ادعای انقلاب،بلوای انشعاب

این روزها مدعیان انقلاب با ژست و فیگورهای پوشالی و شعارگونە انقلاب،واژەی انقلاب را هم از جدیت انداختەاند.در درون حزب کمونیست ایران تعدادی از اعضا با ادعای حجیمی چون انقلاب کارگری و حکومت شورایی و کمونیستی بە بال و پر زدن افتادەاند تا بە هر شکل ممکن و بادور زدن کنگرە و تمام مکانیزمهای حتی غیر شورایی، دورە دیگری دل خوش بە پست و موقعیتهای تشکیلاتی بە مصادرەی نامطلوب مفاهیم انقلابی ادامە دهند.اما آیا کسی این انقلابیگری واژە پردازانە را جدی میگرد؟

انگار ناخودآگاە ناسیونالیزم ایرانی و وحدت عرضی طلب را  پشت دفاع از حزب کمونیست ایران پنهان کردەاند؟

حزب کمونیست ایران چون یک ظرف سیاسی برای رسیدن بە یک هدف مشخص در صورت عدم وجود کومەلە،  اگر تشکیل هم میشد در این حجم نمود پیدا نمی کرد،وجدانا از روز تشکیلش هم بە جز تشکیلات کومەلە هیچ کدام از دیگر موسسانش بە تاسیسش وفادار نماندند و امروزە اگر نامی هم از این حزب حاشا شدە باقی ماندە تنها وابستە بە کوشش و تلاش کومەلە و ماندگاری کومەلە است. هیچ تشکیلاتی بە اندازە حزب کمونیست ایران از طرف مدعیانش مورد سواستفادە قرار نگرفتە است.اگر یک پایە عینی و مادی مسبب واقعی تشکیل این حزب بودە باشد بدنەی رادیکال،پرتعداد و اجتماعی کومەلە در کردستان بودە است.این بدنە بود کە از سر حسن نیت و انقلابیگری شدیدش بە رهبری وقت کومەلە هم اجازە یک حاتم بخشی تاریخی از دست آوردهایش را داد.رهبری وقت کومەلە کە بە درستی اهمیت اتحاد عمل سراسری  برای جنبش انقلابی و کارگری در کردستان را تشخیص دادە بود و برای پشتیبانی و پشت گرمی متقابل بە جنبش انقلابی سراسری، برنامە و خط سیاسی و استراتیژیک مشخصی را دنبال میکرد و درست یا غلت  بە امید نیل بە این هدف با جمعی از کمونیستهای سراسری کە از سرکوبهای سراسری جان بە در بردە بودند اقدام بە ایجاد حزب کمونیست ایران کرد.

جالب است كە با نگاهی بە تاریخ این حزب می بینیم كسانی كە بە تاسیسش بیشترین تمایل را نشان دادن و رهبری وقت كومەلە را هم در ضربالعجل زمانی برای تشکیل این حزب قرار دادند، خود از اولین کسانی بودند کە  بە این حزب تنها چون ابزاری برای تاسیس تشکیلات دیگری برخورد کردند و با هزیمت تاریخیشان حزب از حضور تاکتیکیشان در صفوفش رها شد. آنها یک دستاورد تاریخی،یک فرصت تاریخی و بینظیر را کە با اتحاد تشکیلاتی با جریانی اجتماعی و رزمندە چون کومەلە مهیا شدە بود را از دست دادند.جالب است کە هیچ گاە تشکیلات کمونیستی پسوند دار و یک بنەیشان،نە متحد ماند و نە موثر.بە اعتراف ایرج آذرین از نبوابغ رهبری کنندە انشعاب،حزب جدیدشان چنان حاشیەای شد کە بە (پروکاسیون)عجیب گویی پناە بردند تا با بلواسالاری و فرهنگ هو کردن در خارج کشور بتوانند جلب توجە بکنند.حملات هیستریک و لجن پراکنی بە کومەلە هم در تمام این سالها بخشی از این بلواسالاری عاجزانە بودە و هست.

اگر اعتبار و پایە تاریخی برای دفاع از ماندگاری حزب کمونیست ایران ماندە باشد خون جانباختگان و عزیزانی است کە از عمق وجودشان برای تقویت مبارزات انقلابی در ایران و کل منطقە جانفشانی کردند .البتە  ضرورت وحدت مبارزاتی کە این عزیزان درک کردە بودند،هم دلیل واقعی دیگریاست.اما امروزە با تعابیر مذهبی گونە و تخیلی عدەای حزب کمونیست ایران را بە چراغ جادوی علاالدین تبدیل کردەاند و در درجە نخست دیگران ر ا بە مخالفت بە موجودیت این چراغ جادو متهم میکنند و از دیگر سو نبود این حزب را چون جادوی یک شبەی ناسیونالیست شدن کومەلە تعبیر و تحریف میکنند.

آیا چنین است؟حزب کمونیست ایران بر دوش کدام جریان اجتماعی تشکیل شد؟چرا کومەلە قبل از تاسیس حزب کمونیست ایران آن همە تاریخ و دست آورد تاریخی و پرافتخار داشت ؟آیا حزب کمونیست ایران هم تنها یکی از دست آوردهای این کومەلە کمونیست نبودە و نیست؟

کجایند مدعیانی کمونیزمی کە کوملە میزبانشان بود و آنها از سرکوبهای سراسری بە کومەلە پناە آوردند و باتشکیل حزب کمونیست ایران،کومەلە منزلگاە شش دانگشان شد؟

چە برسرشان آمد؟چرا نبود این حزب چنان سحر و جادو میکند؟

واقعیت این است کە این حزب در رسیدن بە آرمانها و شعارهایی کە موسسینش در نظر داشتند توفیق نیافتە است،البتە هیچ حزب چپ و راست دیگری هم پیروز نشدەاند کە این حزب از آنها عقب افتادە باشد.اما خود شکل و فرم تشکیلاتی نیست کە مسبب پیروزی و یا شکست است،مسبب امید و ناامیدی است،مسبب پیشروی و یا عقب نشینی است؛بلکە این توازن قوا و زمینەهای ذهنی و عینی است کە بخشا محصوک عملکرد خود انقلابیون در یک مکان و منطقە مشخص است ، بخشی هم محصول توازن قوای منطقەای و جهانی است و خارج از ارادە احزاب و فعالین در یک جغرافیای خاص است.

کمونیزم چراغ جادویی

اتفاقا این کمونیزم چراغ جادویی، خود محصول بی ارادگی و ناامیدی است نە امید،خود محصو ل تقدیر است نە تدبیر،بیان دیگری هم از تسلیم است و نە تطهیر.دو راە برای تقویت یک خط و جریان واقعی هست اول شناخت و تشخیص دقیق آن جریان و ملزومات پیشرویش و سپس اقدامات عملی و اجرایی برای پیشروی نسبی آن جریان بە میزان ممکن.آیا انشعاب کمونیزم کارگری از حزب کمونیست ایران و هزیمت بە اروپای پر زرق و برق محصول شناخت ملزومات بود و اقدامی بود در راستای آن شناخت؟شکستها و انشقاقات این جریان کە میخواست با کمونیزم مطهر و خالص و کارگریش معجزە بکند بە ایرونی و کاریکاتوری از رادیکالیزم و انقلاب تبدیل نشد؟

امروزە این چنین جریاناتی تعداد اعضایشان تقریبا مساوی با تعداد کرسیهای کمیتە مرکزی و مشاورین کمیتەی مرکزیشان است.اکر کسی سودای کمیتە مرکزی شدن رادیکال را در سر داشتە باشد این جریانات،عضویت بە شرط انتساب را مهیا کردەاند.اما چون موضوع اصلی این نوشتار گذری بر ادعای انقلاب و انشعاب در حزب کمونیست ایران بود،بگذارید بە مدعیان این انقلاب و انشعاب برگردیم.حتی بر فرض این کە ادعاها و شعارهای این تعداد درست باشد،اما ادعای انقلابی این تعداد در خزب کمونیست ایران خریداری ندارد.بر هر عقل سلیمی روشن است اگر ادعای چپ و یا چپتر بودن این تعداد خریداری داشت و از انتخاب شدن خود و آرایشان اطمینان داشتند دیگر نیازی نبود کە بە خود زنی و دیگر زنی پناە ببرند.تو را اگر در این خانە جایی و جایگاهیست،پس چرا بە ویران کردن آن برخواستەای؟

بندە کە عضو این تشکیلات هستم و از فعالین جدی این تشکیلات در داخل کشور بودم از روز ورود بە تشکیلات علنی سطح دانش و عملکرد این رفقای مدعی را در مقایسە با دیگر رفقایم بالاتر ندیدم،اتفاقا هراس از نیروی جوان ویا توانا را در عملکرد این رفقا میشد احساس کرد.اتفاقا بندە بە شخصە وقتی کە شاهد بودم کە کمیتە مرکزی شدن و کمیتە مرکزی ماندن این چنین بە هدف تبدیل شدە شگفت زدە و برای دورەای دلسرد شدم.اگر مسئلە بر سر استراتژی است،اگر مسئلە بر سر سوسیالیزم است،اگر مسئلە بر سر حزب کمونیست است،چرا این تعداد از رفقا پلاتفرم مشخصشان را مکتوب نمیکنند؟اگر کومەلە ناسیونالیست است پس چرا اشک تمساح برای وحدت این جریان میریزید؟

در جواب تمام این سوالات  دریغ از یک آ چهار،بندە یک عضو این تشکیلات کمونیستی هستم و بە شخصە این جریان را یک جریان واقعی و اجتماعی و جدی میبینم کە قابل مقایسە با جریاناتی کە خواستە یا ناخواستە تاثیری در هیچ کجای این کرە خاکی ندارند نیست،این جریان نە اشکی برای الام ناسیونالیستی،ناسیونالیستهای کردستان دارد و نە اشکی برای تمامیت عرضی ایران.مشروعیت و محبوبیتش را هم از امثال کسانی چون آقای منسوران نمی گیرد کە از مجریگری تلوزیون عضوش کردند و در اولین کنگرە هم کمیتەی مرکزیش کردند . البتە فرضمان این باشد هیچ تبانی و لیست فیکس و مهندسی در کارنبودە است.این روزها این استاد کپی پست،بە میرزابنویس رادیکالیزم تخیلی این رفقا هم  تبدیل شدە است.

این سوال را میپرسم و اطمینان دارم کودکی هم میتواند بە آن جواب بدهد،آیا کسانی کە خود را نمایندە انقلاب و حکومت سوسیالیستی و شورا بداند و دیگران را هم پارلمان خواە،سوسیال دمکرات،ناسیونالیست و رفرمخواە بدانند چرا باید بە هزار زبان بگویند بە داد سوسیالیزم عزیز برسید،چرا کە اگر در کنگرە انتخابمان نکنند انشعاب میکنیم؟

کسی کە خود خطابە بدهد کە بە این دلایل بیایید همە تلاش کنیم انشعاب نشود،چرا در عین حال تهدید هم میکند کە اگر انتخابمان نکنید انشعاب میکنیم.انشعاب یعنی تبدیل شدن بە شعبەای از جریانی کە از آن جدا شدەای.من فكر میكنم كە با این تعبیر تا بە امروز هیچ انشعابی از كومەلە تحقق نیافتە و انشعاب و  شعبە شدن دیگری هم محقق نمی شود.برای این شکل از فراق کە این رفقا همگان را از آن میترسانند تنها میشود کلمە جدایی را بە کار برد.همچنان کە این رفقا بر آن پافشاری میکنند تفرق و تفاوت و اختلاف میان اکثریت کومەلە ایها و این رفقا وجود دارد.این رفقا بیشتر بە لحاظ دیدگاە و زاویەی دید سیاسی با حکمتیستها نزدیکترند و اگر هم این اختلاف و تفرقشان با ما بە فراق و جدایی از ما بیانجامد و در عین حال بە حکمتیستها هم ملحق نشوند آن زمان میشود گفت کە از کوملە طلاق سیاسی گرفتەاند و مطلقەی سیاسی شدەاند و تفاوت و جدایشان مطلقا تثبیت شدە است و چون همشکلی و همجنسی هم با کمونیزم کارگری دارند بە شعبەای از آنها تبدیل شدەاند.زمانی کە آقای مهتدی دچار تفرق نظر با کومەلەی کمونیست شد و نام را از کومەلە و محتوا را هم از حزب دمکرات گرفت و  کنار هم گذاشت و نام خود را هم کوملەی کردستان ایران نامید در حقیقت از کومەلە بە دلیل اختلافات جدی و عمیق ریشەای جدا شد و طلاق سیاسی گرفت و در عین حال هم بە شعبەای از حزب دمکرات کردستان ایران تبدیل شد.همچنان هم کە بر کسی پوشیدە نیست ایشان با دمکرات هم دل و همزبان شدەاند ا این رفقای فعلی هم با کمونیزم کارگری.

البتە اختلاف و شکاف و ناسازگاری خوب یا بد،مثبت و یا منفی میتواند واقعا در یک پیکرەی واحدی سر بر آورد و بستە بە عمق اختلاف و سطح منطق و تحمل طرفین اختلاف میتواند بە جدایی بیانجامد و یا بر عکس.آنچە کە طبیعی نیست این امر است کە در عین اشک تمساح ریختن برای ایجاد تشکیل جبهە ی کردستانی، چون آقای مهتدی وحدت یکی از احزاب پایەای کردستان را بە هم زد،یا چون آقای حکمت بە نام کمونیزم و کارگر خانە هستی سیاسی کارگران کمونیست را خالی از سکنە کرد و بە قلب سرمایداری هزیمت کرد؛ دست آخر هم چون این رفقای اختلاف دوست امروز ، ادعا کرد تحقق سوسیالیزم در یک کشور باورم است اما تشکل سوسیالیستی بانفوذ در بخشی از همان کشور را تضعیف کرد،مدعی شورا باشی اما از کنگرە گریزان.از انقلاب و حتمیت امکانش دم زد،اما تهدید و تبلیغ انشعاب کرد.

رفقای عزیز انقلاب در ایران و توسط فعالین داخل محقق خواهد شد و من و شما و امثال ما بخش کوچکی از این روند هستیم،ما مرکز جهان نیستیم،مسئلە این طور نیست کە اگر ما باشیم انقلاب بشود و اگر ما نباشیم تاریخ از حرکت باز ایستد.بندە اطمینان دارم من و شما در این حزب باشیم یا نە روند تحولات بە پیش خواهد رفت،البتە ما هم نقش محدودی داریم،اما اگر بە خود غرە بشویم،کنگرە را گرو بگیریم،تبانی کنیم و کاندید شدن را بە انتخاب لیست فیکس و کنگرە را مشروط بر تضمین انتخابمان کنیم کسی این را از ما نخواهد  پذیرفت ؛ اگر انقلابیگری و تعهدات طبقاتی و سیاسیمان بە چنین سطحی تنزل پیدا کرد،دیگر کسی هم از جدایی سیاسیمان متاسف نخواهد شد و شعبە شدنها هم  برایش اهمیت و اولویتی نخواهد  داشت.

سلام قادری

١٢ فوریە ٢٠٢١

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate