مناقشات ارضی و ضرورت سوسیالیسم

مناقشات ارضی و ضرورت سوسیالیسم

برسمیت نشناختن حقوق اولیه اتنیکها در ایران و سرکوب حقوق حقه آنها در صد سال گذشته باعث شده است تا امروز ناسیونالیسم قومی که خودش را ملی می نامد، رشد کرده و بنوبه خود باعث رشد ناسیونالیسم ایرانی گردد. چرخش به عقب جهان در سی سال اخیر، به نوبه خود تاثیرات چشمگیری در این رشد ملی گرایی داشته است. اما آنچه بواقع جامعه ایران را مهیای رشد ناسیونالیسمهای متعدد کرده است؛ فقر و فلاکتی است که حکومت فاشیسم اسلامی بر کل مردم ایران، و مضافا بر مردمان نامتعلق به “جامعه خودی” روا داشته است. “جامعه خودی” در جمهوری اسلامی محدود به دولتیهاست با تمام نهادها و ارگانهایشان؛ بعلاوه طرفداران رژیم و شیعیان وابسته و همکار با حکومت اسلامی.  

فقر و فلاکت گسترده ای در جامعه ایران ناشی از سیاستهای اقتصادی سرمایه داری مافیایی جمهوری اسلامی مشهود است. این فقر در “جوامع پیرامونی” و “غیر خودی” بیشتر است. وضعیت مردم آذربایجان با توجه به هم-مذهبی حکومتیشان بسی بهتر از مردم کردستان و بلوچستان است. اما مردم آذربایجان بحق وضعیت زندگی خود را با مردم کشور آذربایجان و ترکیه مقایسه می کنند و اینگونه است که تمایلات ناسیونالیستی در میان این مردم بخصوص در دو دهه گذشته، رشد زیادی پیدا کرده است. زمینهای حاصلخیز، معادن، و جمعیت زیاد آذربایجان، با فقر عمومی و عدم توسعه کافی و لازم، سبب شده است تا ناسیونالیستهای آذری خود را برای کسب حقوق ویژه، و یا جدایی از ایران مهیا کرده و نسل جوان را با این دورنما که در ماندن با ایران آینده ای ندارد، قانع سازند.  

سیاستهای ترکیه: در دو دهه اخیر اقتصاد ترکیه رشد قابل توجهی داشته؛ برعکس، اقتصاد ایران در بحران حکومت ساخته بسر می برد. بعلاوه سیاستهای سلطه جویانه و توسعه گرایانه ترکیه در رهبری “جهان اسلام” و رهبری “جهان ترک” تاثیرات قابل توجهی بر جامعه آذربایجان گذاشته است. دولت ترکیه با ایجاد “سازمان کشورهای ترک” دورنمای ترقی و عظمتی را به مردمان ترک زبان نشان داده است، که می تواند به آسانی هر فرد ترک زبانی را به یک آینده موفق امیدوار ساخته و به تخیل وادارد. برخلاف این، هیچ آینده روشنی برای یک جوان ترک زبان در ایران قابل پیش بینی نیست. نقش هم مذهبی مردم آذربایجان با حکومت ایران، خیلی سال است که دیگر بعنوان یک فاکتور جاذبه عمل نمی کند، چرا که مردم کل ایران متوجه نقش ابزاری دین و مذهب شده، و یا لااقل توهم هویت ملیشان بر توهم هویت مذهبیشان، چیره شده است.   

ناسیونالیسم کرد و موضوع ارضی: مبارزات طولانی مدت ناسیونالیسم کرد، و اینکه مناطق کرد نشین آذربایجان غربی را بخشی از کردستان می دانند، باعث شده است که ناسیونالیسم آذری خود را برای مقابله مهیا نماید. ناسیونالیستهای آذری مدعی هستند نه فقط کل آذربایجان به آذری ها تعلق دارد، بلکه بخشی از کردستان (شرق کردستان) هم به آذربایجان تعلق دارد. اگر به تاریخ نه چندان دور مراجعه بکنیم؛ آنچه که استان آذربایجان غربی نام دارد، سرزمین ارمنیها بوده است؛ که بدلیل مسیحی بودن، تحت فشار نظامی مسلمانان مجبور به تلخیه آن و عقب نشینی بطرف شمال شده اند. وجود خرابه های کلیسای تادئوس مقدس (به ارمنی: Սուրբ Թադէոսի վանք – به انگلیسی St. Thaddeus Monastery) یا قره کلیسا، این کلیسا در ۲۰ کیلومتری شمال شرقی شهرستان چالدران، در کنار روستایی به نام قره کلیسا، نزدیک ماکو واقع شده ‌است؛ کلیسایی با قدمتی بسیار کهن حکایت از قدمت مردمان ارمنی در این ناحیه است. نه فقط ارمنیها بلکه آشوریها هم از مردمان بومی و قدیمی آذربایجان را تشکیل می دهند. با از دست رفتن سرزمینهای شمال رود ارس؛ روسیه ارمنیهای خوی را به شمال ارس کوچ اجباری داده است. پس نتیجه می گیریم که پنج گروه قومی در این سرزمینها زندگی می کرده اند که اکنون ناسیونالیستهای این اقوام مدعی این سرزمینها هستند؛ در این میان، ناسیونالیسم آذری دست بالا را دارد چون فی الحال اسم این سرزمینها آذربایجان است. احتمال درگیری نظامی مابین ناسیونالیستهای کرد و ترک علیه یکدیگر، و ناسیونالیسم ایرانی علیه هردوی آنها، در غیاب آلترناتیو شورایی مردم که بتوانند همه جریانات سیاسی را کنترل کنند؛ صد-در-صد است.    

پانترکیسم و اسلامیسم: سیاستهای دولت اردوغانی ترکیه، در هر دو جهت پانترکیسم بطرف همه سرزمینهای ترک نشین تا شرق چین؛ و بطرف خاورمیانه و شمال آفریقا با اهرم اسلام، با طرح و برنامه و حساب شده و بسرعت در جریان است. جامعه آذربایجان اگرنه مستقیم اما غیر مستقیم در حوزه این سیاست توسعه طلبانه است. نفت باکو و راه ترانزیتی آن به آنسوی دریای خزر و آسیای میانه، جمهوری آذربایجان را به عزیز دردانه دولت ترکیه تبدیل کرده است. ترقی اقتصاد و سیاست پانترکیستی دولت ترکیه سبب شده است تا ناسیونالیستها در آذربایجان جنوب ارس هم اغوا شده و متشکل تر شوند. حمایت سیاسی و نظامی دولت ترکیه از دولت باکو بر سر اختلافات ارضی در قره باغ با ارمنستان، توانست توجه ناسیونالیستهای ترک را به کارکرد و منافع پانترکیسم جلب کند. رونق گرفتن پانترکیسم، بنوبه خود باعث بازار گرم ناسیونالیسم ارمنی و کردی و ایرانی و آشوری و گرجی هم شده است. آینده می تواند صحنه کشمکش های خونین انواع ناسیونالیستها بر سر زمین به قیمت جان مردم باشد؛ این یک احتمال واقعی است.   

ناسیونالیستهای آذربایجان به دو دسته چپ و راست تقسیم می شوند. شاخه چپ دموکرات، عدالت جو، مردمی، غیر وابسته به پانترکیسم است؛ و شاخه راست علنا خود را بخشی از کشور آذربایجان دانسته و در چهارچوب پانترکیسم حرکت می کند. برخلاف جامعه کردستان، که چپ در آن یک نیروی اجتماعی و قابل اتکا است، و ناسیونالیستها را همواره و از هر نظر چالش کرده؛ چپ در جامعه آذربایجان چنین جایگاهی ندارد و ناسیونالیستها با مقیاس بالایی دست بالا را دارند. حزب کمونیست جماهیر شوروی با ممنوع کردن تعدد احزاب سیاسی، و با یکه تازی خود، کاری کردند که با فروپاشی شوروی احزاب کمونیست و سوسیالیست از محبوبیت افتادند و احزاب ممنوعه وطن پرست و ملی گرا و مذهبی سر از آرشیو تاریخ بیرون آورده، و بسرعت نیرو و قدرت گرفتند. این، بعلاوه ناسیونالیست شدن اکثریت چپ های استالینیست و تروتسکیست و مائوئیست در ایران و در آذربایجان بعد از سقوط شوروی؛ باعث رونق بازار ناسیونالیسم در این جامعه شد. امروز جریان ناسیونالیست فدرالیست طلب بزرگترین نیروی سیاسی در جامعه آذربایجان است. 

ناسیونالیسم ایرانی: اگرچه جمهوری اسلامی محصول دکترین “اسلام سیاسی” و نه “ناسیونالیسم” است؛ اما از اغلب خصایص ناسیونالیسم برخوردار و از آنها دفاع می کند. جمهوری اسلامی هم مدافع تمامیت ارضی و هم مجری ستم ملی است. اگرچه ناسیونالیسم یک پدیده سیاسی جهانی است؛ اما در هر جامعه بدلیل ستم معینی رشد، و بنام مدافع خلق و ملت خودی، خود را کاندید کسب قدرت دولتی می کند. به این معنا، ناسیونالیسم آذری محصول ستمی است که در صد سال اخیر از سوی “ناسیونالیسم ایرانی” بر جامعه ترک زبان اعمال شده است. مبارزین و روشنفکران و رهبران سیاسی جامعه آذربایجان همگی مدافع آزادی و حق تمام مردم ایران بودند، انقلاب مشروطیت مرهون نقش آنهاست. اما با آغاز دولت پهلوی ناسیونالیسم ایرانی شروع به ستم ملی کرد؛ بعنوان نمونه مردم سراسر ایران می بایست بزبان فارسی تحصیل کنند. این زبان رسمی، در ضدیت یا در جهت نادیده گرفتن و کنارنهادن زبانهای مادری مردمان چهارگوشه ایران قرار گرفت، یکی از شاخصه های ستم ملی است. سابقه مبارزات مردم آذربایجان برای حقوق خود طولانی است؛ اما ماجرای جمهوری خودمختار آذربایجان برهبری فرقه دموکرات آذربایجان و جعفر پیشه وری، چنان ناسیونالیسم ایرانی را برانگیخت که از آن پس همواره مردم آذربایجان مورد انواع سیاستهای سرکوب قرار گرفتند. اکنون جامعه ما شاهد تمایلات ایران گریزی ناشی از آن ستمها و سرکوبها است، که بنظر من آلترناتیو شورایی و سوسیالیستی را به چالش کشیده است. اگر سوسیالیسم نتواند خود را بعنوان آلترناتیو همین امروز جامعه بحران زده و جمهوری اسلامی زده ی ایران وارد میدان سیاست، یعنی وارد جدال برای کسب قدرت دولتی، شود؛ ناسیونالیستهای رنگارنگ هر کدام با پرچم حق طلبی و دفاع از وطن و سرزمین بار دیگر جامعه ایران را وارد یک جنگ ویرانگر خواهند ساخت. 

ناسیونالیسم خطری که از نو باید شناخت ۷۷

اقبال نظرگاهی پانزده نوامبر ۲۰۲۳

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate