شکست دولت-ملی

شکست دولت-ملی

پان ترکیسم 

تاریخ مصرف کشور یا دولت-ملت بسر رسیده است؛ اگر هنوز شاهد عدم لغو مرزهای ملی هستیم، دلیلش منافع اقلیت طبقه حاکم بر هر کشور است. برای جبران بن بست های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشور یا دولت-ملت دو راه یا دو آلترناتیو وجود دارد: یکی واپسگرا یا همان راه فعالین “پان”ها؛ و دیگری مترقی یا جماهیر سوسیالیستی، مشترک المنافع سوسیالیستی. آلترناتیو ارتجاعی با مراجعه به نژاد و زبان و تاریخ و فرهنگ مشترک میان دولت-ملتهای مختلف، سعی دارد تا ناکامیهای همه جانبه دولت-ملی را رفع و رجوع نماید. آلترناتیو سوسیالیستی خواهان پیوند و همکاری و تشریک مساعی مابین همه جوامع بشری در جهت رشد و تعالی همه انسانها و کشورهاست، منهای همه تعلقات تاریخی آنها. آلترناتیو “پان” بشریت را نه فقط بسمت نژاد پرستی و تنفر از غیر خود به قهقرا می برد؛ بلکه مردمان جوامع و کشورهای مختلف را بطرف دشمنی و جنگ بر سر سود و سرمایه و زمین و منابع می کشاند. ناسیونالیسم در دموکراتیک ترین نوعش تا وقیح ترین نوعش یعنی “پان” پروژه ی سیاسی اقلیت حاکم بر هر جامعه، برای حفظ سیستم استثمار و سرمایه داری است. کشورهای مشترک المنافع انگلیسی خودش یک پان است؛ که شامل بریتانیا+کانادا+ایالات متحده+استرالیا و زلاند نو است. “اتحادیه اروپا” خودش یک پان است. “اتحادیه عرب” یک پان است؛ “سازمان همکاری اسلامی” هم یک پان است؛ “سازمان دولتهای ترک” هم؛ گویا ایرانی تبارها و اسلاو تبارها هم “پان” خودشان را دارند. “هلال شیعه و محور مقاومت” هم یک نوع پان است با هویت مذهبی و نه نژادی.  

پان ها وقتی می خواهند محدودیتها و تناقضات و بن بستهای ملی گرایی، کشور، و مرزهای ملی را پاسخ دهند، بجای رفتن بجلو و باز کردن درها برای دیگر ملل و همکاری و تشریک مساعی با دیگر کشورها (یا ملت ها) ، به عقب بر می گردند. “پان” هویت سیاسی توسعه طلبانه ای را بر مبنای تکیه به زبان مشترک، نژاد مشترک، فرهنگ مشترک، و یا تاریخ مشترک ملاک قرار می دهد. ناسیونالیستها نمی توانند از “تقدس” نژاد و زبان و فرهنگ و تاریخ خود، عدول کنند. آنها نمی توانند دیگر “ملل” را هم در ردیف خود یعنی برابر با خود قلمداد کنند؛ لذا دست همکاری را بطرف هم زبان و هم نژاد خود دراز می کنند، نه بطرف بشریت. در این توسعه طلبی و همکاری، هدفشان نه رفاه و خوشبختی “ملت خود”، بلکه همکاری نظامی و امنیتی است؛ تا در رقابت سیاسی و اقتصادی با سایر “ملل” برنده میدان باشند.

اینجا با بررسی مختصر “پان ترکیسم”، بعنوان یک نمونه از تلاش ارتجاعی خط سیاسی “پان” در رابطه با جبران بحران دولت-ملت (کشور) توجه خواننده را به تحمیل نژادگرایی و هم-زمان سرکوب وحشیانه دیگران، از جمله احزاب سیاسی مترقی و جنبش های اجتماعی عدالت خواه و برابری طلب، جلب می کنیم.

هدف پان ترکها ایجاد سازمانها و شرکتهای “چند ملیتی” از همه کشورهای ترک تبار است، تا با همکاری و ارتباطات بیشتر به ثروت بیشتر برای خود، یعنی طبقه حاکمه در این کشورها برسند.به توان نظامی بالا برای کشور خود، علیه همسایگان غیر ترک، مانند سرکوب اقوامی چون تالشی، تات، و لزگی، زازا، ارمنیها، کرد زبانها، یونانیها، و ده ها قوم غیر ترک دیگر ساکن جوامع دارای دولت ترک در داخل پرداخته؛ و در رقابت با همسایگان خارجی بزرگتری مانند روسی ها و عرب ها و غیره تاب مقاومت داشته باشند. و سرانجام به مردم عادی خود حس برتری نژادی و افتخار و خود بهتر بینی بدهند. بعنوان نمونه، از نظر پانترکیست ها، کل کشور ارمنستان کنونی، سرزمین تاریخی ترک ها بوده و تلویحا القا می کنند که باید پس گرفته شود. این در حالی است که هرچه از نظر تاریخی بیشتر به عقب برگردیم، سرزمین تاریخی ارمنستان بزرگتر و بزرگتر بوده و ترک زبانها با کشتار و قتل عام ارمنیان آن را مصادره کرده اند. اولین جنوساید بزرگ قرن بیست نه توسط هیتلر که توسط “سازمان ترکان جوان” صورت گرفت که در نتیجه آن ۳ میلیون مردم ارمنی در شرق ترکیه کشتار شده و همه اموال سرزمین آنها به تصرف و اشغال ترک زبانها و کردزبانها درآمد.  

رهبری جریان پانترکیسم در دست دولت ترکیه است. سیاست خارجی دولت ترکیه، علنا نژاد پرستانه است؛ تا جایی که حتا آن را کتمان نمی کنند. در ترکیه، پان ترکیسم بعنوان یک علم تدریس می شود. تاریخی ۳۵ هزار ساله برای ترک زبانان اختراع شده؛ و زبان ترکی بعنوان مادر همه زبانها معرفی شده؛ و “تورک” را نیاکان سومریها و بابلیها و هیتی ها و مصریان باستان به حلق دانش آموزان فرو می ریزند. ترکیه بعنوان برادر بزرگ، در راس هرم پانترکیسم قراره زیر دیپلماسی ژورنال پسند و عوام فریب، اشتراکات تاریخی و فرهنگی (زبان و دین)، و در واقع با تکیه بر نژادپرستی در تلاش برای اتحاد کشورهای ترک تبار است. منظور از اتحاد، بی مرزی سرزمینی نیست، اتحاد سیاسی-نظامی است. صحبت از یک ملت می شود، و این یعنی هرکس ترک است، خودی است و ازماست، و هرکس ترک نیست، ازما نیست و برماست. این را فقط مردمانی که ترک نیستند و در این جوامع زندگی می کنند می توانند حس کنند؛ ارمنی ها، کرد زبانها، آشوریها، یونانی و عرب و بسیاری دیگر. مزه نفت آذربایجان و بوی گاز ترکمنستان اردوغان و اوباش فاشیست حزب عدالت و توسعه ترکیه را سر مست کرده است. ایجاد “سازمان کشورهای ترک” نتیجه این مستانگی است. این سازمان که اولین نام آن شورای همکاری کشورهای ترک زبان بود، در ۳ اکتبر ۲۰۰۹ با توافقنامه نخجوان که توسط آذربایجان، قزاقستان، قرقیزستان و ترکیه به امضا رسید، تأسیس شد. 

یکی از اقدامات این اوباش مسلح، برگزاری رزمایشی بود در یکصدمین سالگرد تاسیس جمهوری ترکیه؛ همان ترکیه ای که بر بستر خون سه میلیون ارمنی، و غصب نصف شرقی آناتولی که خانه و کاشانه و ثروت و ملک و خانه و کاشانه ارمنیان بود، تاسیس شد. و دقیقا این رزمایش، رزمایش مصطفا کمال آتاترک، همراه با نیروهای مسلح آذربایجان در باکو-نخجوان- و”مناطق آزاد شده از اشغال ارمنستان”، برگزار شد. در این رزمایش ۳ هزار پرسنل، ۱۳۰ دستگاه تانک و خودرو زرهی، ۱۰۰ سامانه توپخانه و موشکی، و ۲۰ فروند هواپیما و بالگرد شرکت داده شدند. تا وزیر دفاع بگوید: “ما یک روح در دو بدن هستیم. ما در مواقع لزوم یک مشت هستیم. سربازان قهرمان ما مایه افتخار ما بودند. اتحاد و همبستگی و قدرت ما برای همیشه ماندگار است.” آنچه بواقع از این جینگوئیسم نژادپرستانه به جهان مخابره می شود، چیزی نیست جز قانون جنگل؛ “حق با قوی تر است.”

شعار اصلی پان ترک ها نه فقط این است که “ترکیه تنها از آن ترکان است” (همان شعار «نهضت ترکان جوان») بلکه همچنین -قفقاز تنها از آن آذربایجان است- و -نژاد ترک بهترین نژاد بشر است- و غیره است. وقتی صحبت از ترکیه است” شعار پان ترکها این است: “ترکیه کشوری است غیر قابل تقسیم. هیچ یک از بخشهای آن در هیچ شرایطی حق جدایی ندارد.” اما وقتی صحبت از یونان و قبرس و لبنان و سوریه و عراق و ایران و ارمنستان است؛ نه فقط به زور تصاحب می کنند؛ بلکه از هیچ جنایت و ترور و نسل کشی و وحشی گری کوتاهی نمی کنند. برای پان ترکها، قانونی که بنوعی ترکها را محدود یا ملزم به پرنسیپی بکند، بی عدالتی است؛ و هر بی عدالتی که بنفع ترکها باشد، عین قانون است. 

درونی کردن، همداستان کردن و هویتی کردن “رسالت اسلام”، در “رسالت پانترکیسم”، باهم سبب یک هیولای فاشیستی شده است که فجایع آن در دهه های آینده بشریت را نه فقط به عقب خواهد راند، بلکه در خون خواهد غلطاند. فلسفه سیاسی این دو جنبش ارتجاعی و ضد انسانیت و ضد قانون و مدنیت و همزیستی همه اعضای جامعه باهم؛ زور و قدرت و سرکوب و جنایت و ترور و تصاحب و لگد کوب کردن مدنیت مترقی است. بازیابی و همبستگی این دو جنبش ضد مدنیت در ترکیه صورت گرفته است، در دو دهه اخیر رهبری آن در دست حزب “عدالت و توسعه” بوده است. اما این هیولا هنوز بالغ نشده و در حال رشد است؛ اگر سوسیالیسم جلو رشد این پدیده فاشیستی را نتواند بگیرد، دیر یا زود تاریخ بشر را در این منطقه را یک فاز به عقب برخواهد گرداند. روشن است که ترک بودن و مسلمان بودن هیچ فردی و هیچ گروهی از مردم، محل هیچ ایرادی نیست؛ این بردن مذهب و قومیت به قدرت دولتی است که خطرناک است. ابزار دین و ابزار نژادپرستی هر دو ضد انسانیت و مدنیت هستند؛ ترکیب این دو، ابزار بس ویرانگری در اختیار صاحبان قدرت دولتی خواهد گذاشت، تا با آن جنایتها خلق کنند. رهبران جریانات سیاسی این جنبش خود را در حد خدا قابل پرستش برای مردمان محروم از حق انسان بودن می دانند، و با زور شمشیر آن را عملی می سازند. سر افراد و نهادها و احزاب و جنبشهای مخالف بر باد می رود، تسلیم شدن فردی و اجتماعی تنها گزینه در جامعه تحت حکومت این هیولای فاشیستی است.     

در هشتمین اجلاس سران شورای ترک نیز که در ۱۲ نوامبر ۲۰۲۱ در استانبول برگزار شد، نام آن به “سازمان کشورهای ترک” تغییر کرد.شورای ترک که با امضای پیمان نخجوان در ۳ اکتبر ۲۰۰۹ توسط آذربایجان، قزاقستان، قرقیزستان و ترکیه پایه‌گذاری شد، اکنون به یک سازمان بین‌المللی تبدیل شده که در طول ۱۴ سال فعالیت توانسته است موقعیت ژئوپلیتیکی جهان ترک را تقویت کند.” و “دهمین اجلاس سران سازمان کشورهای تُرک در شهر آستانه، پایتخت قزاقستان با شعار «عصر تُرک» و به میزبانی قاسم جومرت توکایف، رئیس جمهور این کشور در نوامبر ۲۰۲۳ آغاز شد.”

 دوره ترک یا عصر ترک چکیده ایدولوژی سیاسی این دژ ارتجاعی برای سرکوب همسایگان و حتا مردمان غیر ترک ساکن این کشورهاست؛ تکلیف آزادی و حقوقی انسانی و جنبش کارگری و کمونیستی روشن است. فلسفه پانترکیسم چیزی جز قدرت نیست؛ اولین قربانی این قدرت آزادی است. در جامعه تحت حاکمیت پانترکیسم، نه فرد، نه نهادهای مختلف اجتماعی، و نه احزاب سیاسی دارای هیچ حقی نیستند. آزادیهای فردی و اجتماعی و سیاسی ممنوع و محدود می شوند، و جامعه تبدیل به اردوگاهی میشود که همه باید از راس قدرت و دستگاه سرکوبگرش، حمایت کنند و در برابرش تسلیم باشند.  

پانترکیست ها “گرگ” را سمبل خود معرفی می کنند؛ تا بخودشان بگویند، اگر یک “گله گرگ” تشکیل بدهیم، آنگاه هیچ دشمنی در برابرمان قادر به مقاومت نیست. به جوانانشان خصوصیات درنده خویی و بی رحمی و خونریزی، تزریق کرده؛ به مردمان غیر ترک، حس ترس از خشونت و کشتار توسط “گرگهای خاکستری” را مستولی سازند. معاهدات نظامی میان دولت ترکیه و سایر کشورهای ترک، در راستای ایجاد این “گله گرگ” شکست ناپذیر است؛ تاریخ تاخت و تاز و قتل عامهای تاریخی غزنویان و سلجوقیان و تاتاریان و تیموریان و مغولان و عثمانیان و صفویان، همگی محصول ایجاد چنین “گله گرگ” هایی میان قبایل ترک بوده است.

در ایجاد امپراتوری ترک برهبری ترکیه، این نژاد است که جوهر وحدت و اتحاد است و نه حتا زبان ترکی؛ “نژاد اصیل و خالص و برتر تورک”. حرف آخر این جنبش سیاسی-نظامی ارتجاعی در شعار آنها بروشنی بیان شده است: “یک وطن-یک دولت-یک ملت”. اگر دولت ترکیه موفق شود این توهمات سیاسی را در جوامع ترک زبان شیوع دهد، موفق شده است بازار بزرگی برای کالاهای خود یافته و بر بحرانهای اقتصادی خودش از بی کاری تا سقوط ارزش لیره فائق آید.

جامعه آذربایجان اکنون زیر بمباران تبلیغاتی-سیاسی ناسیونالیسم افراطی پانترکیسم قرار دارد؛ بی گمان یک چرخه خونریزی را به جامعه آذربایجان و مردمانش تحمیل خواهند کرد. فضای سنگین سکوت و سکون در جامعه آذربایجان، عدم مبارزه چشمگیر آنان در انقلاب درجریان، ناشی از دو صف فاشیستی اسلام سیاسی جمهوری اسلامی در سرکوب مردم، و صف فاشیستی پانترکیسم در منحرف نمودن مطالبات انسانی-اجتماعی مردم بطرف مطالبات تخیلی-نظامی در جنگ با غیر ترک زبانان است. این دو صف فاشیستی بظاهر ضد هم، در عمل علیه مردم آذربایجان عمل کرده و آنها را در یک نوع بن بست مبارزاتی قرار داده است.  

تمام بحث من اینه، به هر میزان که جنبش سوسیالیستی، به هر دلیلی، تعلل کند؛ یعنی بعنوان آلترناتیو سیاسی و اجتماعی همین امروز ممکن و لازم، وارد جدال قدرت دولتی و رهبری انقلاب در جریان نشود، میدان را به آلترناتیوهای ارتجاعی گوناگون و یکی از دیگری مخربتر و همگی مدافع سیستم نابرابر اقتصادی و اجتماعی و سیاسی برای آینده جامعه هستند. علت پایه ای روی نهادن جوانان جامعه به این آلترناتیوهای سیاسی ارتجاعی، حکومت فاشیسم اسلامی است که بر اساس سرمایه داری سرمایه داری هار اسلامی-فاشیستی بنا شده است. این حکومت فاشیستی اسلامی نه فقط تمام حقوق حقه مردمان جامعه را زیر پا گذاشته؛ بلکه با سرکوبها و شکنجه ها و اعدامهایش، جوانان را وادار کرده که به هر ریسمانی برای خلاصی از وضع موجود دست برده و آویزان شوند. خلاصی از این حکومت فاشیستی با اتحاد همه آحاد مردم و یک مبارزه همه جانبه، امری کاملا ممکن و در دسترس است. آلترناتیو سوسیالیستی مربوط به آینده های دور نیست؛ همین امروز ممکن و میسر است. جوانان نباید با انتظارات حداقلی بسراغ نجات از وضع موجود باشند؛ سرنگونی جمهوری اسلامی نجات از بسیاری از کثافتهای تاریخ است، اما هنوز آغاز راه نجات فردی و اجتماعی است. ناسیونالیسم با تمام گرایشان دموکرات و میانه و راست و الترا-راستش، هنوز مدافع سیستم نابرابر و استثمارگر بوده و فقط می توانند بخشی کوچکی از مصائب جامعه را ئاسخگو باشند. جامعه ما دارای مسائل و مصائب عدیده ای است که می شود و باید همه آنها را همزمان حل و رفع کرد؛ تنها آلترناتیو سوسیالیستی و اداره شوراییش قادر به این کار است. ناسیونالیسم سرابی است که در بهترین حالت ده تا بیست درصد از مشکلات جامعه را رفع می کند.

ناسیونالیسم خطری که از نو باید شناخت ۷۸

اقبال نظرگاهی ۱۷ نوامبر ۲۰۲۳

جینگوئیسم نوعی ملی‌گرایی افراطی با مشخصهٔ اصلی سیاست خارجی تهاجمی است. جینگوئیسم تمایل یک کشور به استفاده از تهدید یا زور، به جای برقراری روابط مسالمت‌آمیز و صلح‌طلبانه، برای دفاع از منافع ملی‌اش است. جینگوئیست‌ها کشور خود را برتر می‌دانند و در هر موقعیتی جانبدارانه طرف خودی را می‌گیرند.

https://solgunaz.wordpress.com/

https://www.trt.net.tr/persian/jhn/2023/11/03/brgzry-dhmyn-jls-srn-szmn-khshwrhy-turkh-b-sh-r-sr-turkh-2059821

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate