سلطنت طلبان،پارس و فارس،و توده‌ها   

سلطنت طلبان، 

پارس و فارس(۱)، 

و توده‌ها                                                   

           در اواخر قرن ۱۹، امپریالیسم انگلیس که بعد ازغارت قاره آفریقا و تقسیم آن به کشورهایی که به آسانی میتوانست سرکوب کند، به ارزش نفت و تآثیر آن در اقتصاد و سیاست جهانی پی برده بود، به سمت خاور میانه آمد. زمین شناسان از معادن عظیم نفت خبر داده بودند. 

     امپریالیسم انگلیس در ابتدا حدود کشورها را تعیین و مرزها را (همچون آفریقا) در نقشه ترسیم کرد که چگونه قبیله‌ها را از هم جدا میکرد.(۲)(۳) و البته چه کسی حاکم شود نیز بسته به آن بود که تا چه حدی برای امپریالیسم مفید بود که البته تنها شرط مفید بودن، خیانت به مردم خود بود. 

     بعد از آن، در نهایت به ایران آمدند.

     در آن دوران، قاجاریه حاکم بوده و در استانها هم “خان”ها (۴) حکومت میکردند و این برای امپریالیسم مشکلاتی ایجاد میکرد. امپریالیست خواهان این بود که تنها یک نفر حکومت کرده و تنها یک نفر در مقابل امپریالیستها جوابگو باشد و این مشکل را پرسی لورین ( Percy Loraine) سفیر دولت انگلیس در تهران حل کرد، او رضا میرپنج را کمک کرد تا کودتا کند و رضا میرپنج که از نظر دولت بریتانیا احمقی بیش نبود همه دستورات اربابش را انجام میداد. تسلط او بر چاه‌های نفت در خوزستان بدون خونریزی انجام نشد و او به همین اکتفاء نکرده و فرهنگ و ادبیاتی ساخت مملو از توهین به عرب تا هیچ خلق دیگری به یاری او برنخیزد. جنایات او از بلوچستان تا آذربایجان ادامه داشت و تنها به قصد غارت انجام نشد بلکه سیاسیون و روشنفکران را نیز کشت. او توانست در این مورد به پارسها اطمینان کند که در نوشته‌های خود از او همچون یک قهرمان یاد میکردند. او و نسل بعدش تنها چیزی که به مردم اهداء کردند ظلم بود و ستم و فقر، و نه چیز دیگر، حکومت ظالمانه‌ای که از طرف امپریالیستها و نوکرانی با نام سلطنت طلبان که در تحقیر توده‌ها و جدایی انداختن بین آنها در تلاش بودند پشتیبانی می‌شد.

    سلطنت طلبان تلاش دارند که همه جا به نام “پارس”، شناخته شوند با این تصور که این نام برای آنها احترام می‌آورد و این را پنهان میکنند که رضا میرپنج در سال ۱۹۳۵ سعی کرد نام پارس را به فارس تغییر دهد که این از نظرمجامع بین‌المللی پذیرفته نشد همانطور که این مجامع بین‌المللی بود که نام “ایران” را برای آن سرزمین انتخاب کردند. پارس‌ سلطنت طلب نه یک پدیده تاریخی بلکه مخلوق امپریالیسم انگلیس است که برای کمک در غارت نفت و دیگر مواد خام و از نظر سیاسی،  حاضر به بردگی کامل برای حفظ موقعیت امپریالیسم در خاورمیانه است.

      اکنون دو سال است که توده‌ها در برابر رژیم ایستاده و برای مقابله با ظلم و ستم این  رژیم فاسد، که تمام نیروی خود را برای بقا بکار گرفته است با هر وسیله‌ای دست به خشونت بز‌نند تا نفرت خود را از آن، و قصد خود از براندازی این رژیم غارتگر را نشان دهند. دختران و پسران جوان همراه با دیگران، خون‌شان ریخته میشود ولی مردم همچنان به مبارزه ادامه میدهند زیرا زندگی در پیروزی را درک کرده‌اند. 

    ولی رژیم تنها نیست، امپریالیستها و نیروهای در خدمت آن همچون طرفداران سلطنت از یک طرف، و اشخاص و گروههای ضد مذهب از طرف دیگر، مبارزه و اتحاد مردم را مشکل میکنند. این افراد و گروه‌های ضد مذهب ، نه از طریق دانش و علم بلکه با تحقیر اعتقادشان، آنها را یا از مبارزه دلسرد کرده و یا آنها را به آغوش گروههای مرتجعی همچون طالبان سلطنت که خواهان ابقاء مذهب به شکل سابق هستند، می‌اندازند.

     ولی توده‌ها از مبارزه دست برنخواهند داشت. شاید برای آنچه که مبارزه میکنند چیزی ندانند، ولی زندگی در حاکمیت جمهوری اسلامی را بدرستی میدانند که جز ستم و اسارت چیز دیگری نیست.

عبداله باوی

۸ مارچ ۲۰۲۴

۱ـ  پارس که از نظر فرهنگی‌ـ‌‌ تاریخی در دورۀ یزدگرد سوم و در رویاهای شاه – برده  زیست می‌کند همان است که برای خواسته‌هایش، خیابانها و زندان اوین را با خون دیگران سرخ کرده است. 

      و فارس همان است که با یاران خود، بلوچ، ترکمن، کُرد، افغان، آذری و عرب، برای خواسته‌های دیگران، خیابانها و زندان اوین را با خون خود سرخ کرده است.

۲ـ خلق کُرد را در چهار کشور مکان داده و آنها را از داشتن یک دولت محروم کردند.

۳ـ  منبع “جغرافیای سیاست”. نوشته تیم مارشال Tim Marshall 

۴ـ “خان” عنوانی است که از دوره مغول مانده و به معنی “شاه” است.

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate