ناسیونالیسم ایرانی و مهاجران افغانستانی

ناسیونالیسم ایرانی در قبال مهاجرین افغانستانی به دو دسته تقسیم می شوند: ناسیونالیسم اسلامی و ناسیونالیسم پهلوی چی. ناسیونالیسم اسلامی در هیات جمهوری فاشیسم اسلامی، فرصت طلب، فالانژ، و لمپن است؛ ناسیونالیسم پهلوی چی، نژاد پرست، خاک پرست، و بی پرنسیپ. نباید گمان کرد که اینها دو نوع جداگانه از ناسیونالیسم ایرانی هستند؛ مشترکاتشان آنقدر زیاد است، که اشاره به تفاوتهایشان چندان لازم نیست. شاید تنها تفاوت بزرگشان در این است که، برای یکی خداپرستی ماقبل خاک پرستی، و برای دیگری خداپرستی مابعد خاک پرستی قرار دارد. اما هر دو در افغانستانی ستیزی، در بیگانه ستیزی، و در انسان ستیزی با هم در رقابت اند.       

با قدرت گیری جریانات مسلح اسلامی در افغانستان، بکمک دولتهای پاکستان و عربستان و امریکا؛ مردم افغانستان مجبور به ترک خانه و دیار شدند تا جان خود را بدر ببرند. این “مهاجرین” از دست جریانات مسلح و آدمکش فرار کرده اند، پس طبق قوانین بین المللی پناهده محسوب می شوند. منتها فرار از دست اسلام گراها و پناه بردن به اسلام گراهای دیگر در پاکستان و ایران، در دین مبین اسلام حرام است؛ اینجاست که مجبورند بعنوان مهاجر خود را معرفی بکنند. مهاجرینی که نه در ایران و نه در پاکستان امنیت ندارند. جمهوری اسلامی سی/چهل سال است که به شیوه های مختلف نهایت بهره برداری را از مهاجرین افغان می کند: کاربیشتر در قبال دستمزد کمتر؛ محرومیت از هر نوع بیمه و مدرسه ای؛ فقدان هر نوع تعهدی؛ و اعمال همه نوع تبعیضی. حتا جمهوری اسلامی با جانشان هم بازی کرد؛ از آنها سپاه فاطمیان را تشکیل داد، تا در راه منافع سیاسی-منطقه ای جمهوری اسلامی در سوریه کشته شوند. در مقابل حکومت اسلام ناب محمدی به هر نفر مقداری پول و حق اقامت ایران را پاداش داده بود. مهمتر اینکه حکومت اسلامی سه دهه است، مشکلات عدیده ای را بگردن این مهاجرین انداخته است، تا با فرافکنی یقه خود را از چنگ مردم باز کرده و از خود سلب مسولیت کند؛ تا تمرکز و مطالبه گری مردم را از روی خود بردارد. در عین حال که جمهوری اسلامی ده ها میلیارد دلار برای ده ها باند و دارو دسته تروریست در چندین کشور خاورمیانه هزینه کرده است؛ و از جمله سران طالبان و خانواده هایشان را در تهران پناه داده بود. مهاجرین افغان را عامل مصائب و مشکلات مردم معرفی کرده است؛ مقصر بیکاری، افغانها؛ مقصر گرانی، افغانها؛ مقصر نایابی کالاهای اساسی، افغانها؛ مقصر ناامنی اجتماعی، افغانها. حتا وقتی خواست به بهانه عدم امنیت اجتماعی، مخالفان و مبارزان انقلاب زن-زندگی-آزادی را سرکوب بکند؛ اوباش حزب الله به شاهچراغ حمله کردند، بعد چند متهم را از میان جوانان افغان بعنوان مجرم و تروریست به مردم معرفی کردند. چرا افغانها؟ چون مهاجرند و لذا بی حقوق ترین و بی دفاع ترین بخش جامعه اند. صدها بلکه هزاران فکت واقعی ثابت می کند که حکومت اسلامی نه فقط هیچ هزینه ای برای مهاجرین افغان نکرده، بلکه انواع بهره برداریهای اقتصادی-سیاسی-امنیتی و نظامی از آنها کرده است؛ این فرصت طلبی فالانژی بار دیگر فاشیستی بودن حکومت اسلامی را ثابت می کند. اما حکومت اسلام ناب محمدی، با زیر پا گذاشتن حقوق انسانی مردم افغان در تمام نهادها و ارگانهای خود؛ یک بار دیگر حرمت و کرامت و انسانیت را در جامعه ایران مورد حمله قرار داده و سرکوب کرده است، تا به نتیجه “یک جامعه اسلامی” برساند که در آن هر ناحقی حق، و هر حقی ناحق است. تبعیض را جمهوری اسلامی در جامعه ایران بطور سیستماتیک رواج داده و جا انداخته است. افغانها بیگانه محسوب شده و گویا سر سفره مردم ایران نشسته اند؛ اما حماس و حزب الله، با ده ها هزار موشکشان بر سر سفره مردم ایران ننشسته اند!  

،

همانطور که دین مشترک مردم افغانستان و ایران مانع تبعیض و ستم و سرکوب آنها از سوی ناسیونالیستهای اسلام گرای حاکم در ایران نشده است؛ همزبانی مردم افغان و ایران باعث نشده تا ناسیونالیستهای پهلوی چی، حتا در حرف مدافع حقوق این مردم باشند. پهلوی چی ها حتا در ادعاهای خود که افغانستان بخشی از حوزه تمدنی ایران است؛ بدنبال عظمت جویی و افتخارات خرافی خود هستند و کمترین اهمیتی به مردمی که در این حوزه تاریخی-فرهنگی قرار دارند نمی دهند. همین رویه، در مورد مردمان کرد زبان هم صادق است. این دسته از خاک پرستان ایرانی از زاویه غیر انسانی، نژادپرستانه، از موضع بالا، و با تحقیر از این مهاجرین نام می برند. اگر طبق برآوردهای سازمان ملل (حکومتهای اسلامی نه آمار دارند و نه ارقامشان قابل اعتماد است) دو تا سه میلیون افغان در ایران هستند؛ ناسیونالیستهای اسلامی از ۷/۸ میلیون و ناسیونالیستهای پهلوی چی از ۱۵ میلیون نفر صحبت می کنند. می گویند جمهوری اسلامی دروازه ها را باز گذاشته و خواهان آمدن افغانها است تا بافت جمعیت را تغییر دهد. زاویه نژادگرایانه این خط سیاسی وقتی بیرون می زند که می گویند این مهاجرین اغلب مردان جوان مجرد هستند، “بلقوه این خطرناک است”. سائمه سلطانی فمنیست افغانستانی در نامه ای سرگشتاده بتاریخ ۱۲ آبان ۱۴۰۲= سوم نوامبر ۲۰۲۳ به این ناسیونالیسم مردسالار ایرانی اعتراض کرده است. این اختلاط خونی چنان آنها را آزار می دهد که در سرکوب مردم افغان از حکومت فاشیسم اسلامی سبقت می گیرند و خواهان بیرون ریختن اجباری آنها می شوند. ادعا کردند که اینها با دزدی و مواد فروشی و قتل -به خاطر دریافت پول- زندگی می کنند؛ و لذا امنیت اجتماعی را تهدید می کنند. حتا افغانها متهم شدند که “تعصبات طالبانی” دارند؛ “خود را به آخوند می چسبونند”؛ “ابزار حکومت در سرکوب مردم شده اند”؛ “ایرانیها عقلمندند”؛ و شعار یک گروه جوان در قزوین “توپ تانک فشفشه افغانی باید گم بشه”. (لینک ها در پایین)

یک لشکر پر تعداد از این ناسیونالیستها با در دست داشتن امکانات صدا و سیمای جمهوری اسلامی و دیگر بلندگوهای فرهنگی حاکمان، و نیز در سوشیال میدیا، مبلیغن تنفر و تبعیض علیه مهاجرین افغان بوده و عملا در رکاب جمهوری اسلامی در استثمار، در ستم و تبعیض، در اخراج، و در اعدام مهاجرین افغانستان قرار دارند. اگرچه تعدی و تعرض همه جانبه به مهاجرین افغان توسط حکومت اسلامی و اوباش این رژیم در داخل ایران صورت می پذیرد؛ اما حامیان پر تعداد خارج از ایران این تعرض هم نقش بارز خود را بازی می کنند. مجرم سازی/انگاری از مهاجرین، پروپاگندا علیه خارجی ها؛ همیشه بخشی از نگاه ناسیونالیستی به مردم غیر همزبان و غیر خودی بوده است. اوباش شاه الهی با زوم کردن روی خطای هر فرد افغانی و در بوق و کرنا کردن آن، نه فقط راسیسم خود را ثابت، بلکه عملا در کنار حکومت اسلامی علیه افغانها، “بیگانگان و خارجی ها”، قرار می گیرند.       

برای کمونیستها، ایرانی و افغانستانی بی معنی است. هرکس در هرجا زندگی می کند، لابد کار می کند، پس باید دارای تمام حقوق شهروندی باشد. نه زبان، نه دین و مذهب، و نه هیچ معیار دیگری برای جداسازی شهروندان یک جامعه نباید مطرح باشد. اتهام بزهکاری اجتماعی و ترور به مهاجرین افغان، ساخته ناسیونالیستهای خاک پرست است و تا اثبات نشود نمی توان آن را بر فرد (چه رسد بر قومیت و ملیت فرد) تحمیل کرد؛ اتهام بدون شواهد ممنوع، و اتهام بدون اثبات جرم است. استثمار کارگران افغان و ایران، اگرچه یکسان نیست، اما توسط هیات حاکمه اسلامی صورت می گیرد؛ لذا تاکید بر همسرنوشتی طبقاتی و تلاش مشترک بر سرنگونی اوباش اسلامی سرمایه، خط سیاسی کمونیستهاست. ما نمی توانیم با حکومتی که بر کرسی خود خدا نشسته است و اوباش حزب الله؛ با زبان منطق و استدلال برخورد بکنیم. گمان نکنیم که این لشکر فاشیستی با اعتراضات مدنی عقب نشینی می کنند؛ فاشیستها را باید با زور از اریکه قدرت پایین کشید. باید برای یک قیام سراسری همزمان متشکل شد. روند پیش روی قیام در حال سرکوب زن-زندگی-آزادی به این سمت است؛ یعنی بسمت تلاش مدنی برای کسب مطالبات حقه جنبشهای مختلف در سطح علنی، و مبارزه برای ایجاد هسته های قیام مسلحانه مخفی. جمهوری اسلامی این را می داند و مدام سعی دارد خود را در نقش حافظ مرزها و تمامیت ارضی و مانع نفوذ بیگانگان و حفظ امنیت مردم و جامعه ایران نشان بدهد، تا به این وسیله ناسیونالیسم ایرانی غیر اسلامی را پشت سر خود بخط کرده و علیه برآمد بعدی انقلاب از آنها استفاده نماید. منهای اینکه چند میلیون مهاجر و پناهنده افغان در ایران باشند، چه تعداد اخراج شوند، در نبرد علیه اسلام ناب محمدی سرمایه داری چه در کابل، چه در تهران؛ ما کارگران ایران در کنار کارگران افغان هستیم و با هم این مبارزه را بپیش می بریم. سرنگونی حکومت اسلامی چه در تهران، چه در کابل فقط با همبستگی طبقه کارگر و مردم ایران و افغانستان باهم میسر است. ما مردم دو کشور دارای همسرنوشتی و منافع مشترک همه جانبه فرهنگی-اجتماعی-اقتصادی-وسیاسی هستیم که سناریوهای دست ساز نظام اسلامی و ناسیونالیسم خاک پرست نباید بتوانند این هم-دردی و هم-راهی و همسنگری را از ما بگیرند. در این رزم و مبارزه مشترک مردمان افغانستان و ایران، کمونیستها پرچمدار اتحاد و همبستگی هستند. 

https://www.facebook.com/watch?v=355677843703588

https://www.facebook.com/watch?v=1349395305970993

ناسیونالیسم خطری که از نو باید شناخت ۷۵

اقبال نظرگاهی دهم نوامبر ۲۰۲۳

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate