پروبلوماتیزه شدن فلسطین در خوانش چپ

پروبلوماتیزه شدن فلسطین در خوانش چپ

۱

 چپ برای خروج از وضعیت پروبلوماتیکی که در آن گرفتار شده است باید به دو پرسش اساسی پاسخی روشن بدهد:

چه تحلیلی از وضعیت کنونی فلسطین دارد 

و حماس را چگونه جریانی می بیند

تا برسد به این امر که رابطه اش با: 

  جنبش فلسطین  

و حماس چگونه رابطه ای باید باشد. 

۲

چپ در گفتمان خود با فلسطین بادو فلسطین روبروست: فلسطین تاریخی و فلسطین اکنونی.

 فلسطین تاریخی فلسطین یاسرعرفات است و جرج حبش و نایف حواتمه و اردوگاه هایی که پذیرای صفایی فراهانی و برادران سپهری و صفاری آشتیانی بود.

و فلسطین اکنونی که با رهبران فاسد فتح و سوپر میلیاردر های بنیاد گرای حماس و جهاد اسلامی با ایدئولوژیی ارتجاعی و موضع طبقاتی ضد انقلابی ،دو شادوش جمهوری اسلامی و ترکیه و قطر و عربستان وبازوی مسلح و نیابتی اسلام سیاسی رونمایی می شود.

۳

چپ محور مقاومت یا چپ ضدامپریالیسم با تغافل از فلسطینی اکنونی  گرانیگاه تحلیل خود را بر فلسطین تاریخی و اشغال شده می گذارد و ناخود آگاه در کنار جریان ارتجاعی بنیاد گرایی منطقه ای قرار می گیرد و همان چیزی را می گوید که اردوغان و امامان جمعه در ایران و رهبران قطر می گویند و از خود نمی پرسد این تشابه در لفظ و معنا از چه روست.

۴

بهمین دلیل موضع گیری هایش پادرهواست  و راه نمی برد بواقعیتی که در میدان عمل می کند.با همان گزاره های قدیمی و نخ نما که اگر در دهه پنجاه محلی از اعراب داشت امروز با بودن بازیکنان جدیدی در منطقه دیگرمحلی از اعراب ندارد.خنده دار آن است که دوشادوش حماس و اردوغان و بشارالاسد و قطر وایران بایستی وبخواهی امپریالیسم و پادگان مرزی بقولی و بقولی دیگر ناو قراضه ای بنام اسرائیل را از منطقه پاک کنی گیریم که کردی مگر حماس و جهاد اسلامی و اردوغان و بشارالاسد و ایران دست کمی ازاسرائیل برای نابودی منطقه و منافع امپریالیسم دارند و اسرائیل چه می کرد و می کند که قطر و ترکیه وامارات و ایران نمی کنند.

۵

برای نزدیک شدن به حماس لازم است که ما به این فهم برسیم که حماس کیست و چیست .و در نهایت باید به این درک نزدیک شویم که حماس را باید در کانتکست ارتجاع منطقه دیدکه یک طرف آن ترکیه است و طرف دیگر ایران و آن طرف تر امارات و ضلع چهارم این مربع بنیاد گرایی  مصر و عربستان.

پس ساده لوحی ست که حماس و کنش هایش را در چارچوب فلسطین و اشغالگری ارزیابی کرد .

برای حماس مسئله اشغال و بیرون راندن صهیونیست ها از سرزمین های اشغالی رویه کار است مسئله اصلی تصفیه حساب تاریخی با قوم یهود است که از نبرد تاریخی خیبر آغازشده است.

۶

  اگر حماس نیرویی بود ملی از جنس جنبش فتح با تمامی کم ها وزیادی هایش ایستادن در کنار حماس و مبارزه با اشغالگری اسرائیل کار ساده ای بود اما وقتی ما با جریانی ارتجاعی از نظر تفکر و ضدانقلابی از نظر طبقاتی روبروئیم و این جریان خود را در رابطه مالی و عقیدتی و لجستیک  نیروهای ارتجاعی منطقه تعریف می کند پروبلماتیزه شدن داستان کلید می خورد.

۷

پرسش اساسی این است که وقتی ما با جریانی ارتجاعی با این مشخصات روبرئيم که خودش را در یک کانتکست منطقه ای تعریف می کند و ضرورت هایش مبارزه با اشغالگری و حضور امپریالیسم در منطقه نیست اما بر خواسته های به حق یک مردم سوار شده است موضع ما چیست و چه باید بکنیم.

۸

یا باید براه چپ ضدامپریالیسم برویم مسئله اشغال را عمده کنیم و بچسبیم به ستم تاریخی مردم فلسطین و از ارتجاع حماس چشم بپوشیم وبگوئیم واقعیت مسئله فلسطین در این زمان این است که حماس در نوک پیکان مبارزه با صهیونیسم است و زدن صهیونیسم یعنی زدن برج و باروی امپریالیسم کاری که در انقلاب ۵۷ صورت گرفت وچشم بسته شد بر نقد آمرانه پهلوی از زاویه سنت و ارتجاع وگفتیم  زدن شاه در اولویت است و نقد اسلام سیاسی بعد از مرگ شاه و دیدیم که چه شد و آزموده را آزمودن خطاست.

یا آن که بگردیم و در میان نیرو های محور مقاومت جریان سالم تری پیدا کنیم و در کنار آن قرار بگیریم مثل وارثین جورج حبش و نایف حواتمه که با کمال تاسف باید گفت جریانات یاد شده یا در حمله اکتبر با حماس بوده اند و یا هماواز و همراه حماس اند و نقدی جدی به کنش هایی که از سوی حماس صورت می گیرد ندارند.

۹

 برآمدن حماس (حرکت مقاومت اسلامی ) 

بر آمدن حماس را باید بر بستر شکست توافق اسلو در سال ۱۹۹۳ دید.دولت خود گردان فلسطین تشکیل شد و جنبش فتح در کرانه غربی دولت خود مختار خود را تشکیل داد اما گشایشی در زندگی مردم فلسطین حاصل نشد و این علت داشت. نه زندانیان آزاد شدند و نه حکومت اسرائیل اجازه داد دولت فتح با صادرات و ارتباط اقتصادی با دیگر کشور ها به گرسنگان فلسطینی پاسخی در خور دهد که صلح با اسرائیل برای آن ها کار و مسکن و نان آورده است. ساخت شهرک ها همچنان به کار خود ادامه می داد و اسرائیل کارگران آسیایی را جانشین کارگران فلسطینی کرد  در چنین شرایطی انتفاضه دوم کلید خورد ،در سال ۲۰۰۰ میلادی .

در تمامی این سال ها بنیاد گرایان اسلامی  با الگو برداری از ایران در نهاد های خیریه مشغول سربازگیری و سربازسازی بودند.   

در ژانویه ٢٠٠۶ کار پر حوصله ومخفی حماس نتیجه خودرا نشان داد. در انتخابات شورای قانونگذاری فلسطین، حماس ٧۴ کرسی و فتح ۴۵ کرسی به دست آورد. و در ژوئن ٢٠٠٧ حماس توانست اختیار نوار غزه را با بیرون کردن فتح بدست بگیرد.این قدرت گرفتن را باید در کانتکست منطقه هم دید از بر آمدن سلام سیاسی در ایران تا سرکوب احزاب چپ در مصر وعراق و ایران.فساد و بی کفایتی سازمان فتح به این قدرت گرفتن دامن زد .

۱۰

گفته می شود راز حمله حماس در  هفتم اکتبر را باید متزلزل شدن موقعیت حماس در بین مردم غزه دید.که نوعی فرار بجلو بود برای ترمیم شکاف مشروعیتی که در بین مردم ایجاد شده بود. البته این گونه هست اما تمامی داستان نیست . باید این حرکت را درکانتکست نیروهای منطقه ای دید وخم شد روی این مسئله  که حامیان منطقه ای حماس در تشویق حماس برای این حرکت چه چیزی را دنبال می کردند.

۱۱

چپ ضد امپریالیست از همان آغاز عملیات ۷ اکتبر را در کانتکست محاصره ۱۶ ساله مردم غزه و ادامه ساخت شهرک نشین ها واعمال خشونت مدام اسرائیل بر علیه مردم غزه وکرانه باختری دید.هر چند این کشتار شامل کیبوتص هایی شد که خواهان صلح با مردم فلسطین بودند و صندوق هایی برای کمک به کارگران فلسطینی درست کرده بودند .

 امااین توجیه برای مردم آزادیخواه جهان قابل پذیرش نبود. حمله بیک کنسرت و کشتن مردم غیر مسلح و دزدیدن پیرمردها و پیرزن ها و کودکان با هیچ توجیهی قابل پذیرش نبود و راهی جز محکوم کردن کشتن مردم در ۷ اکتبر توسط حماس در چشم انداز نبود.

۱۲

گفته می شود ما باید دنبال آلترناتیو  رادیکال وکمونیستی در غزه ونوار باختری باشیم.کسانی که این گونه می گویند غافل اند از این حقیقت که چپ واقعاً موجود فلسطین در چه وضعیت میدانی ست و کجای داستان فلسطین است و چه می کند. 

هر چند سازمان های چپ فلسطینی در تمام این سال ها سعی کرده اند در کنار زحمتکشان خود باشند و در این راه از هر سوی مورد آزار و اذیت بوده اند ،چه ازسوی دولت اسرائیل و چه از سوی حکومت غزه و کرانه باختری اما از نزدیکی و همکاری با حماس تن نزده اند و در طوفان الاقصی شرکت داشته اند.

گردان ابوعلی مصطفاوابسته به جبهه خلق برای آزادی فلسطین و گردان های مقاومت

ملی وابسته به جبهه دموکراتیک برای آزادی فلسطین جریان نایف حواتمه در این طوفان حضور داشته اند و هر دوی این جریان نزدیکی های مالی و سیاسی با حکومت ایران دارند.که این تماس و ارتباط در مورد جبهه دموکراتیک برای آزادی فلسطین کمتر و جبهه ی خلق برای آزادی فلسطین بیشتر است.

 شبکه دفاع از زندانیان سیاسی فلسطینی موسوم به صامدون که  گفته می شود،به  جبهه ی خلق برای آزادی فلسطین وابستگی دارد در ایران شعبه ای دارد که مسئول صامدون در ایران یک دانشجوی حزب اللھی به نام الھام عابدینی است. 

۱۳

  مشکل چپ در این داستان بر می گردد به مواضع اتخاذ شده  نسبت به طوفان الاقصی. از همان روز نخست این حمله  عده ای برای این عملیات کف زدند و چریک های حماس را بعنوان فرزندان غیور غزه ستودند که کاری کرده اند کارستان و سازمان اطلاعاتی اسرائیل را مات کرده اند وبه روی مبارک نیاوردند که کشتن خونبار و جنایتکارانه۱۴۰۰ نفر چیزی نیست که بشود به سادگی از آن گذشت.

دسته دوم کسانی بودند که نتواستند از کنار جنایت بگذرند ولی این کار اشتباه را واکنشی به جنایت سال های بسیار صهیونیست ها دانستند و بار سنگین محکومیت را بردوش اسرائیل  گذاشتند.

 دسته سوم کسانی بودند که کار حماس را محکوم می کردند و در کنارش حمله اسرائیل به غزه را نیزمحکوم می کردند و خواستارپایان جنگ بودند.

این سه جریان بمحض حمله اسرائیل خواستار آتش بس شدند .اینان از یک امر مهم در درخواسته های شان غفلت کردند و این که آتش بس دو طرف دارد نه یک طرف.چرا اسرائیل باید آتش بس را بپذیرد در حالی که مورد تهاجم قرار گرفته است و ۲۴۲ گروگان در نزد حماس دارد. و یکی از شرایط آتش بس آزادی گروگان هاست و دو دیگر خروج حماس از غزه و یا غیر نظامی کردن غزه برای این که دولت اسرائيل مردم خود را متقاعد کند این اتفاق دیگر نمی افتد و بعد رفتن بسوی مذاکره برای فشار آوردن به اسرائیل برای خروج از سرزمین های اشغالی و در نهایت تشکیل کشور مستقل فلسطینی. آتش بس یکطرفه یعنی از زیر ضرب خارج کردن حماس و تایید کشتن ۱۴۰۰ اسرائیلی و به گروگان گرفتن ۲۴۲ شهروند اسرائیل. 

۱۴ 

عده ای از چپ ها ایستادن در کنار حماس را این گونه توجیه می کنند که مبارزه با اسرائیل در کانتکست مبارزه با اشغالگری تنها نیست بلکه پیوند خورده است با تقویت مبارزه طبقاتی در ایران بخاطر آن که این مبارزه در بطن خودش مبارزه با امپریالیسم جهانی ست که برای پیروزی انقلاب در ایران سنگ اندازی می کند.و تاکید می کنند بر گره خوردگی مبارزه طبقاتی در داخل و مبارزه بر علیه امپریالیسم در خارج.   

نخستین مسئله ای که به ذهن متبادر می شود این است که تقابل چپ انقلابی با غرب و ورود یکسانش با جمهوری اسلامی به مسئله فلسطین آیا به تقویت موضع جمهوری اسلامی منجر نمی شود .واگر می شود این نقض غرض است که مبارزه با اسرائیل را مبارزه ای در راستای تقویت مبارزه طبقاتی در ایران بدانیم.

و دو دیگر باید نشان داد این هم سویی از چه روست وچگونه می شود مبارزه با اسرائیل برای پس زدن امپریالیسم از منطقه عملی در راستای تصعیف جمهوری اسلامی باشد در حالی که در این مبارزه ما در کنار جمهوری اسلامی ایستاده ایم و هر دو سنگ به سوی اسرائیل وامریکا پرتاب می کنیم.

۱۵ 

از سوی چپ ضد امپریالیست با گلایه پرسیده می شود چرا جبهه متحد ضد امپریالیستی توسط نیروهای تاثیر گذار در محور مقاومت تشکیل نمی شود. 

برای واکاوی این پرسش نخست باید دید که عناصر تشکیل دهنده این محور چه کسانی هستند ؛حماس ،جهاداسلامی، فتح ، چند گروه کوچک چپ فلسطینی و حزب الله لبنان و حوثی های یمن  و حامیان منطقه ای اینان از ایران گرفته تا ترکیه و قطر و عربستان و مصر.وبعد به این موضوع رسید که تقابل اینان با امپریالیسم از چه روست و آیا این تقابل تقابلی انقلابی و ضدامپریالیستی ست آن گونه که چپ از آن تعریف دارد. یا نه این تقابل تقابلی در بلوک های ضد انقلابی ست و موضع این  تقابل ارتجاعی  و واپس گرایانه ضد امریکایی ست نه ضد امپریالیستی.و بین این دو فرق بسیار است .

چپ ضد امپریالیست  از این  امر مهم غافل است که گفتمان ضدامپریالیستی گفتمانی شکست خورده در میان مردم است  بخاطر این که این گفتمان از سوی جمهوری اسلامی مردم را بخاک سیاه نشانده است و مردم در مناسبت هایی این نفرت خودرا از این گفتمان نشان داده اند وکسی که دنبال این جبهه و این گفتمان می رود خشت بر آب می زند و با نفرت مردم مواجه می شود.

چپ ضدامپریالست به همان راهی می رود که آن حزب بلااشکال در دهه شصت می رفت و مدام در نشریات و بیانیه هایش مسئله تشکیل جبهه واحد ضد امپریالیستی را برهبری امام خمینی گوشزد می کرد که فوری و فوتی ست اما نگاه نمی کرد تا ببیند جنس مخالفت نیروهای اسلامی با جنس مخالفت آن ها یکی نیست و تقابل آن هابا امپریالیست با تقابل نیروهای حاکم با امپریالیسم از زمین تا آسمان تفاوت دارند.

بگذریم  که طبقه متوسط امپریالیسم را درست یا غلط ناجی خود در این پیکار تاریخی می داند  و این حرف ها  رابه پشیزی نمی گیرد.

۱۶ 

نباید از یاد برد که مسئله اصلی فلسطین مسئله اشغال است پس مقاومت در برابر اشغال نیز مسئله اصلی فلسطین و آرمان فلسطین است.و چپ باید پشت این امر بایستد.

این ھمبستگی با آرمان فلسطین  نه با ایستادن در کنار حماس و جهاد اسلامی و استفاده از گفتمانی شبیه اردوغان و امامان جمعه در ایران بلکه از مسیر تلاش برای تقویت نیروھای ملی،رادیکال و سوسیالیست وتلاش برای جذب نیروهایی که از روی ناچاری به سطحی از ھمکاری با نیروھا و قدرت ھای ارتجاعی منطقه ای تن داده اند اما از ھر فرصتی برای سازماندھی مستقل توده ھای تھیدست استفاده می کنند  وگشودن جبهه ای جدید از نیروهای منطقه ای و فرامنطقه ای بر علیه اشغال و کمک به نیروھای مترقی،رادیکال، ملی و سوسیالیست در فلسطین تا دست بالایی در گفتمان منطقه ای بیابند.

 

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate