در مورد بهشت محمد و خدای خود ساخته اش!

در مورد بهشت محمد و خدای خود ساخته اش!
خاک بر سر مردمی که دل شان به بهشت خدا راضی و خشنود است، همزمان که در آن سوی دیوار می‌بینند و می‌دانند که خدا هم شهری، هم کلاسی، برادر و خواهر، همکار و خروار خروار انسان دیگر را در کوره آدم سوزی اش انداخته و آنها را شکنجه می‌دهد.
 سازندگان این داستان خرافه و ضد انسانی لایق نفرین اند.
داستان اساطیری که پایش در جهل و ترس و یا در نان چرب است.
این ضدیت با روان و جوهر اجتماعی انسانی است. جامعه‌ ای که آحاد آن حس همدری اش را برای انسانهای دیگر از دست داد و در لاک خود خواهی و خود شیفتگی خزید، دارد سوت انحطاط اخلاقی اش را می زند. تنها و اتمیزه می‌شود و راه مبارزه متشکل برایش تا غیر ممکن‌ می‌رود.
محمد  از طرف خودش و خدای ساخته اش، که او الله نامیده است،  صدها سال است که این احساس شهروندی و اجتماعی را از انسانها به وسیله قرعان و ملا و آیت‌الله ها دارند به کشتارگاه می‌برند.
که آنها را از هم جدا کنند، به فکر فرد خودشان باشند.
آن طرف ترساندن مردم از آتش جهنم، فراری دادن عقل است. و این ادعا نیست ، علم است. با آزمایش های گوناگون اثبات شده است.
تحقیر کرامت و منزلت انسان است که چهار دست پا به محمد و ملا هایش پناه ببرند تا این هیتلر آسمانی آنها را در کوره آدم سوزی پرت نکند.
حاشا از مردمانی که از ترس از ” قبر تاریک” و مار و عقرب محمد و خدایش  و از جهل به این تسلیم  میشوند.و برای سجده، به عبودیت و چاپلوسی محمد و خدایش به مسجد و کعبه سراسیمه روان می‌شوند و از دیگران سبقت می‌گیرند،  نکند که برای آنها دیگر جایی باقی نماند. و تمام صندلی ها قبل از آن تمام فروش شود.
ملا ها، مداح و شیوخ،   فعال این بازار بی رحمی و ضدیت با جوامع مدرن انسانی هستند، جوامعی که ستون هایش در زمین همبستگی مابین انسان ها است و به همین خاطر جامعه نام دارد.
حاصل کارشان این است که جامعه انسانی را به قهقرا ببرند. روان همدردی و همدلی انسانی را از آنها بگیرند و به شيوه ای نازیستی “مؤمنان” را جای آن بنشانند. اسلام در خود  شکل و فرمتی از راسیسم است.
تمام کف چرانی ملا ها بویژه تازه به دوران رسیده ها ، امروز در کردستان عراق ، برای این است.
دو حزب پارتی و یه کیه تی در این سی و چند سال با سرکوب و فقر سفره را برایشان چیده اند. درست مثل سفره ای که محمد رضا پهلوی ، فرح و پرویز ثابتی برای اسلام در ایران پهن کردند.
احزاب اپوزیسیون ایرانی هم در همین مدت به بهانه های مختلف رعایت دیپلماسی گوش و چشم شان را بسته اند، و رژه لشکر اسلام را زیر بالکن خانه هایشان به تماشا نشسته اند‌.
  همه گویای این است که بخش های وسیعی از چپ ایران جرئت نداشته و ندارد  که در مورد مذاهب و بویژه اسلام پوست کنده سینه اش را سپر کند و به چشم اسلام بزند.
تا جایی که امروز  احمد مفتی زاده ” احیا” می‌شود و او را سر دست بلند می‌کنند.
بازاری که جمهوری اسلام ناب محمدی ایران برای رونق و ماندگاری اش صلوات می‌فرستد.
بیم آن می‌رود  که سکولاریسم در کوردستان عراق دست را به اسلام ببازد و داستان باخت فلسطین به حماس در آنجا تکرار شدن تاریخ باشد‌.
اگر درب های این منطقه بر همین پاشنه ها بچرخد. و بازیگران سکولار این صحنه خود را نتکانند.
Print Friendly, PDF & Email

Google Translate