پرستاران و تضاد کارمزدی‌ـ‌سرمایه (۲)

پرستاران و تضاد کارمزدی‌ـ‌سرمایه (۲)

(در نقد گفت‌وگوی «جدال» با خانه‌ی پرستار)

 

 

در نوشته‌ی پیشین[۱]موضوع کارگران بخش درمان کاویده شد و رئوس مطالب بررسی گردید. در این‌جا و در ادامه‌ی نوشته‌ی پیشین قصدِ آن است که از خلال بررسی مواجهه‌ی یک جریان سیاسی مشخص، عرصه‌ی مبارزه‌ی طبقاتی روشن‌تر شده و راه برای ایفای تکالیف طبقاتی پاکوب‌تر شود.

فعالیت رسانه‌ی «جدال» فقط به مسایل ژئوپلیتیکی و برنامه‌های موشکی سپاه پاسداران در منطقه و رویارویی جمهوری اسلام یایران (ج.ا.ا) در برابر آمریکا در سطح منطقه و جهان ختم نمی‌شود؛ چهره‌ی اصلی این برنامه، علی علیزاده، با سَرَک کشیدن در بخش‌های کارگری در تلاش است تا محور مقاومتش را بگستراند. افزایش نارضایتی پرستاران از وضعیت بد معیشتی و فشار کاری بی‌حد و مرز و بر زمین ماندن مطالبات پرستاران، علیزاده را برآن‌داشته تا چرخشی به دوربینش دهد که شاید، به ظن خود، بتواند صدای آنان را به حاکمیت رسانده و از شدت این نارضایتی‌ها بکاهد. چند ماه پیش‌تر دو اپیزود از برنامه‌ی جدال به بررسی مطالبات پرستاران، به ویژه تعرفه‌ی پرستاری و چگونه بیمار شدن نظام سلامت، اختصاص داده شد. مهمانان علیزاده در هر دو اپیزود، نمایندگان خانه‌ی پرستار[۲] بودند؛ ایقان راسخ علیزاده و خانه‌ی پرستاری‌ها به لیبرالیسم و به‌طور کلی شیوه‎ی تولید سرمایه‌داری، سبب این گردهمایی و به قول خود علیزاده این گفت‌وگو شده است. دو طرف با در آغوش گرفتن لیبرالیسم به گفت‌وگو بر سر خوب و بد بودن نئولیبرالیسم در ایران و مقایسه با سایر دُوَل سرمایه‌داری پرداختند. این توافق است که سبب شده علیزاده برنامه را گفت‌وگوی دوستانه بنامد. این برنامه و تلاش‌هایی از این قِسم نه تنها به سود طبقه‌ی کارگر نیست بل‌که کوششی است بورژوایی در جهت فریب طبقه‌ی کارگر. متن حاضر می‌کوشد تا این موضوع را احتجاج کند.

***

ما بحث را از نقطه‌ی شروع یکی از مدعوین، شریفی‌مقدم، آغاز می‌کنیم، آن‌جا که وی سلامتی را «مهم‌ترین نیاز بشری» می‌داند و می‌گوید «در صورت عدم سلامتیْ زندگی تمامی انسان‌ها مختل خواهد شد.» کسی منکر اهمیت سلامتی برای انسان نیست اما مبحث حائز اهمیت، امکان دست‌یابی به این سلامتی و چگونگی تأمین این “کالا” است. آیا امکان دست‌یابی به سلامتی برای طبقه‌ی کارگرِ مَسْکنت‌دار و طبقه‌ی سرمایه‌دارِ مِکنت‌دار را می‌توان برابر در نظر گرفت؟ با قاطعیت می‌توان گفت که خیر؛ “کالا”ی سلامت مانند سایر کالاها مبادله می‌شود و هر روز بر تعداد بنگاه‌های تولید این کالا افزوده گشته و نرخ‌های سرسام‌آور “کالا”ی سلامت، آن را هرچه بیش‌تر از دسترس طبقات فرودست اجتماع خارج می‌کند. اما روشن است که دست‌یابی به این محصول نوین برای سرمایه‌دارانِ فربه‌شده از دست‌رنج کارگران، هموارتر است. برای چنین طبقاتی که از گوشت و خون کارگران تغذیه می‌کنند همیشه سلامتی دست‌یافتنی است؛ از پرستار پرایوت گرفته تا پزشک خصوصی و بیمارستان‌های خصوصی مجهز، همگی در خدمت تأمین و تولید کالای سلامت برای عرضه در بازار هستند. این طبقه‌ی کارگر است که باید بخش زیادی از درآمد ناچیزش را در سال برای تأمین سلامتی اختصاص دهد، هفته‌ها و بعضاً ماه‌ها در نوبت جراحی و گرافی‌های بیمارستان دولتی بایستد؛ لیکن مراجعه به بیمارستان دولتی حتی برای ساده‌ترین خدماتِ درمانی در سبکِ زیست سرمایه‌داران نمی‌گنجد.

در ادامه، شریفی‌مقدم عنوان می‌کند که «در کشور ما و سایر کشورهای دیگر، وظیفه‌ی تأمین سلامتی، وظیفه‌ی حاکمیت هستش.»[۳] وی با این مقدمه، زمینه را برای ارائه‌ی آمار و ارقام از نسبت تعداد پرستار به جمعیت در ایران و سایر کشورهای جهان، آماده کرده و از مقایسه‌ی بین آمارها به نتایج دل‌خواه خود می‌رسد. نئولیبرالیسم همواره در تلاش است تا راه را برای انباشت سرمایه همواره کند. از کارکردهای نئولیبرالیسمْ فضاسازی برای انباشت سرمایه است. این فضاسازی‌ها بخش خدمات را به بخش‌های تولیدی الحاق می‌کند و باعث سلب مالکیت از کارگران بخش دولتی و الحاق این افراد به صفوف پرولتاریای صنعتی شده و این امر نیز موجب تأمین شرایط بهتر برای انباشت می‌شود. در بخش بهداشت و درمان، این فرآیند با تأسیس بیمارستان‌ها و کلینیک‌های خصوصی ادامه می‌یابد که در راستای انباشت هرچه بیش‌تر سرمایه است. اگر آقای شریفی‌مقدم نگاهی به آمار بیمارستان‌های خصوصی در ایران و سایر کشورهای جهان بیندازد، خواهد دید بخش زیادی از تأمین سلامتی به‌وسیله‌ی بنگاه‌های خصوصی تأمین می‌شود و دولت روزبه‌روز در حال فراهم کردن شرایطِ بابِ میل بخش خصوصی است. البته این گفتهْ بیش‌تر تِته‌پِته‌ی شریفی‌مقدم را نمایان می‌کند. زیرا در چندین بخش مختلفِ برنامه به ناکارآمدی سیاست‌های نئولیبرالی موجود در ایران اشاره کرده اما الگوی ایده‌آل مدِّنظر خود را در نئولیبرالیسم انگلیسی و آمریکایی جست‌وجو می‌کند. در ادامه به تناقضات سخنان شریفی‌مقدم بازخواهیم گشت.

 شریفی‌مقدم عنوان می‌کند که مردم کشور ما از کمبود پرستار رنج می‌برند و استناد شریفی‌مقدم مقایسه‌ی آمار تعداد پرستار به جمعیت در ایران با میزان حداقلی جهان است که در ایران تقریباً نصف نرخ جهانی است. شریفی‌مقدم به بهره‌کشیِ چندبرابری از نیروی کار اشاره‌ای نمی‌کند و با شیادی بحث را به سَمتی که می‌خواهد منحرف می‌کند و می‌گوید «کمبود کادر پرستاری یک مطالبه‌ی مردمی است.» قبل از این‌که بحث مضاعف‌شدنِ بهره‌کشیِ ناشی از کمبود نیروی کار را بررسی کنیم باید به شریفی‌مقدم گوش‌زد کرد، “مردمی” که از آن دم می‌زند، واژه‌ی بی‌مسمّایی است، چرا که در جامعه‌ی طبقاتی، “مردم” واژه‌ای ایدئولوژیک است؛ در جامعه‌ی طبقاتی تنها یک اقلیتِ سرمایه‌دار و یک اکثریتِ کارگر موجودند که به‌قطع یقینْ این اکثریت است که برای مبارزان کارگری حائز اهمیت است و مطالبه‌گری حق و حقوق حوزه‌ی پرستاری نیز در راستای اهداف و مطالبات همین طبقه است که معنا می‌یابد.

بر اساس آمارهای رسمی، که در دسترس هستند و ما هم ناگزیر بدان‌ها استناد می‌کنیم، نصف‌بودن تعداد پرستار در ایران نسبت به حداقلِ جهانی، قاعدتاً به معنی کمبود شدید نیروی کار در ایران است. در صورت کمبود نیروی کار، بهره‌‌کشی از نیروی کار مضاعف می‌شود، بدین‌صورت که هم تعداد شیفت‌های کاری در ماه افزایش می‌یابد (همان اضافه‌کاری اجباری) و هم تعداد مریض و فشار کاری در طی شیفت‌ها بیش‌تر می‌شود. همان‌طور که در طی برنامه هم چندین بار اشاره می‌شود اگر یکی از پرستاران پس از مدتی طولانی بخواهد مرخصی بگیرد، سایر همکاران بخش اعتراض می‌کنند؛ زیرا در زمان غیبت او بار کاری و میزان شیفت‌های سایر پرستاران افزایش می‌یابد. کمبود نیروی کار و شیفت‌های پی در پی و سنگین، بدون شک از کارآیی و سطح خدمات می‌کاهد و اشتباهات پرستاری را افزایش می‌دهد. شریفی‌مقدم به فشار کاری و کمبود نیروی کار اقرار می‌کند اما هیچ اشاره‌ای نمی‌کند که اگر کمبود پرستار رفع شود باز هم بهره‌کشی از نیروی کار وجود دارد. حتی در کشوری که بالاترین میزان پرستار نسبت به جمعیت را داراست باز هم نیروی کار موجود استثمار می‌شود. وی هیچ اشاره‌ای نمی‌کند که استثمار و بهره‌کشی از نیروی کارْ جزء لاینفک سیستم سرمایه‌داری است. شریفی‌مقدم معتقد است که کمبود نیروی کار وجود دارد اما این کمبود را به گونه‌ای دیگر تفسیر می‌کند؛ این تفسیر، تفسیری عوام‌فریبانه و کاملاً عامدانه است. بیمار در صورت ورود به بیمارستان خدمات‌رسانی می‌شود؛ شاید مدت زمان آن طولانی و طاقت‌فرسا باشد اما بیمار با کار نصفه‌نیمه که ترخیص نمی‌شود بل‌که پرستار باید فشار کاری چندین برابر را تحمل کند و وظایفش را به‌طور کامل انجام دهد. به کَرات دیده‌ایم و شنیده‌ایم که پرستاران به‌خاطر کوچک‌ترین اشتباهات و سرپیچی در انجام وظایف از طرف سوپروایزر یا مترون تنبیه شده‌اند. پس این‌گونه نیست که کار انجام نمی‌شود بل‌که نیروی کار، اگر به قیمت تمام‌شدن جانش هم که شده، باید وظایف محوله را انجام دهد.

شریفی‌مقدم از نصف‌بودن نسبت پرستار به جمعیت در ایران نسبت به حداقل جهانی سخن می‌راند و سپس در بحث آمار مرگ و میر پرستاران در ایام کرونا اذعان می‌کند تعداد مرگ و میر پرستاران در ایران نسبت به سایر کشورها بسیار پایین بوده است و این را یکی از امتیازات مثبت به‌شمار می‌آورد. اگر کمی در حرفش تأمل کند، با توجه به تصادفی بودن بیماری‌های زمینه‌ای در میان کادر درمان و تأثیر آن بر میزان مرگ و میر افرادِ در معرض ویروس، می‌فهمد زمانی‌که تعداد پرستار کم باشد، قاعدتاً تعداد پرستاران کم‌تری در معرض مبتلا شدن به بیماری قرار می‌گیرند. ایران تعداد ۱۵۰ هزار پرستار در برابر ۸۰ میلیون نفوسش دارد و نسبت به کشوری که ۵۰۰ هزار پرستار با همان ۸۰ میلیون جمعیت را دارد، پرستاران کم‌تری در معرض تماس با عامل بیماری‌زا قرار می‌گیرند و در نهایت مرگ و میر کم‌تری نسبت به جمعیت رُخ خواهد داد؛ اما شریفی‌مقدم با شیادی هر چه تمام‌تر این کمبود تعداد مرگ و میر پرستاران در دوران کرونا را به حُسن نیت جامعه‌ی پرستاری و مردم‌دوستیِ آنان ربط می‌دهد؛ و مدعو دیگر، سارا گودرزی، نیز با جملاتی از قبیل «من گریه و زاری را کنار گذاشتم و با خودم عهد کردم که باید به این بیماران رسیدگی کنم و اصلاً مهم نیست که شیفت‌ها طولانی و یا سنگین باشد»[۴]، حرف‌های شریفی‌مقدم را تصدیق می‌کند.

گودرزی را علیزاده چنین معرفی می‌کند: «پرستار بیمارستان امام خمینی که به‌خاطر فداکاری‌هاشون مورد تقدیر قرار گرفته‌اند.» هدف از حضور کاراکتری به نام گودرزی، قهرمان‌سازی و جای‌گذاری شخصیت و اخلاق به‌جای جایگاه طبقاتی است. نهادینه کردن این تفکرات نیز در راستای پنهان‌کردن استثمار کارگران و محول نمودن اجر پرستاران به اجرت الهی است. از سخن‌رانی رئیس و رؤسا در مناسبت‌های مختلف گرفته تا برنامه‌های تلویزیونی سعی کرده‌اند که به پرستاران بگویند که درست است کار شما سخت و دشوار است اما اجر شما اجری معنوی است، پس سخت کار کنید و در راه نجات انسان‌ها فداکاری کنید و مانند گودرزی بگویید اصلاً میزان کار و میزان شیفت مهم نیست و هیچ کسی نباید حتی به این فکر هم کند که چقدر حقوق می‌گیرد. معنای در مقامِ قهرمان قرار گرفتنِ گودرزی آن‌جا بهتر آشکار می‌شود که وقتی علیزاده درباره‌ی گرفتن حق و حقوق در دوران کرونا سؤال می‌پرسد، گودرزی با استناد به این که خانواده‌هایی بودند که بنیان‌شان داشت از هم می‌پاشید، مطالبه‌گری را کاری غیراخلاقی و غیرانسانی معرفی می‌کند. وی در طول گفت‌وگو مٌدام در حال تقدس دادن به نگاه اومانیستی و تقدس‌دادن به شغل پرستاری در این چهار چوب است، تا جایی که در پایان می‌گوید: «اگر هزار بار دیگر متولد بشم، دلم می‌خواد باز پرستاری را انتخاب کنم.» جا دارد به وی گفته شود که کارگر بودن انتخاب نیست و هیچ کدام از کارگران با اراده و علاقه‌ی شخصی کارگری را انتخاب نکرده‌اند بل‌که کارگر بودن یک جبر اقتصادی است و خارج از اراده و اختیار انسان‌ها؛ زمانی که انسان فاقد ابزار تولید باشد و ابزار تولید در دست عده‌ی محدودی متمرکز باشد، اجباراً برای امرار معاش و بقای خود و خانواده باید توانایی کار کردن و نیروی کار خود را، به‌منزله‌ی یک کالا، به کسی که دارای ابزار تولید است، بفروشد.

به‌طور واضح می‌بینیم که چگونه نهادینه‌شدن لیبرالیسم و اخلاق مبتنی بر هنجارهای سرمایه‌دارانهْ سوژه را مطیع خود می‌کند. به همین دلیل است که سوژهْ مطالبه‌ی حق و حقوق خود را در شرایطی مانند پاندِمی کرونا کاری غیر انسانی تلقی می‌کند. در راستای این تفکر اومانیستی است که سوژهْ یک هفته‌ی تمام پشت سر هم با مزد ناچیزِ اضافه‌کاری، شیفت می‌دهد. درونی‌کردن این ذهنیت‌های سرمایه‌دارانه است که دوام و قوام سرمایه‌داری را تضمین می‌کند.[۵] در این راستا ابراهیم رئیسی پرستاران را این‌گونه خطاب قرار می‌دهد: «پرستاران فرشتگان خدمت به مردم، از با ظرفیت‌ترین افراد در عرصه‌ی دانش و فرهیختگی و عمل و خدمات‌رسانی هستند.»[۶] این سخنان تهییجی که از زبان کاراکترهایی چون گودرزی و رئیسی و غیره بیرون می‌آید، در حقیقت ادبیات فرماسیون اقتصادی‌ـ‌اجتماعی سرمایه‌داری است که می‌کوشد ایدئولوژی را به جای حقیقت بنشاند تا تداوم نظم موجود حفظ و تضمین شود. درک ذات چرکین سرمایه‌داری با این سخن شریفی‌مقدم که «رزیدنت عمل می‌کند اما استاد پول را می‌گیرد» آسان‌تر است. البته علیزاده تعجب خود را از این موضوع ابراز می‌دارد و برای تأیید سخنان شریفی‌مقدم، از گودرزی نیز صحت آن را می‌پرسد! مگر ذات سرمایه‌داری چیزی غیر از این است؟ مگر در سرمایه‌داری بخشی از ارزش ‌اضافه‌ی تولیدشده به دست کارگران به‌عنوان مزدِ اضافه به جیب طبقات متوسط[۷] سرازیر نمی‌شود؟ گویی علیزاده از ارتباط دانشگاه‌ها و نظام آموزش با بازار کار و بیمارستان‌ها خبر ندارد. در جهان کاپیتالیستیْ نظام آموزش سعی در درونی‌کردن منطق رقابت و منطق سود تا سرحدات غایی خود دارد؛ بین دانشگاه‌ها منطق رقابت را رواج می‌دهد تا برای کسب منابع مالی و تربیت نیروی کارْ بیش‌تر با هم بجنگند و هر سال نیروی کار بیش‌تری برای بازار تربیت کنند. نتیجه‌ی این امر افزایش شمار ارتش ذخیره نیروی کار (بیکاران) به‌عنوان اهرم فشار مضاعف بر نیروی کار شاغل و تهدید مداوم آنان به اخراج از کار و بیکار شدن است.[۸] آری؛ پرستار کار را انجام می‌دهد اما پزشک تعرفه را می‌گیرد، دانشجو مقاله را می‌نویسد اما به اسم استاد دانشگاه چاپ می‌شود، دانشجویان پرستاری با ارزان‌ترین مزد به خدمت گرفته می‌شوند و … که همه و همه از منطق سرمایه ناشی می‌شوند؛ منطقی که با لایه‌های ایدئولوژیک احاطه شده است.

«تضاد منافع» از نگاه شریفی‌مقدم بسیار حائز اهمیت است و آن را مشکل اصلی پرستاران و نظام سلامت ایران بیان می‌دارد. وی با استناد به این که «اختلاف بین دریافتی پرستاران با پزشک متخصص به ۱۰۰ برابر می‌رسد» معتقد است تضاد منافع فقط بین پرستاران با پزشکان متخصص و اعضای هیئت علمی وجود دارد.  واضح است شریفی‌مقدم در سطح پدیدار باقی مانده است، چرا که هیچ اشاره‌ای به تضاد اصلی و ذاتی سرمایه‌داری، تضاد کار و سرمایه نمی‌کند؛ و قرار هم نیست که اشاره بکند، چرا که وی یک ایدئولوگ سرمایه‌داری و کارورزِ آن است. باید به آقای شریفی گوش‌زد کرد که تضاد منافع در سرتاسر جهان سرمایه‌داری وجود دارد و در واقع، تضاد منافعْ اجتناب‌ناپذیر و منبعث از تضاد اصلی است. وی معتقد است تضاد منافع به این دلیل به‌وجود می‌آید که «پرستاران حتی یک نماینده در مجلس ندارند.» گویا اگر پرستاران در مجلس نماینده داشته باشند و در جایگاه‌های مدیریتی قرار بگیرند، تضاد منافع برطرف می‌شود؛ اندکی بعد، ایشان جواب خودش را این‌گونه می‌دهد که «اگر من هم در مقام دولتی قرار بگیرم، قوانین را به سمت منافع پرستاران می‌برم.» یک پوپولیست هیچ اِبایی از دورویی و تناقض در سخنانش ندارد. زمانی هم که راه حل ارائه می‌دهد دست به دامان آمار و ارقامِ کشورهای دیگر می‌شود: «در آمریکا ۹۰ درصد افرادی که در جایگاه مدیریت نظام سلامت هستند، غیرپزشک هستند.» لذا این سؤال پیش می‌آید اگر کسی که در جایگاه مدیریت قرار دارد، در علم استثمار متخصص باشد، این تضاد منافع وجود نخواهد داشت؟ مدیریت سرمایه‌دارانه لازمه‌ی دوام سرمایه‌داری است، زیرا کار مدیران جز مدیریت استثمار چیز دیگری نیست. از رده‌های پایین مدیریت، هد نرس، سوپروایزر، مترون و غیره گرفته تا معاونت پرستاری وزارت بهداشت، پرستار هستند اما اکثر تعدیل‌ها و تنبیه‌های پرستاران از طرف این افراد انجام می‌شود. پس تضاد منافع هیچ ارتباطی به فرد و ذات فردِ قرارگرفته در فلان جایگاه ندارد، بل‌که خود جایگاه مولد این تضاد است. فرد مدیر ناگزیر از مدیریت و پیش‌بُرد استثمار نیروی کار است، حال این فرد، فردی مؤمن باشد یا نباشد و یا هر ویژگی اخلاقی دیگری که مدِّنظر شریفی‌مقدم است را یدک بکشد یا نکشد.

منشأ تضاد منافع موجود در نظام سلامت و سایر تضادهای جامعه، مالکیت خصوصی است و حل این تضادها جز با لغو مالکیت خصوصی یعنی با نابودی کل نظام سرمایه‌داری ممکن نخواهد بود. تا زمانی که ابزار تولیدْ اشتراکی و تولیدْ اجتماعی نشود، یعنی تا زمانی‌که منافع شخصی جای خود را به منافع اجتماعی ندهند، تضاد منافع از جامعه رَخت بر نخواهد بست. شریفی‌مقدم راه حل را در «برقراری حکومت قانون» می‌بیند، غافل از آن که خود حاکمیت به دلیل تضادهای لاینحلی که در بطن جامعه حضور دارد، شکل گرفته است.[۹] در مرحله‌ای از تکامل جامعهْ حکومتْ ناگزیر از شکل‌گرفتن بود زیرا تضاد طبقاتی و زد و خورد بین طبقات باید به‌نفع طبقه‌ی فرادست تغییر می‌کرد؛ پس حاکمیت در ساختار طبقاتیْ ابزاری است جهت سرکوب طبقه‌ی فرودست. اگر با لنین هم‌صدا باشیم باید بگوییم: «دولت محصول آشتی‌ناپذیری تضاد طبقاتی‌ست.» در شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری، دولتْ دولتِ طبقه‌ی حاکم است و دائماً با استفاده از قوه‌ی مقننه سعی در قانونی‌کردن استثمار و رتق و فتق تبعات و شرایط آن دارد؛ دولت الزاماً باید دولت یک طبقه باشد حال چه طبقه‌ی کارگر، چه طبقه‌ی سرمایه‌دار. شکی نیست که در نظم سرمایه‌داریْ دولت، دولت طبقه‌ی سرمایه‌دار و حافظ سرمایه است.[۱۰] به این دلیل است که پزشکان متخصص و اعضای هیأت علمی، به‌عنوان لایه‌های فوقانی طبقه‌ی متوسط، از مشمولین مالیات مستثنی می‌شوند و هیچ سقفی برای کارانه‌ی آنان وجود ندارد؛ به همین دلیل است که تعرفه‌ی پرستاری ۱۵ سال معلق می‌شود و قانون ارتقای بهره‌وری نصف‌ونیمه اجرا می‌گردد. خانه‌ی پرستار خود را یکی از مطالبه‌گران اصلی تعرفه‌ی پرستاری می‌داند و معتقد است که اجرای آن منفعت مردم را نیز در پی دارد؛ اما دبیرکل آن شاکی است که «مریض برای خدمات پرستاری پول نمی‌دهد.» گویا شریفی‌مقدم دچار روان‌پریشی شده که حتی نمی‌داند بر اساس گفتمان خودش چرا باید موافق اجرای تعرفه‌ی پرستاری بود.[۱۱]

یکی دیگر از دلایل شریفی‌مقدم برای اثبات تضاد منافع مدِّنظرش بحث پیش‌گیری و درمان است: «دنیا الان در بحث پیش‌گیری کار می‌کند و سعی می‌کند که مردم مریض نشن و در کشور‌های موفقِ دنیا به این نتیجه رسیده‌اند که هزینه‌ی درمان گرونه و روی پیش‌گیری کار می‌کنند؛ در کشور ما  چون سیاست‌گذار، چون قانون‌گذار و چون نظارت‌کننده یک گروه خاص (پزشک) هستند و اون گروه خاص هم درآمدشون از درمان است، سعی می‌کنند که سیاست به سمت درمان‌محوری حرکت کند.» پشت پرده‌ی این سخن مسئله‌ای حائز اهمیت نهفته است، چرا که نظرگاه شریفی‌مقدم را نمایان می‌کند. بحث پیش‌گیریِ لقلقه‌ی زبان شریفی‌مقدم قطع به یقین نظام سلامت را گل و بلبل نمی‌کند. چرا که در جهان سرمایه‌دارانه، پیش‌گیری و پزشک خانواده نیز در راستای سیاست‌های نئولیبرالی و هموارکردنِ فضا برای بخش خصوصی فعالیت می‌شوند و باعث می‌گردند دسترسی به بیمارستان‌های دولتیْ سخت گشته و، در نتیجه، طبقات فرودست هرچه‌بیش‌تر به بخش خصوصی روی آورند.

شریفی‌مقدم عامل کلی این وضع را چنین می‌بیند: «از زمانی که پول وارد نظام سلامت ما شد در سال ۱۳۷۶، قبل از آن همه یک حقوق ثابت می‌گرفتن، اختلاف هم مثل همین که الان در دنیا وجود دارد ۲ تا ۳ برابر بود.» اما تنها نسخه‌ی مورد نقد او نسخه‌ی نئولیبرال ایران است؛ به‌طور کلی وی مخالف سیاست‌های نئولیبرالی نیست بل‌که از ابتدا تا انتها از مواهب نئولیبرالیسم در غرب می‌گوید. وی هیچ مخالفتی با نئولیبرالیسم ندارد و بر این باور است که نئولیبرالیسم دوای درد نظام سلامت است تا مانند «قبل ۱۳۷۶» عدالت برقرار شود. وجه تمایز و اختلاف علیزاده و شریفی‌مقدم بر سر نسخه‌ی نئولیبرالیسم غربی است: علیزاده مخالف آن و شریفی‌مقدم در آرزوی آن است و وجه اشتراک هر دو توافق در لیبرالیسم، چه در غرب و چه در ایران.[۱۲] گویا علیزاده و شریفی‌مقدم از درک این واقعیت عاجزند که نئولیبرالیسم نه یک شیوه‌ی مدیریت بل‌که پاسخ سرمایه بود به بحران دولت‌ـ‌رفاه که حاکمیت‌های مختلف چاره‌ای جز به کارگیری آن در سیاست‌گذاری‌ها نداشتند. اما نگاه لیبرالی به نئولیبرالیسم این مفهوم را صرفاً به‌عنوان یک روش مدیریتی اشتباه که نسبتی با ضرورت‌های شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری نداشته و فقط یک ناعقلانیت مدیریتی است، درک می‌کند.

راه‌کار علیزاده برای حل مشکلات پرستاران، حذف کارانه‌ی پزشکان است تا به ظن‌اش بتوان از این راه به «دنبال حقوق آبرومند برای پرستاران» بود. در نگاه علیزاده مشکلْ ساختار نیست، مشکل لیبرالیسم نیست، بل‌که مشکل فقط نئولیبرالیسم است؛ انگار می‌توان فقط با یک‌سری رفرم، حقوق آبرومند را برای سایر بخش‌های کارگری نیز به ارمغان آورد. برای علیزاده تنها یک مسئله حائز اهمیت است: حفظ امنیت ملی ایران و به خطر نینداختن منافع ملی.[۱۳] دلیل درخواست حقوق آبرومند از سوی علیزاده نیز در این چارچوب است که بهتر خوانش می‌شود. وی در طول گفت‌وگو مدام نگران و مضطرب است: یک بار از مهاجرت پزشکان در بحث حذف کارانه‌ی آن‌ها و یک بار از مهاجرت پرستاران و نارضایتی و اعتراض آنان از اوضاع بد اقتصادی. همین نگرانی از خشم کارگرانِ پرستار است که علیزاده را مُجاب به ورود به موضوعات کارگری کرده است. همان‌طور که خود علیزاده هم اقرار می‌کند: «سعی می‌کنیم بین حکم‌رانی و گروه‌های اجتماعی و همین طور افکار عمومی ارتباط برقرار کنیم.»[۱۴] وی در تکاپو است تا با این کار مانع از تبدیل هر کدام از این مشکلات به یک “مشکل امنیتی” شود. تسخیر خیابان به‌وسیله‌ی کارگران موجب هراس علیزاده شده چرا که از نقطه نظر او این امر امنیت ملی را به خطر می‌اندازد. برای یک چپ محور‌مقاومتی تنها بُرد موشک‌های سپاه نوید بخش است نه مبارزه‌ی طبقاتی. در واقع چپ محورمقاومتی را می‌توان طیفی از چپ ایران دانست که مبارزه‌ی طبقاتی را به‌نفع “مقاومتِ” مدِّنظر خود در برابر “استکبار” آمریکا، انکار می‌کند؛ همان‌طور که چپ سرنگونی‌طلبْ مبارزه‌ی طبقاتی را به‌نفع دموکراسی و حقوق بشر به نسیان می‌سپارد. تن‌زدنِ فعلی از خیابان از جانب سیاست کمونیستی هیچ هم‌دلی‌ای با امتناع از خیابان محورمقاومتی‌ها ندارد. بل‌که در نزد این سیاستْ انکشاف و اعتلای مبارزه طبقاتی است که تعیین‌کننده است. در ادبیات کمونیستی نسبتِ تحلیل و موضع سیاسی با انکشاف مبارزه‌ی طبقاتی مطرح است نه “مقاومت” محورمقاومتی‌ها در برابر “استکبار” و نه “دموکراسی‌خواهیِ” سرنگونی‌طلبان در برابر “دیکتاتوری”.

تعمیق روزافزون تضاد طبقاتی برای علیزاده نیز عیان است و اضطراب ناشی از این امر را در طی برنامه به وضوح در وی می‌توان دید. علیزاده نگرانی خود را صریح به زبان می‌آورد و می‌گوید: «برنامه‌هایی مثل این برنامه، برنامه‌هایی جنجالی و رسانه‌پسند نبودند؛ برنامه‌هایی که ما عمیقاً معتقدیم که برای آینده‌ی ایران مهم است.» یا در ابتدای اپیزود تأکید می‌کند: «این برنامه‌ها ممکن است که در ظاهر جذابیت نداشته باشند اما به نظر من خیلی‌خیلی سیاسی‌تر از برنامه‌های دیگه است؛ اگر ما درباره‌ی موشک‌های ایران و به شکلی تانک و غیره حرف می‌زنیم، این جاییه که امنیت ایران رو تأمین می‌کنه و … رسیدن به این مسائل چیزهایی‌ست که ایران رو می‌تونه بیمه کنه و امنیتش رو تأمین کنه و ما به‌عنوان کسانی که روی امنیت ملی ایران حرف داریم، این برنامه‌ها رو جدی می‌گیریم. ولی متأسفانه مخاطب چشمش عادت نداره. مثلاً اگر ما در مورد آخرین موشک ایران برنامه می‌ذاشتیم ۳ هزار نفر داشتن زنده می‌دیدن ولی الان فقط حدوداً ۳۰۰ نفر دارن برنامه رو می‌بینن؛ این موضوع نشون می‌ده که رسانه با مغز مخاطب چکار کرده، چه مخاطب اون‌وری، چه مخاطب این‌وری.»

علیزاده حسرت می‌خورد که رسانه ذهن مخاطب را منحرف کرده است و به مسائل به این مهمی و در این حدْ سیاسی توجهی نمی‌شود. گویا او از چراییِ فضای ابتذال حاکم بر رسانه و فضای مجازی غافل است. شیوه‌ی تولید سرمایه‌دارانه برای ادامه‌ی حیات خود، روابط سرمایه‌دارانه را در همه‌ی حوزه‌های ممکن پیش می‌برد. رسانه، از آپاراتوس‌های اصلی سرمایه‌داری برای بازتولید هژمونیِ خود و تکثیر سوژه‌های برساخته‌اش است. رسانه همواره در حال بازنماییِ شیء‌واره‌‌ی مناسبات کاپیتالیستی است و فعالیت در آن نیز خواه‌ناخواه منوط به تولید کالای خبری‌ـ‌تحلیلی برای این رسانه‌ها و در راستای اهداف آن است. مهم نیست فرد با چه ادبیاتی وارد آن می‌شود؛ حتی اگر فرد کمونیستی با تحلیلی درست و موضع صحیح و مشخص در خصوص یک مسئله‌ی مشخص، وارد این فضای آلوده شود، خواه‌نا‌خواه محتوای تولیدی‌اش خوراک رسانه می‌شود و در انبوهی از نظرات محو خواهد شد که هیچ، بل‌که نقض غرض می‌شود و دلالتی برعکس و واژگون می‌یابد.[۱۵] رسانهْ کالای خبری‌ـ‌تحلیلی‌ای را  که مشتری پسندتر باشد می‌پذیرد و محتوایی که عامه‌پسند و بیش‌ترین لایک و بازدید داشته باشد را به خورد مخاطبانش می‌دهد. بدین‌لحاظ، علیزاده‌ای که خود افسوس می‌خورد از این‌که رسانهْ ذهن مخاطبان را از مسائل «خیلی‌خیلی سیاسی»، مانند مسائل کارگران بخش بهداشت و درمان منحرف کرده است، به «لایک کنید لایک کنید» افتاده و تأسف می‌خورد که تعداد شرکت‌کننده‌ها کم  است. این همان شهوت دیده‌شدن است که معیار اصلی فضای رسانه‌ای و مجازی است و برنامه‌ی «جدال» نیز از این قضیه مستثنا نیست. افرادی مانند علیزاده تماماً به لایک‌های مخاطب وابسته‌اند. هرچه علیزاده بیش‌تر لایک شود، بیش‌تر دیده می‌شود. گویا آقای علیزاده در «این ماه» کالا‌های مخاطب‌پسند را برای این فضای مبتذل تولید نکرده است چون از درآمد برنامه در «این ماه» گلایه‌مند است: «متأسفانه به شکلی درآمد جدال در این ماه بسیار پایین بوده و شاید برای ادامه‌ی برنامه‌ها در این ابعاد با مشکل روبه‌رو بشیم.»

علیزاده در خصوص برخورد نیروهای امنیتی با تجمعات پرستاران و گلایه‌ی عمیدی و بحرینی، از دیگر مدعوین برنامه، از این «سرکوب‌ها و فشارها»، می‌گوید: «نباید امنیت ملی را به خطر انداخت و باید مانند میرزابیگی و نظام پرستاری‌ها مشکلات را با ریش سفیدی حل کرد.» قدرت انتظامی و قهریه در دست دولت به‌عنوان حق اِعمال حشونت قانونی، محفوظ است. چنان‌که پیش‌تر شرح آن رفت، دولتْ دولت طبقه‌ی حاکم است و قوانین و مناسبات نیز در راستای منافع طبقه‌ی حاکم وضع می‌شوند. طبقه‌ی حاکم به دلیل سلب مالکیت ابزار تولید و پرولتریزاسیون، از لحاظ اقتصادی طبقه‌ی مسلط است و از لحاظ سیاسی و نظامیْ دولت و قوای قهریه و نیروی نظامی ضامن این نیرومندی و سیادت است. در نتیجه، مواجهه‌ی قهرآمیز با تجمعات و اعتراضات کارگری، از کورترین شکل آن تا سازمان‌یافته‌ترینِ آن‌ها، از اَهمِ وظایف دولت است.[۱۶] علیزاده هیچ مخالفتی با این مواجهه‌ی قهرآمیز توسط نیروهای امنیتی ندارد. بنابراین سعی دارد که از این برخورد بین نیروهای امنیتی و پرستاران بکاهد و توصیه می‌کند که با «ریش سفیدی» مسائل و مشکلات را حل کنند. لازم است به آقای علیزاده و تمام کسانی که از”ملت” و” منافع ملی” سخن می‌رانند، بگوییم در نظرگاه شما کارگر باید با تمام توانِ خود کار کند و استثمار شود تا سرمایه‌دار ملی هر چه بیش‌تر فربه شود.

***

عمیدی یکی دیگر از نمایندگان خانه‌ی پرستار در اپیزود ۲۸۵ برنامه‌ی جدال است. وی در سخنان خودْ فعالیت صنفی را از فعالیت سیاسی جدا می‌کند: «فعالیت صنفی سوای از فعالیت‌های سیاسی است.» این در حالی است که خانه‌ی پرستار خود را حزبی صنفی‌ـ‌سیاسی می‌داند و امکان ندارد که نماینده‌ی یک حزب از اساس‌نامه‌ی حزبش خبر نداشته باشد. پس نمی‌توان گزاره‌ی وی را به پای یک عدم‌اطلاع گذاشت. سبک‌کار خانه‌ی پرستاری‌ها هیچ دست‌آوردی برای طبقه‌ی کارگر نداشته و نخواهد داشت. چرا که خواهان مطالبه‌گری پرستاران به شیوه‌های بورژوازی است. یعنی معتقدند صرفاً با رفرم و اصلاحات و یا به قول شریفی‌مقدم با «جراحی نظام سلامت» می‌توانند عدالت را برقرار و «تضاد منافع» را لغو کنند. زمانی‌که سیاستْ بورژوایی باشد، سبک‌کار نیز به‌قطع یقین سبک‌کار ازپیش‌تعیین‌شده توسط ذهنیت سرمایه‌دارانه و لیبرالی خواهد بود. زمانی‌که خانه‌ی پرستار از یکی از کاندیدای ریاست جمهوری حمایت می‌کند و یا تمام همّ‌وغم شب و روزش، قدرت‌گیری ائتلاف “پرستاران عدالت‌خواه” درون نظام پرستاری است، طبیعی باید پنداشت که تعرفه‌ی پرستاری را از طرف شخص خامنه‌ای پی بگیرد و امیدوار بدان باشد.

مرهم آلام طبقه‌ی کارگر گفته‌های علی خامنه‌ای و رفرم‌های خانه‌ی پرستاری‌ها و سلیبریتیسم محورمقاومتی‌هایی هم‌چون علیزاده نیست، بل‌که تن‌زدن از این سیاست‌ها و تمهیدات نظم سرمایه برای اعتلای مبارزه و اتحاد خود است. پیش‌رُوانِ طبقه‌ی کارگرِ آگاه باید همیشه روند مبارزه‌ی طبقاتی را روندی دیالکتیکی دانسته و از مرحله‌گرایی و دنبال‌کردن یک مسیر مستقیمِ به‌سوی هدف، پرهیز کند؛ چرا که چنین مرحله‌ها و چنین مسیری وجود ندارند. در واقع، مبارزه‌ی طبقاتی، مبارزه‌ای سیاسی است. طبقه‌ی کارگری که سلاح سیاست را در دست دارد در طی مبارزات روزمره، دچار اکونومیسم و انحراف نخواهد شد. اما زمانی‌که سیاستِ مبتنی بر اهداف کلی پررولتاریا در میان نباشد، افقی جز هم‌راهی با بورژوازی باقی نمی‌ماند. پرستاران و، به‌طور کل، کارگران حوزه‌ی بهداشت و درمان نیز به‌عنوان بخشی از طبقه‌ی کارگر نباید در این چارچوب گندیده و ارتجاعی بورژوازی بمانند. نه قایم‌باشک‌بازی‌های علیزاده افقی طبقاتی را نمایان می‌کند و نه غربی‌شدنِ پروغرب‌ها اوضاع شدّاد اقتصادی و بحران‌های ذاتی سرمایه‌داری را رفع خواهد کرد. تنها سبک کار صحیح پرولتری، به‌چنگ‌آوردنِ حوزه‌های کارگری‌ای هم‌چون محیط‌های درمان با استفاده از هسته‌های کارگری و درهم‌کوبیدن انحرافات بورژوایی‌ای هم‌چون خانه‌ی پرستاری‌ها و چپ‌های محورمقاومتی است.

[۱]. پرستاران و تضاد کار مزدی‌ـ‌سرمایه، به قلم نگارنده، منتشره در فضای مجازی. هم‌چنین لازم به ذکر است که این نوشته در ارتباط با مقاله‌های «یک بستر و دو گفتمان (درباره‌ی مناظره‌ی علیزاده و غنی‌نژاد)» از مهرداد یوسفی و «افول هژمونی، مبارزه‌ی طبقاتی و «جدال»» از سیاوش حق‌جو، به نگارش درآمده و خواننده می‌تواند به این دو متن نیز مراجعه نماید تا موضوع هرچه‌کامل‌تر روشن شود.

[۲]. برای آشنایی بیشتر با سازوکار خانه‌ی پرستار رجوع شود به متن پیشین، همان.

[۳]. اپیزود ۲۸۴، تاریخ ۲۶ تیر ماه ۱۴۰۲.

[۴]. همان.

[۵]. صد البته خود اجبارِ کار برای کارگران در این میان نقشی اساسی ایفا می‌کند، چرا که کارگران مجبور به فروش نیروی کار خود می‌باشند، اما این اجبار بدون حضورِ لایه‌های ایدئولوژیک که لباس رضایت بر تنِ سوژه کند، تا به نهایت ادامه نمی‌یابد.

[۶]. سخن‌رانی ابراهیم رئیسی در مراسم بزرگ‌داشت مقام پرستار، آذر ۱۴۰۱.

[۷]. در خصوص موضوع طبقه‌ی متوسط بنگرید به کتاب‌چه‌ی «طبقه‌ی متوسط جدید و سیاست سوسیالیستی»، الکس کالینیکوس، نشر مجازی.

[۸]. برای مطالعه‌ی بیش‌تر در این‌خصوص رجوع شود به کتاب‌چه‌ی «دانشگاه‌ها در جهان نئولیبرال»، الکس کالینیکوس، نشر مجازی.

[۹]. در این‌خصوص بنگرید به کتاب «منشأخانواده، مالکیت خصوصی و دولت»، فردریش انگلس، خسرو پارسا، نشرهای گوناگون.

[۱۰]. در این‌خصوص بنگرید به کتاب «دولت و انقلاب»، ولادیمیر ایلیچ لنین، محمد پورهرمزان.

[۱۱]. برای مطالعه‌ی بیش‌تر در خصوص تعرفه‌ی پرستاری، خواننده می‌تواند به متن «پرستاران و تضاد کار مزدی‌ـ‌سرمایه»، همان، مراجعه نماید.

[۱۲]. در خصوص لیبرالیسم نسخه‌ی علیزاده خواننده می‌تواند به مقاله‌ی «یک بستر و دو گفتمان (درباره‌ی مناظره علیزاده و غنی‌نژاد)»، همان، مراجعه کند.

[۱۳]. در این‌خصوص بنگرید به مقاله‌ی «افول هژمونی، مبارزه‌ی طبقاتی و «جدال»»، همان.

[۱۴]. اپیزود ۲۸۴، همان.

[۱۵]. به‌طور مثال، از تحلیل‌ها و مواضع منحط و اشتباه کسی چون مازیار رازی گذشته، حضور وی در تلویزیون بی‌بی‌سی، با آن فیس و افاده‌ی ارتدوکس تروتسکیستی‌اش، جداً یک طنز تلخ بود و عجیب این‌که نه تنها خودش این مطلب را متوجه نمی‌شد، بل‌که هیچ یک از نزدیکانش نیز این موضوع را نفهمیدند و یا سعی نکردند که به وی موقعیت فکاهی‌اش را یادآور شوند.

[۱۶]. رجوع شود به کتاب «دولت و انقلاب»، همان.

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate