روز کومه‌له، جعفر شفیعی و صدیق کمانگر راه را نشان می‌دهند(۳)

«پوپولیسم یک بینش خاصی است که مرز طبقاتی را مخدوش می‌کند، از هر کدامِ طبقات یک چیز می‌آورد، التقاطی افکاری از مارکسیسم می‌آورد(می‌گوید)، افکاری از خرده‌بورژوازی می‌آورد، اینها را قاطی می‌کند، در واقع یک سالاد درست می‌کند که نهایتاً به نفع خرده‌بورژوازی و بورژوازی است. این بینش را که داشته باشی، در سطح تشکیلات هم همین کار را خواهی کرد».«اعلام کردیم که با رویزیونیسم مرزبندی کرده‌ایم. یکی از جلوه‌های رویزیونیسم این است که شما برنامۀ مشخصی نداشته باشی و سیاست خودت را از یک لحظه به لحظۀ دیگر تغییر دهی. حالا یک جریانی پیش آمده یک سیاست در پیش می‌گیری، فردا یک سیاست دیگر، پس فردا یک سیاست دیگر».« همین ناسیونالیسم خرده‌بورژوایی که آخر سر هم به دامش افتادیم، یک نوع رویزیونیسم است. برای اینکه واقعاً مسئلۀ ملی در کردستان به طور قطعی ریشه‌کن شود، باید یک سیاست پرولتری بر آن حاکم باشد، طبقۀ کارگر باید آن را حل کند، طبعاً از طریق حزبش، از طریق نیرویش…» (جعفر شفیعی)

همچنانکه در قسمت قبلی این نوشته نیز بدان پرداخته شده است، جناح راست در رهبری امروز کومه‌له در پیام امسال خود به مناسبت روز کومه‌له، یک بار دیگر تحت لوای «محکم کردن پایگاه کومه‌له در مبارزه برای محو ستم ملی»، مشغول شدن به مسئلۀ ملی را به عنوان اولویت کار کومه‌له در کردستان معرفی می‌کنند، بدون اینکه به طور روشن بر جوانب کار و تلاش نقشه‌مند برای به میدان آوردن طبقۀ کارگر کردستان در صف مستقل سیاسی و مبارزاتی خود که در واقع تنها مسیر رهایی از هر گونه بی‌عدالتی و ستم و از جمله ستم ملی و نیز یگانه مسیر به پیروزی رساندن جنبش انقلابی مردم کردستان است، حرفی به زبان بیاورند. ابراهیم علیزاده به عنوان قرائت کنندۀ این پیام، در صحبت‌هایش از جمله به مسئلۀ کرد در چهار بخش کردستان پرداخت، از اوضاع فلاکت بار اقتصادی و اجتماعی حاکم در کردستان ایران صحبت کرد، ویژگی‌هایی را برای مبارزۀ کومه‌له طی بیش از چهار دهه فعالیت برشمرد و از موفقیت در پیشبرد استراتژی کومه‌له سخن گفت؛ اما در هیچ کدام از این صحبت‌ها و در هیچ جای دیگری از سخنانش حتی یک کلمه هم از ضرورت برقراری «آلترناتیو سوسیالیستی» در سطح سراسری، «شورا» و «حاکمیت شورایی» و لزوم استقرار چنین حاکمیتی به مثابه تنها راه پیروزی مردم کردستان در مبارزات حق‌طلبانه‌شان، اشاره‌ای نکرد!

‌طی سال‌های اخیر و در سخنان این جناح به مناسبت روز کومه‌له، چنین اولویتی به طور رسمی به رأس کار و فعالیت کومه‌له در کردستان آورده شده و در این مدت به طور عملی کومه‌له را هر چه بیشتر در مسیر همگرایی با ناسیونالیسم در منطقه قرار داده‌اند.

ابراهیم علیزاده این بار نیز در سخنان خود در حالی از محکم کردن پایگاه کومه‌له در مبارزه برای محو ستم ملی و برجای نگذاشتن هیچ خلائی در این باره سخن می‌گوید که مدت ۴۰ سال است که کومه‌له به جامعه اعلام کرده که «ما کمونیست‌ها پیگیرترین و جدی‌ترین نیرو در راه مبارزه با ستم ملی بوده‌ایم و جامع‌ترین و کارسازترین برنامه را هم برای حل این مسئله ارائه کرده‌ایم و هیچ خلائی را هم از خود به جای نگذاشته‌ایم.» پس چرا اینک از سوی ایشان طوری تبلیغ می‌شود که گویا خلاء و نقصی در سیاست‌ و برنامۀ کومه‌له بوده که اینک متوجه شده‌اند بایستی آن را رفع کرد و یا اینکه بیشتر از گذشته بایستی به مسئلۀ ملی اهمیت داد؟!

رهبری جناح راست در حالی چنین اولویتی را در دستور خود را قرار داده‌اند که تا به حال به طور مکتوب یک صفحه هم مبنی بر نقد سیاست و عملکرد ۴۰ سالۀ کومه‌له در این زمینه و ضرورت ایجاد تغییر در آن و تعریف اولویت مربوطه، به هیچ کنگره و پلنوم و مرجع تصمیم‌گیری حزبی ارائه نکرده‌اند. نه تنها این، بلکه مصوبات و جهت‌گیری‌های رسمی کنگره‌ها هم را طبق معمول زیر پا نهاده و در این میان به طور عملی مشغول پیشبرد سیاست راست‌روانه و ناسیونالیستی خود می‌باشند.

رفیق ابراهیم از نیرومند کردن جنبش انقلابی مردم کردستان حرف می‌زند و چنین نیرومند‌سازی‌ای را در پرداختن به «اولویتِ» مسئلۀ ملی معرفی می‌کند، در حالیکه بر خلاف صحبت‌های ایشان، ۴۰ سال است که کومه‌له می‌گوید «با تقویت جنبش کارگری و به میدان آوردن کارگران و زحمتکشان به مثابه نیروی محرکۀ جنبش انقلابی کردستان، و با اتخاذ برنامه و سیاست‌های کارگری است که جنبش انقلابی کردستان تقویت شده و نیز زمانی این جنبش به پیروزی می‌رسد که مردم کردستان توانسته باشند حاکمیت شورایی خود را بر این جامعه مستولی گردانند.»

در این باره و در قسمت قبلی این نوشته، به نمونه‌هایی از بیانات و مواضع رهبران جانباخته جعفر شفیعی و صدیق کمانگر پرداخته شده است. در همین زمینه بایستی به اعضای کمیته مرکزی‌ای که امروزه کومه‌له را در چنبرۀ خود در‌آورده‌اند، یادآوری کرد که کل اسناد و مصوبات و خط‌مشی کمونیستی کومه‌له در قبال مسئلۀ ملی، بر اساس استراتژی سوسیالیستی کومه‌له در کردستان و خطوط مربوط به آن که در کنگرۀ ۶ کومه‌له (برگزار شده در سال ۱۳۶۷‌) تعیین شده، تنظیم شده‌اند. اینکه:

«به جای اینکه از یکی از عرصه‌های تاکتیکی فعالیت کومه‌له، یعنی مبارزه برای تحقق حق تعیین سرنوشت مردم کردستان شروع کنیم، بایستی از اهداف کارگری کومه‌له و نیازهای مبارزۀ کارگران در کردستان شروع کنیم و سپس به تاکتیک‌های کومه‌له در مبارزه بر علیه ستمگری ملی هم برسیم. کومه‌له به عنوان یک جریان کمونیستی با تمام معضلات و مسائلی که پیشاروی یک چنین جریانی بوده پا به میدان گذاشت و آنچه که امروز هم عملکرد کومه‌له را در جنبش جاری کردستان معنی می‌کند، حکمت و فلسفۀ اتخاذ تاکتیک‌های آن را توضیح می‌دهد، تلاش این جریان برای نزدیک کردن طبقۀ کارگر به قدرت سیاسی است. اینکه کومه‌له امروز در رأس یک جنبش انقلابی در کردستان قرار دارد به هیچ وجه حاصل پراتیک وی در زمینۀ حق تعیین سرنوشت و خودمختاری‌طلبی نبوده است. زیرا اگر قرار باشد، به این اعتبار جریانی در رأس «جنبش کردستان» باشد، چنین نقشی را احزاب بورژوایی و ناسیونالیست از زمینه و امکانات بسیار مساعدتری برخوردار بودند، آنها هم تاریخاً در رأس جنبش‌های ملی کرد بوده‌اند و سنت‌های آن را دارند، و همین امروز هم باقی‌ماندۀ توهمات توده‌ها را در این زمینه پشت سر خود دارند و هم کادر و تشکیلات لازم برای ایفای چنین نقشی را بیش از ما در اختیار داشتند. بدیهی است که کومه‌له طی یک دهۀ اخیر همواره پیگیرانه از خواست حق تعیین سرنوشت و خودمختاری در کردستان دفاع کرده است و در مبارزۀ پیگیرانه برای تحقق آن نیز درگیر بوده است اما یک تشکیلات کمونیستی به همین اعتبار نمی‌توانسته است در رأس چنین جنبشی جای بگیرد. آنچه که امروز کومه‌له را در موقعیت کنونی در رابطه با جنبش کردستان، چه جنبش علیه ستمگری ملی و چه مبارزۀ کارگران و مبارزه در همۀ عرصه‌های اجتماعی دیگر در کردستان قرار داده است، حاصل پراتیک طبقاتی معینی است که تماماً از حرکت سنتی خودمختاری‌طلبانه در کردستان متمایز است. جامعۀ کردستان با زمینه‌های اجتماعی و شرایط سیاسی که به اختصار به آن اشاره شد، شرایط کار ما را تشکیل می‌داده است و می‌دهد، و مسئلۀ ملی یکی از مسائل اجتماعی است که پیش روی ما قرار دارد. هرگونه شانه بالا انداختن و با لاقیدی از کنار آن رد شدن، فاقد پاسخ روشن بودن برای آن به معنای رها کردن این عرصه به بورژوازی و یعنی امکان دادن به وی تا به کمک شرایط ویژۀ کردستان، اذهان کارگران را به سموم ناسیونالیستی آلوده کند و دست‌آویزهای ارتجاعی خود را برای مقابله با کمونیسم تقویت نماید. اما از نظر مبارزۀ طبقاتی کارگران و از نظر مصالح یک مبارزه، اتخاذ موضع اصولی بر سر مسئلۀ فوق و تلاش برای تحقق عملی آن، صرفاً یک عرصۀ تاکتیکی برای نزدیک شدن به هدف نهایی است، از این رو وظایف ما در کردستان اساساً از نیازهای یک انقلاب کارگری در می‌آید که در عین حال به مسئلۀ ملی هم پاسخ می‌دهد.»

این خطوط و مصوبات روشن کنگره‌های کومه‌له، «مشتی فرمول نیستند که روزی از روزها آنها در جایی خوانده و یا شنیده باشیم». تأکیدی که جناح راست در پیام‌ اخیرشان دارند، اینکه: «معیار سنجش پیشروی کومه‌له این است که این سازمان در جامعۀ کردستان اعتبار اجتماعی به سوسیالیسم بخشیده است، و این ویژگی مهمی از کومه‌له‌ای بودن است»؛ در حقیقت حاصل چیزی جز بکارگیری این فرمول‌ها توسط کومه‌له در مبارزه؛ نبوده است. ضمناً کسانی که در پی پاک کردن این فرمول‌ها هستند بایستی بدانند که تنها فرمول حل مسئله ملی در کردستان این است و بس!

اخیراً در نوشته‌ای به قلم جمال بزرگپور و تحت عنوان «‌پیشروی جریان چپ و سوسیالیستی در کردستان، از کدام مسیر؟» که در واقع پلاتفرم رهبری جناح راست و ناسیونالیستی کومه‌له است، این جناح مرزبندی خود را نیز با مصوبات کنگرۀ ۶ (به عنوان مبنای استراتژی سوسیالیستی کومه‌له) و برخی مصوبات دیگر کومه‌له به وضوح نشان داده‌اند. صلاح مازوجی و ابراهیم علیزاده ۲۰ سال قبل آن هنگام که عبدالله مهتدی به طور مکتوب در پی مرزبندی با مصوبات کنگرۀ ۶ برآمد، در مقابلش ایستادند و با انتشار دو مقالۀ مفصل، از موجودیت و لزوم کاربست آنها دفاع کردند. آیا امروزه رفیق ابراهیم آن طور که خود در آن موقع در مقاله‌اش نوشته بود موضوع آن «جمله یا پارگراف طلایی» را فراموش کرده‌اند؟ ایشان امروزه نه دفاع مکتوبی از آن مصوبات دارد و نه تأکید شفاهی‌ای بر آنها، هرچه هست تکرار کار عبدالله مهتدی است!

ابراهیم علیزاده سال گذشته در سخنان خود به مناسبت روز کومه‌له گفت که «برای چگونگی ادارۀ جامعۀ کردستان در دورۀ گذار بعد از رژیم جمهوری اسلامی در پی گفتگو و کسب توافق با احزاب سیاسی در کردستان است.»

چند سال قبل از آن جمال بزرگپور گفته بود که لازم است که تغییراتی در برنامۀ کومه‌له برای حاکمیت شورایی در کردستان داده شود که بر مبنای آن به نقش احزاب در چگونگی ادارۀ جامعۀ کردستان پرداخته شود. در دورۀ گذار بعد از رژیم اسلامی این احزاب سیاسی هستند که باید ادارۀ امور را به دست گیرند. در این باره جمال بزرگپور نوشته بود:

«اگر چە نام برنامە با نام کومەلە( یعنی برنامە عمل حزب معینی) است اما در یک دورۀ معین (کسی نمی‌تواند مدت آن را تعیین کند) با آشکار شدن ضعف در قدرت مرکزی تا تأمین شرایطی کە ارگان‌های حاکمیت تودەای بتوانند مستقر و تثبیت گردند( یک دورۀ انتقالی) جامعۀ کردستان چگونە ادارە خواهد شد؟ واضح است کە این کار احزاب است کە با ادارۀ جامعە(می‌گویم احزاب جامعە را ادارە خواهند کرد) و پیشبرد سیاست‌های معینی در تلاش خواهند بود کە توازن قوا را در جهت جلب پشتیبانی تودەای از افق، برنامە و سیاست‌های خود سنگینی دهند. این دورە، دورۀ حضور احزاب و فعالیت آنان و تلاش آنان برای تبدیل برنامە و سیاست خود بە نرم و روال ادارۀ جامعە است.‌‌ آنچە کە در برنامە نە جایی دارد و نە اسمی از آن بردە می‌شود. فوراً و سر‌راست سراغ شوراها می‌رود .

وقتی که مواضع جمال بزرگپور با نقد رفقایی در تشکیلات روبرو گردید و در این راستا نشان داده شد که چنین مواضعی در مغایرت با اصل حاکمیت شوراها و برنامۀ کومه‌له در این خصوص، قرار دارد، ایشان آن طور که خود گفتند «این نظرات و مواضع را بر روی تاقچه گذاشته و از پیگیری آن خودداری کردند.» در این میان و با توجه به سکوت معنادار ابراهیم علیزاده در قبال آن مواضع که در واقع نشان از رضایت به آنها بود، به طور خزنده از تلاش عملی و پیگیر برای استقرار فوری و بلاواسطۀ شوراها در کردستان، به تلاش عملی و پیگیر برای کسب توافق با احزاب بورژواناسیونالیست کردستان بر سر تصاحب جامعه که زمینه‌ساز به قدرت رسیدن احزاب در جامعه و استقرار پارلمان است، تغییر جهت دادند.

‌پس از آن بود که به تدریج طی مصاحبه‌هایی و به منظور ایجاد زمینه‌های لازم برای رسمیت دادن به چنین تغییر جهتی(بدون اینکه در این باره یک صفحه کاغذ هم به مرجعی حزبی ارائه کرده باشند) به طور مکرر اعلام کردند «احزاب در کردستان مسلحند، بایستی از خونریزی جلوگیری کرد» (گو اینکه کومه‌له و مردم کردستان تا به حال نسبت به این مسئله بی‌توجه بوده‌اند)، در مناسبت‌های روز کومه‌له، اعلام کردند که پرداختن به مسئلۀ ملی را در اولویت کار کومه‌له قرار داده‌اند. تحت عنوان این که بایستی از همۀ ظرفیت‌های موجود علیه رژیم اسلامی استفاده کرد،‌ با سازمان اسلامی خبات هم بیانیۀ مشترک امضا کردند. سازمان زحمتکشان را «کومه‌له» خطاب کردند. اعلام کردند که جنبش در کردستان، یک جنبش واحد است. به تحکیم رابطه با سازمان پژاک پرداختند. هر چه بیشتر به کنگرۀ ملی کرد دل بستند. در مقابل، نهاد همکاری احزاب و سازمان‌های چپ و کمونیست در کردستان را- که آن را به عنوان مزاحمی بر سر راه پیشبرد پروژه‌های خود به حساب می‌آوردند- از بین بردند. گفتند که امکان برقراری سوسیالیسم در یک کشور وجود ندارد. در روز کومه‌له اعلام کردند که تفاوت در استراتژی مانعی برای شرکت آنها در مرکز همکاری احزاب ناسیونالیست نیست. اعلام کردند در عرصه‌های استراتژیکی چون «حاکمیت مردم در کردستان»، «آیندۀ نیروی مسلح در کردستان» و «موضوع مذاکره با رژیم»، حاضرند با دیگر احزاب ناسیونالیست به توافق برسند. به طور مخفیانه و در هماهنگی با احزاب ناسیونالیست به مدت یک سال و نیم در پروسۀ شکل‌گیری مذاکره با رژیم اسلامی شرکت داشتند، وقتی از سوی نهاد امپریالیستی دلال این مذاکره، از ادامۀ حضور آنان ممانعت به عمل آمد و مذاکره با رژیم بدون حضور آنان انجام شد، گفتند که مذاکرۀ صورت گرفته بر علیه جنبش انقلابی کردستان و باعث ایجاد تفرقه در میان احزاب می‌شود، اما باز هم با پایمال کردن ضوابط و شروط ناظر بر امر همکاری(مصوب کنگره‌ها) همزمان با عوامل اجرایی این تفرقه (احزاب ناسیونالیست) صمیمانه‌تر از گذشته روابط خود را گسترش دادند.

‌کار به جایی رسید که مواضعی را که تا دیروز به مردم می‌گفتند بر روی تاقچه گذاشته‌اند، توسط ابراهیم علیزاده به پشت تریبون رسمی انتقال داده شد و سال گذشته در مراسم روز کومه‌له اعلام کردند که برای چگونگی ادارۀ جامعۀ کردستان در دورۀ گذار بعد از رژیم جمهوری اسلامی و چگونگی واگذاری حاکمیت به مردم در پی گفتگو و کسب توافق با احزاب سیاسی در کردستان هستند. در همان روز به مخالفین حزب کمونیست ایران و طیف ناسیونالیست و بریده از کومه‌له، فراخوان دادند که به کومه‌له برگردند. و ….. و باز امسال هم در روز کومه‌له اعلام می‌کنند که مسئلۀ ملی را کماکان در اولویت کار کومه‌له قرار داده‌اند. همزمان ضمن انکار این همه اختلاف خود با خط مشی کمونیستی و مصوبات کنگره‌های کومه‌له، نیز با شدت عمل نسبت به جناح مخالف خود در تشکیلات(جناح چپ و کمونیستی) به رهبری صلاح مازوجی، برخورد کرده‌اند.

 به این اعتبار کل روابط و دیدارهای این دورۀ ایشان با احزاب ناسیونالیست در کردستان نه مانند قبل در چهارچوب مصوبات کنگره‌ها و ضوابط تعریف شدۀ ناظر بر این امر که روابط و دیدار با احزاب سیاسی را مشروط می‌نمود، بلکه به منظور فراهم نمودن زمینه‌های لازم برای کسب همان توافقات استراتژیکی است که اینان با احزاب ناسیونالیست در سر دارند. این است ماهیت واقعی «در‌ اولویت قرار دادن مسئلۀ ملی» برای جناح راست و ناسیونالیستی تشکیلات کومه‌له.

در اینجا نیز بازهم با یادآوری برخی از بیانات و مواضع رهبران جانباخته‌ای چون جعفر شفیعی، بیگانگی و مغایرت مواضع و جهت‌گیری‌های سیاسی جناح راست را با سیاست‌های اصیل و کمونیستی‌ای که کومه‌له را به آن کومه‌له‌ای تبدیل کرد که جناح راست امروزه ضمن تحریف تاریخ آن، خود را هم به آن می‌آویزد، به خوبی می‌توان دید.

جعفر شفیعی می‌گوید:

«نظام دمکراتیک و شورایی حاکمیت مستقیم توده‌ها، تسلیح عمومی، آزادی بدون قید و شرط فعالیت سیاسی، آزادی قلم، بیان، مطبوعات، تشکل و تحزب، آزادی عقیده‌داشتن به مذهب یا بی‌اعتقادی بدان، برابری قانونی حقوق زن و مرد، الغای ستمگری ملی و برقراری حقوق برابر ملی، مطالبات اقتصادی و رفاهی برای مردم زحمتکش، پایان دادن به بی‌سوادی، احترام به شخصیت انسان و ممنوعیت بی‌حرمتی و اهانت بدان، و ….آن مطالباتی هستند که مردم زحمتکش کردستان می‌توانند امیدوار باشند در فردای پیروزی جنبش کردستان-و در هر منطقه‌ای که حتی برای چند روز آزادشود– از سوی کومه‌له به عنوان فرمان پیروزی انقلاب مردم زحمتکش کردستان اعلام شود و با اتکا به نیروی آگاه و مسلح و متشکل مردم به اجرای فوری و بدون فوت وقت آنها مبادرت شود. طبیعت زندۀ شرایط کنونی حیات سیاسی کردستان، زمینه‌های به مراتب مساعدتری از گذشته را برای گسترش و تقویت و تثبیت آرمان و عقاید و سیاست و سنن طبقاتی حزب پرولتاریا در اذهان کارگران و زحمتکشان کردستان و نتیجتاً پشتیبانی مادی-عملی از آنها فراهم آورده است. فعالین مؤظف‌اند در این مکتب عملی، در دل تحولات کنونی، افلاس ناسیونالیسم بورژوایی را به همۀ کارگران کردستان نشان دهند و آنان را یاری دهند که رسوبات خرافات و توهمات بورژواناسیونالیستی را از تفکر و اذهان و امیال و آرزوهایشان جاروب کنند و متقاعدشان سازند که جز سوسیالیسم، جز پرچم آزادی، برابری، حکومت کارگری، پرچم نجات دیگری برای آنان وجود ندارد، و کمکشان کنند که به حزب طبقاتی خود، حزب کمونیست ایران بپیوندند.»

«‌اشاعۀ وسیع کمونیسم در کردستان؛ تبدیل شدن آن به یک واقعیت انکارناپذیر اجتماعی؛ جلوگیری از سیاست شکست‌طلبانۀ حزب دمکرات در برابر جمهوری اسلامی؛ جلوگیری از تسلط یافتن سیاست‌های حزب دمکرات بر جنبش انقلابی مردم زحمتکش، پاسخ دادن به آن و نشاندن آن بر سرجای خود. همۀ تبلیغات ما، رادیوهای ما، هزاران مبلغ و فعال صفوف حزب کمونیست ایران، نشریات حزبی‌مان، نشریات سیاسی و تبلیغی و تئوریک‌مان، همه و همه در خدمت اهداف فوق بوده‌اند. فعالیت ما در آینده نیز باز بر همین اساس و متوجه این دورنما خواهد بود: هرچه بیشتر تبدیل کردن کمونیسم به یک جریان اجتماعیِ کارگری، متکی کردن حزب کمونیست به کارگران کمونیست و پیشرو در جنبش کارگری و همچنین هرچه روشن‌تر نشان دادن جامعه‌ای که فردا می‌خواهیم بسازیم.»

«چرا جنبش‌های ملی در کردستان تا به حال همه شکست خورده‌اند؟ هیچ کدامشان به پیروزی نرسیده‌اند؟ آنها مسئله را در این دیده‌اند که مسئلۀ ملی تا به حال با یک دید فئودالی، با یک دید ناسیونالیسم خرده‌بورژوایی طرح شده. جنبش ملی در کردستان برای اینکه به پیروز دست یابد، باید به جنبش طبقۀ کارگر پیوند بخورد و پرچم مارکسیسم آن را هدایت کند و هدایت‌گرش باشد.»

«مبارزۀ استثمارشدگان(طبقۀ کارگر و غیرطبقۀ کارگر) علیه استثمارکنندگان در حول مبارزۀ طبقۀ کارگر علیه بورژوازی است و این سرنوشت قطعی مبارزه را تعیین می‌کند، چرا که اصل مناسبات، سرمایه‌داری است. هر قدر که مبارزۀ طبقۀ کارگر علیه بورژوازی رشد کند و قدرت بیشتری بگیرد، مجموعۀ استثمارشدگان(ملیت‌های تحت ستم، مذاهب تحت ستم، زنان،…) رشد بیشتری خواهد کرد. هر قدر که مبارزۀ طبقۀ کارگر عقب باشد، به همان اندازه خلق‌های تحت ستم بیشتر عقب‌اند.»

«ما (کومه‌‌له) به مثابه کمونیست‌های متشکل در حزب کمونیست ایران در چهارچوب برنامه، سیاست و استراتژی حزب، که برنامه، سیاست و استراتژی طبقۀ کارگر آگاه ایران است، در جهت تحقق اهداف طبقۀ کارگر مبارزه‌مان را به پیش می‌بریم. لیکن هنگامی که به عرصۀ کار ویژۀ خود – به مثابه سازمان کردستان حزب کمونیست ایران – می‌پردازیم، با جنبشی دمکراتیک و ملی روبرو هستیم که طبقۀ کارگر و زحمتکشان کردستان در آن دخیل و ذی‌نفع‌اند و ما به مثابه پیشروان طبقۀ کارگر مؤظف هستیم تا این جنبش را به گونه‌ای هدایت و رهبری نماییم که منافع طبقۀ کارگر را (که منافع وسیع‌ترین اقشار توده‌های ستمکش نیز می‌باشد) متحقق سازد و کارگران و زحمتکشان کردستان و ایران را در مساعد‌ترین حالت برای رسیدن به اهداف خود قرار دهد.»

«برای رهبریِ هر مبارزه باید پیروزی آن مبارزه را معنی نمود و راه حصول به این پیروزی را با اتکا به نیروی مبارزه کنندگانش نشان داد، تا اساساً قادر بود برای آن راه، نیرویی بسیج نمود. رهبری این جنبش به گونه‌ای که گفته شد در قدم اول معنایی جز تعریف پیروزی این جنبش و اهدافی که باید متحقق گردند، ندارد. ما معنی تحقق این اهداف را در شرایط کنونی ایران از زاویۀ منافع کارگران و زحمتکشان در برنامۀ کومه‌له برای خود‌مختاری و بیانیۀ حقوق پایه‌ای مردم زحمتکش در کردستان روشن ساخته‌ایم. این راهی است که ما از ابتدا کوشیده‌ایم در آن گام بر‌داریم و جنبش انقلابی کردستان را در این راه رهبری و هدایت نماییم. آنچه که امروز بر عهدۀ ماست این است که مروری بر گام‌ها و مراحلی که برای رسیدن به پیروزی لازم است بنماییم و ببینیم در کجا ایستاده‌ایم و چه وظایفی را باید در دستور کار خود داشته باشیم.»

«پیروزی جنبش کردستان – یعنی در هم پیچیدن و بیرون راندن قوای اشغالگر جمهوری اسلامی از کردستان و استقرار حاکمیت انقلابی توده‌های مردم کردستان – بدون شک حاصل یک انقلاب توده‌ای با همه ابعاد، عرصه‌ها و ابزارهای آن است. این حقیقتی است که بارها از سوی ما مورد تأکید قرار گرفته است. اما صحبت بر سر این است که چنین هدفی را چگونه و با بکار انداختن کدام نیروها‌ی مادی و اجتماعی و طی چه پروسه‌ای می‌توان متحقق ساخت. جنبش کردستان در دوره‌های گذشته زیر رهبری فئودال‌ها، سران عشایر و بورژوازی کرد بوده است. رهبری طبقات استثمارگر بر این جنبش در هراس از بیداری و پا به میدان گذاشتن توده‌های وسیع مردم زحمتکش و برای باز نگاه داشتن دست خود در کنترل توده‌های مردم از یک طرف، و فراهم آوردن امکان هرگونه سازش و بند و بست با بالا از طرف دیگر، کوشیده است تا اهداف این جنبش را مستقل از منافع تودۀ کارگر و زحمتکش و در واقع با تضمین بی‌حقوقی و تثبیت ستمکشی آنان، و تأمین امتیازاتی برای خود در چهارچوب اهداف ناسیونالیستی، به صورتی مبهم و با شعار‌های ناسیونالیستی و گاه شووینیستی تعریف کند. دورۀ اخیر جنبش کردستان ایران در مقایسه با سایر جنبش‌های کردستان (ایران و سایر کشور‌های منطقه) تمایزات روشنی را با خود دارد که محصول پراتیک طبقۀ کارگر آگاه است. بدون تردید هر ناظر منصفی اثرات فعالیت ما به مثابه یک نیروی کمونیست را در جنبش کردستان به روشنی خواهد دید. تأکید بر منافع مستقل کارگران و حراست از استقلال طبقاتی آنان در جنبش کردستان پدیدۀ تازه‌ای است. امروز کارگران و زحمتکشان کردستان ایران متمایز و بیش از تمام دوران مبارزات خود در جنبش کردستان، وجود مستقل و منافع خود را درک می‌کنند. در هیچ دوره‌ای از تاریخ جنبش کردستان پیروزی برای تودۀ مردم به طور اعم و کارگران و زحمتکشان به طور اخص هرگز معنی نشده است. ما کوشیده‌ایم تا معنای این مبارزه را در منافع واقعی و مادی و روزمرۀ کارگران و زحمتکشان و دیگر اقشار تحت ستم روشن نماییم و مبارزه برای دست‌یابی و تحقق اهداف روشن سیاسی و اجتماعی در هر شرایطی تبدیل کنیم و به همۀ ستمدیدگان نشان دهیم که طبقۀ کارگر پیگیر‌ترین مبارز راه آزادی و رهایی است و هر آزادی‌خواهی اگر بخواهد آزادی‌خواه بماند و برای آزادی مبارزه کند باید به مبارزۀ طبقۀ کارگر بپیوندد.»

«واقعیات امروزی جنبش کردستان با صراحت هر چه بیشتر نشان می‌دهد که هرگونه پیشرفت در جنبش کردستان، هرگونه گام برداشتن در جهت پیروزی همچون همۀ جنبش‌های انقلابی در این دوره نیازمند حضور فعال پرولتاریا به مثابه ستون فقرات آن و در گرو اتخاذ سیاست‌ها، روش‌ها و سنن کمونیستی و زدودن شائبه‌های غیر‌کمونیستی در سیاست و پراتیک ماست.»

«خنثی کردن نقش سازشکارانه و شکست‌طلبانه احزاب بورژوایی که فقط در رقابت با بورژوازی مرکزی به سر می‌برند، جریان اساسی دیگری است که در جنبش کردستان باید به پیش برده شود. سیاست، افکار، عقاید، سنن و منافع بورژوازی، علاوه بر اینکه به لحاظ تاریخی و اجتماعی در کردستان حضور دارند، به مثابه تشکل سیاسی نیز فعال است. نوسانات، سازشکاری و اقدامات ضد‌دمکراتیک حزب سیاسی بورژوازی در کردستان یکی از عوامل مهم کنار زدن تودۀ مردم از مبارزۀ انقلابی و نقطه ضعف این جنبش است. بی‌گمان جنبش کردستان به همان درجه‌ای به مثابه یک جنبش انقلابی عمل خواهد کرد و توده‌های مردم و به ویژه طبقۀ کارگر به همان اندازه‌ای قدم در میدان مبارزۀ انقلابی خواهد گذاشت که این نقطه ضعف در ابعاد سیاسی، عقیدتی، اجتماعی و فرهنگی خنثی گردد. بکار انداختن این نیروها و به هم بافتن آنها بر زمینه عینی و مادی و اجتماعی مساعدی که وجود دارد، قطعا نیازمند فعالیت‌های ویژه‌ای از جانب ماست. لیکن آنچه که ما را قادر خواهد ساخت به طور واقعی این نیروها را به میدان بیاوریم، تحکیم و گسترش ابزار کمونیستی یعنی تشکیلات سیاسی طبقۀ کارگر است. تشکیلات کمونیستی، حزب سیاسی طبقۀ کارگر، که مستقل از افت و خیز‌های جنبش در هر شرایطی نیروهای مادی و اجتماعی را به جلو هدایت کند، ابزار تعیین کنندۀ حفظ و پیروزی این جنبش نیز هست. در کردستان اکنون چنین تشکیلاتی وجود دارد و چنانکه قبلاً نیز به آن اشاره شد مُهر خود را بر این جنبش حک نموده. تشکیلاتی که نفوذ معنوی وسیع توده‌ای آن در میان کارگران و زحمتکشان در تاریخ اخیر ایران کم‌سابقه است. این تشکیلات باید چنان سنت‌هایی را ایجاد کند که هر کارگر پیشرو و آگاهی آن را ظرف طبیعی و مناسب برای تشکل و مبارزه بیابد و به سهولت در آن سازمان یابد و به سازمان دربرگیرندۀ همۀ کارگران پیشرو و آگاه و رهبران جنبش کارگری در کردستان بدل گردد. سازمانی کمونیستی که پایۀ تشکیلاتی خود را در میان طبقۀ کارگر مستحکم کرده باشد و قادر گردد طبقۀ کارگر را متحد، متشکل و آگاه‌تر به میدان مبارزه برای دست‌یابی به اهداف مستقل طبقۀ کارگر بکشاند و آن را رهبری کند، در عین حال محکم‌ترین و اطمینان‌بخش‌ترین ضمانت را برای پیشبرد و به پیروزی رساندن جنبش فراهم می‌نماید.»

« حزب ما به مثابه، یک حزب سیاسی سراسری طبقۀ کارگر آگاه ایران، تلاش خود را در سرنگونی این رژیم بکار برده و خواهد برد. اما در چهارچوب کردستان ما نیز باید آمادگی استقبال و دامن زدن به این وضعیت را داشته باشیم. باید بتوانیم در رأس توده‌های مردم کردستان و با به حرکت در آوردن سریع نیروهایی که پیش‌تر توضیح داده شد، کار رژیم را در اینجا یکسره نماییم و حکومت خودمختار انقلابی کردستان را سازمان دهیم و برای این کار باید رئوس اقدامات سیاسی، تشکیلاتی و نظامی‌مان را روشن نماییم. باید آلترناتیو‌مان را برای حاکمیت مردم بیش از سابق حدادی کنیم، جایگاه شوراهای فابریک، شوراهای محلی، شوراهای شهر، روستا و … و سایر ارکان حکومت انقلابی مردم را روشن‌تر و دقیق‌تر کنیم.»

«در دورۀ آینده باید به ویژه به جنبش کارگری توجه جدی مبذول گردد. ضمن اینکه باید کلیۀ اقدامات فوق در این زمینه نیز انجام شود، به علاوه باید جنبش کارگری را نه تنها در عرصۀ مبارزات اقتصادی سازمان داد، بلکه می‌بایست آن را به مطالبات دمکراتیک جنبش همگانی گره زد. باید کارگران را به دخالت فعال و متشکل (به مثابه کارگران متشکل) در تحقق اهداف همگانی این جنبش دعوت کرد و عملاً جنبش کارگری و کارگران و زحمتکشان را به عنوان ستون فقرات جنبش انقلابی در‌آورد.»

ادامه دارد.

۳۰ بهمن ۱۳۹۹

۱۸ فوریه ۲۰۲۱

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate