تهدید واقعی هوش مصنوعی و یادگیری ماشین آلات فقط جابجایی مشاغل توسط روبات ها نیست، بلکه تحکیم قدرت کورپرات (شرکت های بزرگ) است. چالش (پیش روی) چپ ها نسبت به این امر، توسعه استراتژی های مناسب جهت مقابله با این چالش است… واقعیت اینستکه فنآوری اطلاعات و اتوماسیون بزرگترین تضاد امروز سرمایه داریست. آنها مشکلات اساسی را در مورد تغئیرات ساختاری درون سرمایه داری جهان و پاسخ ضروری جنبش چپ و کارگری مطرح میکنند… تغئیر هنگامی بوجود می آید که مردم به اندازه کافی آنرا بنفع امنیت خودشان ببینند. اتوماسیون، بویژه هوش مصنوعی، تضاهای درون سرمایه داری را تشدید میکند- و جایگزینی آنرا حتی بیش از پیش ضروری میسازد. این امر سوسیالیسم را ضروری و کمونیسم را امکانپذیر میکند.
هوش مصنوعی، اتوماسیون و پایان سرمایه داری!؟
نوشته: مارکسیست لنینیست امروز
برگردان: آمادور نویدی
آیا اتوماسیون نمایانگر پایان سرمایه داریست؟
از آنجایی که در آینده تکنولوژی جایگزین نیروی کار انسان میگردد، سرمایه داری بطور «اتوماتیک» و به سادگی به یک سیستم «پساسرمایه داری» یا سوسیالیستی تغئیر نمی یابد. کتابخانه یادیود مارکس توضیح میدهد که، برای پایان دادن به سرمایه داری یک اقدام آگاهانه و جامع از طرف «تعداد بیشماری»، بخوان طبقه کارگر ضروریست.
اتوماسیون- بعنوان مقدمه ای از تکنولوژی تعریف شده است که با یک روند (فیزیکی یا اطلاعاتی) بتواند با کاهش قابل توجهی از کار انسانی تحقق یابد – و این امر ریشه های ژرف تاریخی دارد.
دو هزار سال پیش، هرون آلکساندریا موتوری را اختراع کرد که بتواند درهای معبد را باز کند تا بدینوسیله نمازگزاران باور کنند که خدایان درها را بدون دخالت انسانی به حرکت درآورده اند. اما از این قدرت حرکت دادن برای هدف تولیدی استفاده نشد – چرا وقتیکه برده هایی جهت انجام کار وجود داشت، نگران خودکار کردن میشدند؟
در مقابل، تحت سیستم سرمایه داری، جابجایی یا روتین سازی از نیروی کار انسانی برای کسب سود عامل اصلی نوآوری بوده است. در مانیفیست کمونیست، مارکس و انگلس بر پویایی تکنولوژی درون سرمایه داری تأکید کردند.
«به روز رسانی» پیوسته ابزار تولید منجر به تغئیر در روابط تولید میگردد و همه چیز را بی ثبات میکند. روابط تولید، مؤسسات، حتی ایده هایی که بنظر ثابت می آیند، قابل تغئیر هستند. اگر شاعرانه بگوئیم: «همه چیزهایی که جامد هستند، در هوا ذوب میشوند».
مارکس در دفتر یادداشتهایش جهت آماده کردن اثر بینظیر خود، کاپیتال (کتاب سرمایه) نوشته بود، چیزیکه در مورد یک جامعه کاملا خودکار سرمایه داری ممکنست معنا دهد: «گرایش ضروری سرمایه به افزایش نیروی تولیدی کار و حداقل کار لازم است، … تغئیر شکل ابزار کار به ماشین آلات، تحقق این گرایش است».
مارکس ابتدا بفکر تولید ماشین آلات فیزیکی در کارخانه (البته با کمی کمک از «دستها») بود، کالاهایی که قبلا صرفا «توسط دست»، اغلب در کلبه های روستایی تولید شده بودند.
اما همانگونه که مدیر سابق بانک انگلیس مارک کارنی نظاره کرد: «اگر شما اصولی را برای کارخانه های نساجی، یادگیری دستگاهها را برای ماشینهای بخار، و توئیتر را با تلگراف جایگزین سازید، شما درست همان پویایی را خواهید داشت که ۱۵۰ سال پیش وجود داشت – زمانیکه کارل مارکس در اطاق مطالعه کتابخانه بریتانیایی مانیفیست کمونیست را مینوشت».
خود مارکس استدلال میکرد که درون سرمایه داری، تکنولوژی در یک سیستم اتوماتیک ماشینی به اوج خود میرسد […] که با یک ماشین خودکار تنظیم شده، و با قدرتی متحرک خودش را بحرکت در میآورد[…] بگونه ایکه خود کارگران صرفا بعنوان پیوندهای آگاه آن شکل میگیرند».
وی ادامه داد:
«نیروی کار دیگر بنطر نمیرسد که خیلی زیاد در پروسه تولید درگیر باشد؛ ترجیحا انسان بیشتر بعنوان یک ناظر و تنظیم کننده به خود پروسه تولید مرتبط میشود[…] هرچه زودتر نیروی کار در شکل مستقیم متوقف گردد که دیگر منبع بزرگ ثروت نباشد، دوران نیروی کار به پایان میرسد و باید اقدام آن پایان گیرد[…] سرمایه داری بدینگونه بسوی انحلال خود بعنوان شکلی کار میکند که بر تولید مسلط است».
بسیاری بخش اول این نقل قول را یک پیشگویی فوق العاده از حتمی شدن هوش مصنوعی، و بخش دوم را، تجزیه و تحلیل عواقب آن برداشت کرده اند؛ که چگونه ما میتوانیم درباره تئوری ارزش کار صحبت کنیم، وقتیکه انسانها با ماشینها جایگزین شده اند و نیروی کار انسان به صفر میرسد؟
یا، بیشتر آخرالزمانی: وقتیکه مردم با ماشینها جایگزین شده اند، چه کسی باقی میماند (یا آنها از کجا دستمزدشان را میگیرند) تا کالاها و خدماتی را بخرند که ماشینها تولید کرده اند؟ آنچه را که امروز اقتصاددانان «ارتدوکس» می نامند بوجود خواهد آمد – «کمبود تقاضای مؤثر» – یک بحران کم مصرفی.
اجازه دهید دوباره از کارنی بشنویم: نقل قول وی در بالا، ادامه داد: «اگر این دنیای مازاد نیروی کار اتفاق بیفتد، ممکنست که مارکس و انگلس دوباره مطرح بشوند».
البته که کارنی یک مارکسیست نیست، اما وی و دیگران بروشنی چیزی را که مارکس و انگلس درباره اتوماسیون نوشتند و تضادهایی را که درون سرمایه داری ظاهر میشود، درک میکنند.
راه حل پیشنهادی کارنی برای شرکتها، دانشگاهها و دولتها اینست که که احتمال تأثیر تکنولوژی برای کارفرماها را مطالعه کرده و کارگران خود را برای تغئیرات آینده و جهت مشاغلی که مستلزم به «هوش احساسی بالاترست»، – مانند بخشهایی سرگرم کننده (تفریحی، گردشگری، توریستی) و مراقبتهای پزشکی (کمک به سالمندان، بیماران)، همچنین برنامه های عملی ایجاد کارگماری (اشتغال) در خدمات و تولیدات سفارشی آماده سازند.
اما کارنی نگفت که چگونه این ابتکارممکنست تأمین شود. پاسخهای قبلی استدلال کرده اند که تغئیر به اقتصاد خدماتی درمرکز قلب کلان شهرهای پایتخت – جامعه مفروض «پساصنعت» – بر پشتوانه مالی اقتصاد جهانی و تغئیر تولید فیزیکی اقتصادهایی با دستمزد پائین در باصطلاح جهان «درحال توسعه» تأمین شده و در امان است. این پروسه توسط لنین (بویژه)، در بیش از یک قرن پیش پیشبینی شده بود، اما از اواسط سالهای ۱۹۷۰ فوق العاده شتاب گرفته است.
بعلاوه، همانگونه که مارکس تأکید کرد، هیچ چیز «اجتناب ناپذیری» در مورد سقوط سرمایه داری یا درباره استفاده از تکنولوژی یا عواقب آنها وجود ندارد. همه درگیر انتخاب ها هستند؛ و هرجایی که یک انتخاب وجود دارد، جایگزینهایی وجود دارند.
مارکس تکنولوژی را در درون سرمایه داری دید، نه فقط بعنوان ابزار(تولید) افزایش سود، بلکه همچنین درباره کنترل- کنترل بر پروسه کار و، جابجا کردن کارگر، کنترل روند مستقیم کار، از جوشکاری و برداشت محصول توسط روباتها گرفته تا از طریق خدمات خودکار صندوق سوپرمارکت ها و سفارشات آنلاین جهت خدمات حسابداری و مالی.
مارکس اظهار داشت: «اما ماشن آلات فقط بعنوان یک رقیب برتر در برابر کارگر عمل نمیکند، که همیشه او را اضافی بسازد. این قدرتی مخرب علیه اوست و سرمایه این واقعیت، و همچنین استفاده از آن را با صدای بلند و عمدا اعلام میکند». برای مارکس این «قدرتمندترین سلاح جهت سرکوب اعتصابات، آن شورشهای متناوب طبقه کارگر علیه خودکامگی سرمایه» بود.
امروز، تکنولوژی همچنین درباره کنترل مصرف کننده است، از کارتهای اعتباری گرفته تا تبلیغات پیشبینی کننده برمبنای عادات خرید گذشته. و این همچنین درباره یک برنامه گسترده تر جهت کنترل اجتماعی است.
آنچه بعضی از استدلالات درمورد آخرین تحولات هوش مصنوعی انجام داده اند، اینست که تضادها را بین آنچه هست و آنچه را که میتواند باشد، برجسته کرد.
مارکس استدلال کرد که در درون سوسیالیسم، تکنولوژی را میتوان «بنفع رهایی کار و شرط رهایی آن بکار گرفت».
انسانها، زمانیکه از یوغ کار سرمایه داری رهایی یابند، ابزارهای جدیدی از افکار و همکاری اجتماعی را خارج از رابطه مزدی که اغلب فعل و انفعالات ما را تحت سرمایه داری شکل میدهد، گسترش میدهند.
اغلب، این سئوالات پرسیده میشوند: باتوجه به پتانسیل عظیم هوش مصنوعی جهت جایگزینی کارهای خسته کننده، تکراری، و خطرناک و برای ساخت و دسترسی چیزهاییکه قبلا از وظایف فکری و فیزیکی تخصصی بودند، چرا اوقات فراغت رشد نیافته و مرزها بین آن «کار» مثل همیشه سخت است؟ چرا، علیرغم افزایش فوق العاده در بهرهوری، سن بازنشستگی افزایش یافته است؟ چرا نابرابری و فقر در حال افزایش است؟ چرا پتانسیل رهایی بخش فنآوری اطلاعات با واقعیت نظارت پنهان و جمع آوری داده ها جهت سود توسط گوگل، فیسبوک و امثالهم به سمت کنترل استبدادی میرود؟
تهدید واقعی هوش مصنوعی و یادگیری ماشین آلات فقط جابجایی مشاغل توسط روبات ها نیست، بلکه تحکیم قدرت کورپرات (شرکت های بزرگ) است. چالش (پیش روی) چپ ها نسبت به این امر، توسعه استراتژی های مناسب جهت مقابله با این چالش است.
استدلال عمومی درباره عواقب هوش مصنوعی و اتوماسیون از نظر اتوپی(آرمانشهری – مدینه فاضله) یا دیستوپی(بیعدالتی – پساآخرالزمانی) تمایل دارد که بیخیال باشد. بحث سیاست تمایل دارد در مقابل بر پاسخها تمرکز کند – بطور کلی بر آموزش و پرورش، مهارت جدید، نیاز به باقیماندن رقابت با برداشتن موانع جهت اتخاذ هوش مصنوعی و نصایح مبهم تر که «ما» باید اطمینان خاطر کنیم که منافع بالقوه تحقق یافته و عادلانه به اشتراک گذاشته شود.
واقعیت اینستکه فنآوری اطلاعات و اتوماسیون بزرگترین تضاد امروز سرمایه داریست. آنها مشکلات اساسی را در مورد تغئیرات ساختاری درون سرمایه داری جهان و پاسخ ضروری جنبش چپ و کارگری مطرح میکنند.
نه مارکس و نه انگلیس هرگز بیش از آنچه که مارکسیستهای امروزی معتقدند که سرمایه داری «بطور اتوماتیک» سقوط خواهد کرد، یا خود را به شکلی کمتر استثماری تبدیل کند، استدلال نکردند. سرمایه داری همیشه قابلیت قابل توجهی جهت مقابله با چالش ها نشان داده است، که البته همیشه به حساب افراد شاغل- کارگران بوده است.
چالش فنآوری اطلاعات – قدیم و جدید – نه بمعنای پیشبینی کردن اتوپی و نه اجتناب از دیستوپی است، اگرچه هردو جایگاه محدودی دارند. چایگزین های دیستوپی و اتوپی تمرکز مفیدی جهت بحث، تفکر و تعمق ارائه میدهد، اما نباید از مبارزات مأنوستر و فشرده جهت ساخت نیرویی برای سوسیالیسم درون محیط های کار و جوامع – و البته، در پارلمان منحرف شود.
تغئیر هنگامی بوجود می آید که مردم به اندازه کافی آنرا بنفع امنیت خودشان ببینند. اتوماسیون، بویژه هوش مصنوعی، تضاهای درون سرمایه داری را تشدید میکند- و جایگزینی آنرا حتی بیش از پیش ضروری میسازد.
این امر سوسیالیسم را ضروری و کمونیسم را امکانپذیر میکند.
این مقاله اولین بار در مورنینگ استار- سایت حزب کمونیست انگلیس منتشر شد.
برگردانده شده از:
DOES AUTOMATION SPELL THE END OF CAPITALISM?
Posted by MLToday | Dec 5, 2020 | Political Economy |
https://morningstaronline.co.uk/article/f/does-automation-spell-the-end-of-capitalism