کمونیستهاست.گرایشاتی که خود را کمونیست می نامند و فقط همان تئوتوذه ایزم را تکرار می کنند .

یک “چپی ” که هدفش مبارزه با تئولیبرالیزم است و نه کلیت سرمایه داری.

این بحثها باید پابخورد و کمونیستها بتوانند درک شفافی از این قطب بندیها بیابند و بطور مشخص به مداخله گری درون طبقه کارگر بپردازند.

زنده باد مبارزه برای آزادی برابری و حکومت کارگری 

زندباد مبارزه برای پایان سرمایه داری!

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate